عاشقانه
لهجهات
نه شمالی ست
نه جنوبی
اما
حرف که میزنی،
باد از شمال میوزد!
و پرندگان از جنوب
باز میگردند …
برای رضای خدا ؛ عاشقانه زندگی کنیم …
💖 عاشقانه هاے خدایی 💖
لهجهات
نه شمالی ست
نه جنوبی
اما
حرف که میزنی،
باد از شمال میوزد!
و پرندگان از جنوب
باز میگردند …
برای رضای خدا ؛ عاشقانه زندگی کنیم …
💖 عاشقانه هاے خدایی 💖
عمریست که درسرم غم نان دارم
یک قلب که نه، لانه شیطان دارم
یک روز اگر فدای مهدی گردم
تبریک بگو که عید قربان دارم…
#این_جمعه_هم_گذشت
#آقا_نیامدی… :|
شاه بیت
🌷🌷🌷
یادت باشد شهـید اسم نیستــ
رســـم استـــ ..
🌷شهـید عکس نیسـت که اگر از دیوار اتاقـت برداشـتی فرامـوش بشـود !!
🌷شهـید مسـیر استــ ..زندگیستــ ..
راه استــ ..مرام استــ ..
🌷شهـید امتحـانِ پس داده استــ ..
🌷شهـید راهیسـت بسوے خــدا❤️
مهـربانی هایشـان را به یـاد بیـاور😇
چه آن هنگـام که دستـت را پس زدنـد و به رویـت اخم کردنـد 😠
چه آن زمـان که دستـانت را گرفتـند و لبخند زدند :)
به یـاد بیـاور آن زمـان را که بـد کردے و خنـدیدند و تو هنـوز هم نفهمیـده ای 🤔
این روزها عجیب شـده ای!!!
شاید احتیـاج است تلنگـرے به خـودت بزنی.. شاید احتیـاج است تذکـرے به خـودت بدهـی..
شایـد بایـد بیشـتر بار نگاهشـان را
حس کنــی ..:|
@yavaran20
پرهیز از بازار گردی؟
.
.
.
# _ما _سوغاتی _نمی خواییم.
وقتی چشم بسته از پله ها بالا میری
وقتی مطمئن شدی ، رسیدی به پله آخر
وقتی چشمت رو باز میکنی و متوجه می شی پله ها رو اشتباه بالا رفتی
بهترین کار برگشته؛ البته اگه پله های زیر پات رو خراب نکرده باشی !!!
معمولا افرادی که عجله می کنند دقایق را به دست می آورند؛
در حالی که ساعت ها را از دست می دهند.
همه خوبند ، اما نه برای همه کار!!!!!!!!!
خوش به حالت ؛
انگار خیلی راحت تر از ما که سرمون ، رو بالش نرمه،خوابیدی!!!
فقط کافیه چشممون رو ببندیم و خودمون جای او بزاریم؛
یادمون باشه، برا خدا کاری نداره که جای ما رو با او عوض کنه!!!
خدایا!!!!
التماس دعای تفکر ….
آخه اینم شد تعامل با دنیا ؟؟؟
اونوقت به ما میگه عصر حجری!!!!!!!!!!!!!!!!
برگ های کتاب درسی های دانش آموزهایمان که 2030 نمیگذارد در کتاب ها بیاید…
کار جالب شهرداری مشهد در دیوار نویسی
ویسگون سیاسی
خوب 4درصدی های عزیز : مشکل کنسرت ،پرواز هوایی،واردات و… حل شد!
فقط مشکل آب مونده بود،که شکرخدا دولت تدبیر و امید حل کرد.
*
*
*
نوشابه کم بود،حالا آب وارد میکنیم؛
این یعنی اقتصاد 4 درصدی، بقیه ی مردم هم جاشون لای چرخدنده های فقر خوبببببببببببببببببببببب…
هیچ داری از دل مهدی خبر؟
گریه های هر شبش را تا سحر؟
او که ارباب تمام عالم است،
من بمیرم،
سر به زانوی غم است،
شیعیان!
مهدی غریب و بی کس است،
جان مولا معصیت دیگر بس است
اللهم عجل لولیک الفرج
ویسگون مذهبی
چہ زیـــباست…
وقتے صدایش میزنے الـهے…
و او جواب مے دهد ????عبدے…
پس بندگے ڪن تا خدا بہ عشقت خدایے ڪند
ویسگون مذهبی
خبرنگار از پیر مردی که صد و بیست سال عمر کرده بود ،
راز موفقیتشو پرسید .
اونم گفت : من با کسی بحث نکردم.
خبرنگار گفت: مگه میشه؟
پیر مرد گفت: حق باشماست نمیشه..❗️
ویسگون
.
.
.
درسته نهی شدیم از جدال:
و لاتجادلوا
ولی یادمون باشه جدال احسن یکی از شیوهای خوب تبلیغه
وجادلهم بالتی هی احسن(نحل/125)
دعا کنید شهیــــــد “باشیم”
نه اینکه فقط شهیــد “بشویم".
اصلا تا شهیــد نباشیم،
شهیـــد نمی شویم.
تا حالا فکر کرده اید،
پشت بعضی دعاهای شهادت،
یک جور فرار از کار و تکلیف است.
سریع شهیـــد شویم تا راحت شویم! اما …
دعا کنید قبل از اینکه شهیــــد بشویم، یک عمر شهیـــد باشیم.
مثل حاج قاسم سلیمانی که رهبر به او می گویند تو خودت شهیـــــد زنده ای برای ما.
مثلاً هشتاد سال
شهیـــــد باشیم …!!!!
شهیــــد که “باشیم"، خودش مقدمه
می شود تا شهیـــد هم “بشویم".
ان شاءالله
اللهم الرزقنی توفیق الشهادة
ویسگون
امام خمینی رو در خواب دیدند .
از عالم برزخ از ایشون سوال کردند.
فرموده بودند :
مواظب باشید که از حرکات دست هم سوال میشه که آیا برای خدا بوده یا نه؟!!!
(منظور حرکات دست ایشون در دیدار با مردم بوده)
یادمان باشد
اول نماز حسین،بعد عزای حسین
اول #شعور حسینی،بعد شور حسینی
محرم و صفر زمان بالیدن است نه فقط نالیدن
بساطش آموزه است نه موزه
تمرین خوب نگریستن است نه خوب گریستن
ویسگون
ازتوکه مینویسم تمام کلمات خیس اند درسکوت یاد تو،
چیزی جز دریا نمیگذرد ای ایستاده ترین دریا! مشک خالی ات! اشتیاق تمام اب های جهان را برانگیخته است تا قطره قطره تورو فریاد کنند
امروز، که کتاب عاشورا رو ورق میزنی، بامقدمه عباس ابرو میگیرد تا بلندترین شعرخون به نام تو سروده شودو به امضای حسین علیه السلام برسد
بوسه می زنم بردستانی که ازمسیر فرات برگشت تانمایش وفا رودرقلب هر مسلمان، به تعزیه بنشیند، ازاون، روز تمام رودها سراسیمه پی تو می گردند
درسوگ_ تو_ فراتی ازگریه بردیده ام جاری است، بیا وتصویربلند ماه رخسارخویش برفرات جانم بینداز که دستانم ازدامانت بریده است توحکایت دستان بریده را می دانی
گناهانم اب چشمه رو بروی جانم بسته اندوتو تشنگی رومیفهمی جزتوچه کسی امان نامه رو میدهند تا روز محشر
شفیع تشنگی حال زارمان باشد!؟
به_منزلتت_سوگند ،درهای روشنی رو به روی تیرگی مان بگشای تا چون تو درصراط مستقیم حسین( علیه السلام)قدم برداریم
ومشک تیرخورده قلبمان رابا اشک دیدگان خود، ازفرات یادت پرکنیم
السلام علیک یا ابوالفضل العباس علیه السلام
ویسگون
خاطره ای از یک مهر کربلا
تهران بودم یکی از معاونین مدرسه توسط آشنایشان که به کربلا رفته
بودند یک مهر کربلا می گیرند و می خواهند یکی هم برای مدیر دبیرستانش یعنی من بدهند لازم است بنویسم آن موقع
کربلا رفتن آسان نبود و به سختی بعضی می رفتند …………
به هر صورت مهر کربلا را به من دادند و من از آن به بعد در جانمازم با این مهر نماز می خواندم ………
یک مسئله عجیب برایم بود که هر زمانی سر به مهر برای سجده می گذاشتم بوی فوق العاده خوشبویی به مشامم
می رسید که گاهی همین بوی خوش باعث می شد بخواهم یا شاید نا خواسته نمی دانم سجده ام طولانی تر شود
که لذت بیشتری از این بوی خوش ببرم …………..
بعد از چندی طاقت نیاوردم و فکر می کردم این حالت برای معاون مدرسه هم با مهرش هست لذا ماجرا را به او گفتم
و سوال کردم آیا مهر کربلای شما هم آنقدر خوشیو است ………..
در حالتیکه جریان و سپس سوالم را مطرح می کردم متوجه شدم چشمهای معاون بزرگتر شده و با نهایت تعجب به من نگاه می کرد و گفت خانم ……… قدر خودت را بدان ……….. نه من چنین بویی را حس نکردم ………..
و تعجب من بیشتر شد از حرف ایشان …………
متاسفانه بعد از این جریان آرام آرام آن بوی فوق العاده خاص کم و کمتر شد ………… تا جایی که بالاخره از بین رفت
بعدا فهمیدم حتما گفتن این جریان حتما با عث از بین رفتن آن بوی عطر عجیب که اصلا دنیایی نبود شده است
و بسیار متاسف شدم که چرا باید می گفتم ……… اما من که نمی دانستم اینطور می شود اگر می دانستم با گفتنم ممکن است بوی مهر را هنگان نماز حس نکنم هیچوقت نمی گفتم
و هنوز بعد از سالیان سال گاهی به یاد آن بوی خوش ( سیب و حرم حبیب و کرب و بلا ) می افتم و افسوس
می خورم …….. ایکاش نمی گفتم.
آدمها:
قند را میشکنند تا از حلاوتش بهره گیرند
رکورد را میشکنند تا به افتخارش برسند
هیزم را میشکنند تا به گرمای آتش برسند
غرور را میشکنند تا به افتادگی برسند
سکوت را میشکنند به آوازی برسند…
برای همه شکستن هایشان دلایل خوبی دارند آدمها…
اما هنوز نفهمیدم چرا
آدمها “دل” میشکنند؟!
ویسگون
خدایا!
این قامت خمیده جز به شوق دیدار تو راست نمیشود و این تنهای غریب جز در خانه ی تو هر آنچه خواست نمیشود!
خدای من!
اگر چه دستم از آنچه کرده می لرزد و اگر چه موریانه های بیم،استواری پاهایم را سست کرده است،دلم امیدوار رحمت توست و خاطرم جمع لطف توست.
خدایا!کوله بارم از توشه ی راه تهی است،انباشته از توکل که هست؟؟
خدایا!در زیر سنگینی گناه،دلخوشیم به دستهای مهربان توست…و من اینک درخت وجود خویش را در مسیر نسیم روح افزاری تو قرار داده ام و دهان تشنه ی گلبرگ وجودم را رو به باران تو گشوده ام…
بخوانید یاران، همه دلداران
سرود هم عهدی در فراق جانان
می خوانم هر شب، شعر هم عهدی
شب جمعه منم و ذکر یا مهدی
دعای فرج
گفتم: دلم گرفته و ابرهای اندوهش سیل آسا می بارد. آیا نمی خواهی با آمدنت پایان خوشی بر دلتنگیم باشی.
گفتی بگو: «اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: اگر امید آمدنت نبود، اگر روز خوش ظهور در ذهنم تجلی گر نبود، هیچ گاه روزگار انتظار را برنمی تابیدم. آیا نمی خواهی به خاطر تنها دلخوشی دل غمدیده ام بیایی.
گفتی: بگو«اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: روز آمدنت نبودم، روز رفتنت هم نبودم، اما حالا با التماس از تو می خواهم که روز ظهورت باشم،
گفتی: بگو«اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: تو که گفتی با غم شیعیانت دلتنگ می شوی، اما من سوختم و از تو خبری نشد.
گفتی: بگو«اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: چه روزها و چه شبها این دعا را زمزمه کرده ام اما تو نیامدی.
گفتی: صدای تپش های قلبت را بشنو، اگر از جان برایت عزیزترم با هر صدای تپش قلبت باید زمزمه کنی«اللهم عجل لولیک الفرج»
و من به عقب بازگشتم و دیدم که چه سالها قلبم تپیده و برای آمدنت دعای فرج نخوانده ام، ای عزیزتر از جانم.
مولا مهدی(عجل الله تعالی فرجه) بیا
آن روز را یادم نمیرود…
آن روز را یادم نمیرود که آن قدر در پای حصار کلبه تو ایستادم تا پنجرهای از رویت به سویم گشوده شد و گیسوان ستارهآگین تو را دیدم و به همین خاطر بود که هر روز به شفافترین قبله، تو را آرزو میکردم و شعرهایم را به عطر آسمانی تو خوشبو میکردم.
مولایم! ای ایدهآلترین هستی در دیدهام، هر وقت به تو مینگرم، درچشمانم ترنّم شبنم رنگ آبها موج میاندازد؛ نیلیترین و قشنگترین درودهایم را همراه با سبدی پر از گلهای رنگین نثارت میکنم و میدانم که میتوانم با همین ساز شکستهام شعرت را بسرایم؛ میدانم که میتوانم آنگونه که میخواهی بشوم؛ میدانم که خوب میدانی خستهام و دلشکسته، ولی چشم به تو دوختهام… .
پس ای امید زندگانیام! ای زیباترین هدفم! ای همه ما عاشق دیدارت، امروز به رهگذران بی حوصلهای که از گوشهای میگذشتند، گفتم: بیایید تا عاشقش باشیم، سپس قلبم را که آفتابی از نور تو، درونش را روشن کرده بود، نشانشان دادم. و در دستهای همه آنان شاخه نرگس گذاشتم و به آنها گفتم: هیچ وقت برای بیدار شدن دیر نیست.
مولای من! میدانم که باید تو را چنان دوست داشته باشم که همه به من غبطه بخورند، میدانم که باید کاری کنم که هیچ نقطهای در دنیا بدون عشق تو نماند، ای کاش چکاوکان آرزو، زودتر از سفر برگردند و مژدهی ظهورت را به من بدهند و من نیلوفرانه، با گُلها جایی در کنار تو، در دل آسمانها برای خود باز کنم.
ش. شیرزاد
ویسگون
منکر ولایت در دوزخ
به یاد بیاورید روزی را که خاتم النبین آخرین پیام را ابلاغ کرد و فرمود: (1)
این سخن حقی است که اگرنادیده گرفتید ؛ نورالهی را کتمان کرده اید . مگر نمی دانید پیامبر صلی الله علیه وآله
چیزی جز وحی را ابلاغ نکرد .پس نه تنها آیه ابلاغ (2)، اکمال دین (3)، تطهیر (4)، آیه ولایت (5)را منکر شده بلکه
تمام ایات حق را تکذیب کرده اید .چرا که رسول خدا فرمود : هیچ آیه ای از خشنودی خدا نازل نشد مگر اینکه این آیه
در مورد او (علی علیه السلام ) بود و خداوند هیچ کجا نفرمود :(( ای کسانی که ایمان آوردید)) مگر این که علی در راس
آنان بود وهیچ آیه مدحی در قرآن نازل نشد مگر اینکه درباره اوبود.(6)
پس هرکه منکر حق شده ، بهتر از آتش افروخته دوزخ ، سزاوار او نیست پس نه تنها مورد لعن و سرزنش خدا هستند
که دوزخیان یکدیگر را نیز لعن میکنند.(7)
آری یکدیگر را لعن کنید ای گروه منکر ، آری شما که تکذیب کننده ی ابلاغ روشن نبی خدا بودید . چیزی نمانده بشنوید
صدای ترسناک جهنم را در حالی که پیوسته فوران می کند و از حضور شما ناله می کشد .
خزنه و نگهبان دوزخ شما را می خواند و می پرسد : مگر بیم دهنده ای به سراغتان نیامد ه بود ؟(8)
در آن روز چه پاسخی خواهید داد؟امروزتان را نمی گویم ، فردا روز ، در سرای دیگر ،چه خواهید گفت؟
اگر از زبان شما سخن راست بیرون می آمد به یقین منکر نمی شدید ولایت الهی را . شما راست نمی گویید ، حقیقت را
کتمان میکنید ؛ پس بگذارید پاسخ شما را از قول خداوند بگوییم که حجت است میان ما و شما . خداوند از زبان حال
شما بهتر آگاه است ویاد میکند از روزی که خواهید گفت: ((چرا ، بیم دهنده ای به نزد ما آمد ولی ما او را تکذیب کردیم
و گفتیم خداوند هر گز چنین چیزی نازل نکرده است.شما نیستید مگر در گمراهی بزرگ!))(9)
1- فرازی از خطبه غدیر؛مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِی مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی، وَ مُوالاتُهُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَی.
هر آن که من سرپرست اویم، این علی سرپرست اوست. و او علی بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده شده است.
2-مائده67_ و فرازی از خطبه غدیر.
3-مائده3_ و فرازی از خطبه غدیر.
4-احزاب33
5-مائده55_ و فرازی از خطبه غدیر.
6-فرازی از خطبه غدیر ؛ وَ مانَزَلَتْ آیَةُ رِضاً (فی الْقُرْآنِ) إِلاّ فیهِ، وَلا خاطَبَ الله الَّذینَ آمَنُوا إِلاّبَدَأ بِهِ، وَلانَزَلَتْ آیَةُ مَدْحٍ فِی الْقُرْآنِ إِلاّ فیهِ،
آیه رضایتی در قرآن نیست مگر این که درباره ی اوست. و خدا هرگاه ایمان آوردگان را خطابی نموده به او آغاز کرده [و او اولین شخص مورد نظر
خدی متعال بوده است ] . و آیه ی ستایشی نازل نگشته مگر درباره ی او.
7- فرازی از خطبه غدیر؛ أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ قالَ الله فیهِمْ: (کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها) الآیة.
هان! خداوند درباره ی ستیزگران با آنان فرموده: «هرگاه امتی داخل جهنم شود همتی خود را نفرین کند.»
8- فرازی از خطبه غدیر؛ أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ یَصْلَونَ سَعیراً.
أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ یَسْمَعونَ لِجَهَنَّمَ شَهیقاً وَ هِی تَفورُ وَ یَرَوْنَ لَهازَفیراً.
أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ قالَ الله عَزَّوَجَلَّ: (کُلَّما أُلْقِی فیها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَلَمْ یَأتِکُمْ نَذیرٌ،
هان! دشمنان آنان آن کسانی اند که در آتش درآیند. و همانا ناله ی افروزش جهنم
را می شنوند در حالی که شعله هی آتش زبانه می کشد و زفیر (صدی بازدم) جهنم را نیز درمی یابند.
هان! خداوند درباره ی ستیزگران با آنان فرموده: «هرگاه امتی داخل جهنم شود همتی خود را نفرین کند.»
هشدار! که دشمنان امامان همانانند که خداوند درباره ی آنان فرموده: «هر گروهی از آنان داخل جهنم شود نگاهبانان می پرسند: مگر برایتان ترساننده ی نیامد؟!
9- فرازی از خطبه غدیر؛قالوا بَلی قَدْ جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبْنا وَ قُلنا مانَزَّلَ الله مِنْ شَیءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ فی ضَلالٍ کَبیرٍ) إِلی قَوله: (أَلافَسُحْقاً لاَِصْحابِ السَّعیرِ).
می گویند: چرا ترساننده آمد لیکن تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند وحی نفرستاده و شما نیستید مگر در گمراهی بزرگ!» تا آن جا که فرماید:
«هان! نابود باد دوزخیان!»
من هشتمین ان هفت نفرم . با من اینگونه نکنید… آیا کتاب خدا را نخوانده اید؟
… آیا نمی دانید پروردگار از من چگونه به نیکی یاد می کنید؟
هزار سال پیش از این خوی سگی ام را کشتم و پلیدی ام را شستم
امروز از غار بیرون امدم که بگویم سگی می تواند به آدمی بدل شود
اما دیدم که آدمی چگونه بدل به دام و دد شده است.
عرفان نظرآهاری
چهار سال پیش موقع دادن جوایز المپیک یکی از برندگان مدال طلا مست غرور و شادی با خانمی که جوایز رو می داد؛ دست داد.
ولی امسال نتونست هیچ مدالی بگیره و خیلی ناراحت بود.
با دیدن این صحنه به خودم گفتم واقعا خوشی های این دنیا زودگذره و خیلی زود حس و حال و هوامون عوض میشه .
کاش به فکر مدال گرفتن اون دنیا هم بودیم که خوشحالیش ابدیه.
دلم گرفته از این جمعه های تکراری
دلم گرفته از این انتظار اجباری
چه قدر ندبه بخوانم! چرا نمی آیی؟
چه دیده ایی که از این دل شکسته بیزاری! ؟
نیا! به درد خودم گریه می کنم، باشد
شما که از بدی حال من خبر داری
«صلاح مملکت خویش خسروان دانند»
از این به بعدِ غزل، من ندارم اصراری
نیا! که وُسع خرید کلافِ نخ هم نیست
شما که با خبر از نرخ هایِ بازاری
امان نمی دهدم گریه، درد و دل دارم
به سینه مانده چه ناگفته هایِ بسیاری
به جان مادرت آقا به کار می آیم
مرا اگر تو در این روضه ها نگه داری
به درد می خورم آقا، مرا تحمل کن
به جای «شیعه» بخوانم «غلام درباری»
تو شاهدی! جگرم خرجِ روضه هاتان شد
گمان کنم که به من اندکی بدهکاری
ببخش، حرف زیادی زدم، غلط کردم
شما امامی و من هم غلام، مختاری
مرا فراق و غمت می کشد، تو خواهی دید
که خورده برگه ی ترحیم من به دیواری
naghoor.ir
نمی دونم درست کردن این دل نوشته از روی احساسات خوبه یا نه !
ولی قبل از نوشتن ، قبل از کپی کردن ، قبل از هر کاری یه خورده تفکر بد نیست…
مگه افضل عبادات دعا برای فرج نیست پس چرا دعا نکنیم …
دعا نکردن برای تعجیل فرج یعنی زمین موندن حرف معصوم.
ای روشنای زندگی ..
دلم تنگ است برای خواندن تابلوهای کیلومتری مشهد ..
برای گذشتن از پیچ و روبرو شدن با گلدسته ها و گنبدت ..
برای آن قدمهایی که هر لحظه آرامتر میشد و قلبی که ضربانش به گوش میرسید ..
دلم هوای آن اذن دخول با هق هق را دارد ..
هوای آن نمازهای شکسته ایی که میان غلغله ی جمعیت میخوانم و بعد کفش به دست راهی داخل میشوم ..
دلم یک ذره شده برای اضطراب لحظه های نزدیک شدن تا رسیدن به ضریح و برای ایستادن با گریه و دست به سر گرفتن هایم وقت نگاه به ضریح ..
دلم حتی تنگ شده برای بوسیدن “درب وردی"و برای رواق به رواق پشت سر گذشتن و رسیدن به “پنجره فولاد”
سرت را درد نیاورم آقـــــا جـــــان ..
من دلم پر زده برای یک مشهد ..
آقا جان … نمیخوانی ام ؟؟
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ..
التماس دعا …
️شبتون امام رضایی…
منبع: تبیان/barg313