ققنوس

راه خیلی دور نیست همین نزدیکی هاست .خیلی هم نزدیک نیست آخرین ایستگاه زمین تا پیوستن به آسمان است
  • خانه 
  • خواص آیه الکرسی لقمه حرام باد 
  • تماس  
  • ورود 

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی

30 اردیبهشت 1397 توسط عبادي

فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی

 

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَكَلَنِي إِلَيْهِ فَأَكْرَمَنِي وَ لَمْ يَكِلْنِي إِلَى النَّاسِ فَيُهِينُونِي »

 

 سپاس خداى را كه مرا بخويش وا گذاشت، از اين رو اكرامم نمود،

 

و به مردم وا نگذاشت تا مرا خوار كنند،

 

فکر کنید اگر  قرار بود برا ی نیازهای اولیه محتاج دیگران بودیم؛

مثلا برای تولید آب، خاک و هوا 

یا برای داشتن نفت و گاز و سنگ های معدنی

یا برای داشتن نور خورشید 

یا حتی برای داشتن علوم مختلف

آن وقت برای بدست آوردن هر کدام از این امکانات، به یک آقای ظریف احتیاج داشتیم و  برجام های مختلف .

همیشه چشم انتظار نتیجه مذاکرات بودیم و  دلواپس از  بد عهدی های طرف مقابل.

خدا را شکر که نخواست بندگانش (چه مؤمن چه غیر مؤمن) خوار شوند. 

مطمئن باشیم اگر جایی خوار شدیم از ناحیه خودمان است نه از جانب خدا.

 

ای کاش بتوانیم کرامتی که خدا به ما بخشیده، حفظ کنیم و دست نیاز در مقابل بدعهدان دراز نکنیم که جز 

خوار کردن ما قصد دیگری ندارند.

 

 

 نظر دهید »

معیار سعادت

30 اردیبهشت 1397 توسط عبادي

معیار سعادت
حضرت علی(ع) درباره معیار سعادت فرموده است:

«الدنیا کلها جهل الا مواقع العلم، والعلم کله حجه الا ما عمل به، و العمل کله ریاء الا ما کان مخلصا، والاخلاص علی خطر حتی ینظر العبد بما یختم له ». (16) جمیع شوون دنیا برای ما ناشناخته است، مگر مواردی که به آن ها عالم شده باشیم و تمام علم های ما،در نزد خدا حجت است و با آن علم در قیامت با ما احتجاج می کند،مگر آن علمی که بر طبق آن عمل شده باشد و تمامی اعمال ماخودنمایی است، مگر آن هایی که همراه خلوص نیت و پاکی ضمیرباشد. پس از آن می فرماید: اخلاص در عمل را خطری بزرگ تهدیدمی کند، تا روزی که انسان ببیند که چگونه وضع اش ختم می شود وعمرش پایان می پذیرد.

 نظر دهید »

معیار سعادت

30 اردیبهشت 1397 توسط عبادي

معیار سعادت
حضرت علی(ع) درباره معیار سعادت فرموده است:

«الدنیا کلها جهل الا مواقع العلم، والعلم کله حجه الا ما عمل به، و العمل کله ریاء الا ما کان مخلصا، والاخلاص علی خطر حتی ینظر العبد بما یختم له ». (16) جمیع شوون دنیا برای ما ناشناخته است، مگر مواردی که به آن ها عالم شده باشیم و تمام علم های ما،در نزد خدا حجت است و با آن علم در قیامت با ما احتجاج می کند،مگر آن علمی که بر طبق آن عمل شده باشد و تمامی اعمال ماخودنمایی است، مگر آن هایی که همراه خلوص نیت و پاکی ضمیرباشد. پس از آن می فرماید: اخلاص در عمل را خطری بزرگ تهدیدمی کند، تا روزی که انسان ببیند که چگونه وضع اش ختم می شود وعمرش پایان می پذیرد.

 

حوزه نت

 نظر دهید »

معیار سعادت

30 اردیبهشت 1397 توسط عبادي

معیار سعادت
حضرت علی(ع) درباره معیار سعادت فرموده است:

«الدنیا کلها جهل الا مواقع العلم، والعلم کله حجه الا ما عمل به، و العمل کله ریاء الا ما کان مخلصا، والاخلاص علی خطر حتی ینظر العبد بما یختم له ». (16) جمیع شوون دنیا برای ما ناشناخته است، مگر مواردی که به آن ها عالم شده باشیم و تمام علم های ما،در نزد خدا حجت است و با آن علم در قیامت با ما احتجاج می کند،مگر آن علمی که بر طبق آن عمل شده باشد و تمامی اعمال ماخودنمایی است، مگر آن هایی که همراه خلوص نیت و پاکی ضمیرباشد. پس از آن می فرماید: اخلاص در عمل را خطری بزرگ تهدیدمی کند، تا روزی که انسان ببیند که چگونه وضع اش ختم می شود وعمرش پایان می پذیرد.

 نظر دهید »

غدیر

15 شهریور 1396 توسط عبادي

 نظر دهید »

تشکر از خداوند...

08 شهریور 1396 توسط عبادي

﷽؛

✳️تشکر از خداوند بابت نعمت خواندن نماز

🌸 امام رضا (علیه السلام) می فرمایند:
🌿حداقلِ تشکر بنده از خداوند برای توفیق خواندنِ نماز واجبش این است که در سجده بعد از نماز بگوید :

✨ شكْراً لِلَّه،ِ شُكْراً لِلَّه،ِ شُكْراً لِلَّهِ✨

🌸از حضرت سؤال شد که معنای این گفته چیست؟ فرمود:
با این سجده می‏گوید این تشکر من است از خدا به جهت اینکه موفقم کرد تا به خدمتش برسم و نماز واجب را به‏ جای آورم.

📚وسائل الشيعه، ج‏7، ص 6

📿 مرکز تخصصی نماز 📿

 نظر دهید »

حدیث

07 شهریور 1396 توسط عبادي

امام محمد باقر ( ع) فرمودند:

✔️هر کس خوش نيت باشد،
روزی‌اش افزايش می‌يابد ..

و هر كس با خانواده‌اش‌ خوشرفتار
باشد، بر عمرش افزوده می‌گردد ..
“بحارالانوار، ج ۷۵ ، ص ۱۷۵”

✔️ هر كس بر خدا توكل كند،
مغلوب نمی‌شود ..
و هر كس از گناه به خدا پناه برد،
شكست نمی‌خورد ..
“بحارالانوار، ج ۶۸، ص۱۵۱”

✔️ افزايش نعمت از جانب خداوند
قطع نمی‌شود، مگر اينكه
شكر از جانب بندگان قطع گردد ..
“بحارالانوار، ج ۶۸، ص۵۴”

@aslah_maghbool

 نظر دهید »

حکایت مومن

02 شهریور 1396 توسط عبادي

حكايت مؤمن ، مانند زنبور عسل است  جز پاك و پاكيزه نمى خورد و جز پاك توليد نمى كند .
پیامبر خوبی ها - نهج الفصاحة ؛ ص715

@aslah_maghbool

 نظر دهید »

هشدار

02 شهریور 1396 توسط عبادي

نامه پنجم نهج البلاغه:
 به اشعث بن قيس

موضوع نامه: هشدار از استفاده نارواي بيت المال

همانا پست فرمانداري براي تو وسيله آب و نان نخواهد بود، بلكه امانتي است در گردن تو، بايد از فرمانده و امامت اطاعت كني، تو حق نداري نسبت به رعيت استبداد ورزي، و بدون دستور به كار مهمي اقدام نمايي، در دست تو اموالي از ثروتهاي خداي بزرگ و عزيز است، و تو خزانه دار آني تا به من بسپاري، اميدوارم براي تو بدترين زمامدار نباشم، با درود.

کانال سلامت روح و جان

 نظر دهید »

نامه

30 مرداد 1396 توسط عبادي

🔻 نامه‌ای به امام جواد «ع»
اسماعيل بن سهل گويد:
خدمت امام جواد «عليه  السلام»  نوشتم: چيزى به من تعليم فرما كه اگر آن را بگويم [بخوانم] در دنيا و آخرت با شما باشم.

حضرت به خط خود نوشت:
سـوره «انّا انزلناه» را زياد بخوان و لبهايت به گفتن استغـفار «تَر» باشد (يعنى آنقدر استغفار كُنى كه دائم لبت از گفتن استغفار  در حرکت باشد).
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال صفحه ۱۹۷

گلستان

 نظر دهید »

صیحه آسمانی

30 مرداد 1396 توسط عبادي

🌹 امام مهدی (عج) از ديدگاه امام جواد (ع) 🌹

🌷 «نخستين نداي آسماني در ماه رمضان و در شب جمعه است، آن را گوش دهيد و اطاعت کنيد. و در آخر روز، شيطان ملعون بانگ برمي آورد که فلاني، مظلوم کشته شد، تا مردم را به شک و ترديد وادارد و فتنه بر پا کند. آن روز چقدر از مردم دچار شک و حيرت شده، سرگردان مي شوند؟! هنگامي که نداي اولي را در ماه رمضان شنيدند، هرگز شک به خود راه ندهيد که آن صداي جبرئيل است. و نشانه ي آن اين است که از «مهدي» به نام خود و پدرش (عليه السلام) نام مي برد.

📕 بشارة الاسلام/ ص160
🌺🌷🌹
🌺🌷 منتظران ظهور 🌷🌺

🌷 اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج 🌷

 نظر دهید »

دزدی ...

19 تیر 1396 توسط عبادي

                                                          

 

                                         قضاوت با شما…

 نظر دهید »

چرا ماه صفر معروف به ماه نحس است؟

15 آبان 1395 توسط عبادي


چرا ماه صفر معروف به ماه نحس است؟
در كتاب مفاتيح الجنان در رابطه با ماه صفر مي فرمايد: اين ماه معروف به نحوست است و براي رفع نحوست هيچ چيز بهتر از تصدق و ادعيه و استعاذات وارده نيست.(1)
در ميان مردم معمول است كه بعضي از روزها را روز سعد و مبارك و بعضي را روز شوم و نحس مي دانند بحث در اين است تا چند اندازه اين اعتقاد در اسلام پذيرفته شده است.
از نظر عقل محال نيست كه اجزاي زمان با يكديگر تفاوت داشته باشد بعضي داراي نحوست و ايام ديگر ضد آن باشد هر چند از نظر استدلال عقلي راهي براي اثبات يا نفي آن وجود ندارد همين اندازه مي گوئيم ممكن است ولي از نظر عقل ثابت نيست. بنابراين اگر دلايل شرعي از طريق وحي كه افق هاي وسيع تري را روشن مي نمايد بر اين معني در دست داشته باشيم قبول آن نه تنها بلامانع بلكه لازم است. در قرآن تنها در دو مورد اشاره به نحوست ايام شده است در رابطه با قوم عاد مي فرمايد: “ما بر هلاك آنها تند بادي در روز پايداري نحسي فرستاديم"(2)
و در سوره ديگر مي فرمايد: “ما تندبادي سخت و سرد در روزهاي شومي بر آنها مسلط ساختيم"(3) پس قرآن تنها اشاره اي سربسته به مسأله دارد ولي احاديث زيادي در زمينه نحس و سعد ايام داريم در روايتي نقل شده كه يكي از دوستان امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ روز سه شنبه به محضر امام مشرف شد امام فرمودند: ديروز تو را ديدم عرض كرد چون دوشنبه بود و من براي مصون ماندن از شر اين روز از خانه بيرون نمي آيم. امام فرمودند: كسي كه مي خواهد از شر دوشنبه در امان بماند در اولين ركعت نماز صبح سورة هل اتي بخواند كه تناسب با رفع شر دارد… خداوند نيكان را از شر روز رستاخيز نگاه مي دارد.(4) … اينجا امام نحوست را رد نكردند در بعضي از روايات سعد و نحس ايام در ارتباط با حوادثي كه در آن واقع شده است تفسير شده يعني سعد و نحس بودن به خاطر جريانات و حوادثي كه در آن روز اتفاق افتاده مي باشد نه اين كه خود ايام نحس باشند.
پس اجمالاً از آيات و روايات استفاده مي شود روزهاي نحسي وجود دارد يا خودشان يا به خاطر حوادثي كه در آن اتقاق افتاده است.
و در رابطه با ماه صفر روايتي نقل شده كه پيامبر فرمودند: هركس به من خبر دهد به خارج شدن ماه صفر من هم به او بشارت بهشت را مي دهم.(5) از اين روايت هم نحس بودن استفاده مي شود.
علامه طباطبائي فرموده: در روايات قابل اعتماد آمده است روز وفات حضرت سيدالشهداء علیه السلام و يا پيغمبر اكرم صلی الله علیه و اله نحس است و مواليد ائمه سعد است.(6)
احتمال است نحوست و سعد بودن به خاطر حوادثي باشد كه در آن اتفاق افتاده مثل شهادت پيامبر اكرم و امام حسن مجتبي و امامان ديگر عليهم السلام.
لازم به ذكر است در رابطه با نحس بودن ماه صفر مدرك قابل اعتمادي پيدا نشد جز روايت مستدرك سفينة البحار كه هر كس به من اطلاع بدهد خروج ماه صفر ار من هم به او وعده بهشت مي دهم كه از اين روايت اجمالاً استفاده مي شود كه ماه صفر مبغوض پيامبر بوده است يا به خاطر حوادثي كه در آن واقع مي شود و يا جهت ديگري داشته است.
——————————————————
1 . مفاتيح الجنان، مرحوم شيخ عباس قمي، در اعمال ماه صفر، فصل هشتم، ص 391.
2 . سورة قمر، آية 19.
3 . سورة فصلت، آية 16.
4 . صد سؤال و صد جواب ، عيسي ولائي، قم، انتشارات كوثر النبي، 1382، ص 470.
5 . مستدرك سفينة البحار. علي نمازي شاهرودي، 1363، ص 284، ج 6.
6 . در محضر علامه طباطبائي، پرسش ها و پاسخ هاي اعتقادي، محمد حسين رخ شاد، قم ، ناشر آل علي، 81، ص 254، سؤال 659.

دانشگاه آزاد اسلامی قزوین

 

 نظر دهید »

چرا ماه صفر معروف به ماه نحس است؟

15 آبان 1395 توسط عبادي


چرا ماه صفر معروف به ماه نحس است؟
در كتاب مفاتيح الجنان در رابطه با ماه صفر مي فرمايد: اين ماه معروف به نحوست است و براي رفع نحوست هيچ چيز بهتر از تصدق و ادعيه و استعاذات وارده نيست.(1)
در ميان مردم معمول است كه بعضي از روزها را روز سعد و مبارك و بعضي را روز شوم و نحس مي دانند بحث در اين است تا چند اندازه اين اعتقاد در اسلام پذيرفته شده است.
از نظر عقل محال نيست كه اجزاي زمان با يكديگر تفاوت داشته باشد بعضي داراي نحوست و ايام ديگر ضد آن باشد هر چند از نظر استدلال عقلي راهي براي اثبات يا نفي آن وجود ندارد همين اندازه مي گوئيم ممكن است ولي از نظر عقل ثابت نيست. بنابراين اگر دلايل شرعي از طريق وحي كه افق هاي وسيع تري را روشن مي نمايد بر اين معني در دست داشته باشيم قبول آن نه تنها بلامانع بلكه لازم است. در قرآن تنها در دو مورد اشاره به نحوست ايام شده است در رابطه با قوم عاد مي فرمايد: “ما بر هلاك آنها تند بادي در روز پايداري نحسي فرستاديم"(2)
و در سوره ديگر مي فرمايد: “ما تندبادي سخت و سرد در روزهاي شومي بر آنها مسلط ساختيم"(3) پس قرآن تنها اشاره اي سربسته به مسأله دارد ولي احاديث زيادي در زمينه نحس و سعد ايام داريم در روايتي نقل شده كه يكي از دوستان امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ روز سه شنبه به محضر امام مشرف شد امام فرمودند: ديروز تو را ديدم عرض كرد چون دوشنبه بود و من براي مصون ماندن از شر اين روز از خانه بيرون نمي آيم. امام فرمودند: كسي كه مي خواهد از شر دوشنبه در امان بماند در اولين ركعت نماز صبح سورة هل اتي بخواند كه تناسب با رفع شر دارد… خداوند نيكان را از شر روز رستاخيز نگاه مي دارد.(4) … اينجا امام نحوست را رد نكردند در بعضي از روايات سعد و نحس ايام در ارتباط با حوادثي كه در آن واقع شده است تفسير شده يعني سعد و نحس بودن به خاطر جريانات و حوادثي كه در آن روز اتفاق افتاده مي باشد نه اين كه خود ايام نحس باشند.
پس اجمالاً از آيات و روايات استفاده مي شود روزهاي نحسي وجود دارد يا خودشان يا به خاطر حوادثي كه در آن اتقاق افتاده است.
و در رابطه با ماه صفر روايتي نقل شده كه پيامبر فرمودند: هركس به من خبر دهد به خارج شدن ماه صفر من هم به او بشارت بهشت را مي دهم.(5) از اين روايت هم نحس بودن استفاده مي شود.
علامه طباطبائي فرموده: در روايات قابل اعتماد آمده است روز وفات حضرت سيدالشهداء علیه السلام و يا پيغمبر اكرم صلی الله علیه و اله نحس است و مواليد ائمه سعد است.(6)
احتمال است نحوست و سعد بودن به خاطر حوادثي باشد كه در آن اتفاق افتاده مثل شهادت پيامبر اكرم و امام حسن مجتبي و امامان ديگر عليهم السلام.
لازم به ذكر است در رابطه با نحس بودن ماه صفر مدرك قابل اعتمادي پيدا نشد جز روايت مستدرك سفينة البحار كه هر كس به من اطلاع بدهد خروج ماه صفر ار من هم به او وعده بهشت مي دهم كه از اين روايت اجمالاً استفاده مي شود كه ماه صفر مبغوض پيامبر بوده است يا به خاطر حوادثي كه در آن واقع مي شود و يا جهت ديگري داشته است.
——————————————————
1 . مفاتيح الجنان، مرحوم شيخ عباس قمي، در اعمال ماه صفر، فصل هشتم، ص 391.
2 . سورة قمر، آية 19.
3 . سورة فصلت، آية 16.
4 . صد سؤال و صد جواب ، عيسي ولائي، قم، انتشارات كوثر النبي، 1382، ص 470.
5 . مستدرك سفينة البحار. علي نمازي شاهرودي، 1363، ص 284، ج 6.
6 . در محضر علامه طباطبائي، پرسش ها و پاسخ هاي اعتقادي، محمد حسين رخ شاد، قم ، ناشر آل علي، 81، ص 254، سؤال 659.

دانشگاه آزاد اسلامی قزوین

 

 نظر دهید »

رضوان الهی

08 آبان 1395 توسط عبادي

 نظر دهید »

​وقتی او بیاید...

07 آبان 1395 توسط عبادي

وقتی او بیاید…

 

                                              

رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند:

سپس مهدی (عجل الله فرجه الشریف) بسوی شام خارج میشود،
در حالیکه جبرئیل در برابر، و میکائیل در پشت سر او حرکت می کنند،
پس ساکنان آسمان و زمین، پرندگان،
حیوانات وحشی، ماهیان دریاها ، همه و همه به سبب وجود #مهدی علیه السلام ، فرحناک و خوشحال می شوند.

در دولتشان درندگان در کنار چارپایان زندگی میکنند،
تمام انواع بیماریهای و فقرها نابود میشود،

پس آب حیات در دولتش لبریز میشود، و نهرها امتداد میکنند،
و گلها و میوه ها #زمین را فرا میگیرند.
تا آنجا که #مهدی عجل الله تعالی فرجه تمام
گنجهای زمین را برای اهلش استخراج میکند.

منتخب الاثر ص 472.

ویسگون مذهبی

 نظر دهید »

دعا

03 آبان 1395 توسط عبادي

 نظر دهید »

​آثار و برکات دوستی اهل بیت علیهم السلام

01 آبان 1395 توسط عبادي

آثار و برکات دوستی اهل بیت علیهم السلام

آن چنان که از سخنان پیشوایان معصوم علیهم السلام استفاده می شود، هر کار نیک و بدی در دنیا و آخرت آثار و نتایجی دارد; یعنی کارهای نیک، برکات و درجاتی را به همراه داشته و کارهای بد موجب سقوط انسان و رسیدن به درکاتی در دو عالم می باشد. در این میان دوستی و دشمنی اهل بیت علیهم السلام نیز از محدوده این قاعده کلی بیرون نیست; یعنی عشق و دوستی عترت پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان یک صفت ارزشمند موجب برکات و درجات و منزلت افراد است و در مقابل دشمنی و مخالفت با آنان هلاکت و شقاوت ابدی در پی خواهد داشت. در این قسمت با بهره گیری از سخنان امیرمؤمنان علیه السلام به برخی از آثار و برکات عشق به اهل بیت علیهم السلام می پردازیم:


1- حشر با اهل بیت علیهم السلام در روز قیامت

علی علیه السلام فرمود: «من احبنا کان معنا یوم القیامة و لو ان رجلا احب حجرا لحشره الله معه; (19) هر که ما را دوست بدارد، در روز قیامت با ما خواهد بود و اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد، خداوند او را با آن محشور خواهد کرد.»


2 - بالاترین درجات بهشت

آن بزرگوار فرمود: «ان اهل الجنة ینظرون الی منازل شیعتنا کما ینظر الانسان الی الکواکب; (20) اهل بهشت به منازل شیعیان ما (در بالاترین درجات آن) نگاه می کنند همانطوری که انسان به ستارگان می نگرد.»


3 - وصول به زیباترین نیکی ها

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «احسن الحسنات حبنا و اسوء السیئات بغضنا; (21) زیباترین نیکی ها دوستی و زشت ترین بدی ها مخالفت و دشمنی با ما است.»


4 - رسیدن به مقام شهید

حضرت علی علیه السلام فرمود: «والمیت من شیعتنا صدیق شهید; صدق بامرنا و احب فینا و ابغض فینا یرید بذلک الله عز و جل; (22) میت شیعه ما صدیق و شهید است چون که امر ما را تصدیق نموده و به خاطر ما دوستی و دشمنی نموده است و از این کار خود، خدای عز و جل را اراده کرده است.»


5 - چشم روشنی در هنگام مرگ

روزی حارث همدانی به حضور علی علیه السلام آمد. امام علیه السلام از علت آمدن او جویا شد. او گفت: عشق و علاقه به شما مرا به اینجا کشانیده است. حضرت در تایید سخن او فرمود: «به خدا همین طور است. هیچ انگیزه ای جز محبت ما تو را به اینجا نیاورده است.» آن گاه علی علیه السلام به عنوان تشکر از اظهار علاقه این دوست صمیمی خویش، به او فرمود: «بدان که هیچ بنده ای از دوستان ما نمی میرد مگر اینکه در هنگام مردن، مرا آن طوری که دوست دارد می بیند و همچنین از دشمنان و مخالفین ما هم کسی نمی میرد تا اینکه در هنگام مرگ، در حالی که دلش نمی خواهد، مرا می بیند و شرمنده می شود.» (23)

ای که گفتی فمن یمت یرنی

جان فدای کلام دل جویت

کاش روزی هزار مرتبه من

مردمی تا بدیدمی رویت


6 - دادرسی در سخت ترین لحظات

علی علیه السلام در حدیث دیگر به حارث فرمود: «لینفعک حبنا عند ثلاث: عند نزول ملک الموت و عند مسالتک فی قبرک و عند موقفک بین یدی الله; (24) [ ای حارث!] دوستی و محبت ما اهل بیت در سه جای مهم و سرنوشت ساز برای تو سود خواهد داد: هنگام نازل شدن فرشته مرگ و موقعی که در قبر مورد سؤال و بازخواست قرار می گیری و زمانی که در روز قیامت در مقابل پروردگار ایستاده باشی.»


7 - قبولی کارهای نیک

اگر انسان تمام کارهای خیر و اعمال نیک را انجام داده، واجبات الهی را به جای آورد، اما از اهل بیت و ولایت و محبت آنان دور باشد، هیچ یک از اعمال و نیکی های او ثمره ای نخواهد داشت.

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «هر کس ما اهل بیت را دوست داشته باشد، ایمان او مفید بوده و اعمالش مورد پذیرش قرار خواهد گرفت، اما اگر کسی محبت ما اهل بیت را در دل نداشته باشد از ایمان خویش بی بهره بوده و کارهای نیک و اعمال دینی او مقبول نخواهد بود، گرچه روزها روزه گرفته و شب ها به عبادت بپرازد.» (25) و در کلام دیگری آن بزرگوار به قنبر فرمود: «ای قنبر! به خدا قسم کسی که در دل یقین به ولایت ما خانواده داشته باشد برای او از عبادت هزار سال بهتر است، اگر بنده ای هزار سال خدا را عبادت کند خداوند عبادت او را نخواهد پذیرفت تا اینکه ولایت ما اهل بیت را قبول داشته باشد.» آنگاه حضرت با تاکید بر اهمیت موضوع ادامه می دهد: «اگر بنده ای هزار سال خداوند را عبادت کند و اعمال نیک هفتاد و دو پیامبر را هم به جا آورد، خداوند از او نخواهد پذیرفت تا اینکه ولایت ما را بپذیرد و گرنه خداوند او را به صورت به جهنم خواهد انداخت.» (26)

19) امالی صدوق، ص 209، مجلس 37.

20) بحارالانوار، ج 8، ص 148.

21) غررالحکم با ترجمه آقا جمال، ج 2، ص 480.

22) تاویل الآیات الظاهرة، ص 642.

23) اعلام الدین دیلمی، ص 448.

24) همان، ص 461.

25) بصائر الدرجات، ص 364.

26) مستدرک، ج 1، ص 168.

حوزه نت

 نظر دهید »

بهشت و ولایت

01 آبان 1395 توسط عبادي

بهشت و ولایت

امام علی علیه السلام در رابطه با درجات گوناگون دلباختگان اهل بیت علیهم السلام و نتیجه آن می فرماید:

«من احبنا بقلبه و اعاننا بلسانه و قاتل معنا بیده فهو معنا فی الجنة فی درجتنا، و من احبنا بقلبه و

اعاننا بلسانه و لم یقاتل معنا اعداءنا فهو اسفل من ذلک بدرجة و من احبنا بقلبه و لم یعنا بلسانه و لا

بیده فهو فی الجنة:(  بحارالانوار، ج 10، ص 107  )

 

هر کس ما را در دل دوست داشته باشد و با زبانش یاری کند و با دستش به دفاع از ما برخیزد (یعنی

باتمام وجود دلباخته ما باشد)، در بهشت هم درجه و همنشین ما خواهد بود

 

و هر که ما را با دل دوست بدارد و با زبان یاری کند و همراه ما با دشمنانمان نجنگد، یک درجه پایین تر

خواهد بود

 

 

و هر که با قلبش ما را دوست دارد ولی با زبان و دست به یاری ما نشتابد، در بهشت خواهد بود.

حوزه نت

 

 

کسی هست که بهشت بدون اهل بیت علیه السلام رو بخواد…

      

 نظر دهید »

علائم ظهور

01 آبان 1395 توسط عبادي

 نظر دهید »

گناهان سه دسته‌‌اند...

28 مهر 1395 توسط عبادي

در حدیث امام باقر(علیه السلام) و امام علی(علیه السلام) می‌‌‌خوانیم که گناهان سه دسته‌‌اند:

گناهی که بخشیده میشود و آن ظلمی است که انسان به خود کرده است،

و گناهی که هرگز بخشیده نمی‌‌شود و آن شرک به خدا است: «انَّ الله لا یَغفرُ اَن یُشرکَ بِهِ»

و گناهی که از آن گذشت نمی‌‌شود و آن بدهکاری مردم است: «فَالمُدائنه بَینَ العباد».[1]

زیرا ظلم به بندگان و حق النّاس، جنبه شاکی خصوصی دارد و تا شاکی گذشت نکند، قاضی نمی‌‌تواند گذشت کند.

خداوند در قیامت وعده اجرای عدالت داده و در مقام عدالت، حق مظلوم از ظالم گرفته می‌‌‌شود.


                             ************************************************

در احادیث معاد آمده است که برای جبران حق الناس، از کارهای خوب و شایسته بدهکار برمی‌‌دارند و به حساب طلبکار می‌‌‌‌گذارند تا کارهای نیک او بسیار شود، بلکه حق او تصفیه شود، و اگر کارهای نیک بدهکار کفایت نکند یا نداشته باشد، از گناهان طلبکار برمی‌‌دارند و به حساب بدهکار می‌‌گذارند، تا به این صورت شاکی راضی ‌شود. اینجاست که بدهکار با دست خالی به دوزخ می‌‌‌رود.

پیامبر(صلی الله علیه واله) فرمودند: «انَّه لَیَأتی العَبدُ یَومَ القیامَه و قَد سَرَّته حَسَناتُهُ فَیَجییٌ الرَّجُلُ فیقولُ: یا رَبِّ ظَلَمَنی هذا فَیُؤخَذُ مِن حَسَناتِهِ فَیُجعَلُ فی حَسَناتِ الّذی سَألَهُ، فما یَزالُ کذلکَ حتّى ما یَبقى لَهُ حَسَنةٌ، فإذا جاءَ مَن یَسألُهُ نَظَرَ إلى سَیِّئاتِهِ فَجُعِلَت مَع سیّئاتِ الرَّجُلِ، فلا یَزالُ یُستَوفى مِنهُ حتّى یَدخُلَ النارَ»؛[2]

در قیامت بنده‌‌ای که کار خوب بسیار دارد، در حالی که خوشحال است وارد محشر می‌‌شود. ناگهان شخصی از راه می‌‌رسد و می‌‌گوید: خداوندا! این شخص[در دنیا] به من ظلم کرده است. پس از کارهای نیک او گرفته می‌‌شود و به آن مظلوم داده می‌‌شود تا جایی که کار خوب و حسنه‌‌ای برای بدهکار باقی نمی‌‌ماند، ولی هنوز طلبکار راضی نشده و حقش را طلب می‌‌کند، آنگاه از گناهان طلبکار برداشته به بدهکار می‌‌دهند تا جایی که آن شخص بدهکار(که به کارهای خوب خود دلخوش و بهشتی بود)، جهنمی می‌‌شود.

حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: «یَومُ العَدلِ عَلَی الظّالمِ اَشَدُّ مِن یَومِ الجَورِ عَلی المَظلُومِ»؛[3]

روز اجرای عدالت(قیامت)؛ بر شخص ظالم، بسیار سخت‌‌تر است از روزی که او بر مظلوم ستم روا داشته است.

و نیز امام علی(علیه السلام) فرمودند: «یَوم المَظلومِ عَلَی الظَّالِمِ اَشَدُّ مِن یَومِ الظَّالِمِ عَلَی المَظلُوم»؛[4] روز مظلوم(قیامت) که حق مظلوم را از ظالم می‌‌گیرند، از روز ظالم(ایام دنیا) که بر مظلوم ستم روا داشته سخت‌‌تر است.

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: آنچه مظلوم از دین(و کارهای خوب) ظالم می‌‌گیرد، از آنچه ظالم از دنیای مظلوم می‌‌گیرد بسیار بیشتر است.[5]

همچنین فرمودند: «الظُلمُ فی الدُّنیا هُوَ الظُلُمات فِی الآخِرَة»؛[6] ظلم در دنیا؛ تاریکیهایی در آخرت است.

رسول خدا(صلی الله علیه واله) فرمودند: میان بهشت و انسان، هفت گردنه وجود دارد، که آسان‌‌ترین آنها مرگ است. پرسیدند: سخت‌‌ترین آنها کدام است؟ فرمودند: «الوُقُوفُ بَینَ یَدَی الله عزَّوجلَّ إذا تَعَلَّقَ المَظلُومونَ بالظّالِمینَ»؛[7] سخت‌‌ترین لحظه؛ زمانی است که انسان در پیشگاه خداوند بایستد و کسانی که به آنها ظلم شده، دامن ظالم را بگیرند.

حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: «وَ اقْدَمُوا عَلَى اللَّهِ مَظْلُومِینَ وَ لَا تَقْدَمُوا عَلَیْهِ ظَالِمِین‏»؛[8] روز قیامت، ستمدیده و مظلوم به محضر خدا وارد شوید نه ظالم و ستمگر(یعنی اینکه انسان روز قیامت در حالی که بر او ظلم شده بر خدا وارد شود، بهتر از این است که بر دیگری ظلم کرده باشد).

همچنین فرمودند: «بِئسَ الزّاد إلی المَعادِ العدوانُ علی العبادِ»؛[9] ستم در حق بندگان بد توشه‌‌ای برای قیامت است!

و نیز فرمود: «وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ کَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللَّهُ أَدْحَضَ حُجَّتَه‏»؛[10] کسى که به بندگان خدا ستم روا دارد، خود خداوند به جاى بندگانش دشمن او خواهد بود، و آن را که خدا دشمن شود، دلیل او را نپذیرد.

پیامبر خدا(صلی الله علیه واله): «یقولُ اللّه ُ عَزَّوجلَّ: و عِزَّتی و جلالِی لأَنتَقِمَنَّ مِن الظّالِمِ فی عاجِلِهِ و آجِلِهِ، و لأنتَقِمَنَّ مِمَّن رَأى مَظلوما فَقَدَرَ أن یَنصُرَهُ فلَم یَنصُرْهُ»؛[11] خداوند عزّوجلّ مى‌‌فرماید: به عزّت و جلالم سوگند که از ستمگر در دنیا و آخرت، به طور قطع انتقام مى‌‌گیرم، و از کسى هم که ستمدیده‌‌اى را ببیند و بتواند یاریش رساند و نرساند، بى‌‌گمان انتقام مى‌‌گیرم.

و نیز رسول گرامی(صلی الله علیه واله) فرمود: «إنّ العَبدَ إذا ظُلِمَ فلَم یَنتَصِرْ، و لَم یَکُن لَهُ مَن یَنصُرُهُ، و رَفَعَ طَرفَهُ إلى السَّماءِ فَدَعا اللّهَ، قالَ اللّه: لَبَّیکَ أنا أنصُرُکَ عاجِلاً و آجِلاً»؛[12] هرگاه به آدمى ستمى شود و انتقام نگیرد و کسى را نداشته باشد که یاریش رساند، چون نگاهش را به آسمان بردارد و خدا را بخواند، خداوند فرماید: لبّیک، من در دنیا و آخرت تو را یارى مى‌‌رسانم.

                                                   

                    

===============================

*: حق الله ممکن است حق مالی باشد؛ همانند خمس و زکات. یا حق عبادی باشد؛ همانند نماز قضا، روزه قضا، دروغ، گناهان مربوط به عبادات.

چنانکه حق الناس نیز ممکن است حق مالی باشد؛ همانند بدهی مالی، امانت پرداخت نشده، خسارت مالی به دیگری و… و ممکن است حق غیر مالی باشد؛ همانند تهمت، غیبت، آبرو بردن، زخم زبان، ایجاد فتنه و اختلاف، دل شکستن، و …

پی نوشت:

(*) بیانات علامه امینی

[1] . نهج البلاغه،خ176.

[2] . نهایة البدایة،ج2،ص55.

[3] . نهج البلاغه، حکمت241ـ341.

[4] . بحار،ج75،ص322.

[5] . بحار،ج75،ص311.

[6] . ثواب الاعمال،ص321.

[7] . کنز العمال،ح8862.

[8] . نهج البلاغه، خطبه151.

[9] . بحار،ج75،ص309.

[10] نهج البلاغه، خطبه52.

[11] کنز العمّال : 7641.

[12] کنز العمّال : 7648.

