ققنوس

راه خیلی دور نیست همین نزدیکی هاست .خیلی هم نزدیک نیست آخرین ایستگاه زمین تا پیوستن به آسمان است
  • خانه 
  • خواص آیه الکرسی لقمه حرام باد 
  • تماس  
  • ورود 

بگویید دیگر روضه حضرت قاسم(علیه السلام) نخوانند...

07 مهر 1395 توسط عبادي


آقای خامنه‌ای! بگویید دیگر روضه حضرت قاسم(علیه السلام) نخوانند

شهید «مرحمت بالازاده» در 17خرداد 1349 در روستای «چای گرمی» از توابع اردبیل دیده به جهان گشود. مرحمت از اوایل کودکی جسور بود به طوری که مادرش به او می‌گفت: «می‌ترسم چشم بخوری»

مرحمت دیگر نمی‌تواند تحمل کند و می‌خواهد در دوران ابتدایی به جبهه اعزام شود ولی اجازه اعزام به او داده نمی‌شود. مرحمت سرش را پائین انداخته و با حسرت می‌گوید: «اینها به من می‌گویند سن تو کم است اما خیال کرده‌اند، هر طوری شده من باید خودم را به جبهه برسانم». لذا برای رسیدن به هدف، تصمیم بزرگی می‌گیرد و خود را به تنهایی و با مشقت هر چه تمام‌تر به پایتخت می‌رساند و به ملاقات رئیس‌جمهور می‌رود.

 

با چه مشکلاتی وارد ساختمان ریاست جمهوری می‌شود، بماند. رئیس‌جمهور وقت، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مدظله را ملاقات می‌کند. در آن ملاقات به حضور حضرت قاسم(علیه السلام) در واقعه عاشورا و 13 ساله بودن آن بزرگوار اشاره می‌کند و می‌گوید «اگر من 12 ساله اجازه حضور در جبهه ندارم، پس از شما خواهش می‌کنم که دستور بدهید بعد از این روضه حضرت قاسم‌(علیه السلام) خوانده نشود.»

 

حرف‌های مرحمت رئیس‌جمهور را تحت تأثیر قرار داد و ایشان دست خطی با این مضمون می‌نویسد که «مرحمت عزیز می‌تواند بدون محدودیت به منطقه اعزام شود» یعنی مجوزی بسیار معتبر که نوجوانی با این قد و قواره ولی شجاع و نترس از رئیس‌جمهور می‌گیرد، جای هیچ حرفی و حدیثی را باقی نمی‌گذارد.

 

مرحمت در یکی از عملیات‌ها که در حال برگشت به موقعیت خودشان با نیروهای دشمن مواجه شد و این در حالی بود که آن شهید قهرمان اسلحه‌ای هم در اختیار نداشت، ولی ناگهان متوجه شیئی شد و آن را برداشت و به عربی گفت: «قف» یعنی «ایست» آنها از ترس و وحشت تسلیم او شدند و مرحمت در تاریکی شب آنها را به مقر برد.

 

افسر عراقی دستگیر شده به فرمانده ایرانی می‌گفت: «می‌خواهم از شما یک سوال بپرسم. من خودم در چند کشور دوره چریکی دیده‌ام ولی تابحال اسلحه‌ای که سرباز شما بدست داشت را ندیده‌ام». مرحمت که به دستشویی رفته بود و اسلحه هم نبرده بود، متوجه اگزوز لودری که به زمین افتاده بود می شود و آن را برمی‌دارد و عراقی‌ها هم از خوفی که خداوند به دل آنها انداخته بود، آن را اسلحه‌ای پیشرفته می‌بینند و مرحمت برای اینکه نیروهای دشمن را خوار و ذلیل نشان بدهد، به جای اینکه اگزوز را بیاورد آفتابه را می‌آورد و می‌گوید «من با این اسلحه شما را اسیر گرفته‌ام» این حرف باعث انفجار خنده در بین رزمندگان اسلام و شرمساری نیروهای عراقی می‌شود.

 

مرحمت حدود سه سال در جبهه‌ها، جنگید تا اینکه 21 اسفند 1363 در عملیات بدر در جزایر جنوب به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

                                          

کیهان

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: اسلام لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

ققنوس

پروردگارا, به درگاه تو پناه می آورم وتو نیز پناهم بخش تا موجودی آزمند و خویشتن دوست نباشم. مگذار که صولت خشم , حصار بردباری مرا در هم بشکند وحمله ی حسد , مناعت فطرت مرا به خفٌت و مذلٌت فرو کشاند.(دعای هشتم صحیفه ی سجادیه)
  • خانه
  • اخیر
  • جستجو
  • فهرست مطالب
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حدیث
  • حدیث
  • ائمه
  • اخلاق
  • شعر
  • تفسیر
  • حجاب
  • مناجات
  • اسلام
  • نکات قرآنی
  • مولودی
  • کودک
  • دانلودها
  • دل نوشته
  • اعمال
  • کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

ایرانی ، کالای ایرانی بخر.

من کالای ایرانی میخرم

احادیث نماز

احادیث تصادفی نـماز | دنیای نیاز به نـماز

اوقات شرعی

World Prayer

اوقات شرعی

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس