ققنوس

راه خیلی دور نیست همین نزدیکی هاست .خیلی هم نزدیک نیست آخرین ایستگاه زمین تا پیوستن به آسمان است
  • خانه 
  • خواص آیه الکرسی لقمه حرام باد 
  • تماس  
  • ورود 

دیدار

15 شهریور 1393 توسط عبادي

من مهدی(ع) هستم

حسن عراقی گوید:سالها پیش در شهر دمشق پایتخت کشور سوریه زندگی می کردم. کارم عبا بافی بود و از این طریق امرار معاش می کردم. سن زیادی نداشتم . جوانی بود و غفلت و دوستانی که در ساعات فراغت با آنان سرگرم تفریح می شدم و به لهو و لعب می پرداختم. ما از گناه پروایی نداشتیم . و فکر و ذکرمان خوشگذرانی و هوسرانی بود.

آن روز , جمعه بود و من به شیوه ی همیشگی با دوستان هم فکرم گرد آمدیم و دسته جمعی مشغول لهو و لعب شدیم.میل به میگساری و عیاشی در ما تمامی نداشت. ناگهان در اوج خوشی و غفلت , احساس غریبی بر وجودم مستولی شد. گویی از خواب سنگین بیدار شده بودم. برخویشتن نهیب زدم: تو برای این سرگرمی ها و هوسبازی ها آفریده نشده ای؟

همان جا خداوند قلبم را تکان داد , مرا متنبه ساخت و پلیدی گناه و زشتی اتلاف عمر و بیهودگی و بی بند و باری را برایم آشکار نمود و از تیرگی باطن نجاتم داد.

در پی این دگرگونی روحی و تحول فکری بی درنگ برخاستم, پیاله شراب و بزم عیش و بساط گناه را ترک کردم و از رفقا و جمعشان گریختم.

هر چه رفقای هم پیاله ام دنبالم دویدند اعتنایی نکردم تا مأیوس شدند و از من دل بریدند. جمعه بود و روز عبادت, وقت توبه بود و هنگام ندامت. تصمیم گرفتم به مسجد بروم و انقلاب درونی را با حال وهوای معنوی خانه خدا در آمیزم.

وقتی وارد مسجد شدم , دیدم شخصی در کرسی خطابه قرار گرفته  و برای مردم سخنرانی می کند . قدری جلو تر رفتم و به سخنانش گوش دادم, او در باره ی حضرت مهدی (ع) صحبت می کردو زمان ظهورش را شرح می داد

خوب که متوجه مطالب خطیب شدم , به آنچه در باره حضرت مهدی(ع)میگفت جان سپردم و به گفته هایش دل دادم.

حالت عجیبی به من دست داد.احساس کردم امام را خیلی دوست دارم. یکباره مهرش در جانم ریخت و قلبم سرشار از محبت او شد.

آن روز گذشت در پی آن سیر نفسانی و تحول روحی لهو و لعب را ترک کردم , دست از گناه شستم , گرد معصیت از صفحه ی دل زدودم و آرامش خاطر یافتم.

اما سوز دیگری در درونم بر پا گردید چیزی که وجودم را تسخیر کرد و بسان شعله ای فروزنده جانم را مشتعل ساخت. آن سوز , سوز محبت بود و آن شعله, آتش عشق به وصال محبوب.

مهر امام و عشق دیدار او و امید لقای آن مهر تابان , در ژرفای قلبم موج میزد.روز به روز علاقه و اشتیاقم بیشتر می شد و چنان شیفته وصال دلدار گردیدم که در تمام سجده هایم او را طلب می کردم .

یک سال گذشت. در طول این دوازده ماه از یاد محبوبم غافل نماندم. همواره در پی او می گشتم و اشک فراق می ریختم. در خلال دعاها و عبادتهایم توفیق دیدار او را از خدا می خواستم و هر بار در سجود به درگاه خدا می نالیدم و با تمام وجود تشرف به خدمت حضرت را مسئلت می نمودم.