برگرفته شده از http://ahlolbait.blog.ir

 نظر دهید »

اسرار نماز در کلام امیر مومنان علی علیه السلام

28 مهر 1395 توسط عبادي



جابر ابن عبدالله انصارى گوید:

روزى به همراه مولاى متّقیان، امام على علیه السلام بودم، شخصى را دیدیم که مشغول نماز است، حضرت به او خطاب کرد و فرمود: آیا معنا و مفهوم نماز را مى‌دانى که چگونه و براى چه مى‌باشد؟
اظهار داشت: آیا براى نماز مفهومى غیر از عبادت هم هست؟
حضرت فرمود: آرى، به حقّ آن کسى که محمّد صلّى الله علیه و آله را به نبوّت مبعوث گردانید، نماز داراى تأویل و مفهومى است که تمام معناى عبودیّت در آن خواهد بود.
آن شخص عرض کرد: پس مرا تعلیم فرما.

امام فرمود: معنا و مفهوم اولین تکبیر آن است که خداوند، سبحان و منزّه است از این که داراى قیام و قعود باشد.
دومین تکبیر یعنى؛ خداوند موصوف به حرکت و سکون نمى‌باشد.
سومین تکبیر یعنى؛ نمى‌توان خداوند را به جسمى تشبیه کرد.
چهارمین تکبیر یعنى؛ چیزى بر خداوند عارض نمى‌شود.
پنجمین تکبیر مفهومش آن است که خداوند، نه محلّ خاصى دارد و نه چیزى در او حلول مى‌کند.
ششمین تکبیر معنایش این است که زوال و انتقال و نیز تغییر و تحوّل براى خداوند مفهومى ندارد.
و هفتمین تکبیر یعنى؛ بدان که خداوند سبحان همچون دیگر اجسام، داراى أبعاد و جوارح نیست.
سپس در ادامه فرمایش خود فرمود:
معناى رکوع آن است که مى‌گویى: خداوندا! من به تو ایمان آورده‌ام و از آن دست بر نمى‌دارم، گرچه گردنم زده شود.
و چون سر از رکوع بر مى‌دارى و مى‌گوئى: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» یعنى؛ خداوندا! تو مرا از عدم به وجود آورده‌اى و من چیزى نبوده و نیستم، پس هستى مطلق تویى.
و هنگامى که سر بر سجده فرود آورى، گویى: خداوندا! مرا از خاک آفریده‌اى؛ و سر بلند کردن از سجده یعنى؛ مرا از خاک خارج گردانده‌اى.
و همین که دومین بار سر بر سجده گذارى یعنى؛ خداوندا! تو مرا در درون خاک بر مى‌گردانى؛
و چون سر بلند کنى گویى: و مرا از درون همین خاک در روز قیامت براى بررسى اعمال خارج مى‌گردانى.
و مفهوم تشهّد، تجدید عهد و میثاق و اعتقاد به وحدانیّت خداوند؛ و نیز شهادت بر نبوّت حضرت رسول و ولایت اهل‌بیت او علیهم صلوات الله مى‌باشد.
و معناى سلام، ترحّم و سلامتى از طرف خداوند بر بنده نمازگزار است، که در واقع ایمنى از عذاب قیامت باشد.

منبع: مستدرک الوسائل، ج 4، ص 105، ح 5 / بحار الانوار:، ج 84، ص 253، ح 38.

برگرفته شده از http://ahlolbait.blog.ir

 نظر دهید »

لعن برخود...

28 مهر 1395 توسط عبادي

در کتاب کشف الغمه از حضرت امام زین العابدین سلام الله علیه-مروی است که روز جمعه ای عمرخطاب لعنه الله علیه در منبر بود،
که پدرم حسین بن علی سلام الله علیه داخل مسجدرسول خدا شد،
در مقابل عمر ایستاده فرمود:( انزل عن منبر ابی)
فرودآی از منبر پدر من،که تو شایسته ولایق این مکان نیستی ؟
عمربه گریه در آمدوگفت: راست گفتی ای حسین که این منبرپدر توست، نه منبر پدر من !
ودر آن روزامیرالمومنین صلوات الله علیه حاضربودوفرمود یاعمرخیال نکنی که آنچه حسین فرمود به تعلیم من بود، واین که گفته به سخن وفرموده من به ظهور نیامده، عمرمنافق گفت راست گفتی یااباالحسن من تورا باین متهم نمیسازم آنگاه ازبالای منبرفرود آمد

                                                        

                                      
وحضرت امام حسین سلام الله علیه رابرداشت وبربالای منبربرد وبه یک جانب خود جای دادوخطبه میخواند، آنگاه گفت ای حاضران بدانیدوآگاه باشید که من از حضرت رسول خداصل الله علیه وآله شنیده ام که عترت واهل بیت مرا محترم دارید وایشان را میازارید، لعنت خدا برکسی باد که آزارایشان کند.

سخن حقی برزبان او جاری شده است که خود را بالای منبر لعن کرده است .
انساب النواصب ۲۵۹

ویسگون مذهبی

 نظر دهید »

​فرق خرج امام نمودن با امور خیر دیگر

28 مهر 1395 توسط عبادي

فرق خرج امام نمودن با امور خیر دیگر

قابل_توجه_آنانکه_میگویند:
بجای صرف هزینه برای امام حسین و عزا و زیارت او، خرج امور دیگر، مانند فقرا کنید.

❖امام صادق علیه السّلام فرمودند:

ﺩِﺭْﻫَﻢٌ ﻳُﻮﺻَﻞُ ﺑِﻪِ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡُ ﺃَﻓْﻀَﻞُ ﻣِﻦْ ﺃَﻟْﻔَﻲْ ﺃَﻟْﻒِ ﺩِﺭْﻫَﻢٍ ﻓِﻴﻤَﺎ ﺳِﻮَﺍﻩُ ﻣِﻦْ ﻭُﺟُﻮﻩِ ﺍﻟْﺒِﺮﱢ

یک درهم مالی که برای امامت صرف کنی برتر است از دو میلیون درهم که در دیگر امور خیر خرج کنی !!

اصول کافی ج۱، ص۵۳۸ باب صله أمام ح۶.

 

 نظر دهید »

گریه کن ......اما با فهم

19 مهر 1395 توسط عبادي

 

امام سجاد (ع) :


پدرم با برترین مردان زمان خویش در خون غلطید تا مردم


بفهمند” اما آنان فقط” گریه کردند ” !

 

 

 

شیعه یعنی کسی که بفهمه هدف امامش رو…

 

 نظر دهید »

مقام معلم از دیدگاه امام حسین (علیه السلام)

19 مهر 1395 توسط عبادي


مقام معلم از دیدگاه امام حسین (علیه السلام)

یکی از صفات بارز امام حسین (علیه السلام) این بود که نسبت به دانشمندان، شعرا و سخنواران اسلام راستین توجه بیشترین داشته بذل و بخشش بسیاری به آنان می نمود.

 

                                                                           

 


نقل شده که امام حسین (علیه السلام) یکی از پسران خود را نزد معلمی گذاشت تا به او درس بدهد هنگامی که آن پسر سوره حمد را از او آموخت، امام حسین (علیه السلام) معلم را طلبید، در مقابل کار فرهنگی بسیار با ارزش او، هزار دینار به او داده و علاوه به هدایای قابل توجه دیگر، دهان او را نیز پر از دانه های در و گوهر گرانبها کرده و به این ترتیب از معلم قدردانی و سپاسگذاری نموده شخصی با دیدن صحنه شگفت زده شده به خاطر تعلیم یک حمد، آن همه به او جا جایزه و هدیه دادی؟
امام فرمود این جایزه اندک چگونه می توانند ارزش علم و حقوق مادی و معنوی معلم را جبران کند.


(شیعه یعنی مرام امام سوم شیعیان  آقا امام حسین علیه السلام رو داشته باش.)



http://www.ghadeer.org/Book/1634/256837


 نظر دهید »

کلام امیر

19 مهر 1395 توسط عبادي

                        کلام امیر…

 

 

 

                         

 نظر دهید »

تربت حسين (علیه السلام)

16 مهر 1395 توسط عبادي


تربت حسين (علیه السلام)

ترب مقدس را هر قدر که نزديک‌تر به قبر مبارک باشد بديهي است که تأثير آن نيز بيشتر خواهد بود در مورد اين که تربت حسين (علیه السلام) را از چه فاصله‌اي يا حدي اخذ کند؟روايات و اقوال در اين زمينه متعدد و مختلف است‌، اين جاب به چند روايت اشاره مي‌شود:


                                                        

                                                               

1 ـ اخذ آن از بالاي سر قبر حسين (علیه السلام): «ابي بکار گفت‌: من از تربتي که نزد سر قبرحسين (علیه السلام) است برداشتم که تربتي سرخ است پس خدمت حضرت رضا (علیه السلام) وارد شدم‌وآن تربت را بر آن حضرت عرضه داشتم‌. حضرت آن را در کف دستش گرفت و سپس آن را بوييد و استشمام فرمود و گريست‌. تا اشکش جاري شد. سپس فرمود: اين تربت جدم‌است‌.» 

2ـ قدر هفتاد باع از قبر شريف‌: از حضرت صادق روايت شده است که فرمود: «يوخذ طين قبر الحسين (ع) من عند القبر علي قدر سبعين باعا؛ تربت حسين (علیه السلام) را از نزد قبر شريف به اندازه هفتاد باع گرفته مي‌شود.»

3ـ هفتاد باع در هفتاد باع‌: يعني از اين اندازه‌، تربت حسين (علیه السلام) اخذ شود.

4 ـ حريم قبر حسين (علیه السلام) يک فرسخ در يک فرسخ در يک فرسخ در يک فرسخ است‌. روايات در اين زمينه زياد است و در تعيين و تحديد آن براي اخذ تربت يکسان نيست ولي به هر حال از هر فاصله‌اي که گرفته شود، منسوب و متعلق به حسين بن علي (علیه السلام) است که قدر آن را بايد بدانيم و در رعايت حرمت آن کوشا باشيم‌.

البته ممکن ست برخي تعجب کرده و بگويند: چطور از بين خاک‌ها در خاک قبر حسين (علیه السلام) شفاست‌؟ در جواب آنها بايد گفت که خالق هستي چنان که مي‌تواند در اقسام گياهان و غير گياهان شفا قرار دهد، مي‌تواند در اين تربت نيز شفا قرار دهد. ثانيا: اين ويژگي در تربت حسين براي آن است که آن حضرت براي احياي دين الهي و اعلاي «کلمة الله» جان و مال و اولاد و انصار و اصحاب خود را فدا نمود و خداوند متعال که خود را «شکور» ناميده به پاس و تقدير اين همه قربانيها و فداکاري‌ها در راهش ويژگي‌ها و مزايايي به حسين بن علي (علیه السلام) داده که به کسي ديگر نداده است‌؛ از جمله تربت آن حضرت را شفا و امان قرار داده است و اين هيچ جاي تعجب نيست‌. ثالثاً: طبق روايات‌، تربت مراقد و مشاهد شريفه پيامبر (صلی الله علیه واله) و ائمه نيز موجب شفا است‌. خلاصه از تمام آنچه گذشت‌، حرمت و قداست و شفا بخشي و شأن و فضيلت اين تربت مقدس آشکار و روشن گرديد.

http://boniadhad.ir/lib/masum/5/4/19/content-23.html

 نظر دهید »

حدیث بردباری

13 مهر 1395 توسط عبادي



حضرت علی علیه السلام :

إن لَم تَکن حَلیما فَتَحَلَّم فَإِنَّهُ قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ إِلاّ أَوشَک أَن یکونَ مِنهُم

اگر بردبار نیستی خود را بردبار جلوه ده،

زیرا کمتر کسی است که خود را شبیه گروهی کند و بزودی یکی از آنان نشود.

نهج البلاغه، حکمت ۲۰۷

 نظر دهید »

آثار برخی غذاها بر اخلاق و رفتار آدمی

12 مهر 1395 توسط عبادي

آثار برخی غذاها بر اخلاق و رفتار آدمی

امـام رضـا(ع ) فـرمـود: ((بـدان کـه نـیـرو و تـوان و روح و روان ، تابع مزاج بدنها می باشد.))

تـوضیح روایت آن که مراد از نفوس ، روح انسان است که چون مرغی اسیر قفس تن اوست . بـه هـر انـدازه کـه مـزاج و جـسـم او سـالم بـاشـد، روح او نـیـز سـالم و کـامـل تـر خواهد بود. روح سالم در بدن سالم است . رمز سلامتی روح و جسم در یک قیاس منطقی ، چنین قابل تبیین است : سلامتی روح ، تابع سلامتی تن است ، و سلامتی تن تابع غذا و تغذیه سالم ، پس سلامتی روح ، تابع غذا و تغذیه سالم می باشد.

بـا تـوجـه بـه پـاره ای از روایـات آثار برخی غذاها بر اخلاق و رفتار آدمی به قرار زیر است :

1. اعتدال در خوردن گوشت موجب خوش اخلاقی ، اعتماد به نفس و شجاعت می شود و افراط در آن قساوت قلب می آورد.

2. شیر، موجب صبوری ، مهربانی ، آرامش و… می شود.

3. عسل ، موجب رشد حافظه ، صافی دل و شفا است .

4. انـگـور، غـم و انـدوه و افـسـردگـی را بـه شـادابـی تبدیل می کند.

5 . خرما، موجب صبر و حلم وبردباری می شود.

6 . زیتون ، حافظه را تقویت می کند.

7. سیب ، موجب تقویت اعصاب و رنگ رخسار می گردد.

می شود.

9. هلیم ، نشاط عبادت را افزون می کند.

بـی تـردیـد تـغذیه سالم و منطبق با استانداردهای اسلامی نقشی بسزا در سلامت جسم و روح انسان دارد و او را در طی مسیر تکاملی اش یاری می دهد.


حوزه نت

 نظر دهید »

اشک بر امام حسین علیه السلام

11 مهر 1395 توسط عبادي

پرسش :

 اگر امام حسين (عليه السلام) روز عاشورا پيروز شد چرا آن روز را جشن نمى‏گيريم؟ چرا گريه مى‏كنيم؟ آيا اين همه گريه در برابر آن پيروزى بزرگ براى چيست؟

                                                     

 

پاسخ :

 گريه زبان صادق و طبيعى شوق و اندوه و درد و عشق يك انسان است. گريه تجلى طبيعى يك احساس و حالتى جبرى و فطرى از يك رنج، يك شوق يا يك اندوه مى‏باشد يكى از دانشمندان غرب مى‏گويد:

«انسانى كه هرگز نمى‏گريد و گريستن را نمى‏داند احساس انسانى را فاقد است».

مگر نه اشك زيباترين شعر و بى‏تاب‏ترين محبت و پر گدازترين ايمان و تب دار ترين احساس و خالصترين «گفتن» و لطيف ترين «دوست داشتن» است كه همه در كوره دل به هم آميخته و ذوب شده و قطره‏اى گرم شده‏اند به نام اشك؟ مگر نه قلب، قالب اشك است و اشك در قلب شكل مى‏گيرد ولذا اشك شبيه قلب است:

اى بسا قلبهاى سوزانى

كه زبان راز آن نگويد باز

ليك آن ديدگان نورانى‏

راز دلداده مى‏كند ابراز

گريه ترجمان دل است مثلا كسى كه عزادار است و مرگ عزيزى قلبش را مى‏سوازند، بايد گريه كند. وقتى كه دلش ياد از او مى‏كند و زبانش سخن از او مى‏گويد چشمش نيز با او همدردى مى‏كند مگر چشم از زبان صادقانه‏تر سخن نمى‏گويد؟!

از من مپرس كاتش دل درچه غايت است

از آب ديده پرس كه او ترجمان ماست‏

اشك چشم نشانه رقت قلب است كسى كه از صحنه دلخراش منقلب نمى‏شود تا اشك تأثر بريزد و نيز از حقيقت و جلوه زيبائى لذت نمى‏برد تا اشك شوق جارى گرداند از قلب سليم و روح متعادل برخوردار نيست.

اميرمومنان على (عليه السلام) مى‏فرمايد:

«خداوند متعال افرادى را كه به هنگام استماع قرآن تحت تأثير قرار نمى‏گيرند و از شنيدن آيات مربوط به قيامت تعجب نمى‏كنند، و خنده مى‏نمايند، مورد سرزنش قرار مى‏دهد و مى‏فرمايد : (تضحكون و لا تبكون)

و نيز فرموده: (بكاء العيون و خشية القلوب من رحمة الله تعالى)(1)

چنانكه «جمود عين» و محروم بودن از اشك و گريه از خوف خدا نشانه قساوت قلب و شقاوت معرفى شده است.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

«من علامات الشقاء: جمود العين، قسوة القلب…» (2)

در مقابل، آن دسته از مومنانى كه بصيرتى روشن قلبى رؤوف و احساسى پاك و شفاف دارند در زبان قرآن كريم با جمله (يبكون و يزيدهم خشوعا) و (سجدّا و بكيّا) مورد ستايش قرار گرفته‏اند . قهرا اين نوع افراد در برابر عظمت مردان خدا اشك شوق و به خاطر مظلوميت آنان هم اشك غم و اندوه از چشم خود جارى می كنند.

ادامه »

 نظر دهید »

احادیثی از امام مهدى(علیه السلام)

09 مهر 1395 توسط عبادي

احادیثی از امام مهدى(علیه السلام)

1- توجّه امام مهدى(علیه السلام) به شیعیان خویش

إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ، وَ لَوْ لا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللاَّْواهُ، وَ اصْطَلَمَکُمُ الاَْعْداءُ. فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا:

ما در رعایت حال شما کوتاهى نمى‌کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ‌یم، که اگر جز این بود گرفتارى‌ها به شما روى مى‌آورد و دشمنان، شما را ریشه کن مى‌کردند. از خدا بترسید و ما را پشتیبانى کنید.

2- عمل صالح و تقرّب به اهل بیت(علیهم السلام)

فَلْیَعْمَلْ کُلُّ امْرِء مِنْکُمْ بِما یُقَرَّبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَلْیَتَجَنَّبْ ما یُدْنیهِ مِنْ کَراهِیَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَإِنَّ امْرَأً یَبْغَتُهُ فُجْأَةً حینَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، وَ لا یُنْجیهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى حَوْبَة:

هر یک از شما باید به آنچه که او را به دوستى ما نزدیک مى‌سازد، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است، دورى گزیند، زیرا خداوند به طور ناگهانى انسان را مى‌گیرد، در وقتى که توبه برایش سودى ندارد و پشیمانى او را از کیفر ما به خاطر گناهش نجات نمى‌دهد.

3- تسلیم در مقابل دستورهاى اهل بیت(علیهم السلام)

فَاتَّقُوا اللّهَ، وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّو الاَْمْرَ إِلَیْنا، فَعَلَیْنَا الاِْصْدارُ، کَما کانَ مِنَّا الاِْیرادُ، وَ لا تَحاوَلُوا کَشْفَ ما غُطِّىَ عَنْکُمْ، وَ اجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إِلَیْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَةِ:

از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و کارها را به ما واگذارید، بر ماست که شما را از سرچشمه، سیراب برگردانیم، چنان که بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پى کشف آنچه از شما پوشیده شده نروید. مقصد خود را با دوستى ما بر اساس راهى که روشن است به طرف ما قرار دهید.

4- تحقّق حتمى حقّ

أَبَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لِلْحَقِّ إِلاّ إِتْمامًا وَ لِلْباطِلِ إِلاّ زَهُوقًا، وَ هُوَ شاهِدٌ عَلَىَّ بِما أَذْکُرُهُ:

خداوند مقدّر فرموده است که حقّ به مرحله نهایى و کمال خود برسد و باطل از بین برود، و او بر آنچه بیان نمودم گواه است.

5- خلقت هدفدار و هدایت پایدار

إِنَّ اللّهَ تَعالى لَمْ یَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثًا وَ لا أَهْمَلَهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَسْماعًا وَ أَبْصارًا وَ قُلُوبًا وَ أَلْبابًا ثُمَّ بَعَثَ إِلَیْهِمُ النَّبِیّینَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ، یَأْمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ وَ یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِیَتِهِ وَ یُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهِلُوهُ مِنْ أَمْرِ خالِقِهِمْ وَ دینِهِمْ وَ أَنـْزَلَ عَلَیْهِمْ کِتابًا، وَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ مَلائِکَةً یَأْتینَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ بَعَثَهُمْ إِلَیْهِمْ بِالْفَضْلِ الَّذى جَعَلَهُ لَهُمْ عَلَیْهِمْ:

خداوند متعال، خلق را بیهوده نیافریده و آنان را مهمل نگذاشته است، بلکه آنان را به قدرتش آفریده و براى آنها گوش و چشم و دل و عقل قرار داده، آن گاه پیامبران را که مژده دهنده و ترساننده هستند به سویشان برانگیخت تا به طاعتش دستور دهند و از نافرمانى‌اش جلوگیرى فرمایند و آنچه را از امر خداوند و دینشان نمى‌دانند به آنها بفهمانند و بر آنان کتاب فرستاد و به سویشان فرشتگان برانگیخت تا آنها میان خدا و پیامبران ـ به واسطه تفضّلى که بر ایشان روا داشته ـ واسطه باشند.

                                                  

خبر آنلاین

 نظر دهید »

توصیف منکر ولایت در دوزخ در خطبه غدیر

03 مهر 1395 توسط عبادي

منکر ولایت در دوزخ

به یاد بیاورید روزی را که خاتم النبین آخرین پیام را ابلاغ کرد و فرمود: (1)

این سخن حقی است که اگرنادیده گرفتید ؛  نورالهی  را  کتمان کرده اید . مگر نمی دانید پیامبر صلی الله علیه وآله

 چیزی جز وحی را ابلاغ نکرد .پس نه تنها آیه ابلاغ (2)، اکمال دین (3)، تطهیر (4)، آیه ولایت (5)را منکر شده بلکه

تمام ایات حق را تکذیب کرده اید .چرا که رسول خدا فرمود : هیچ آیه ای از خشنودی خدا نازل نشد مگر اینکه این آیه

در مورد او (علی علیه السلام ) بود و خداوند هیچ کجا نفرمود :(( ای کسانی که ایمان آوردید)) مگر این که علی در راس

آنان بود وهیچ آیه مدحی در قرآن نازل نشد مگر اینکه درباره اوبود.(6)

پس هرکه منکر حق شده ، بهتر از آتش افروخته دوزخ ، سزاوار او نیست پس نه تنها مورد لعن و سرزنش خدا هستند

که  دوزخیان یکدیگر را نیز لعن میکنند.(7)

 

آری یکدیگر را لعن کنید ای گروه منکر ، آری شما که تکذیب کننده ی ابلاغ روشن نبی خدا بودید . چیزی نمانده بشنوید

صدای ترسناک جهنم را در حالی که پیوسته فوران می کند و از حضور شما ناله می کشد .

خزنه و نگهبان دوزخ شما را می خواند و می پرسد : مگر بیم دهنده ای به سراغتان نیامد ه بود ؟(8)

در آن روز چه پاسخی خواهید داد؟امروزتان را نمی گویم ، فردا روز ، در سرای دیگر ،چه خواهید گفت؟

اگر از زبان شما سخن راست بیرون می آمد به یقین منکر نمی شدید ولایت الهی را . شما راست نمی گویید ، حقیقت را

کتمان میکنید ؛ پس بگذارید پاسخ شما را از قول خداوند بگوییم که حجت است میان ما و شما . خداوند از زبان حال

شما بهتر آگاه است ویاد میکند از روزی که خواهید گفت: ((چرا ، بیم دهنده ای به نزد ما آمد ولی ما او را تکذیب کردیم

و گفتیم خداوند هر گز چنین چیزی نازل نکرده است.شما نیستید مگر در گمراهی بزرگ!))(9)

                                   

                                                                       

 

 

1- فرازی از خطبه غدیر؛مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِی مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی، وَ مُوالاتُهُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَی.

 هر آن که من سرپرست اویم، این علی سرپرست اوست. و او علی بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده شده است.

2-مائده67_ و فرازی از خطبه غدیر.

3-مائده3_ و فرازی از خطبه غدیر.

4-احزاب33

5-مائده55_ و فرازی از خطبه غدیر.

6-فرازی از خطبه غدیر ؛  وَ مانَزَلَتْ آیَةُ رِضاً (فی الْقُرْآنِ) إِلاّ فیهِ، وَلا خاطَبَ الله الَّذینَ آمَنُوا إِلاّبَدَأ بِهِ، وَلانَزَلَتْ آیَةُ مَدْحٍ فِی الْقُرْآنِ إِلاّ فیهِ،

 آیه رضایتی در قرآن نیست مگر این که درباره ی اوست. و خدا هرگاه ایمان آوردگان را خطابی نموده به او آغاز کرده [و او اولین شخص مورد نظر

خدی متعال بوده است ] . و آیه ی ستایشی نازل نگشته مگر درباره ی او.

7- فرازی از خطبه غدیر؛ أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ قالَ الله فیهِمْ: (کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها) الآیة.

هان! خداوند درباره ی ستیزگران با آنان فرموده: «هرگاه امتی داخل جهنم شود همتی خود را نفرین کند.»

8- فرازی از خطبه غدیر؛ أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ یَصْلَونَ سَعیراً.

أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ یَسْمَعونَ لِجَهَنَّمَ شَهیقاً وَ هِی تَفورُ وَ یَرَوْنَ لَهازَفیراً.

أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ قالَ الله عَزَّوَجَلَّ: (کُلَّما أُلْقِی فیها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَلَمْ یَأتِکُمْ نَذیرٌ،

هان! دشمنان آنان آن کسانی اند که در آتش درآیند. و همانا ناله ی افروزش جهنم

را می شنوند در حالی که شعله هی آتش زبانه می کشد و زفیر (صدی بازدم) جهنم را نیز درمی یابند.

هان! خداوند درباره ی ستیزگران با آنان فرموده: «هرگاه امتی داخل جهنم شود همتی خود را نفرین کند.»

هشدار! که دشمنان امامان همانانند که خداوند درباره ی آنان فرموده: «هر گروهی از آنان داخل جهنم شود نگاهبانان می پرسند: مگر برایتان ترساننده ی نیامد؟!

9- فرازی از خطبه غدیر؛قالوا بَلی قَدْ جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبْنا وَ قُلنا مانَزَّلَ الله مِنْ شَیءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ فی ضَلالٍ کَبیرٍ) إِلی قَوله: (أَلافَسُحْقاً لاَِصْحابِ السَّعیرِ). 

می گویند: چرا ترساننده آمد لیکن تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند وحی نفرستاده و شما نیستید مگر در گمراهی بزرگ!» تا آن جا که فرماید:

«هان! نابود باد دوزخیان!»

 نظر دهید »

فضائل امام علی علبه السلام در خطبه غدیر

02 مهر 1395 توسط عبادي

گواهی  غدیر

بایستید.همه باید در در این صحرا جمع شوند . انگار خبر مهمی است که حتی حال و هوای کاروانیان نیز با همیشه

متفاوت است . انگار ملائک نیز انتظار خبر مهمی را می کشند. خبر انقدر مهم است که تکمیل رسالت پیامبر به آن وابسته

است.(1)

 


آری به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله همه باید جمع شوند در اینجا ،کنار برکه غدیر. اینجا مناسب ترین مکان است

برای ابلاغ آخرین پیام.(2) خبر باید در حضور بیش از هجده هزارنفر بیان شود تا همه شاهد و گواه باشند. اما نه ؛ به آنها

اعتباری نیست که بیعت شکنندو جاهل . تو شاهد باش غدیر آری تو . تو گواه ولایت علی علیه السلام باش . تو شاهد

باش که پیامبر صلی الله علیه و آله امروز حجت تمام میکند و رسالتش را ، زیر این آفتاب گرم و سوزان ؛ که غدیر مناسب

تر است برای گواهی دادن.

                       


انگار  امروز آفتاب هم می خواهد زبان باز کند و حرف بزند که تند تر از همیشه می تابد.

انگار می خواهد رشادت و فضائل علی علیه السلام را یاد آور شود . چه گواهی بهتر از این ؟

مگر به خاطر نمی آورید علی علیه السلام نخستین مومن به خدا و رسولش است؟(3)

مگر به خاطر نمی آورید خیبر را که علی علیه السلام  در هایش را گشود   و شد به منزله هارون نسبت به  موسی کلیم

الله!(4)

مگر فراموش کرده اید پیروزی تمام اسلام را در مقابل کفر ، آن زمان که علی علیه السلام ، عمر بن عبدود را به زانو در

آورد!(5)

مگر نه اینکه خداوند این بخشنده ی راکع را ولایت داده است بر مسلمین.(6)

مگر نه اینکه علی علیه السلام همان ((جنب الله )) است در قرآن.(7)

مگر نه اینکه دشمن او مورد لعن و خشم نبی خداست.(8)

مگر نه اینکه تنها مفسر و مبین کتاب خداست.(9)

 

                        


چشم باز کنید ای جماعت مسلمین ! این دست علی علیه السلام است که به نشانه ی ولایت و برتری بالا میرود. (10)

مگر می شود انکار کرد ولایت او را ! نه هرگز نمی شود . تا غدیر هست ، زمین و زمان ، صحرا و آفتاب سوزان  آنچنان

گواهی می دهند به اتمام رسالت با ابلاغ ولایت علی علیه السلام که حتی مخالفان عاجزند از  انکار سروری تو مولا علی علیه السلام.(11)

                                                                                                      

1-مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّما أَکْمَلَ الله عَزَّوَجَلَّ دینَکُمْ بِإِمامَتِهِ.


هان مردمان! خداوند عزّوجلّ دین را با امامت علی تکمیل فرمود(خطبه غدیر)

 


2-فَأَوْحی إِلَی: (بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحیمِ، یا أَیُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ - فی عَلِی یَعْنی فِی الْخِلاَفَةِ لِعَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ - وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ).


پس آنگاه خداوند چنین وحی ام فرستاد: «به نام خداوند همه مهرِ مهرورز. ای فرستادی ما! آن چه از سوی پروردگارت درباری علی و خلافت او بر تو فرود آمده بر مردم ابلاغ کن، وگرنه رسالت خداوندی را به انجام نرسانده ای؛ و او تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد.»(خطبه غدیر)

 


3- أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِالله وَ رَسُولِهِ (لَمْ یَسْبِقْهُ إِلَی الْایمانِ بی أَحَدٌ)،


اولین نمازگزار و پرستشگر خدا به همراه من است.(خطبه غدیر)


 


4-أَنَّ عَلِی بْنَ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی (عَلی أُمَّتی) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدی، الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِی بَعْدی وَهُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدَالله وَ رَسُولِهِ.


 علی بن ابی طالب برادر، وصی و جانشین من در میان امّت و امام پس از من بوده. جایگاه او نسبت به من به سان هارون نسبت به موسی است، لیکن پیامبری پس از من نخواهد بود او (علی)، صاحب اختیارتان پس از خدا و رسول است؛(خطبه غدیر)

 


5-پیامبر اسلام گفت: «بَرَزَ الاِْسْلامُ کلُّهُ إلی الشِّرْک کلِّهِ / اینک همه اسلام در برابر همه کفر ایستاده است.»کتاب حیدرانه ها ص82 و سایت حوزه نت

 


6-وَقَدْ أَنْزَلَ الله تَبارَکَ وَ تَعالی عَلَی بِذالِکَ آیَةً مِنْ کِتابِهِ (هِی): (إِنَّما وَلِیُّکُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُواالَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)، وَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ الَّذی أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَهُوَ راکِعٌ یُریدُالله عَزَّوَجَلَّ فی کُلِّ حالٍ.

و پروردگارم آیه ای بر من نازل فرموده که: «همانا ولی، صاحب اختیار و سرپرست شما، خدا و پیامبر او و ایمانیانی هستند که نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند.» و هر آینه علی بن ابی طالب نماز به پا داشته و در رکوع زکات پرداخته و پیوسته خداخواه است.(خطبه غدیر)

 


7-مَعاشِرَ النَّاسِ، إِنَّهُ جَنْبُ الله الَّذی ذَکَرَ فی کِتابِهِ العَزیزِ، فَقالَ تعالی (مُخْبِراً عَمَّنْ یُخالِفُهُ): (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ الله).

 


هان مردمان! همانا او هم جوار و همسایه خداوند است که در نبشته ی عزیز خود او را یاد کرده و درباری ستیزندگان با او فرموده: «تا آنکه مبادا کسی در روز رستخیز بگوید: افسوس که درباری همجوار و همسایه ی خدا کوتاهی کردم…»(خطبه غدیر)

8-أَلا إِنَّ جَبْرئیلَ خَبَّرنی عَنِ الله تَعالی بِذالِکَ وَیَقُولُ: «مَنْ عادی عَلِیّاً وَلَمْ یَتَوَلَّهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَتی وَ غَضَبی»،


هان! بدانید جبرئیل از سوی خداوند خبرم داد: «هر آن که با علی بستیزد و بر ولایت او گردن نگذارد، نفرین و خشم من بر او باد!» (خطبه غدیر)


 


9-مَعاشِرَالنّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آیاتِهِ وَانْظُرُوا إِلی مُحْکَماتِهِ وَلاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ، فَوَالله لَنْ یُبَیِّنَ لَکُمْ زواجِرَهُ وَلَنْ یُوضِحَ لَکُمْ تَفْسیرَهُ إِلاَّ الَّذی أَنَا آخِذٌ بِیَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلی …(خطبه غدیر)


هان مردمان! در قرآن اندیشه کنید و ژرفی آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهاتش پیروی ننمایید. پس به خدا سوگند که باطن ها و تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام

 


10-لَنْ یُوضِحَ لَکُمْ تَفْسیرَهُ إِلاَّ الَّذی أَنَا آخِذٌ بِیَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلی وَشائلٌ بِعَضُدِهِ (وَ رافِعُهُ بِیَدَی) وَ مُعْلِمُکُمْ: أَنَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِی مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی، وَ مُوالاتُهُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَی.

 تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام می دارم که: هر آن که من سرپرست اویم، این علی سرپرست اوست. و او علی بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده شده است.(خطبه غدیر)

 


11-حافظ ابن سمان از عمر نقل کرده که عمر گفته است:((هذا مولای و مولی کل مومن، و من لم یکن مومن مولاه فلیس بمومن؛ علی علیه السلام مولی من و همه مومنان است ؛ و هر کس او مولایش نباشد مومن نیست))الریاض النظره2: 170{3/ 115}- برگزیده الغدیرص122

 


منبع (خطبه غدیر): علامه امینی، الغدیر، ج1ص12-151و294-322. شیخ عبدالله، بحرانی، عوالم العلوم، ج15/3ص 307-327. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج37ص181-182. حر عاملی، اثبات الهداة، ج2ص200-250. سید ابن طاووس، الطرائف، ص33. , اختصاصی حوزه نت

                                    

 نظر دهید »

مهدویت در خطبه غدیر

02 مهر 1395 توسط عبادي

مهدویت در خطبه غدیر

                                                         

 

هر انسانی که مورد ظلم و ستم واقع شده به دنبال ستاندن حق خود از ظالم است. اما روزگار سخت تر از آن است که

انسان به تنهایی بتواند حق خود را بستاند . همین امر باعث شده تا به دنبال یک منجی بگردد اما هر چه میگردد به او

نمی رسد ؛ اما منتظر ظهور اوست تا بیاید و جهان را پر از عدل داد کند.

پس هر انسان آزاده ای با ما شیعیان در انتظار است . چرا که امام ما همان منجی است ؛ چه آنها ایشان را بشناسند چه

نشناسند! چه باور داشته باشند چه نداشته باشند !

آری او خواهد آمد. این وعده خداوند است که از زبان آخرین فرستاده اش در روز غدیر جاری شد:

 

أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِی.

أَلا إِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَی الدِّینِ.

أَلا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ.

أَلا إِنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَهادِمُها.

أَلا إِنَّهُ غالِبُ کُلِّ قَبیلَةٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْکِ وَهادیها.

أَلاإِنَّهُ الْمُدْرِکُ بِکُلِّ ثارٍ لاَِوْلِیاءِالله.

أَلا إِنَّهُ النّاصِرُ لِدینِ الله.

أَلا إِنَّهُ الْغَرّافُ مِنْ بَحْرٍ عَمیقٍ.

أَلا إِنَّهُ یَسِمُ کُلَّ ذی فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ کُلَّ ذی جَهْلٍ بِجَهْلِهِ.

أَلا إِنَّهُ خِیَرَةُالله وَ مُخْتارُهُ.

أَلا إِنَّهُ وارِثُ کُلِّ عِلْمٍ وَالُْمحیطُ بِکُلِّ فَهْمٍ.

أَلا إِنَّهُ الُْمخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الْمُشَیِّدُ لاَِمْرِ آیاتِهِ.

أَلا إِنَّهُ الرَّشیدُ السَّدیدُ.

أَلا إِنَّهُ الْمُفَوَّضُ إِلَیْهِ.

أَلا إِنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرونِ بَیْنَ یَدَیْهِ.

أَلا إِنَّهُ الْباقی حُجَّةً وَلاحُجَّةَ بَعْدَهُ وَلا حَقَّ إِلاّ مَعَهُ وَلانُورَ إِلاّعِنْدَهُ.

أَلا إِنَّهُ لاغالِبَ لَهُ وَلامَنْصورَ عَلَیْهِ.

أَلاوَإِنَّهُ وَلِی الله فی أَرْضِهِ، وَحَکَمُهُ فی خَلْقِهِ، وَأَمینُهُ فی سِرِّهِ وَ علانِیَتِهِ.

آگاه باشید! همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست. هان! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود.

هشدار! که اوست انتقام گیرنده از ستمکاران.

هشدار! که اوست فاتح دژها و منهدم کننده ی آنها.

هشدار! که اوست چیره بر تمامی قبایل مشرکان و راهنمی آنان.

هشدار! که او خونخواه تمام اولیی خداست.

آگاه باشید! اوست یاور دین خدا.

هشدار! که از دریایی ژرف پیمانه هایی افزون گیرد.

هشدار! که او به هر ارزشمندی به اندازه ی ارزش او، و به هر نادان و بی ارزشی به اندازه ی نادانی اش نیکی کند.

هشدار! که او نیکو و برگزیده ی خداوند است.

هشدار! که او وارث دانش ها و حاکم بر ادراک هاست.

هان! بدانید که او از سوی پروردگارش سخن می گوید و آیات و نشانه هی او را برپا کند. بدانید همانا اوست بالیده و استوار.

بیدار باشید! هموست که [اختیار امور جهانیان و آیین آنان ] به او واگذار شده است.

آگاه باشید! که تمامی گذشتگان ظهور او را پیشگویی کرده اند.

آگاه باشید! که اوست حجّت پایدار و پس از او حجّتی نخواهد بود.درستی و راستی و نور و روشنایی تنها نزد اوست.

هان! کسی بر او پیروز نخواهد شد و ستیزنده ی او یاری نخواهد گشت.

آگاه باشید که او ولی خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانتدار امور آشکار و نهان است.

 این تعبیر به عنوان حجّت و امامت است و نظری به رجعت دیگر امامان ندارد زیرا آنان حجّت های پیشین اند که دوباره رجعت خواهند نمود.

                                                                        

 فرازی از خطبه غدیر برگرفته از سایت حوزه نت

 نظر دهید »

روزگار برسه قسم است...

01 مهر 1395 توسط عبادي

روزگار برسه قسم است…

 

   

امام علی علیه السلام :
روزگار ، سه روز است و تو در میانه آنهایی : دیروزی که با هر آنچه در آن بود ، گذشت و هرگز برنمی گردد . پس ، اگر در آن نیکی انجام داده ای ، از رفتنش اندوهی نداری و از آمدنش خوش حال گشته ای ، و اگر در آن [در انجام دادن اعمال نیک [کوتاهی کرده ای ، از رفتنش و کوتاهی کردنت در آن ، سخت افسوس می خوری . و تو ، در امروزی که در آن به سر می بری ، از فردایش خبر نداری ، و نمی دانی ، که شاید به آن نرسی و اگر هم برسی ، شاید در آن ، همان گونه کوتاهی ورزی که در دیروزِ گذشته کوتاهی کرده ای . پس ، از آن سه روز ، یکی ، روزی است که گذشته است و تو در آن ، کوتاهی ورزیده ای ، و دیگری ، روزی است که چشم به راهش هستی و یقین نداری که در آن ، کوتاهی نمی کنی . تنها روز تو ، آن روزی است که تو در آن به سر می بری ، و تو را سِزَد که در کوتاهی کردن دیروزِ از دست رفته ات بیندیشی و فکر کنی که چه کارهای نیکی را از دست داده ای و در صدد کسب آنها برنیامده ای و چه بدی ها و گناهانی که در انجام دادنشان کوتاهی نکرده ای . و تو ، با این حال ، با فردایی روبه رو هستی که مطمئن نیستی بِدان می رسی ، و یقین نداری که در آن ، کار نیکی (ثوابی) کسب می کنی و یا از بدی (گناهی) تباه کننده[ی اعمال نیک] باز می ایستی . بنا بر این ، حالتِ تو نسبت به روزی که پیش رو داری ، همانند روزی است که پشت سر گذاشته ای . پس ، همانند کسی عمل کن که از روزها امیدی ندارد ، مگر به همان روز و شبی که در آن به سر می برد . پس ، عمل بکن یا وا گذار ، و خدا بر این کار ، یاور است.

????الکافی : ج 2 ص 453 ح 1 عن أبی حمزة عن الإمام زین العابدین علیه السلام .

ویسگون

 نظر دهید »

مقدس بودن جهاد و دفاع در اسلام

31 شهریور 1395 توسط عبادي

مقدس بودن جهاد و دفاع در اسلام

از منظر اسلام، جهاد و دفاع از جايگاه ارزشي بسيار بالايي برخوردار است و در زمره مهم‏ترين امور مقدس ديني به شمار مي‏آيد.

شهيد مطهري(ره) در اين زمينه مي‏نويسد: «اسلام ديني نيست كه بگويد اگر كسي به طرف راست چهره ات سيلي زد، طرف چپ را جلو ببر و ديني نيست كه بگويد كار خدا را به خدا و كار قيصر را به قيصر وابگذار، و همچنين ديني نيست كه ايدة مقدس اجتماعي نداشته باشد و يا كوشش در راه دفاع يا بسط آن ايده را لازم نشمارد. قرآن كريم سه مفهوم مقدس را در بسياري از آيات خود توأم آورده است: «ايمان»، «هجرت» و «جهاد». انسان قرآن، موجودي است وابسته به ايمان و وارسته از هر چيز ديگر، اين موجود وابسته به ايمان براي نجات ايمان خود، هجرت مي‏كند و براي نجات ايمان جامعه و در حقيقت براي نجات جامعه از چنگال اهريمن بي ايماني جهاد مي‏نمايد». ر.ك: مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي(عج)، تهران، انتشارات صدرا، 1374، ص 73

امام علي(ع) در نهج البلاغه در اهميت جهاد مي‏فرمايد: « ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اوليائه »؛ «همانا جهاد دري از درهاي بهشت است كه فقط به روي دوستان خاص خويش گشوده است»

و در ادامه مي‏فرمايد: « و هو لباس التقوي »؛ «جهاد جامه تقوا است». تقوا؛ يعني، پاكي راستين و پاكي از آلودگي‏هاي روحي و اخلاقي كه در خودخواهي‏ها و خودپسندي‏ها و خودگرايي‏ها ريشه دارد. به همين دليل، مجاهد واقعي با تقواترين افراد است؛ زيرا هر كسي از جنبه اي پاك و متقي است. يكي از نظر حسادت، ديگري از نظر بخل و… اما مجاهد از هستي خود گذشته و آن را فداي دين و مردم خود كرده است. بنابراين دري كه به روي مجاهدين باز مي‏شود، با ساير پاكان متفاوت است.

سپس مي‏فرمايد: « و درع الله الحصينه و جنته الوثيقه »؛ «جهاد زره نفوذ ناپذير خدا و سپر مطمئن خداست».
اگر روح ملّتي، روح جهاد باشد و هميشه به اين سپر الهي مجهّز شود، ديگر هيچ دشمن توانايي تجاوز و سلطه بر آنان را نخواهد داشت.                          

                                                 

امام علي(ع) ضمن برشمردن آثار مثبت جهاد، به بعضي از آثار منفي كه بر ترك آن مترتب است اشاره نموده، مي‏فرمايد: «آن كه از جهاد به دليل بي‏ميلي و بي‏رغبتي روبرگرداند، خداوند جامه ذلت و روپوش بلا برتن او مي‏پوشاند و او را لگدكوب حقارت مي‏گرداند و حجاب‏ها و پرده‏ها روي بصيرت دل او قرار مي‏دهد و بينش را از او سلب مي‏كند، برخورداري از دولت حق به جريمه ترك جهاد از او برگردانده مي‏شود و به سختي‏ها و شدايد گرفتار مي‏گردد و از رعايت انصاف درباره اش محروم مي‏شود». نهج البلاغه، خطبه 27

از اين روست كه پيامبر گرامي اسلام مي‏فرمايد: « الخير كله في السيف و تحت ظل السيف »؛ «خير و بركت در شمشير و زير سايه شمشير است». شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج 6، كتاب الجهاد

و در جاي ديگر مي‏فرمايد «آن كه جهاد نكرده و لااقل انديشه جهاد را در دل خود نپرورده باشد، با نوعي از نفاق خواهد مرد». ر.ك: قيام و انقلاب مهدي، همان، ص 79

در هر صورت، بررسي آيات و روايات متعدد، بيانگر جايگاه والاي ارزشي جهاد و دفاع در اسلام و قداست آن است. البته اسلام دين رحمت و صلح و همزيستي مسالمت آميز است و وجود و وجوب جهاد در آن، صرفاً جنبه‏اي تدافعي دارد و به هيچ وجه، تجاوزگري، ظلم و ستم به حقوق ديگران را تجويز نكرده و برنمي‏تابد. ر.ك: سيد ابراهيم حسيني، اصل منع توسل به زور، دفتر نشر معارف، قم1382

نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري

 

 نظر دهید »

ریا

31 شهریور 1395 توسط عبادي

حضرت علی(ع) می فرمایند:

ریاکار را سه نشانه است: وقتی مردم را ببیند، خوشحال می شود، و اگر تنها بماند دچار کسالت می گردد، و دوست دارد که او را در تمام کارهایش ستایش کنند.

ویسگون

 

 نظر دهید »

تقوا در کلام امام علی علیه السلام

30 شهریور 1395 توسط عبادي

معنی تقوا
ـ اَلتَقوی اِجتنابٌ پرهیزکاری و تقوا خودداری کردن از گناه و آلودگی است.

ـ اَلتّقوی اَن یَتَّقِی المَرْءُ کُلَّما یُوثِمُه تقوی یعنی پرهیز از تمام کارهایی که فرد را گناهکار و آلوده می سازد.

                                                        

                                                   

 

متقی کیست
ـ اَلمتّقی مَن اِتَّقَی الذُّنُوبَ؛ با تقوا کسی است که از گناهان خودداری کند.

 

رابطه تقوی و ورع
ـ الوَرَعُ اساسُ التّقوی؛ پرهیز از گناهان و لغزش ها پایه و اساس تقواست.(ورع پایه تقواست)

ـ کَثرَةُ التُّقی عُنوانُ وُفُورِ الوَرعِ؛ بسیاری تقوا، نشانِ بسیاریِ پرهیزگاری است.

 

اهمیت تقوی
ـ اِنَّکم اِلی اَزوادِ التّقوی أحْوَجُ منکم الی اَزوادِ الدُنیا؛ شما به توشه تقوا بیش از توشه دنیا نیاز دارید.

ـ عَلَیکَ بِالتُّقی فَاِنَّهُ خُلْقُ الانبیاء؛ رعایت تقوا را بر خود لازم شمار؛ چرا که رعایت تقوا از اخلاق انبیاست.

ـ ثَوبُ التُّقی اَشرَفُ المَلابِس؛ لباس تقوی بهترین لباس هاست.

ـ اَلتَّقوی ثَمَرةُ الدینِ و اَمارَةُ الیقین تقوی و پرهیزگاری ثمره و میوه دینداری و نشانه یقین است.

 

آثار تقوی
ـ اَلتَّقوی تُعِزُّ؛ پایبندی به تقوا انسان را عزیز می کند.

ـ اَلتَّقوی ظاهِرُه شَرَفُ الدّنیا و باطِنُه شَرَفُ الاخرة؛ ظاهر تقوا ارجمندی در دنیا و باطن و حقیقت آن والامقامی و ارجمندی در آخرت است.

ـ بِالتَّقوی تَزکوا الاعمال؛ با تقوا و پارسایی رفتارها پاکیزه می شود.

ـ اِنَّ التَّقوَی اللّهِ عِمادُ الدّین و عِمادُ الیَقینِ وَ انّها لَمِفتاحُ صَلاحٍ و مِصباحُ نَجاحٍ؛ تقوای الهی پایه دین و یقین و کلید درستی و شایستگی و چراغ پیروزی و کامیابی است.

ـ مَعَ الوَرعِ یُثمِرُ العَمَل؛ با پرهیزگاری کارها به بار می نشیند.

ـ مَن تَوَرّع حَسُنت عِبادَتُه؛ هر که تقوا پیشه کند عبادتش نیکو می شود.

 

اوصاف پرهیزگاران
هرصنف گروهی از ویژگی ها واوصاف ویژه ای برخوردارند که حضرت علی(ع) درسخنانشان آنهارابرشمرده اند:

ـ لِلمتّقی ثَلاثُ عَلاماتٍ: اِخلاصُ العَمَلِ و قَصرُ الاملِ و اغتنامُ المَهلِ؛ انسان متّقی سه علامت دارد: در کارش اخلاص دارد، آرزوهایش کوتاه است و غنیمت شمار فرصت هاست.

ـ اَلمُتَّقُونَ اَنفُسَهُم عَفیفَةٌ و حاجاتُهم خَفیفةٌ و خَیراتُهُم مَأمُولَةٌ و شُرُورُهم مَأمُونَةٌ؛ انسان های باتقوا، عفیف اند، احتیاجات شان بسیار کم است و مردم به خیر و نیکی شان امیدوار و از شرّ و بدی شان در امان اند. (به همه نیکی می کنند و آزارشان به هیچ کس نمی رسد.

ـ اَلمُتَّقُونَ اَنفُسُهم قانِعةٌ و شَهَواتُهُم مَیتَهٌ و وُجوهُهُم مُستَبشرةٌ و قُلُوبُهم مَخزونة؛ نفوس انسان های باتقوا قانع، خواسته هایشان کم، چهره هایشان خندان و بشاش و قلب هایشان غمگین است.

ـ المتّقون اعمالُهُم زاکیةٌ و اَعْیُنُهم باکیةٌ و قُلوبُهُم وَجِلَةٌ؛ انسان های باتقوا کارهایشان پاکیزه، چشم هایشان گریان و دل هایشان ترسان است.

حضرت علی(ع) در خطبه همام، بعضی از اوصاف پرهیزگاران را چنین می شمارند:

پرهیزگاران گفتارشان از روی راستی، شیوه پوشاکشان بر پایه میانه روی و رفتارشان بر اساس فروتنی است. از آنچه خداوند برایشان جایز ندانسته است، چشم پوشیده اند. به علم و دانشی که برایشان سود دارد، گوش فرا می دهند. در سختی و گرفتاری چنان رفتار می کنند که دیگران در حال آسایش و خوشی می کنند. اگر اجل و مدت معینی از عمر که خداوند برایشان فرموده است نبود، از شوق ثواب و ترس عذاب، حتی به اندازه یک چشم برهم زدن روحشان در بدنشان آرام نمی گرفت. خداوند در نظرشان بزرگ و غیر خدا هرچه که هست، در نگاهشان کوچک است. و…

ـ حضرت علی(ع) در عهدنامه ای که به محمّد بن ابی بکر می نویسند، در بیان اوصاف پرهیزگاران می فرمایند:… اِنَّ المُتَقینَ ذَهَبُوا بِعاجِلِ الدُّنیا وَ اجلِ الاخِرة؛ انسان های باتقوا، هم از دنیای زودگذر و هم از آخرتِ دیرپا بهره مند شدند. با اهل دنیا در دنیایشان شریک شدند، در حالی که اهل دنیا در آخرت آنها شرکت نکردند. در دنیا پرهیزگاران نیکوترین جاها را برگزیدند و از بهترین خوراک ها خوردند (یعنی از حلال ترین آنها بهره بردند) همان لذتی را که متنعّمان از دنیا بردند نصیب پرهیزگاران هم شد آنان با زاد و توشه زیاد و تجارتی پرسود به سفر آخرت شتافتند. به لذت زهد، در همین دنیا نائل شدند و یقین پیدا کردند که در آخرت همسایه خدایند؛ هرچه بخواهند برآورده می شود و از هیچ لذّتی دریغ نمی شود.

 

آفات تقوی
در بعضی از کلمات نورانی علی(ع) به آفات تقوای اشاره شده است که از جمله آنهاست:

ـ لایُفسِدُ التّقوی الاّ غَلَبَةُ الشَهوةِ؛ چیزی جز غلبه شهوت تقوی را تباه نمی کند.

ـ آفةُ الوَرَعِ قِلَّةُ القِناعَة؛ آفت پرهیزگاری کمیِ قناعت است.

ـ مِن لَوازم الوَرَعِ التَنَزُّهُ عَن الاثام؛ از لوازم پرهیزگاری پاکی از گناهان است.

ـ یُفسِدُ الطَمَعُ الوَرَعَ و الفجورُ التَّقوی؛ طمع ورزی پارسایی و (دوری از اجتناب) و زشت کاری تقوا را تباه می کند.

ـ لاوَرَعَ مع غَیّ؛ تقوی با گمراهی و خیانت جمع نمی شود.

ـ الوَرعُ یَحجُزُ عن ارتکاب المَحارِم؛ پرهیزگاری از درافتادن به حرام جلوگیری می کند.

ـ مِلاکُ الوَرَعِ الکَفُّ عَن المَحارِم؛ معیار و ملاک پرهیزگاری خودداری کردن از حرام هاست.

 

ویژگی های تقوا
ـ ولاعِزَّ اَعَزَّ من التقوی؛ هیچ عزّتی چون پارسایی نیست.

ـ التُّقی رئیسُ الاخلاق؛ پرهیزگاری رئیس اخلاق است.

ـ ولا کَرَمَ کالتَّقوی؛ هیچ بزرگواری مانند تقوی نیست.

ـ لایَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقوی؛ عملی که توأم با تقوی باشد کم نیست. (هرچند به ظاهر کار کوچکی به نظر آید)

ـ ولو اَنَّ السَّمواتِ والاَرَضینَ کانتا علی عبدٍ رَتْقا ثُمَّ اتَّقَی اللّه لَجَعَلَ اللّه لَهُ مِنها مَخْرَجا؛ اگر در آسمان ها و زمین ها به روی بنده ای بسته شده باشد، امّا او از خدا بترسد و تقوا پیشه سازد، خداوند راه برون شوی در برابرش خواهد گشود.

ـ فَمَن اَشْعَرَ التقوی قَلْبَهُ بَرَّز مَهَلُهُ و فازَ عَمَلُهُ؛ کسی که جامه تقوا را بر قلب خود بپوشاند، کارهای نیکش آشکار، و عمل اش سبب پیروزی او می شود.

ـ اِعْلَمُوا عِبادللّهِ اِنَّ التَّقوی دارُ حِصنٍ عزیزٍ… اَلا و بِاتّقوی تَقْطَعُ حُمَةُ الخَطایا…؛ ای بندگان خدا، بدانید که تقوا دژ محکمی است [که شما را از حوادث و خطرها حفظ می کند] آگاه باشید که با تقوی می توان آثار بد گناهان را برطرف ساخت.

ـ اَلا و اِنَّ التقوی مَطایا ذُلُلٌ، حُمِلَ عَلَیها أَهْلُها؛ آگاه باشید که پرهیزگاری همانند مرکب راهوار و آرامی است که صاحبش بر آن سوار می شود [و با آن تا بهشت پیش می رود].

ـ اِتَّقِ اللّهَ بعضَ التُّقی و اِن قَلَّ؛ پرهیزگاری را، هرچند کم، پیشه خود کن.

ـ التَّقوی لاعِوَضَ عَنهُ ولا خلفَ فیهِ؛ تقوی جایگزینی ندارد.

ـ بالتّقوی قُرِنَتِ العِصمة؛ با پرهیزگاری و رعایت تقوی می توان به عصمت و پاکدامین دست یافت.

ـ لاشَرَفَ اَعلی مِن التَّقوی؛ هیچ بزرگواری بالاتر از تقوا نیست.

ـ التَّقوی حِصنُ المؤمن؛ تقوی دژ و پناهگاه مؤمن است.

 

حوزه نت

 نظر دهید »

ولایت مولا

30 شهریور 1395 توسط عبادي

ولایت مولا

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
و الذّی بَعَثَنی بِالنَبُوةِ … ما نَصَبْتُ عَلیاً لِاُمتی فیِ الاَرضِ حَتی نَوَّهَ اللهُ باِسمِهِ فی سَماواتِهِ وَ أوجَبَ ولایَتَهُ عَلی مَلائِکتِه.

 

                                                                          

سوگند به خدایی که مرا به نبوت مبعوث کرد !
… من علی را به عنوان جانشین در میان امت خود نَصب نکردم، مگر آنکه خداوند قبلاً او را در آسمانهایش ستایش کرده و …
نام او را به عظمت برده و …
ولایت او را بر فرشتگان واجب کرده بود.

بحار الانوار، ج 39، ص 92

ویسگون

 نظر دهید »

جایگاه عید غدیر در مکتب

29 شهریور 1395 توسط عبادي

غدیر در قرآن


الیوم کملت لکم دینکم  و اتممت علیکم نعمتى  و رضیت لکم الاسلام دینا . ( مائده : .3 )
روز غدیر خم دین شما را به حد کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را بعنوان دین براى شما پسندیدم .

                                          

» جایگاه عید غدیر در مکتب


1ـ عید خلافت و ولایت
 روى زیاد بن محمد قال :
دخلت على ابى عبد الله (ع) فقلت :
للمسلمین عید غیر یوم الجمعة والفطر والاضحى ؟
 قال : نعم ، الیوم الذى نصب فیه رسول الله (ص) امیرالمؤمنین (ع) . مصباح المتهجد : .736
 زیاد بن محمد گوید :

بر امام صادق (ع) وارد شدم و گفتم : یا مسلمانان عیدى غیر از عید قربان و عید فطر و جمعه دارند ؟ امام (ع) فرمود :
آرى ، روزى که رسول خدا (ص) امیرمؤمنان (ع) را ( به خلافت و ولایت ) منصوب کرد .

2ـ برترین عید امت

قال رسول الله (ص) :
یوم غدیر خم افضل اعیاد امتى و هو الیوم الذى امرنى الله تعالى ذکره فیه بنصب اخى على بن ابى طالب علما لامتى، یهتدون به من بعدى و هو الیوم الذى کمل الله فیه الدین و اتم على امتى فیه النعمة و رضى لهم الاسلام دینا . ( امالى صدوق : 125، ح .8 )
 رسول خدا (ص) فرمود :
روز غدیر خم برترین عید هاى امت من است و آن روزى است که خداوند بزرگ دستور داد ؛ آن روز برادرم على بن ابى طالب را به عنوان پرچمدار ( و فرمانده ) امتم منصوب کنم ، تا بعد از من مردم توسط او هدیت شوند ، و آن روزى است که خداوند در آن روز دین را تکمیل و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را به عنوان دین براى آنان پسندید .

3ـ عید بزرگ خدا
 عن الصادق (ع) قال :
هو عید الله الکبر ، و ما بعث الله نبیا الا و تعید فى هذا الیوم و عرف حرمته و اسمه فى السماء یوم العهد المعهود و فى الارض یوم المیثاق المأخوذ و الجمع المشهود . ( وسائل الشیعه ، 5: 224، ح .1 )
 
امام صادق (ع) فرمود :
روز غدیر خم عید بزرگ خداست ، خدا پیامبرى مبعوث نکرده ، مگر ینکه این روز را عید گرفته و عظمت آن را شناخته و نام این روز در آسمان ، روز عهد و پایمان و در زمین ، روز پایمان محکم و حضور همگانى است .

4ـ عید ولایت
 قیل لابى عبد الله (ع) :
للمؤمنین من الاعیاد غیر العیدین و الجمعة ؟
قال : نعم لهم ما هو اعظم من هذا ، یوم اقیم امیرالمؤمنین (ع) فعقد له رسول الله الولیة فى  اعناق الرجال والنساء بغدیر خم . ( وسائل الشیعه ، 7: 325، ح .5 )
 

 1 نظر

رسالت امام

28 شهریور 1395 توسط عبادي

رسالت امام
الامام يحل حلال الله و يحرم حرام الله و يقيم حدود الله و يذب عن دين الله و يدعو الى سبيل ربه بالحكمة والموعظة الحسنة والحجة البالغه .
: امام حلال الهى را حلال و حرام الهى را حرام و حدود الهى را اقامه و دين الهى را نگهدارى مى كند.
امام (عليه السلام ) ولى دين نيست ، مبين و مجرى دين است ، ولى مومنين است . از آن جايى كه ولى دين نيست نه خود چيزى را حلال مى كند و نه چيزى را حرام و نه هرگز حلال الهى را حرام مى كند و نه حرام الهى را حلال ، چون ولى دين نيست كه در دين دست بگذارد. بلكه مبين دين خداست يعنى آن چه كه حلال است و آن چه كه حرام است . آن را تبيين مى كند. اين كه فرمود حلال الهى را حلال مى كند، آن چه كه حلال است ، كه حلال كردنى نيست يا اين كه فرمود حرام الهى را حرام مى كند، آن چه كه حرام است ، كه حرام كردنى نيست پس منظور آن است كه وجود مبارك امام (عليه السلام ) حلال و حرام الهى را تبيين مى كند، تفسير مى كند، تشريح مى كند و به ديگران ابلاغ مى نمايد.
اين در حقيقت تشريح و تبيين دين است كه ايفاى امام در محور دوم از محورهاى سه گانه دين است و چون اجراى دين از اوست و او مجرى دين است لذا حدود الهى را پياده مى كند. پياده كردن حدود الهى كار اجرا كننده دين است و از آنجا كه يكى از اساسى ترين رسالت امام ، حفظ دين خداست و در واقع امام حافظ وحى الهى است لذا از دين خدا دفاع مى كند، حمايت و نگهدارى مى كند.
مطلب دوم : و يقيم حدود الله و يذب عن دين الله (ذب يذب ذبا عنه ) از او دفاع و حمايت و نگهدارى كرد. پس اين جمله ناظر به سه مطلب است : 1. يحل … (تبيين دين ) 2. يقيم حدود الله (اجراى دين ) 3. يذب عن دين الله (حفظ دين ) كه اينها رسالت امام است كه در بحث كلى به آن اشاره شد.
به نقل از : (سید علی طباطبائی انسان کامل و معرفت امام و امامت ) به آدرس http://ghadeer.org/index.html اللهم عجل لولیک الفرج والنصر

منبع: مهدی شنیزی

 نظر دهید »

فتنه خلق قرآن

26 شهریور 1395 توسط عبادي

فتنه خلق قرآن‏


يكى از مهمترين و داغترين جريانهاى فكرى و عقيدتى در دوران امام هادى - عليه السلام - جنجال و كشمكش شديد بر سر مخلوق بودن يا مخلوق نبودن قرآن بود.

گروه «معتزله» كه عقل گراى افراطى بودند و در مسائل عقيدتى كند و كاو عقلى بيش از حدى مى‏كردند، مسئله «مخلوق» و «حادث» بودن قرآن را در ارتباط با صفات خدا مطرح كردند و با «قديم» بودن قرآن كه گروه «اشاعره» و اهل حديث از آن جانبدارى مى‏كردند، به مخالفت برخاستند و درگيرى بين طرفداران اين دو بينش اعتقادى رخ داد.

به گفته اهل تحقيق، بحث پيرامون مخلوق بودن قرآن، از اواخر حكومت بنى اميه آغاز گرديد (اوائل قرن دوم هجرى) و نخستين كسى كه اين بحث را در محافل اسلامى مطرح كرد، «جَعْد بن درهم»، معلم «مروان بن محمد» آخرين خليفه اموى، بود. او اين فكر را از «ابان بن سمعان»، و «ابان» نيز از «طالوت بن اعصم» يهودى فرا گرفته بود.

«جَعْد» پس از طرح اين بحث مورد تعقيب قرار گرفت و به كوفه فرار كرد و در آنجا اين نظريه را به «جَهْم بن صفوان ترمذى» منتقل كرد(70).

برخى بر اين باورند كه اعتقاد به قديم بودن قرآن از مسيحيت به جامعه اسلامى نفوذ كرده بود، زيرا آنان «مسيح» را «كلمة الله» مى‏دانستند و در نتيجه، كلام خدا - كه از خداست - از نظر آنان «قديم» شناخته مى‏شد.

مؤيد اين نظريه اين است كه ماءمون در بخشنامه‏اى كه در اين مورد به «اسحاق بن ابراهيم» حاكم بغداد نوشت، «اشاعره» را متهم كرد كه در مورد قرآن، همچون سخنان مسيحيان در مورد حضرت عيسى، سخن مى‏گويند.

در هر حال در زمان خلافت «هارون»، «بِشْر مَريسى»، كه گفته مى‏شود يهودى تبار بوده، اين بحث را دنبال كرد و مدت چهل سال به ترويج فكر مخلوق بودن قرآن پرداخت و چون روزى شنيد كه هارون سخنان او را شنيده و وى را غياباً به مرگ تهديد كرده است، متوارى شد.

اين بحث همچنان بين دو گروه مطرح بود تا آنكه «ماءمون» به آن دامن زد و آتش اختلاف را شعله ورتر كرد. او كه فردى دانشمند و مطلع، آشنا به فلسفه و فقه و ادبيات عرب، و اهل بحث و مناظره و دقت علمى بود، از همان زمان جوانى به اعتزال گرايش داشت و از «مخلوق» بودن قرآن جانبدارى مى‏كرد. فقها و اهل حديث مى‏ترسيدند مبادا وى خليفه شود و اين عقيده را ترويج كند، به حدى كه «فُضيل بن عياض» علناً مى‏گفت: «من از خدا براى هارون طول عمر مى‏خواهم تا از شر خلافت ماءمون راحت باشم»! (71)

حدس آنان درست بود. ماءمون پس از رسيدن به قدرت، رسماً از «معتزله» و در نتيجه از نظريه مخلوق بودن قرآن طرفدارى كرد و آن را عقيده رسمى دولت اعلام نمود و قدرت دولت را جهت سركوبى مخالفان اين نظريه به كار گرفت. و چون مخالفان كه در آن زمان اهل سنت ناميده مى‏شدند، مقاومت نشان دادند، بحران به اوج خود رسيد و جريان از حد بحث علمى و مذهبى خارج شد و به يك بحث جنجالى و حادّ عقيدتى - سياسى تبديل گرديد و صحبت روز شد و همه جا حتى در ميان عوام با حرارت مطرح گشت.

ماءمون در سال 218 قمرى فرمانى خطاب به «اسحاق بن ابراهيم»، حاكم بغداد، صادر كرد كه بايد تمام قضات و شهود و محدثان و مقامات دولتى مورد آزمايش قرار گيرند، هر كس معتقد به خلق قرآن باشد، در كار خود ابقا شود و گرنه از كار بر كنار گردد (72). اين كار كه در واقع نوعى تفتيش عقايد بود، در تاريخ، به عنوان «مِحنَةالْقُرْآن» (73) مشهور شده است.

كسى كه ماءمون - و پس از او معتصم و واثق عباسى - را به اين كار تشويق مى‏كرد، «ابن ابى دُؤاد»، قاضى مشهور دربار عباسى بود كه پس از بركنارى «يحيى بن اكثم» قاضى القضات شده بود. او كه از شهرت و آوازه بلند علمى برخوردار بود و در بذل و بخشش و ميزان نفوذ و قدرت در دربار عباسى با برامكه مقايسه مى‏شد، در «مِحنَةُ القُرْآن» نقش مهمى داشت و از اين رو برخى تصور كرده‏اند كه بنيانگذار اين نظريه او بوده است (كه ديديم چنين نيست).

در هر حال سختگيرى دولت عباسى به جايى رسيد كه مخالفان مورد شكنجه و آزار قرار گرفتند و زندانهاپر از آنان گرديد. «احمد بن حنبل» كه در دفاع از عقيده خويش پافشارى مى‏كرد، تازيانه خورد!(74) و در زمان حكومت «واثق»، «احمد بن نصر خزاعى» به قتل رسيد و «يوسف بن يحيى بُرَيطى»، شاگرد شافعى، مورد شكنجه قرار گرفت و در زندان مصر در گذشت. «يعقوبى» در اين باره داستان عجيبى نقل مى‏كند. وى مى‏نويسد:

«امپراتور روم به واثق خليفه عباسى نامه نوشت و به او خبر داد كه اسيران بسيارى از مسلمانان در اختيار دارد، اگر خليفه در مقابل آنها فديه (سربها) دهد، او حاضر است اسيران مسلمان را آزاد كند. واثق اين پيشنهاد را پذيرفت و نمايندگانى به مرز فرستاد. نمايندگان خليفه اسيران را كه تحويل مى‏گرفتند و عقيده آنان را در باره مخلوق بودن قرآن مى‏پرسيدند، و تنها كسانى را كه به اين سؤال جواب مثبت مى‏دادند، مى‏پذيرفتند و لباس و پول در اختيارشان قرار مى‏دادند!»(75).

اين سختگيريها سبب نفرت مردم از معتزله گرديد، لذا وقتى كه «متوكل عباسى» به خلافت رسيد، جانب اهل حديث را گرفت و به «محنة القرآن» خاتمه داد. ولى اين بحث فوراً از رونق نيفتاد و تا مدتها در جامعه اسلامى مطرح بود (76).

 

                                        

موضع امام هادى (ع)
امامان معصوم كه رهبرى انديشه اصيل اسلامى را به عهده داشتند، سكوت در برابر چنين بحث و جدال فكرى را ناروا شمرده، خطّ بطلان بر فكر انحرافى كشيده، انديشه درست را مشخص مى‏كردند و با تبيين موضع اصولى و هدايتگرانه خود، مسلمانان را از وارد شدن در چنين بحث و جدال بيهوده‏اى بر حذر مى‏داشتند.

«ريّان بن صلت» به محضر امام رضا - عليه السلام - عرض كرد: نظر شما درباره قرآن چيست؟ فرمود: قرآن كلام خداست، همين! در اين باره بيش از اين بحث نكنيد كه گمراه مى‏شويد.

سخنى كه در اين زمينه از امام هادى - عليه السلام - نقل شده نسبتاً گسترده و روشن است، امام در پاسخ يكى از شيعيان «بغداد» چنين نوشت (77):

بسم الله الرحمن الرحيم. خداوند ما و تو را از دچار شدن به اين فتنه حفظ كند كه در اين صورت بزرگترين نعمت را بر ما ارزانى داشته است، وگرنه هلاكت و گمراهى است. به نظر ما بحث و جدال درباره قرآن (كه مخلوق است يا قديم؟) بدعتى است كه سؤال كننده و جواب دهنده در آن شريكند، زيرا پرسش كننده دنبال چيزى است كه سزاوار او نيست وپاسخ دهنده نيز براى موضعى بى جهت خود را به زحمت و مشقت مى‏افكند كه در توان او نمى‏باشد.

خالق، جز خدا نيست و بجز او همه مخلوقند، قرآن نيز كلام خداست، از پيش خود اسمى براى آن قرار مده كه از گمراهان خواهى گشت. خداوند ما و تو را از مصاديق سخن خود قرار دهد كه مى‏فرمايد: (متقيان) كسانى هستند كه در نهان از خداى خويش مى‏ترسند و از روز جزا بيمناكند(78).

اين موضعگيرى امامان باعث شد كه شيعيان از اين درگيريها بدور باشند و گرفتار بدعت و گمراهى نشوند.

شهید آوینی

 نظر دهید »

حدیث از امام هادی علیه السلام

26 شهریور 1395 توسط عبادي

 

امام هادی علیه السلام میفرمایند:

امام علی النقی(علیه السلام) فرمودند: هرگاه در زمانه ای عدل بیـش از ظلم رایج باشد، بدگمانـی به دیگری حرام است،
مگر آن که (آدمـی ) بـدی از کسـی ببینـدو هرگاه در زمانه ای ظلـم بیـش ازعدل باشد،
تا وقتـی که (آدمـی) خیری ازکسـی نبینـد، نبایـد به او خـوشبیـن باشـد.


«بحارالانوار،جلد75 صفحه 370»

 1 نظر

عدم شناخت امام:

26 شهریور 1395 توسط عبادي

                             

ابن ابی الحدید با اینکه از برترین شارحان نهج البلاغه است، در عین حال شناخت آن چنانی نسبت به مقام امام و امامت ندارد . و در ابتدای خطبه همام، در توجیه این سؤال که چرا علی علیه السلام از ابتدا پاسخ همام را در بیان اوصاف متقین نداد، بلکه اجازه داد تا او اصرار و سماجت کند تا آن جا که امام را در فشار قرار دهد؟ پاسخهایی داده است . از جمله می گوید: «ولعله تثاقل عن الجواب لیرتب المعانی التی خطرت له فی الفاظ مناسبة لها ثم ینطق بها کما یفعله المتروی فی الخطبة; (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، دار احیاء التراث، چاپ دوم، 1386، ه . ق، ج 10، ص 134) شاید علت تاخیر او از جواب این بود که معانی ای که برای او خطور می کرد را در الفاظ مناسب ردیف کند (و بقول امروزیها سخنرانی را خوب آماده کند) و آنگاه سخن بگوید چنان که یک خطیب فکر و اندیشه می کند .»

مذهب و اعتقاد ابن ابی الحدید اجازه نمی دهد که بفهمد امام علم الهی و «لدنی » دارد و نیاز به فکر و ترتیب الفاظ و آماده کردن منبر و سخنرانی و پیش مطالعه ندارد .

حوزه نت

 نظر دهید »

14 حدیث درباره ی ناسزا گفتن

25 شهریور 1395 توسط عبادي

1

-پيامبر صلى الله عليه و آله:
لا تَسُبُّوا الناسَ فَـتَـكتَسِبُوا العَداوَةَ بَينَهُم؛

به مردم ناسزا نگوييد، كه با اين كار در ميان آنها دشمن پيدا مى كنيد.

كافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص360، ح 3

2- امام باقر عليه السلام:
إِنَّ اللّه  عَز َّوَ جَلَّ يُحِبُّ المُداعِبَ فِى الجَماعَةِ بِلا رَفَثٍ؛

خداوند عزوجل دوست دارد كسى را كه در ميان جمع شوخى كند به شرط آن كه ناسزا نگويد.

كافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص663، ح4

3- امام صادق عليه السلام:
الفُحشُ و البَذاءُ و السَّلاطَةُ مِن النِّفاقِ؛

دشـنـامـگويى و بـد زبانى و دريـدگـى از (نشانه هاى) نفاق است.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 325 ، ح 10
4- امام علی علیه السلام:
ثَمَرَةُ التَّواضُعِ الَمحَبّةُ، ثَمَرَةُ الكِبرِ المَسَبَّةُ.

ثمره فروتنى دوستى است، ثمره تكبّر ناسزا (شنيدن) است.

 عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 209 ، ح 4192 و 4193

5- امام علی علیه السلام:
مَن عابَ عِيبَ، و مَن شَتَمَ اُجيبَ، و مَن غَرَسَ أشجارَ التُّقى اجتَنى ثِمارَ المُنى.

هر كه عيبجويى كند، عيبجويى شود و هر كه ناسزا گويد، پاسخ (ناسزا) شنود و هر كه درختهاى تقوا بنشاند، ميوه هاى آرزوها را بچيند.

كشف الغمّه(ط-القدیمة) ج 2، ص 346 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 79

6- پيامبر صلى الله عليه و آله:
سَبَّابُ الْمُؤْمِنِ كَالْمُشْرِفِ عَلَى الْهَلَكَة

ناسزاگوى به مؤمن همچون كسى است كه در آستانه هلاكت باشد.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 359 ، ح 1
7- پيامبر صلى الله عليه و آله:
سِبَابُ الْمُؤْمِنِ فُسُوقٌ قِتَالُ الْمُؤْمِنِ كُفْرٌ أَكْلُ لَحْمِهِ مِنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُرْمَةُ مَالِهِ كَحُرْمَةِ دَمِهِ.
 

ناسزاگفتن به مؤمن فسق است و جنگيدن با او كفر و خوردن گوشت او (غيبت كردن از وى) معصيت خداست و حرمت مالش مثل حرمت خونش است

من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 377 ، ح 5781
8- پيامبر صلى الله عليه و آله:
 لَا تَسُبُّوا الرِّيَاحَ فَإِنَّهَا مَأْمُورَةٌ وَ لَا تَسُبُّوا الْجِبَالَ وَ لَا السَّاعَاتِ وَ لَا الْأَيَّامَ وَ لَا اللَّيَالِيَ فَتَأْثَمُوا وَ تَرْجِعَ عَلَيْكُمْ.
 

به بادها ناسزا مگوييد كه آنها (از جانب خداوند) مأمورند و كوهها و لحظه ها و روزها و شبها را ناسزا نگوييد كه گنهكار مى شويد و به خودتان بر مى گردد.

علل الشرائع ج 2 ، ص 577، ح 1
9-پيامبر صلى الله عليه و آله:
لا تَسُبُّوا الناسَ فَتَكتَسِبُوا العَداوةَ بَينَهُم.

به مردم ناسزا مگوييد كه با اين كار در ميان آنها دشمن پيدا مى كنيد.

كافي(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 360، ح 3
10- امام علی علیه السلام:
مَهْلاً يا قَنبرُ! دَعْ شاتِمَكَ مُهانا تُرْضِ الرَّحمنَ و تُسخِطِ الشَّيطانَ و تُعاقِبْ عَدُوَّكَ، فَوَ الذي فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأ النَّسَمَةَ ما أرضَى المؤمنُ رَبَّهُ بِمِثلِ الحِلْمِ، و لا أسخَطَ الشَّيطانَ بِمِثلِ الصَّمتِ، و لا عُوقِبَ الأحمَقُ بمِثلِ السُّكوتِ عَنهُ.

- خطاب به قنبر- كه مى خواست به كسى كه بدو ناسزا گفته بود، ناسزا گويد - : آرام باش قنبر ! دشنامگوى خود را خوار و سرشكسته بگذار تا خداى رحمان را خشنود و شيطان را ناخشنود كرده و دشمنت را كيفر داده باشى. قسم به خدايى كه دانه را شكافت و خلايق را بيافريد، مؤمن پروردگار خود را با چيزى همانند بردبارى و گذشت خشنود نكرد و شيطان را با حربه اى چون خاموشى به خشم نياورد و احمق را چيزى مانند سكوت در مقابل او كيفر نداد.
أمالي(مفيد) ص 118، ح 2

11-پيامبر صلى الله عليه و آله:
 إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلَى كُلِّ فَحَّاشٍ بَذِي‏ءٍ قَلِيلِ الْحَيَاءِ- لَا يُبَالِي مَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ لَه‏
 

خداوند بهشت را بر هر فحّاش بد زبان بى شرمى كه باكى ندارد چه گويد و چه شنود، حرام كرده است.

كافي(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 323، ح 3

12-پيامبر صلى الله عليه و آله:
 إنّ مِن شَرِّ عِبادِ اللَّهِ مَن تُكرَهُ مُجالَسَتُهُ لِفُحشِهِ؛
بدترين بندگان خدا كسى است كه از ترس فحش او، هم‏نشينى با او را خوش ندارند.

كافي(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 325، ح 8

13- امام كاظم سلام الله علیه:
 مَا تَسَابَّ اثْنَانِ إِلَّا انْحَطَّ الْأَعْلَى إِلَى مَرْتَبَةِ الْأَسْفَل‏

هيچ‏گاه دو تن به هم دشنام ندادند جز آن كه بالاتر به مرتبه فروتر سقوط كرد.
اعلام الدین ص 305 - درة الباهرة ص 34

14- امام علی علیه السلام:
مَن سَمِعَ بِفاحِشَةٍ فابداها کانَ کَمَن أتاها

آنکه سخن زشتی بشنود و بازگویش کند مانند کسی است که آن را گفته

شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج20 ، ص 273 ، ح110

 

شهید آوینی

 

 

 نظر دهید »

نشانه های امام

25 شهریور 1395 توسط عبادي

نشانه های امام
امام رضاعلیه السلام می فرماید: «للامام علامات: یکون اعلم الناس واحکم الناس واتقی الناس واحلم الناس واشجع الناس، واسخی الناس واعبد الناس . . . ویکون مطهرا ویری من خلفه کما یری من بین یدیه; (24)

امام دارای نشانه هایی است: او داناترین مردم، بهترین انسانها در قضاوت، با تقواترین مردم، بردبارترین مردم، شجاع ترین مردم، سخاوتمندترین مردم و عابدترین مردم می باشد . . . و پاکیزه [از گناهان و معصوم است] و از پشت سر همچون از پیش رو می بیند .»                  

                                                          

امام رضاعلیه السلام در حدیث فوق 9 نشانه را برای امام بیان می کند . البته امام نشانه های دیگری نیز دارد، از جمله:

1 - امام محدث است; یعنی، صدای ملک را می شنود ولی او را نمی بیند . به فرموده امام هشتم علیه السلام رسول آن است که جبرئیل بر او نازل می شود و او جبرئیل را می بیند و سخنانش را می شنود . نبی گاهی سخن جبرئیل را می شنود و گاهی خودش را می بیند . «والامام هو الذی یسمع الکلام ولا یری الشخص; (25) و اما امام کسی است که سخن [ملک] را بشنود ولی شخص او را نبیند .»

2 - امام دارای علم الهی و مؤید به روح رحمانی است . امام هشتم علیه السلام فرمود: «ان الامام مؤید بروح القدس وبینه وبین الله عمود من نور یری فیه اعمال العباد وکلما احتاج الیه لدلالة اطلع علیها; (26) امام با روح القدس تایید شده و بین او و خدا ستونی از نور است که در آن رفتار بندگان را می بیند و هرگاه برای راهنمایی [افراد] به آن احتیاج پیدا کند، بر آن راهنمایی آگاهی می یابد .»

24) شیخ حر عاملی، التنبیه، ص 26; ر . ک: بدایة المعارف، محمد رضا مظفر، شرح از سید محسن خرازی، ج 2، ص 46 .

25) اصول کافی، ج 1، ص 248، روایت 2 .

26) التنبیه، ص 42; بدایة المعارف، ج 2، ص 50 .

حوزه نت

 نظر دهید »

ضرورت امام شناسی

25 شهریور 1395 توسط عبادي

                                        ضرورت امام شناسی

از بزرگترین، خطرناکترین و شکننده ترین انحرافاتی که در جامعه اسلامی رخ داد، انحراف از مسیر امامت بود . اگر جامعه

بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله جایگاه امامت را شناخته بودند، امامت و خلافت را در حد نمایندگی قبیله ای و

قومی و حداکثر رهبری سیاسی، تنزل نمی دادند و اجازه نمی دادند که کسانی بر آن جایگاه تکیه بزنند که هیچ گونه

شایستگی و لیاقت در وجود آنها نبود .

 

قرآن کریم امامت را بالاتر از نبوت می داند; و چنین بیان می کند که ابراهیم علیه السلام بعد از نبوت و خلت (خلیل

اللهی) به مقام امامت ترفیع درجه یافته است . «انی جاعلک للناس اماما» ; (4) «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم

.» و امامت و معرفی امام را باعث کمال دین و تمام کننده نعمت دانسته و بعد از آنکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله

علی علیه السلام را به خلافت و امامت منصوب می کند می فرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم » ; (5) «امروز دینتان را

برایتان کامل کردم .» و اعلام می کند که عدم معرفی امام و امامت به منزله عدم انجام رسالت 23 ساله است . (6)

همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیة; (7) هر کس بمیرد و

امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است .» این حدیث به خوبی می رساند که اگر کسی امام زمان

خود را نشناسد، در واقع دینی برای او ثابت نیست . فخر رازی، یکی از بزرگترین علمای اهل نت حدیث مذکور را به این

صورت نقل نموده است که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «من مات ولم یعرف امام زمانه فلیمت ان شاء یهودیا وان

شاء نصرانیا; (8) اگر کسی بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد پس باید به خواست خودش یا یهودی و یا نصرانی

بمیرد [. ولی مسلمان از دنیا نخواهد رفت] .»

 

4) بقره/124 .

5) مائده/5 .

6) مائده/67 .

7) علامه امینی، الغدیر، دارالکتب الاسلامیة، ج 10، ص 359 - 360 .

8) فخر رازی، مجموعة الرسائل، چاپ مصر، 1328، المسائل الخمسون، ص384

 

حوزه نت

 نظر دهید »

انتظار فرج

24 شهریور 1395 توسط عبادي

انتظار فرج
فرج مردم جهان در چيست و چرا انتظار فرج فضيلت و ارزش بيشترى دارد؟
در روايات شيعه، عبارت و اصطلاح بسيار لطيف و مناسبى براى انتظار در نظر گرفته شده و آن «انتظار فرج» است. فرج، به معناى نصرت و پيروزى و گشايش گره هاى زندگى از جانب خداوند است. مقصود از انتظار فرج، انتظار دگرگونى مثبت و گسترده در زندگى بشر و زدوده شدن ناكامى ها و نابسامانى ها از چهره غمزده جامعه انسانى است و پيروزى حكومت عدالت گستر و معنويت گراى مهدوى بر دولت هاى شرك و كفر و ستم است.

                            

 

در روايات، توصيه هاى فراوانى در مورد انتظار فرج و ارزش، و فضيلت هاى بى شمار آن شده است.
پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله)  وسلم آن را برترين اعمال و عبادات مى داند: «افضلُ اعمال امّتى انتظار الفرج من اللّه عزّوجل»[1] ؛ «انتظار فرج [و گشايش] از جانب خداى بلند مرتبه، برترين عمل امت من است» و نيز مى فرمايد: «افضل العبادة انتظار الفرج»[2] ؛ «با  فضيلت ترين عبادات، انتظار فرج است».

 

حضرت على (علیه السلام)  نيز آن را محبوب ترين اعمال در نزد خداوند و منتظر فرج را، همانند شهيد راه حقّ مى داند: «انتظروا الفرج و لاتيأسوا من روح الله فاِنّ احبَّ الاعمالِ الى اللّه عزّوجلّ انتظارُ الفرجَ الآخِذُ باَمرنا مَعَنا غدا فى حظيرة القدس و المنتظر للفرج كمُتشَحّط بدمه فى سبيلِ اللّه»[3] ؛ «منتظر فرج باشيد و از رحمت خدا مأيوس نشويد كه محبوب ترين اعمال نزد خداوند - عزّ و جل - انتظار فرج است. كسى كه پذيراى امر ما باشد، فردا(ها) در «حظيرة القدس» با ما است و كسى كه منتظر فرج باشد، مانند كسى است كه در راه خدا، به خون خود آغشته گشته است».

 

امام جواد (علیه السلام)  آن را با فضيلت ترين و راه گشاترين امور مى داند: «اَفضَلُ اعمالِ شيعتنا انتظارُ الفَرَج مَن عَرَف هذ الامرَ فقد فُرِّج عَنه بانتظاره»[4] ؛ «برترين عمل شيعيان ما انتظار فرج است. هر كس اين امر را بداند و آن را بشناسد، با همين انتظار در كارش گشايش و فرج مى شود».

 

امام هادى (علیه السلام)  به روشنى معناى فرج را - كه همان انتظار ظهور مهدى موعود است - توضيح مى دهد.
على بن مهزيار مى گويد: نامه اى به امام هادى (علیه السلام)  نوشتم و از ايشان درباره «فرج» پرسيدم ؛ حضرت فرمود: «اذا غابَ صاحبُكم عن دارالظّالمين فتوقّعوا الفرج»[5] ؛ «هر گاه امام شما از بين ظالمان و ستمگران مخفى شد، چشم به راه فرج باشيد».

 

امام صادق (علیه السلام)  نيز حالات شيعيان در دوران غيبت و انتظار گشايش و فرج را چنين بازگو مى فرمايد: «نزديك ترين جايى كه خداى متعال به بندگانش هست و نيز بيشترين زمانى كه از ايشان راضى است، وقتى است كه حجّت الهى را از دست بدهند و او بر ايشان ظاهر نشود و جايش را ندانند ؛ در عين حال يقين دارند كه آن حجّت باقى است و باطل نشده است. پس در آن هنگام، هر صبح و شام، منتظر فرج باشيد…»[6].

 

برآيند اين روايات آن است كه عموم مردم جهان - به خصوص شيعيان - بايد منتظر ظهور و قيام مهدى موعود باشند كه از سراپرده غيبت بيرون آيد.

 

انتظار فرج، در واقع نوعى آمادگى و استقبال از نيكى ها است. آمادگى براى تلاش و حركتى مداوم و كوششى خستگى ناپذير همراه با تهذيب نفس، پاك زيستن، حقّ خواهى و دور ماندن از زشتى ها و آلودگى ها… به همين جهت وقتى ابوبصير از امام صادق (علیه السلام)  پرسيد كه: فرج كى خواهد بود؟ آن حضرت فرمود: «يا ابابصير و انت ممّن يريد الدّنيا؟ مَن عرف هذاالامر، فقد فرج عنه لانتظاره»[7] ؛ «اى ابوبصير! تو هم از كسانى هستى كه دنيا را طلب مى كنند؟ آن كس كه قيام امام را بشناسد، براى او به جهت انتظارش فرج شده است».

 

بر اين اساس، انتظار فرج، فراتر از انتظار معمولى است ؛ يعنى انتظارى همراه با آگاهى، بصيرت، درايت، معنويت، آمادگى، حق گرايى، عدل خواهى و… به عبارت روشن تر، انتظار فرج، شناخت حق و شناختن رهبر و امام حقّ و انتظار يارى رساندن به او است. چنين شخصى در غيبت امام، چنان رفتار مى كند كه گويا در زمان ظهور و حضور او زندگى مى كند. به همين جهت شيعه تمامى دشوارى ها و كاستى ها را پشت سر نهاده و از خطر انقراض و زوال به دور مانده است. اين نوع انتظار است كه داراى فضيلت و ارزش بى شمارى است.

 

امام سجّاد (علیه السلام)  مى فرمود: «انتظار الفرج من اعظم الفرج»[8] ؛ «انتظار فرج، خود از بزرگ ترين گشايش ها است».

 

امام كاظم (علیه السلام)  هم فرمود: «انتظار الفرج من الفرج»[9] ؛ «انتظار فرج، نشانه فرج و گشايش است».
به صراحت مى توان گفت: از مهم ترين رازهاى نهفته بقاى تشيّع همين روح انتظارى است كه كالبد شيعه را آكنده ساخته و پيوسته او را به تلاش، كوشش، جنبش و جوشش وا مى دارد.

 

«انتظار»، ظرفيت و توانايى فراوانى براى تحقّق جامعه آرمانى اسلام ايجاد مى كند و رفتارها و برنامه ها را بدان سمت سوق مى دهد. اين والاترين عبادت و بهترين عمل است ؛ چنان كه امام على (علیه السلام)  فرمود: «افضلُ عبادة المؤمن انتظار فَرج الله»[10] ؛ «بهترين عبادت مؤمن، انتظار كشيدن فرج خداوند است».

 

به طور خلاصه مؤلّفه هاى زير را مى توان از «انتظار فرج» برداشت كرد:
1. تلاش و كوشش براى پيشرفت و ترقّى ؛
2. اصلاح طلبى و اميد به زندگى بهتر (گشايش در امور) ؛
3. نفى وضع موجود (ظلم و بى عدالتى، فساد و تباهى) ؛
4. طرد و عدم پذيرش حكومت هاى سياسى (نامشروع دانستن آنها) ؛
5. قيام و انقلاب و نهضت مداوم و فعّال ؛
6. ضرورت تشكيل حكومت هاى دينى و مشروع ؛
7. عدم انقياد و سازش در برابر جبّاران و مفسدان و…[11].


پی نوشت ها

[1]. بحارالانوار، ج 52، ص 128.
[2]. معجم احاديث الامام المهدى، ج 1، ص 268.
[3]. بحارالانوار، ج 53، ص 123.
[4]. بحارالانوار، ج 52، ص 110.
[5]. كمال الدين، ج 2، ص 380، ح 2.
[6]. همان، ص 337، ح 10.
[7]. كافى، ج 1، ص 371.
[8]. بحارالانوار، ج 52، ص 122، ح 4.
[9]. الغيبة طوسى، ص 459.
[10]. بحارالانوار، ج 52، ص 146.
[11]. براى مطالعه بيشتر ر.ك: نگارنده، مقاله انقلاب و انتظار، فصلنامه انتظار، ش 2، ص 130.

پرسمان دانشجو

 نظر دهید »

غدیر محور وحدت مسلمین

20 شهریور 1395 توسط عبادي

غدیر محور وحدت مسلمین

 

آیامیدانیدکه شیعه وسنی آیه67سوره مائده رادرموردروزغدیروولايت امیرالمومنین میدانند؟
شیعه:کافی ج1ص290
سنی:شواهدالتنزیل ج1ح 249




ـ آیامیدانیدکه شیعه وسنی آیه55سوره مائده رادربخشیدن انگشتردرنمازوامامت امام علي (ع) میدانند؟
شیعه:نورالثقلین ذيل آيه
سنی: تفسیرابن کثیرذيل آيه



ـ آیامیدانیددرآیه59سوره نساخداوندهمه رابه اطاعت ازحضرت علی (ع) وائمه دستورمیدهد؟
شیعه:کمال الدین ج1ص222
سنی:شواهدالتنزیل ج1ح202

 


ـ آیامیدانیدکه طبق آیه3سوره مائده تكامل دین بواسطه روزغدیر وجانشینی امام علی(ع)است؟
شیعه:کافی ج1ص290
سنی:شواهدالتنزیل ج1ح211

 

ـ آیامیدانیدشیعه وسنی آیه7سوره بینه رادرامامت امام علی(ع) میدانندکه بهترین نیکوکاران است؟
شیعه:البرهان ذيل آيه
سنی:الدرالمنثورذيل آيه




ـ آیامیدانیدشیعه وسنی ميگويند:خدادرآیه7سوره رعدامام علی(ع)راهادی امت معرفی كرده؟
شیعه:البرهان ذيل آيه
سنی:مسند احمدجز2ح990

 


ـ آیامیدانیددرآیه7سوره انبیامنظوراز(اهل ذکر)حضرت علی وامامان میباشند؟
شیعه:تفسیرصافی ذيل آيه
سنی:شواهدالتنزیل ذيل آيه

 


ـ آیامیدانیدکه شیعه وسنی ميگويندطبق آیه43رعد،دارنده علم قرآن امام علی(ع)میباشد؟
شیعه:کافی ج 1ص229
سنی:شواهدالتنزیل ج1ص400

 

ـ آیامیدانیددرآيه103آل عمران منظورازچنگ زدن به ریسمان الهي، توسل به ولايت امام علی(ع)وائمه میباشد؟
شیعه:غیبت نعمانی باب2ح2
سنی:شواهدالتنزیل ج1ص168

 


ـ آیامیدانیدپس ازنزول آیه214شعرا، پیامبردراولین مهمانی اسلام،حضرت علی(ع)راجانشین خودمعرفي کردند؟
شیعه:البرهان ذيل آيه
سنی:مسنداحمدرقم841




ـ آیامیدانیدشیعه وسنی حدیث من كنت مولاه فعلي مولاه رانقل کرده اند؟ازجمله:
شیعه:اصول کافی ج1ص293
سنی:مسنداحمدحنبل جزء 39،ص297،ح18497?

 


ـ آیامیدانیدپیامبر(ص)به علی(ع)فرمود:توبرای من همانندهارون هستی نسبت به موسی.
شیعه:ارشادمفیدج1ص8
سنی:صحیح بخاری،جز13ح4064

 


ـ آیامیدانیدپیامبرفرمود:علي ازمنست ومن ازعليم وبعدازمن اوسرپرست هرمومنيست؟
شیعه:مناقب شهرآشوب،ج3،ص51
سنی:سنن ترمذی،جز12رقم3653




ـ آیامیدانیدپیامبرفرمود:امامان بعدازمن فقط12نفرهستند؟
شیعه:عیون اخبارالرضا(ع)ج1ص64ح31
سنی:صحیح مسلم ج9کتاب الاماره ح3393




ـ آیامیدانیدپیامبرفرمود:کسی که بمیردوامام زمانش رانشناسدبه مرگ جاهلیت مرده است؟
شیعه:کافی ج1باب مایجب علی الناس ح2
سنی:مسنداحمدجز34ح 16271




ـ آیامیدانیدپیامبرفرمود:من ازدنیامیروم و2یادگاربزرگ میگذارم:قرآن وعترت.
شیعه:وسائل الشيعه ح33144
سنی:صحیح مسلم جز12رقم 4425




ـ آیامیدانیدپیامبرفرمود:من شهرعلمم وعلی درب ورودی شهراست؟
شیعه:کمال الدین ج1باب22ص241
سنی:مستدرک حاکم نیشابوری جز10رقم 4614




ـ آیامیدانیدپیامبرفرمود:علی باحق است وحق باعلیست؟
شیعه:خصال صدوق ج2ص496
سنی:تاریخ بغدادجز6 باب الیاء ذکرمن اسمه یوسف ص312

 

سوره اندیشه                                                                     

 

 نظر دهید »

من از رافضه هستم و رافضه از من است

20 شهریور 1395 توسط عبادي

* اسمی که خدا به شیعیان اطلاق کرد

و نیز از «محاسن» نقل است که حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام فرمود: انا مِنَ الرّافِضَة وَ هُوَ مِنّى، قالَها ثَلاثاً.

«من از رافضه هستم و رافضه از من است، این جمله را حضرت سه بار تکرار فرمود.»

و نیز از «محاسن» نقل است از ابو بصیر گوید: به حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام عرض کردم: فدایت شوم براى ما

اسمى گذارده‏اند که به واسطه آن، حاکمان و والیانِ حکومت خون ما و اموال ما را حلال کرده‏اند و هر گونه عذاب و

شکنجه را در حقّ ما روا مى‏دارند.

حضرت فرمود: آن اسم چیست؟ عرض کرد: رافضه.

حضرت فرمود: هفتاد نفر از لشکر فرعون جدا شده و بدعت‏ها و سنت‏ هاى فرعون را ترک کردند و به موسى پیوستند و به

اندازه‏اى مطیع و منقاد اوامر موسى بوده و نسبت به هارون برادر و وصىّ موسى محبت و علاقه داشتند و در راه دین

خدا کوشش می کردند که در میان قوم موسى کسى مانند آنها نبود، قوم موسى آنها را رافضه نام نهادند، خداوند تبارک و

تعالى به حضرت موسى (ع) خطاب کرد: این اسم را براى آنان باقى بدار، من این اسم را به آنها عطا کرده‏ام. اى ابو بصیر

این اسمى است که خدا به شما عنایت فرموده است.»

و در «کافى» نیز از ابو بصیر نظیر این روایت به طور مشروح و مبسوط روایت شده است.

(مشرق)

                                                                                                     

 نظر دهید »

توصیف امام باقر علیه السلام از شیعه

20 شهریور 1395 توسط عبادي

                                                                                                                       

 

از کتاب «کافى» نقل است با اسناد خود از جابر بن یزید جعفى (ره) از حضرت امام باقر (ع) که: «جابر گوید: حضرت امام

محمد باقر علیه‌السلام به من فرمود: اى جابر آیا براى تشیّع همین بس است که کسى ادعا کند محبت ما اهل‌بیت را؟!

سوگند به خدا که شیعیان ما نیستند مگر افرادى که تقواى خدا پیشه گیرند و او را اطاعت کنند. شیعیان ما شناخته

نمى‏ شوند مگر به تواضع و خشوع دل، و نگاه‌دارى امانت، به زیاد یاد خدا کردن، به زیاد روزه گرفتن، نماز خواندن،

احسان به پدر و مادر، مراعات فقراى همسایگان، از حال آنها با خبر بودن، از حال مسکینان و قرض داران و یتیمان با

اطلاع بودن، و به آنها رسیدگى کردن، و در گفتار از راستى تجاوز نکردن، و تلاوت قرآن کردن و زبان را از گفت‌وگوى با

مردم مگر چیزهایى که راجع به خیر آنها است بازداشتن و افراد امین و مورد اعتماد اقوام خود بودن در همه چیزها.

 

جابر گوید: عرض کردم اى فرزند رسول خدا ما در امروز کسى را به این صفت که بیان مى‏فرمایى نمى‏شناسیم.

حضرت فرمود: اى جابر آراء و مذاهب، فکر تو را خراب نکند و تو را در شک نیاورد. آیا براى انسان همین قدر کافى است

که بگوید: من على را دوست دارم و ولایت امر او را قبول دارم و در عین حال، عمل به دستورات او نکند؟ و اگر کسى

بگوید: من رسول خدا را دوست دارم- با آنکه معلوم است که رسول خدا از على بهتر است- در صورتى که عمل به سنت

رسول خدا(ص) نکند این محبت و دوستى براى او فایده‏اى ندارد.

بنابراین تقواى خدا را پیشه سازید، و به آنچه خدا فرموده عمل کنید. بین خدا و کسى قرابت و خویشاوندى نیست،

محبوب‌ترین بندگان در نزد خدا پرهیزکارترین آنهاست، و عامل‏ترین آنها به دستورات خدا. اى جابر سوگند به خدا بنده‏اى

نمى‏تواند به خدا نزدیک شود مگر به فرمانبردارى از اوامر او، و با ما چنین قدرت و اختیارى نیست که کسى را از آتش برى

سازیم، و هیچ بنده‏اى بر خدا نمى‏تواند حجتى اقامه کند. کسى که مطیع خدا باشد او دوست ماست، و کسى که گناه کند

او دشمن ماست، و کسى را قدرتى نیست که به ولایت ما برسد مگر به عمل صالح و اجتناب از افعال ناپسند.»

(مشرق)

 نظر دهید »

اعتراف حجرالاسود به امامت

19 شهریور 1395 توسط عبادي

در جلد اول کتاب الکافی صفحه 348 روایتی از امام محمد باقر(ع) نسبت به ضعف محمد بن حنفیه در

قبال امامت امام سجاد(ع) نقل شده است، به این صورت که به حضرت گفت «ولادت من از علی(ع)

است و از نظر سِنّی و قدمت از تو که جوان هستی در امر امامت شایسته‌ترم، پس در موضوع وصایت و

امامت با من مخالفت و محاجّه نکن». امام سجاد(ع) او را دعوت به تقوای الهی کرد و زمانی که حنفیه

قانع نشد، امام(ع) حجرالاسود را به عنوان حَکم قرار داد.

پس امام علیّ بن الحسین(ع) به حنفیه فرمودند «سنگ را بخوان و او نیز این کار را انجام داد، ولی

صدایی از حجرالاسود در نیامد. امام(ع) فرمودند:« ای عمو اگر تو وصیّ و امام بودی حجرالاسود

پاسخت را می‌داد. محمد بن حنفيّه به حضرت عرض کرد: تو ای برادرزاده‌ام از خدا درخواست کن و دعا

کن.

امام علیّ بن الحسین(ع) از خدا آنچه را می‌خواست، درخواست کرد و سپس خطاب به حجرالاسود

فرمود: از تو می‌خواهم به حقّ کسی که در تو میثاق انبیاء و عهد اوصیاء و پیمان همه مردم را قرار داده

است، به من از وصیّ و امام بعد از حضرت امام حسین(ع) خبر بدهی. در این زمان حجرالاسود به

حرکت درآمد به طوری که نزدیک بود از محلّ خود کنده شود، خداوند او را به زبان عربیِ روشن به نطق

آورد و گفت: خداوندا وصایت و امامت بعد از امام حسین(ع) به علی بن الحسین بن ابی‌طالب و فرزند

فاطمه دختر رسول الله(ص) می‌رسد. محمّدبن حنفیه با دیدن این صحنه ازسخن خود منصرف شد و

ولایت امام سجّاد(ع) را پذیرفت». (کافی، ج 1، ص 348 ) طبق این روایت می‎بینیم که حتی سنگی که

با عنوان حجرالأسود در کعبه به کار گرفته شده است، یادآور امامت و ولایت اهل عترت(ع) است.

(مشرق)

                         

                      

 نظر دهید »

برکات حج و عمره در بیان حضرت سجاد علیه السلام

19 شهریور 1395 توسط عبادي

برکات حج و عمره در بیان حضرت سجاد علیه السلام


عمره همانند حج دارای آثار و برکات زیاد، و اخبار در فضیلت آن فراوان است. در حدیثی از حضرت زین

العابدین امام سجاد علیه السلام نقل است که فرموده‌اند: حُجُّوا و اعتَمِرُوا تَصِحّ اجسامُکُم و تتَّسِع

ارزاقُکُم و یَصلُح اِیمانُکم و تُکفَوا مَؤُونَةَ الناس و مَؤُونَةَ عِیالاتِکُم (وسائل الشیعه؛ ج 11، باب وجوب الحج

و شرائطه، باب وجوبه علی کل مکلف مستطیع، ح 14126)


بنا به فرمایش حضرت؛ حج و عمره؛ سلامت اجسام، وسعت ارزاق و استحکام ایمان و کفایت از

مؤونه مردم و خانواده را برای انسان‌ها به ارمغان می‌آورد.

موسسه امام خمینی (ره)

 

 نظر دهید »

یکی از روشهای اثبات معنی (مولی) در حدیث غدیر

18 شهریور 1395 توسط عبادي

یکی از روشهای اثبات معنی (مولی) در حدیث غدیر

                                                                      
پس از ایاد خطبه غدیر؛ حسان بن ثابت قصیده ‏ای سرود و معنی مولی را کاملا حلاجی نموده و توضیح داد که بعدها جای اشکال و ایراد برای مغرضین باقی نماند آنجا که گوید:

فقال له قم یا علی و اننی‏
رضیتک من بعدی اماما و هادیا

در این بیت از قول پیغمبر میگوید که:
فرمود یا علی برخیز که من پسندیدم ترا بعد از خود (برای امت) امام و هدایت کننده باشی.

اگر مولا به معنی دوست و ناصر بود پیغمبر صلی الله علیه و آله به حسان اعتراض میکرد و می فرمود: من کی گفتم علی امام و هادی است؟ گفتم علی دوست و ناصر است

ولی می ‏بینیم رسول اکرم صلی الله علیه و آله نه تنها اعتراض نکرد بلکه فرمود: همیشه مؤید به روح القدس باشی و قصیده حسان و اشعار دیگران که در این مورد سروده ‏اند در کتب معتبر اهل سنت قید شده است.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

ققنوس

پروردگارا, به درگاه تو پناه می آورم وتو نیز پناهم بخش تا موجودی آزمند و خویشتن دوست نباشم. مگذار که صولت خشم , حصار بردباری مرا در هم بشکند وحمله ی حسد , مناعت فطرت مرا به خفٌت و مذلٌت فرو کشاند.(دعای هشتم صحیفه ی سجادیه)
  • خانه
  • اخیر
  • جستجو
  • فهرست مطالب
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حدیث
  • حدیث
  • ائمه
  • اخلاق
  • شعر
  • تفسیر
  • حجاب
  • مناجات
  • اسلام
  • نکات قرآنی
  • مولودی
  • کودک
  • دانلودها
  • دل نوشته
  • اعمال
  • کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

ایرانی ، کالای ایرانی بخر.

من کالای ایرانی میخرم

احادیث نماز

احادیث تصادفی نـماز | دنیای نیاز به نـماز

اوقات شرعی

World Prayer

اوقات شرعی

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس