معنی تقوا
ـ اَلتَقوی اِجتنابٌ پرهیزکاری و تقوا خودداری کردن از گناه و آلودگی است.
ـ اَلتّقوی اَن یَتَّقِی المَرْءُ کُلَّما یُوثِمُه تقوی یعنی پرهیز از تمام کارهایی که فرد را گناهکار و آلوده می سازد.
متقی کیست
ـ اَلمتّقی مَن اِتَّقَی الذُّنُوبَ؛ با تقوا کسی است که از گناهان خودداری کند.
رابطه تقوی و ورع
ـ الوَرَعُ اساسُ التّقوی؛ پرهیز از گناهان و لغزش ها پایه و اساس تقواست.(ورع پایه تقواست)
ـ کَثرَةُ التُّقی عُنوانُ وُفُورِ الوَرعِ؛ بسیاری تقوا، نشانِ بسیاریِ پرهیزگاری است.
اهمیت تقوی
ـ اِنَّکم اِلی اَزوادِ التّقوی أحْوَجُ منکم الی اَزوادِ الدُنیا؛ شما به توشه تقوا بیش از توشه دنیا نیاز دارید.
ـ عَلَیکَ بِالتُّقی فَاِنَّهُ خُلْقُ الانبیاء؛ رعایت تقوا را بر خود لازم شمار؛ چرا که رعایت تقوا از اخلاق انبیاست.
ـ ثَوبُ التُّقی اَشرَفُ المَلابِس؛ لباس تقوی بهترین لباس هاست.
ـ اَلتَّقوی ثَمَرةُ الدینِ و اَمارَةُ الیقین تقوی و پرهیزگاری ثمره و میوه دینداری و نشانه یقین است.
آثار تقوی
ـ اَلتَّقوی تُعِزُّ؛ پایبندی به تقوا انسان را عزیز می کند.
ـ اَلتَّقوی ظاهِرُه شَرَفُ الدّنیا و باطِنُه شَرَفُ الاخرة؛ ظاهر تقوا ارجمندی در دنیا و باطن و حقیقت آن والامقامی و ارجمندی در آخرت است.
ـ بِالتَّقوی تَزکوا الاعمال؛ با تقوا و پارسایی رفتارها پاکیزه می شود.
ـ اِنَّ التَّقوَی اللّهِ عِمادُ الدّین و عِمادُ الیَقینِ وَ انّها لَمِفتاحُ صَلاحٍ و مِصباحُ نَجاحٍ؛ تقوای الهی پایه دین و یقین و کلید درستی و شایستگی و چراغ پیروزی و کامیابی است.
ـ مَعَ الوَرعِ یُثمِرُ العَمَل؛ با پرهیزگاری کارها به بار می نشیند.
ـ مَن تَوَرّع حَسُنت عِبادَتُه؛ هر که تقوا پیشه کند عبادتش نیکو می شود.
اوصاف پرهیزگاران
هرصنف گروهی از ویژگی ها واوصاف ویژه ای برخوردارند که حضرت علی(ع) درسخنانشان آنهارابرشمرده اند:
ـ لِلمتّقی ثَلاثُ عَلاماتٍ: اِخلاصُ العَمَلِ و قَصرُ الاملِ و اغتنامُ المَهلِ؛ انسان متّقی سه علامت دارد: در کارش اخلاص دارد، آرزوهایش کوتاه است و غنیمت شمار فرصت هاست.
ـ اَلمُتَّقُونَ اَنفُسَهُم عَفیفَةٌ و حاجاتُهم خَفیفةٌ و خَیراتُهُم مَأمُولَةٌ و شُرُورُهم مَأمُونَةٌ؛ انسان های باتقوا، عفیف اند، احتیاجات شان بسیار کم است و مردم به خیر و نیکی شان امیدوار و از شرّ و بدی شان در امان اند. (به همه نیکی می کنند و آزارشان به هیچ کس نمی رسد.
ـ اَلمُتَّقُونَ اَنفُسُهم قانِعةٌ و شَهَواتُهُم مَیتَهٌ و وُجوهُهُم مُستَبشرةٌ و قُلُوبُهم مَخزونة؛ نفوس انسان های باتقوا قانع، خواسته هایشان کم، چهره هایشان خندان و بشاش و قلب هایشان غمگین است.
ـ المتّقون اعمالُهُم زاکیةٌ و اَعْیُنُهم باکیةٌ و قُلوبُهُم وَجِلَةٌ؛ انسان های باتقوا کارهایشان پاکیزه، چشم هایشان گریان و دل هایشان ترسان است.
حضرت علی(ع) در خطبه همام، بعضی از اوصاف پرهیزگاران را چنین می شمارند:
پرهیزگاران گفتارشان از روی راستی، شیوه پوشاکشان بر پایه میانه روی و رفتارشان بر اساس فروتنی است. از آنچه خداوند برایشان جایز ندانسته است، چشم پوشیده اند. به علم و دانشی که برایشان سود دارد، گوش فرا می دهند. در سختی و گرفتاری چنان رفتار می کنند که دیگران در حال آسایش و خوشی می کنند. اگر اجل و مدت معینی از عمر که خداوند برایشان فرموده است نبود، از شوق ثواب و ترس عذاب، حتی به اندازه یک چشم برهم زدن روحشان در بدنشان آرام نمی گرفت. خداوند در نظرشان بزرگ و غیر خدا هرچه که هست، در نگاهشان کوچک است. و…
ـ حضرت علی(ع) در عهدنامه ای که به محمّد بن ابی بکر می نویسند، در بیان اوصاف پرهیزگاران می فرمایند:… اِنَّ المُتَقینَ ذَهَبُوا بِعاجِلِ الدُّنیا وَ اجلِ الاخِرة؛ انسان های باتقوا، هم از دنیای زودگذر و هم از آخرتِ دیرپا بهره مند شدند. با اهل دنیا در دنیایشان شریک شدند، در حالی که اهل دنیا در آخرت آنها شرکت نکردند. در دنیا پرهیزگاران نیکوترین جاها را برگزیدند و از بهترین خوراک ها خوردند (یعنی از حلال ترین آنها بهره بردند) همان لذتی را که متنعّمان از دنیا بردند نصیب پرهیزگاران هم شد آنان با زاد و توشه زیاد و تجارتی پرسود به سفر آخرت شتافتند. به لذت زهد، در همین دنیا نائل شدند و یقین پیدا کردند که در آخرت همسایه خدایند؛ هرچه بخواهند برآورده می شود و از هیچ لذّتی دریغ نمی شود.
آفات تقوی
در بعضی از کلمات نورانی علی(ع) به آفات تقوای اشاره شده است که از جمله آنهاست:
ـ لایُفسِدُ التّقوی الاّ غَلَبَةُ الشَهوةِ؛ چیزی جز غلبه شهوت تقوی را تباه نمی کند.
ـ آفةُ الوَرَعِ قِلَّةُ القِناعَة؛ آفت پرهیزگاری کمیِ قناعت است.
ـ مِن لَوازم الوَرَعِ التَنَزُّهُ عَن الاثام؛ از لوازم پرهیزگاری پاکی از گناهان است.
ـ یُفسِدُ الطَمَعُ الوَرَعَ و الفجورُ التَّقوی؛ طمع ورزی پارسایی و (دوری از اجتناب) و زشت کاری تقوا را تباه می کند.
ـ لاوَرَعَ مع غَیّ؛ تقوی با گمراهی و خیانت جمع نمی شود.
ـ الوَرعُ یَحجُزُ عن ارتکاب المَحارِم؛ پرهیزگاری از درافتادن به حرام جلوگیری می کند.
ـ مِلاکُ الوَرَعِ الکَفُّ عَن المَحارِم؛ معیار و ملاک پرهیزگاری خودداری کردن از حرام هاست.
ویژگی های تقوا
ـ ولاعِزَّ اَعَزَّ من التقوی؛ هیچ عزّتی چون پارسایی نیست.
ـ التُّقی رئیسُ الاخلاق؛ پرهیزگاری رئیس اخلاق است.
ـ ولا کَرَمَ کالتَّقوی؛ هیچ بزرگواری مانند تقوی نیست.
ـ لایَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقوی؛ عملی که توأم با تقوی باشد کم نیست. (هرچند به ظاهر کار کوچکی به نظر آید)
ـ ولو اَنَّ السَّمواتِ والاَرَضینَ کانتا علی عبدٍ رَتْقا ثُمَّ اتَّقَی اللّه لَجَعَلَ اللّه لَهُ مِنها مَخْرَجا؛ اگر در آسمان ها و زمین ها به روی بنده ای بسته شده باشد، امّا او از خدا بترسد و تقوا پیشه سازد، خداوند راه برون شوی در برابرش خواهد گشود.
ـ فَمَن اَشْعَرَ التقوی قَلْبَهُ بَرَّز مَهَلُهُ و فازَ عَمَلُهُ؛ کسی که جامه تقوا را بر قلب خود بپوشاند، کارهای نیکش آشکار، و عمل اش سبب پیروزی او می شود.
ـ اِعْلَمُوا عِبادللّهِ اِنَّ التَّقوی دارُ حِصنٍ عزیزٍ… اَلا و بِاتّقوی تَقْطَعُ حُمَةُ الخَطایا…؛ ای بندگان خدا، بدانید که تقوا دژ محکمی است [که شما را از حوادث و خطرها حفظ می کند] آگاه باشید که با تقوی می توان آثار بد گناهان را برطرف ساخت.
ـ اَلا و اِنَّ التقوی مَطایا ذُلُلٌ، حُمِلَ عَلَیها أَهْلُها؛ آگاه باشید که پرهیزگاری همانند مرکب راهوار و آرامی است که صاحبش بر آن سوار می شود [و با آن تا بهشت پیش می رود].
ـ اِتَّقِ اللّهَ بعضَ التُّقی و اِن قَلَّ؛ پرهیزگاری را، هرچند کم، پیشه خود کن.
ـ التَّقوی لاعِوَضَ عَنهُ ولا خلفَ فیهِ؛ تقوی جایگزینی ندارد.
ـ بالتّقوی قُرِنَتِ العِصمة؛ با پرهیزگاری و رعایت تقوی می توان به عصمت و پاکدامین دست یافت.
ـ لاشَرَفَ اَعلی مِن التَّقوی؛ هیچ بزرگواری بالاتر از تقوا نیست.
ـ التَّقوی حِصنُ المؤمن؛ تقوی دژ و پناهگاه مؤمن است.
حوزه نت