روز ها و شبها بدین منوال سپری شد تا آنکه یک شب در مسجد جامع دمشق, نماز مغرب را به جا آوردم و سپس مشغول نماز مستحبی شدم . بعد از فر اق به حال خود نشسته بودم که ناگهان احساس کردم دستی روی شانه ام قرار گرفت.تکانی خوردم و صورتم را بر گرداندم,آقایی را دیدم در پشت سرم نشسته و دستش را بر شانه ام نهاده بی مقدمه به من فرمود:((فرزندم, خدا دعایت را اجابت نمود, چه می خواهی؟))

برگشتم و لحظه ای به او خیره شدم, عمامه ای همانند عمامه ی مردم غیر عرب و جامه ای گشاد و بلند از پشم شتر به روی لباسهایش  در بر داشت.پرسیدم: شما کیستید؟

با لحن ملایم و آهنگ دلپذیری فرمود: ((من مهدی(ع) هستم.))

بی درنگ دست آن حضرت را بوسیدم و گفتم: همراه من به خانه ام تشریف بیاورید و منت نهاده با قدوم مبارکتان سرای مرا منور سازید.

آقا در نهایت بزرگواری دعوت مرا پذیرفتند.وقتی حضرت درون خانه تشریف آوردند , دستور دادند جایی را برایم اختصاص بده که تنها باشم و هیچ کس غیر از خودت بدان راه نیابد. من اتاقی را مخصوص آقا قرار دادم و خود نیز گوش به فرمانش کمر خدمت بستم تا هرچه فرماید انجام دهم.

حضرت بقیةالله ــ علیه السلام ــ یک هفته در خانه ام ماندند و به تعلیم من بذل عنایت فرمودند. در مدت این هفت شب و هفت روز اذکار و اورادی به من آموختند و فرمودند:(( دعای خود را به تو یاد می دهم که هر روز بخوانی  و ان شاءالله بدان مداومت نمایی.)) آنگاه چنین توصیه کردند:(( یک روز را روزه بگیر و یک روز را افطار کن , هر شب پانصد رکعت نماز می خوانی  و به بستر استراحت نمی روی مگر خواب بر تو غلبه کند.))

من با شوق فر اوان برنامه حضرت را پذیرفتم و به انجام آن پرداختم .هر شب پشت سر امام می ایستادم و پانصد رکعت نماز به جا می آوردم ,هرگز عبادت را ترک نمی کردم مگر وقتی بی اختیار خوابم می برد.

سرانجام پس از یک هفته اراده ی رفتن نمودند و به من فرمودند:((حسن از حالا به بعد با هیچ کس رفاقت مکن زیرا آنچه آموختی برای رستگاری و برنامه زندگی ات کافی است و دیگر احتیاجی به دیگری نداری هر مطلب و سخنی نزد هر کس که باشد , از آنچه در محضر ما بدست آوردی پایین تر است و از حقایق و معارفی که از ما به تو رسیده , کمتر است, بدین خاطر زیر بار منت هیچ کس نرو  و از احدی راه مجو که فایده ای ندارد و به حالت سودی نبخشد.))

آنگاه حضرت از منزل بیرون رفتند و نگاه من بدرقه راهشان بود تا از نظرم نا پدید شدند.

                 (( از کتاب النجم الثاقب نوشته ی مرحوم نوری طبرسی))

 

به نظر شما اگه امام به ما منتظر ها یه برنامه عملی مثل این رو بدهند ما می پذیریم ؟ یا بعد چند روز با بهانه جویی رد می کنیم!یا مثل خوارج ( خدا نکرده ) منکر آقا می شیم و ساز مخالف می زنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ان شاءالله ما همگی جزء عاملین به دستورات ایشان باشیم یعنی  مرد روز های سخت!!!!!!!!!!!!!!!

 

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: ائمه لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

ققنوس

پروردگارا, به درگاه تو پناه می آورم وتو نیز پناهم بخش تا موجودی آزمند و خویشتن دوست نباشم. مگذار که صولت خشم , حصار بردباری مرا در هم بشکند وحمله ی حسد , مناعت فطرت مرا به خفٌت و مذلٌت فرو کشاند.(دعای هشتم صحیفه ی سجادیه)
  • خانه
  • اخیر
  • جستجو
  • فهرست مطالب
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حدیث
  • حدیث
  • ائمه
  • اخلاق
  • شعر
  • تفسیر
  • حجاب
  • مناجات
  • اسلام
  • نکات قرآنی
  • مولودی
  • کودک
  • دانلودها
  • دل نوشته
  • اعمال
  • کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

ایرانی ، کالای ایرانی بخر.

من کالای ایرانی میخرم

احادیث نماز

احادیث تصادفی نـماز | دنیای نیاز به نـماز

اوقات شرعی

World Prayer

اوقات شرعی

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس