ققنوس

راه خیلی دور نیست همین نزدیکی هاست .خیلی هم نزدیک نیست آخرین ایستگاه زمین تا پیوستن به آسمان است
  • خانه 
  • خواص آیه الکرسی لقمه حرام باد 
  • تماس  
  • ورود 

علی دریاست...

17 خرداد 1397 توسط عبادي

                                                       

 نظر دهید »

در هر دل بی تاب ضریحی داری...

03 خرداد 1397 توسط عبادي

                                              

 

امشب که فرشتگان سخن می گویند

گویا سخن از زبان من می گویند

ذکر لبشان شنیدنی تر شده است

در ارض و سما حسن حسن می گویند

*

خاک قدمش شمیم جنت دارد

در هر نفسش عطر اجابت دارد

اعجاز محمدی ست در چشمانش

از بس که به جد خود شباهت دارد

 *

ای زمزمه صبح و نسیم ادرکنی

آئینه رحمان و رحیم ادرکنی

ای در کرم و سخاوت و آقایی

بی خاتمه ، ایها الکریم ادرکنی

*

مانند علی لحن فصیحی داری

در چهره خود نور ملیحی داری

آقا حرم الله شده دلهامان

در هر دل بی تاب ضریحی داری

                                                               شعر از یوسف رحیمی

sheremojtaba.blogfa.com

 نظر دهید »

ای قلم سوزلرینده اثر یوخ

20 فروردین 1397 توسط عبادي

 نوحه حاج ابراهیم رهبر به نام ای قلم سوزلرینده اثر یوخ (متن ترجمه )
متن مداحی حاج ابراهیم رهبر به نام ای قلم (با ترجمه فارسی)

ای قلم سوزلرینده اثر یوخ / آشنادن منه بیر خبر یوخ
ای قلم در حرفهایت اثری نیست، از آشنا برایم خبری نیست

گلدی بو جمعه ده گِده آلله / فاطمه یوسفینن خبر یوخ
ای خدا این جمعه هم آمدو بگذشت، از یوسف فاطمه باز خبری نیست

یاندی پروانه لر شمع سوندی / آیریلیقدان اوره قانه دوندی
پروانه ها سوخت و شمع خاموش شد ، از جدایی دلها همه پرخون شد

شانیده رتبه ده بی بدلسن / هر گوزلده اقا سن گوزلسن
در شان و رتبه بی همتایی، آقا جان زیباتر از هر زیبایی”

کیم دییر آیریلیق درده سالماز / عاشقین صبرینی الدن آلماز
که میگوید که جدایی مبتلا نمیکند، صبر را از عاشق جدا نمی کند

ای گوزوم یوللارا باخ داریخما / گون همیشه بولوت آتدا گالماز
ای چشم به راهها نظاره کن و دلتنگ مشو، چونکه آفتاب همیشه پشت ابر سٌکنا نمی کند

غنچه گوللر نه اندازه سولسون / قلبیلر گویما قانیله دولسون
غنچه ها تا چه اندازه پر پر شود، مگذار قلبهای منتظران پرخون شود

گلدی بو جمعه ده گلمه دین سن / گون ساییم جمعه ی دیگر اولسون
این جمعه هم آمد اما تو نیامدی ، روزها را می شمارم تا جمعه ی دیگر شود

ای «صفایی» هَله دوز فراقه / یول سالاغ بیزده بیرده عراقه
ای «صفایی» صبر کن هنوز بر فراق، تا بلکه مسیرمان افتد به عراق

قلبیلر غصه دن داغلی گالدی / یا امام زمان گََل اماندی
از غصه ات داغدار است قلبمان ، بیا و رحم کن یا امام زمان

کد پخش آنلاین این آهنگ برای وبلاگ و سایت شما
<audio preload="none” src="http://dl.yazmusic.ir/nohe/ey galam sozlarinda asar yux.mp3″ controls="controls” style="float: left;width: 100%;"></audio><br /><a href="http://www.yazmusic.ir” title="دانلود آهنگ جدید” target="_blank">دانلود آهنگ جدید</a>

 

 

*چشم انتظار دیدار یار*

 2 نظر

این جمعه هم گذشت...

10 شهریور 1396 توسط عبادي

عمریست که درسرم غم نان دارم
یک قلب که نه، لانه شیطان دارم

یک روز اگر فدای مهدی گردم
تبریک بگو که عید قربان دارم…

#این_جمعه_هم_گذشت
#آقا_نیامدی… :|

شاه بیت

 نظر دهید »

قضاوت

31 مرداد 1396 توسط عبادي

جان حججی بیا خیانت نکنیم
مثل خود او شویم و غفلت نکنیم

این جمله ساده اش مرا کشت که گفت
اموخته ام که زود #قضاوت نکنیم

افسران جوان

 1 نظر

بوجهل

09 مرداد 1396 توسط عبادي

حضرت مولانا در حکایتی با مصداق می فرمایند :که سنگ در میان مشت بوجهل بحرف آمد و شهادت

گفت, ولی بوجهل قبول نکرد که هیچ, بلکه حتی خشمگین شد.

 


سنگها اندر کف بوجهل بود .. گفت ای احمد بگو این چیست زود

گر رسولی چیست در مشتم نهان .. چون خبر داری ز راز آسمان

گفت چون خواهی بگویم آن چه‌هاست .. یا بگویند آن که ما حقیم و راست

گفت بوجهل این دوم نادرترست .. گفت آری حق از آن قادرترست

از میان مشت او هر پاره سنگ .. در شهادت گفتن آمد بی درنگ

لا اله گفت و الا الله گفت .. گوهر احمد رسول الله سفت

چون شنید از سنگها بوجهل این .. زد ز خشم آن سنگها را بر زمین

 

 

پرسش دینی

 نظر دهید »

حافظ

29 تیر 1396 توسط عبادي

 

هرآنکسی که در این حلقه نیست زنده به عشق

   

 

  بـر او نـمُـرده بـه فـتـوای مـن نـمـاز کـنـیـد

 

 

 

(حافظ)

 نظر دهید »

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

18 تیر 1396 توسط عبادي

از باغ می برند چراغانیت کنند
تا کاج جشن های زمستانیت کنند

پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند

یوسف به این رها شدن ازچاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند

ای گل گمان مبر به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده‌ای ارزانیت کنند

یک نقطه بیش فرق رجیم و رحیم نیست
از نقطه‌ای بترس که شیطانی ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه‌ایست که قربانی‌ات کنند

“فاضل نظری”

 

 

 

 نظر دهید »

خانه دوست کجاست؟

18 تیر 1396 توسط عبادي

 

هیچ دوستی مثل خدا نمیشه !

به امید روزی که پرده دار اصلی خونه ی دوست قیام کنه و دست بیگانگان رو کوتاه کنه!

                                                       .

                                                              .

                                                                     .

 

                                                                                                        بگو : ان شاء الله

 نظر دهید »

فرقی نمی کند چه برایم نوشته دوست

12 تیر 1396 توسط عبادي

فرقی نمی کند  چه برایم نوشته دوست

دشنام داده است، ولی “دستخط” اوست

فاضل نظری

 

                                                                 

 

 

 

                                        هر چند حساب خدا از بقیه  دوستا جداست هر چی بگه حقه……………….

 

 

 

 نظر دهید »

هر چیز که در جستن آنی ، آنی

11 تیر 1396 توسط عبادي

 

هر چیز که در جستن آنی ، آنی

 نظر دهید »

راه ما از سفر کرببلا می‌گذرد

08 تیر 1396 توسط عبادي

مداحی عدالتخواهانه میثم مطیعی در روز عید سعید فطر 96

 

                                                                                        

 

ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
روز عید است و قنوت است و دعای من و تو
اهل جود و جبروت است خدای من و تو
کبریا و عظمت چیست؟ ردایش آری
عفو و رحمت نمی از بحر عطایش آری
و له الشکر که یک ماه مرا مهمان کرد
و له الحمد گناهان مرا پنهان کرد
بسته شد پنجره عرشی راز رمضان
الوداع ای سحر راز و نیاز رمضان
الوداع ای شب الغوث شب خَلِّصنا
شب قدری که نشد قدر بدانیم تو را
بزم قرآن به سر و بندگی درگاهش
لیلة القدر و نوای «بک یا اللهش»
دم گرفتیم شب گریه به آواز جلی
«بعلیٍ بعلیٍ بعلیٍ بعلی»
دم گرفتیم به ذکری ابدی و ازلی
«بحسین بن علیٍ بحسین بن علی»
سخت دلتنگ توایم ای مه کامل! رمضان!
ای که از همدمی ات نرم شد این دل، رمضان
الوداع ای که لبم را به عطش خوش کردی
در دلم شوق گنه بود تو خامُش کردی
تشنگی را تو چشاندی به من از روی کرم
تا ز یادم نرود تشنگی اهل حرم
یا رب ار هست مرا جرم نبخشیده هنوز
عیدی ام را بده و در گذر از آن امروز
کاش فیض سحر و روزه بماند با ما
نور این طاعت سی روزه بماند با ما
دل ببندیم به شیرینی امساک ای کاش
روزی ما نشود لقمه ناپاک ای کاش
ای خوشا روزه هر روزه چشم و دل و کام
ای خوشا شیوه پرهیز ز شبهه، ز حرام
نگذاریم که آید به سر سفره ما
لقمه دوزخی «رشوه» و زقوم «ربا»
پی هر لقمه مبادا که دهان بگشاییم
ما که پرورده نان و نمک مولاییم
کار و همت همه‌ی رنگ و بوی این خاک است
عرق کارگران آبروی این خاک است
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
پینه دست کم از پینه پیشانی نیست
کارگر، گرچه عرق، آب وضویش باشد
عرق شرم مبادا که به رویش باشد
آه از آن دست پر از پینه که حسرت بکشد
پدری کز زن و فرزند خجالت بکشد
ای نشسته صف اول! نکنی خود را گم
پی اقدام تو هستند هنوز این مردم
چند روزی تو مقامی به امانت داری
منصبت را نکند طعمه خود پنداری
راه می جویی اگر، شیوه مولاست دلیل
قصه آهن تفتیده و دستان عقیل
حرف تبعیض در آیین علی هرگز نیست
آهن سرخ گواه است خط قرمز نیست
پلک بر هم مگذارید که فرصت رفته ست
پلک بر هم زدنی فرصت خدمت رفته ست
ما نه آنیم که آموخته غرب شویم
پی هر وسوسه ای سوخته غرب شویم
سیلی از کوخ نشین، کاخ نشین خواهد خورد
و زمین‌خوار سرانجام زمین خواهد خورد
«بیست سی» چیست که تعلیم جهان، از دل ماست
هان که جمهوری اسلامی ایران اینجاست
اگر از غرب رسد نسخه، خودش بیماری ست
قرص خواب است ولی چاره ما بیداری ست
تا ابد تربیت از مهر ولی می‌گیریم
مشق از غیرت ابروی علی می‌گیریم
ما بر آنیم که در مکتب او دیده شویم
با علی اصغر و قاسم همه فهمیده شویم
تا ابد سستی تسلیم مبادا با ما
وحشت از حربه تحریم مبادا با ما
باز تحریم جدیدی به سِنا رفت که رفت
جسم برجام چو روحش به فنا رفت که رفت
ذوق بیهوده ز برجام خطا بود خطا
تکیه بر عهد عمو سام خطا بود خطا
عهد با دزد سر گردنه بستیم ای دوست
بارها عهد شکست و نشکستیم ای دوست
هر چه می‌شد بَرَد از کیسه ما بُرد که بُرد
«بُرد بُرد» این بُوَد آری همه را بُرد که بُرد
گفته بودند که دشمن به تجارت آمد
پیر ما گفت که البتّه به غارت آمد
خواب دیدند صَلاح از طرف بیگانه است
به خود آییم نجات همه در این خانه است
کارزار است، قدم قاطع و محکم بردار
سخن از صلح بگو، اسلحه را هم بردار!
راه ما راه حسین است و به خون روشن شد
تکیه بر تیغ زد آن دم که جهان دشمن شد
نه به دل راه بده واهمه از اخم عدو
نه دلت غنج رود باز به لبخندی از او
دل به لبخندش اگر باخته ای، باخته ای!
گر ز اخمش سپر انداخته ای باخته ای!
غم مخور، سست مشو، با صف اعدا بستیز
مژده «لا تهنوا» میرسد از جا برخیز
تا بدانند که هان لشکر احمد ماییم
رزمجویان و دلیران محمد ماییم
ذوالفقار علوی بود برون شد ز نیام
مرحبا، دست مریزاد، سپاه اسلام
ناز شست تو دلاور حسن تهرانی
زنده ای تا به ابد، فاتح این میدانی
هست مدیون تو امنیتمان تا به ابد
هست ممنون تو ایران و جهان تا به ابد
اینکه چون صاعقه آمد به سرت تکفیری
ذوالفقار است که از غرش آن می‌میری
وقت آن است سر جای خودت بنشینی
با دُم شیر مکن بازی، بد میبینی!
نوش جان همه‌تان سیلی شش موشک ما
که صدایش برسد تا به ریاض و حیفا
(شترقش برسد تا به ریاض و حیفا!)
این قدَر بمب نچسبان به کمر ای نامرد!
صبر کن موشک ما منفجرت خواهد کرد
ای ابوجهل که در کشتن خود استادی
خر دجالی و افسار به صهیون دادی
ای سیه روی که از نفت سعود آمده ای
بچه ابلیس که از ناف یهود آمده ای
دشمن از ابلهی‌اش در طمع خام افتاد
تشت رسوایی‌اش اما ز سر بام افتاد
جاهلیت چه سعودی و چه غربی یکجا
گرم رقصند، عجب منظره ای باب هَجا
رقص شمشیر چو در خیمه دشمن برپاست
سپر انداختن و طعنه به شمشیر خطاست
آری آرامش ما مرد خطر می‌طلبد
صبح پیروزی ما خون جگر می‌طلبد
«می وزد از همه جا بوی گل یاس شهید
از کجا آمده اند این همه عباس شهید
ذوالجناح از نفس اینبار نخواهد افتاد
علم از دست علمدار نخواهد افتاد»
در دفاع از حرم، آیینه آن سقاییم
همچو عباس، علمدار ولایت ماییم
این زره پشت ندارد منگر برگردیم
تیغ در دست، به ره، منتظر ناوردیم
قدس ای قبله آغاز که پایان با توست
مُهر باطل شدن فتنه شیطان با توست
تو کلید همه گمشدگی‌ها هستی
قدس ای قدس! تو آزادی دنیا هستی
منشینید به غم شام بلا می‌گذرد
راه ما از سفر کرببلا می‌گذرد

 

 

دانلود فیلم کامل

 

 نظر دهید »

خداوندا پشیمانم...

29 مهر 1395 توسط عبادي

دلم تنگ است از این دنیا…
چرایش را نمیدانم!
من این شعر غم افزا را…
شبی صدبار میخوانم…
چه میخواهم از این دنیا…
از این دنیای افسونگر
قسم بر پاکی دریا…
جوابم را نمیدانم!
بهارزندگانی را…
چندین بار بوییدم…
کنون با غصه میگویم
خداوندا پشیمانم…
دلم تنگ است از این دنیا…
چرایش را نمیدانم…



,ویسگون مذهبی

 نظر دهید »

الفبای جنون

29 مهر 1395 توسط عبادي

“حا"و"سین"و"یا"و"نون"یعنے الفباے جنون

هرڪسے غیر از شما در قلب نوڪر سرنگون

سینہ‌ےمـن را شڪافید و ببینید از دلم

شعبہ‌اےاز مرقد ارباب،مےآید برون





ویسگون مذهبی

 نظر دهید »

اهل هیات خوب می‌فهمند حال خوب را

25 مهر 1395 توسط عبادي

اهل هیات خوب می‌فهمند حال خوب را

فرق بین اشک خوب و اشک نامرغوب را

یازده ماهی به امّید محرّم زنده‌اند

عاشقند از کل سال این ماه شهرآشوب را

هیچ ترتیبی و آدابی ندارد اشکشان

بغض بر هم می‌زند هر شیوه و اسلوب را

تن، سیاه از داغ دل، دل‌هایشان غرقاب خون

همچنان آتش که سوازنده است جان چوب را

صبرشان کم نیست امّا داغ از آن سرتر است

بسته حتّی دست صبر و طاقت ایّوب را

شور می‌گیرند و می‌چرخند و بر سر‌ می‌زنند

آه تا مداح‌ها آن نوحه‌ی سرکوب را…

هر کسی یک گوشه چون پروانه، مستی می‌کند

شمع هم گِردش ندیده این همه مجذوب را

 

دست خالی از در هیات کسی بیرون نرفت

می‌دهد ارباب وقتی حاجت مطلوب را



عاشورا

 نظر دهید »

برخیز به شوق کربلا، بسم الله

09 مهر 1395 توسط عبادي

قدس است به فتنه مبتلا، بسم الله

ای خیل مجاهدان! به پا، بسم الله

امروز ظهور کربلا در قدس است

برخیز به شوق کربلا، بسم الله

   خبرگذاری فارس                                                    

 نظر دهید »

کربلا خود را مهیا کن که می آید

08 مهر 1395 توسط عبادي

کربلا خود را مهیا کن که می آید
حسین……..

از جفا خود را مبرا کن که می آید
حسین…….

ذره ذره خاک خود را شستشو کن در فرات
چون حرم آغوش خود وا کن که می آید
حسین ………

همره او هست زینب با زنان و کودکان
خیمه ای از عشق بر پا کن که می آید
حسین…….

او ز مکه تا به اینجا طی منزل کرده است
با قدوم او مدارا کن که می آید

حسین……

                                                                     

من گمانم در سفر از تشنگی آزرده است
جامی از آب گوارا کن که می آید

….حسین

 1 نظر

عید (غدیر) گذشت و خبر از یار نیامد

08 مهر 1395 توسط عبادي

                                                              

 

عید (غدیر) گذشت و خبر از یار نیامد

بر زخم دل فاطمه، غمخوار نیامد

چند روز دگر مانده که با ناله بگوئیم

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

سقای حسین، سید و سالار نیامد

                                     

 نظر دهید »

شعر فلسطین

08 مهر 1395 توسط عبادي

سپید ترین شعرهایم را
برای سیاهترین روزهای عمر فلسطین سروده ام؛
در این زمانه که عاطفه وزنی ندارد
چگونه قافیه ها را ردیف کنم؟!

سپیدترین شعرهایم
سنگین ترین آنهاست؛
که برای انتفاضه سروده ام
سپیدترین شعرهایم
سبک ترین آنهاست؛
زیرا برای فلسطین سروده ام

اگرچه شاعر نیستم
هرگاه از فلسطین صحبت کرده ام
شعر قدسی سروده ام

سپید گفته ام چون خوب می دانم
در کنج راحت نشستن و از حماسه سرودن
نه وزنی دارد
و نه رنگی
و نه حتی ارزش کوچکترین سنگی

اگرچه روسیاه تر از سنگم
شعرم برای شما
همیشه سپید می ماند
چرا که من هم مانند شما

به تحقق وعده الهی یقین دارم:

” و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین”

                                          

                                             

احسان

آیات غمزه

 نظر دهید »

در سنگر انتفاضه ...

07 مهر 1395 توسط عبادي

در سنگر انتفاضه …

14 رباعی از رضا اسماعیلی
__________________

____________________

___________________________

1

باید سخن از حقیقت دین گفتن

از حرمت قبلۀ نخستین گفتن

امروز برای شاعران تکلیف است

با لهجۀ شعر ، از فلسطین گفتن
2

ای قدس ! ظهور مُنتَظر نزدیک است

خورشید دمیده و سحر نزدیک است

در سنگر انتفاضه پا بر جا باش

یک سنگ دگر بزن ، ظفر نزدیک است
3

ای معجزۀ قیام قامت ، ای قدس !

خون نامۀ عشق و استقامت ، ای قدس !

در راه رهایی تو جان می بازیم

ای قبلۀ دین ، سرت سلامت ، ای قدس !
4

با شوق رهایی ات ، نَفس می گیریم

ای قدس ! تو را ز خار و خس می گیریم

ما خاک تو را به تین و زیتون سوگند

فردا ز نفاق و کفر پس می گیریم

 
5

« صهیون » ، نه مرام و نام ، یک زنجیر است

آمیزه ای از خیانت و تزویــــــــــر است

تــــــــــــــــردید مکن در این حقیقت ، ای قدس !

دَجّال زمانــــــــــه این گُـــــــــــراز پیر است

 
6

بر صورت دین ، ز غُصه چین افتاده

چــــون قبلــه به دست ملحدین افتاده

از غفلت مـــــــا ، عقــرب اسراییلـی

مثل سرطان به جــــــــان دین افتاده !
7

راز دل خسته را نگهدار ، ای قدس !

این ساز شکسته را نگهدار ، ای قدس !

پیروزی دل نواز تو نزدیک است

این شور خجسته را نگهدار ، ای قدس !
8

تو خانه به خانه ، با ستم می جنگی

بی عذر و بهانه ، با ستم می جنگی

در دست تو سنگ و در گلویت آواز

با سنگ و ترانه ، با ستم می جنگی
9

در دست تو سنگ و در نگاهت ایمان

همزاد حماسه ، همنشین طوفان

پیروزی انتفاضه ات نزدیک است

ای بغض شکسته در گلوی انسان
10

همسایۀ غربت تو بودن سخت است

از بغض شکسته ات سرودن سخت است

گفتن ز تو ای قصیدۀ غم ، ای قدس !

با لهجۀ این دو بیت الکن سخت است
11

هر چند پرنده ای قفس آبادی

بازیچه ی دست ظالم صیادی

پرواز دوباره را به خاطر بسپار

چیزی به خدا نمانده تا آزادی
12

در چشم زمین ، حماسه ای زیبایی

تو قلب زمین و قبلۀ دل هایی

در سنگر انتفاضه تا پیروزی

مانند غرور کوه پا بر جایی
13

برخیز که شمر بی حیا در قدس است

دَجّال به مَکر مبتلا در قدس است

لبیک بگو به « هَل مِن … » عاشورا

امروز سپاه کربلا در قدس است
14

قدس است به فتنه مبتلا ، بسم الله

ای خیل مجاهدان ! به پا ، بسم الله

امروز ظهور کربلا در قدس است

برخیز به شوق کربلا ، بسم الله

                                                               

موسسه ندا

 

 نظر دهید »

یک بار هم بابای معلوم الاثر باش

31 شهریور 1395 توسط عبادي

بسم الله الرّحمن الرّحیم

ای پیش­پرواز کبوتر های زخمی
بابای مفقود الاثر! بابای زخمی!
دور از تو سهم دختر از این هفته هم پر
پس کی؟ کی از حال و هوای خانه غم پر؟
تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی
یک قاب چوبی روی دست میخ بودی
توی کتابم هر چه بابا آب میداد
مادر نشانم عکس توی قاب میداد
اینجا کنار قاب عکست جان سپردم
از بس که از این هفته ها سر کوفت خوردم
من بیست سالم شد هنوزم توی قابی
خوب یک تکانی لااقل مرد حسابی!
یک بار هم از گیر و دار قاب رد شو
از سیم های خاردار قاب رد شو
برگرد تنها یک بغل بابای من باش
ها! یک بغل برگرد، تنها جای من باش
ای دستهایت آرزوی دستهایم
ناز و ادایم مانده روی دستهایم
شاید تو هم شرمندۀ یک مشت خاکی
یک مشت خاک بی نشان و بی پلاکی
عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است
یک چفیه و یک ساک هم باشی قبول است!!
امشب عروسی میکنم جای تو خالی
پای قباله جای امضای تو خالی
ای عکسهایت روی زخم دل نمک پاش

یک بار هم بابای معلوم الاثر باش  

                                                                       


عبدالکریم زارع

دفترچه مجازی شعر دفاع مقدس

 1 نظر

ما را " مدافعان حرم " آفریده‌اند

30 شهریور 1395 توسط عبادي

            

کلنا عباسک یا زینب


 

ما را ز خاندان کرم آفریده‌اند

یک موج از تلاطم یم آفریده‌اند

ما را فدائیان پسرهای فاطمه

ما را شهید میر و علم آفریده‌اند

ما را به اعتبار عنایات فاطمه

 گریه کنان حضرت غم آفریده‌اند

بهر بریدن سر اولاد عمروعاص

در جان ما غرور و غژم آفریده‌اند

هر یک ز ما حریف دو صد لشکر یزید !


زین روز شیعه عده کم آفریده‌اند

دجال ها و حرمله ها را مهاجم و …

… ما را ” مدافعان حرم ” آفریده‌اند

…

سید علی خامنه ای پیر عشق گفت:

” فریاد را علیه ستم آفریده اند “


منبع modafeon.blog.ir

                  

 نظر دهید »

اي علي، اي ارتفاعت تا خدا

29 شهریور 1395 توسط عبادي

رضا اسماعيلي

اي علي، اي ارتفاعت تا خدا
بي نهايت، بيكران، بي‌انتها

اي علي، اي همسر بانوي اب
جلوه حق، اسم اعظم، نور ناب

اي علي اي خوب، اي تنهاترين
اي ملايك با نگاهت همنشين

اي علي، اي آفتاب حق سرشت
اي قسيم روشني‌هاي بهشت

اي فراتر از تصور، ازخيال
بحر عرفان، آفتاب بي‌زوال

اي تو خورشيد نهان در زير ابر
كوه علم و كوه حلم و كوه صبر

چون تو مردي نيست در اين روزگار
هيچ تيغي نيز، همچون ذوالفقار

جان ما را كن ز عشقت منجلي
اي فدايت جان عالم، يا علي

كاش مي‌كرديم بيعت تا بهار
مي‌شكفتيم از كرامات علي

در بهارستان او گل مي‌شديم
زائر آواز بلبل مي‌شديم

از غدير خم، سبويي مي‌زديم
در صراط عشق، هويي مي‌زديم

زائر كوي تولا مي‌شديم
جرعه نوش عشق مولا مي‌شديم

با نزول سوره سبز غدير
باز مي‌كرديم، بيعت با امير

با علي، آيينه‌دار سرنوشت
وارث بوي خدا، بوي بهشت

شد غدير خم، هلا، اي عاشقان!
مي‌وزد عطر علي از آسمان

چيست تفسير غدير خم؟ علي
عشق را، مولا، عدالت را، ولي

چيست تفسير غدير خم؟ ولا
رستخيز عشق، بيعت با خدا

چيست تفسير غدير خم؟ حريم
رو به روي ما، صراط مستقيم

چيست تفسير غدير خم؟ اميد
مژده رحمت به امت، بوي عيد

چيست آيا اين غدير خم؟ سحر
صبح صادق، نور لبخند ظفر

چيست آيا…؟‌ساقي و ساغر، شراب
اتشي در جان هستي، عشق ناب

چيست آيا… ؟ خنده فتح المبين
روز اكمال رسالت، عيد دين

چيست آيا…؟ سيب سرخي ناگهان
سهم ما از عشق، آري عاشقان

در غدير خم خدا شد منجلي
در دل خورشيدي مولا علي

چيره شد فرمانرواي آفتاب
گشت سهم آفرينش، نور ناب

عشق باريد و زمين آيينه شد
مهرباني وارد هر سينه شد

خاك را بوي نجيب گل گرفت
عالم هستي، تب بلبل گرفت

آسمان شد با زمين همسايه باز
شد زمين مهمانسراي اهل راز

چشم‌ها با نور همبستر شدند
قلب‌ها با هم صميمي‌تر شدند

قبله توحيد، آن جان جهان
روح ايمان ، خاتم پيغمبران

در غديرستان خم، اعجاز كرد
راز معصوم خدا را باز كرد

گفت پيغمبر: ‌علي نور خداست
بعد من، او پيشوا و مقتداست

اي شمايان! امت سبز زمين
در ميان خلق عالم، بهترين

حرف حق اين است و در آن شبهه نيست
هم علي حق است و هم حق با علي‌ست

عشق را در قلب خود دعوت كنيد
با علي،‌نور خدا، بيعت كنيد

اين حقيقت از كسي مستور نيست
جانشين نور، غير از نور نيست

در غدير خم ولايت شد قبول
برد بالا دست مولا را رسول

رفت بالا دست خورشيد غدير
شد امام و متداي ما، امير

عشق، بيعت كرد با نور خدا
شد عدالت، سرور و مولاي ما

نور احمد، برگرفت از رخ نقاب
«آفتاب آمد، دليل آفتاب»

زين بشارت، آسمان خنديد مست
نور باريد و طلسم شب شكست

شد جهان، آيينه باران علي
عالم هستي، چراغان علي

جون علي،‌ آيينه عدل است و داد
دست در دست علي بايد نهاد

چون علي، نور خداي سرمد است
بيعت ما با علي، با احمدست

شد ز عشق حق، وجودش صيقلي
هر كه بيعت كرد، با نور علي

باز دل در كوي مستي گم شده
عالم هستي، غدير خم شده

باز هم مستيم، از جام غدير
باده مي‌نوشيم با نام امير

باز فصل شور و شيدايي شده
در زمين از عشق، غوغايي شده

آمده عيد ولايت، عاشقان
روز اكمال رسالت، عاشقان

در غدير خم، بيا كامل شويم
«ياعلي» گوييم و صاحبدل شويم

«ياعلي» گوييم تا بالا شويم
قطره‌ها، اي قطره‌ها دريا شويم

با علي،‌ نور خدا، بيعت كنيم
عشق را در قلب خود، دعوت كنيم

با علي، هم عهد و هم پيمان شويم
هم زبان و هم دل قرآن شويم

با علي، قرآن ناطق، بوتراب
سوره عصمت، امام آفتاب

چون كه احمد گفت: ‌او نور جلي‌ست
بعد من، اي عاشقان! مولا، علي‌ست

 نظر دهید »

شعر ولایت

24 شهریور 1395 توسط عبادي

 

                                                 

 

عَلی شاه

عَلی ماه
عَلی راه
عَلی نَصْرُمِن الله
عَلی زِمزِمه ی هَر دِلِ آگاه
عَلی عِینِ یَقینْ است
عَلی بَر هَمه ی خَلْقْ امیرالْمؤمِنینْ است
عَلی کاشِفِ هَر غَم
عَلی بَر هَمه مَرْحَمْ
عَلی ذِکْرِ لَبِ عیسی بن مَرْیَمْ
عَلی هَستی خاتَمْ
عَلی بَرگِ بَراتِ هَمه ی خَلْقْ ز آتَش و جَهَنَّمْ
عَلی اصلِ وجودْ است
عَلی روی سُجودْ است
عَلی مَعدَنِ جودْ است
عَلی رازونیازْ است
عَلی سوزو گُدازْاست
عَلی مَحْرَمِ راز است
عَلی مُهرِ قبولی نَماز است
عَلی بَرْگ و بَراتْ است
عَلی حَجُّ زَکاتْ است
عَلی تَجَلّی صفاتْ است
عَلی بابِ نِجاتْ است
عَلی حَیّ و مَماتْ است
عَلی رَمْز عُبور و مُرور از روی صراط است
عَلی ساقی کوثَر که هَمان آب حیات است
فَقَط حِیدَرِ کَرّار امیر الْمؤمِنینْ است…

 نظر دهید »

مسلمیه

21 شهریور 1395 توسط عبادي

يا مسلم ابن عقيل(ع)

ز راه آمده از خانه یِ خدا برگرد

اگر خودم به تو گفتم بیا ٬ نیا برگرد

 

تورا به حیدر کرار بگذر از کوفه

برای خاطر خیرالنساء بیا برگرد

 

برای قامت اکبر ٬ دو تا عبا بردار

که جا نمیشود این تن به یک عبا برگرد

 

خدا به خیر کُند شمر چکمه پوشیده

در انتظار ِ تو اِستاده بی حیا برگرد

 

یزید ٬ به دستش گرفته چوب منتظر است

که بر لبت بزند ضربه با عصا برگرد

 

اگر به کوفه بیایی رُباب می بیند 

که می رود سر ِ طفلش به نیزه ها برگرد

(سعيد خرازي)

 

 

 

 

شـــب هم چو قلــب مردم ایـنجا ســیاه نیـست

حال ســفیر بی کـس تــو رو بـــه راه نـــیست

 


 

جـــز مـــکــر از اهـــالی اینـــجا نــدیــــده ام

دیــوار هــم سفیر تــو را تــکــیه گـاه نیــست

 

 

آوارگــی مـــن بـــه تـــماشـــا کشـــیده اســت

در ایـــن دیار بهـــر غــریــبان پنــاه نـیــست

 

 

تـــرسم بود کـــه ســاقی تان را نــظر زنــنـد

چشـــــمی برای دیـــدن رخـــسار مــاه نیست

 

 

این قدر گویمت که در این شهر خون پرست

مــُـثــــله نـــمودن تـــن کشـــته گـــناه نـیست

(محمد حسين رحيميان)

 

 

كوفه ميا حسين جان…

از اعتبار حُرمَتِ گفتارهایشان

مغرب شکست بیعتِ بسیارهایشان

 

یک پیره زن فقط به سَفیرت پناه داد

ماندم چه شد تعارف و اصرارهایشان؟

 

کوفه مرا ز روی تو شرمنده کرده است

سر می زنم ز غُصه به دیوارهایشان

 

جای طناب، بر دهنم مشت می زدند

اینجا همه عوض شده رفتارهایشان

 

محصول باغ ها همه خرج سپاه شد

از خار و سنگ پر شده انبارهایشان

 

خرما فروش یک شبه خنجر فروش شد

تغییر کرده کاسبی و کارهایشان

 

سکه شده فروختن چکمه هایشان

رونق گرفته دکه يِ نجارهایشان

 

بر روی میخ جسم مرا پشت و رو زدند

لعنت به رسم کوفه و هنجارهایشان

 

اینجا سر ِ برادر ِتو شرط بسته اند

غوغا شده میان کماندارهایشان

 

اینجا برای غارت خلخال و روسری

خُرجین خریده اند خریدارهایشان

(جواد پرچمي)

 

 

 

يا مسلم ابن عقيل(ع)

گر به عشق تو مرا دارالعماره ميبرند

گوئيا جان بر تنم با يك اشاره ميبرند

زيور از گوش تمام دخترانت باز كن

ورنه از گوش رقيه گوشواره ميبرند

(سعيد خرازي)

 

 

يا مسلم ابن عقيل (ع)

کاش این غم به دلِ هیچ مسلمــان نرسد

که ز غربت سخنش خوب به جانان نرسد

 

من نوشتم که بیا کـــوفه ولی فـــــــهمیدم

که مسلمــــانی اینان به مسلمـــــان نرسد

 

ز پذیرایی این قــوم همین جمله بس است

که ز مهمـــانیشان ذره به مهمـــان نرسد

 

یک شبه این همــه ي شــهر عوض میگردد

جز ستمـــکاریشان هیچ به خوبـــان نرسد

 

کـــــوفه را گـــــرمی بازار فـــراوان امـا

ازدحامی به صـــفِ نیـــــزه فروشان نرسد

 

هر چه توصیـف کنم باز از او پسـت ترند

عــــهد کــــوفی به وفـــاداری پیمان نرسد

 

به لب تشــــنه اگر وعـــده ی دریـــا بدهند

جرعـــه آبي به لب و حنجــر عطشـــان نرسد

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

گفتیم "علی" ناشدنی هم شدنی شد

16 شهریور 1395 توسط عبادي

 

خورشید به گود آمده سرگرم قنوت است

این آل سعود است که در حال سقوط است

 


هستند شیاطین همه درگیر تبانی

ایران شده آماده ی یک جنگ جهانی

 


آماده شده لب بزند جام جنون را

صادر کند از نفت عرب بشکه ی خون را

 


بیزار ز جنگیم ولی مرد جهادیم

دادیم سرودست ولی باج ندادیم

 


ما با احدی نیز نداریم سرجنگ

لعنت به بلادی که شد آغازگر جنگ

 


ما هیچ زمان حمله نکردیم به جایی

ما مرد دفاعیم ولیکن چه دفاعی!

 


شمشیر عجم منتظر رخصت جنگ است

مکه بشود مرکز (اسلام) چه قشنگ است

 


ما منتظر حمله ای از سوی حجازیم

تا بین بقیعش حرمی ناب بسازیم

 


“یا حیدر کرار” زند نقش به زودی

بر پرچم سبز عربستان سعودی

 


از روضه ی عباس شرف یاد گرفتیم

یک عمر از او یکسره امداد گرفتیم

 


ما غیر کفن بر تن خود جامه نداریم

ای شمر برو شوق امان نامه نداریم

 


با سرور و پیغمبرخود هم وطنی شد

هرکس که در این برهه اویس قرنی شد

 


مرشد به طرب ضرب بزن وقت حماسه ست

مداح بخوان وقت غم و سینه زنی شد

 


“درّ” نجف سینه ی ما از غم یاران 

خونین شد و مانند عقیق یمنی شد!

 


یا فاطمه گفتیم گذشتیم ز طوفان

گفتیم “علی” ناشدنی هم شدنی شد

 


آماده ی آنیم بپوشیم کفن را

ایران که نمرده ست بگیرند یمن را

 


هر شاه سعودی شده یک نوکر دربست

در پشت لباس عربی فتنه ی غرب ست

 


ننگی که به پیشانی شاهان سعودیست

زیر سر یک مشت مسلمان یهودیست!

 


چشمان جهان در پی آن یکه سوار است

این عطر یمانیست که لبریز بهار است

 


از نام علی واله و مستیم همیشه

ای خاک یمن پشت تو هستیم همیشه

 

 

 

اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک

 

منبع:گروه استقلال

 نظر دهید »

چقدر پیش تو احساس خجالت کردم

15 شهریور 1395 توسط عبادي

خاکیَم بس که زمین خوردم و غفلت کردم

آه دیگر به زمین خوردنم عادت کردم


چقدر توبه شکستم ، چقدر برگشتم

چقدر پیش تو احساس خجالت کردم

 

جای تو دل به همه دادم و خارم کردند

رحم کن بر من ساده که حماقت کردم

منبع شعر هیئت-سید پوریا پور هاشمی

 1 نظر

دلم گرفته از این جمعه های تکراری

27 مرداد 1395 توسط عبادي

دلم گرفته از این جمعه های تکراری

دلم گرفته از این انتظار اجباری

چه قدر ندبه بخوانم! چرا نمی آیی؟

چه دیده ایی که از این دل شکسته بیزاری! ؟

نیا! به درد خودم گریه می کنم، باشد

شما که از بدی حال من خبر داری

«صلاح مملکت خویش خسروان دانند»

از این به بعدِ غزل، من ندارم اصراری

نیا! که وُسع خرید کلافِ نخ هم نیست

شما که با خبر از نرخ هایِ بازاری

امان نمی دهدم گریه، درد و دل دارم

به سینه مانده چه ناگفته هایِ بسیاری

به جان مادرت آقا به کار می آیم

مرا اگر تو در این روضه ها نگه داری

به درد می خورم آقا، مرا تحمل کن

به جای «شیعه» بخوانم «غلام درباری»

تو شاهدی! جگرم خرجِ روضه هاتان شد

گمان کنم که به من اندکی بدهکاری

ببخش، حرف زیادی زدم، غلط کردم

شما امامی و من هم غلام، مختاری

مرا فراق و غمت می کشد، تو خواهی دید

که خورده برگه ی ترحیم من به دیواری


 

                                                                                    naghoor.ir      

 

 نظر دهید »

تقصیر ماست غیبت طولانی شما

11 مرداد 1395 توسط عبادي

پیوند: http://tamana1370.blogfa.com/

 

تقصیر ماست غیبت طولانی شما

بغض گلو گرفته ی پنهانی شما

برشوره زار معصیتم گریه می کنم

جانم فدای دیده ی بارانی شما

پرونده ام برای شما دردسر شده

وضع بدم دلیل پریشانی شما

ای وای من!که قلب شما را شکسته ام

آقا چه شد تبسم رحمانی شما؟

ای یوسف مدینه مرا هم حلال کن

عفو و گذشت سنت کنعانی شما

آیا حقیقت است که اصلاٌ شبیه نیست؟

رفتار ما به رسم مسلمانی شما

ایران ما اگر چه بسی شاه دیده است

چشم امید بسته به سلطانی شما

صدها هزار نوح و سلیمان نشسته اند

در انتظار منسب دربانی شما

عشاق شهر یکسره تعریف می کنند

از لحن و صوت مکی قرآنی شما

نشنیده یاد روضه ی گودال کرده ام

دل می برد تلاوت روحانی شما

این اشک روضه حال مرا خوب کرده است

ردخور نداشت نسخه ی درمانی شما

                                                                ( تمنا: اشعار فراق حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف)

 نظر دهید »

تلنگر

08 مرداد 1395 توسط عبادي

 

                                      تلنگر

 

                    آنچه از سر گذشت ، شد سرگذشت
                    حیف بی دقت گذشت ، اما گذشت
                    تـا دو  روزی  خواستم فکری  کنـم
                    بر سر در خانه نوشتند، در گذشت .

                                                          

 

شاید مردموووووووووووووووووووووووو

خودم حواسم نیست…………………….     

 نظر دهید »

مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است

06 مرداد 1395 توسط عبادي

مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است

مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است                        

                          در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است

قصه ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه

                          دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است

تشنگانِ مِهر محتاج ترحم نیستند

                          کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است

باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق -

                          آشنایم کن ولی نا آشنایی بهتر است

فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست

                          دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است

هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست

                          اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است

کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من

                          « آرزوی وصل » از « بیم جدایی » بهتر است

 

فاضل نظری

 نظر دهید »

زمین از دلبران خالی است

06 مرداد 1395 توسط عبادي

                             

    چشم و دل سیری هم خوب چیزیه هااااااااااااا

ولی نه اینکه به این بازار هزار رنگ انقدر نگاه کنی که چشمت سیر شه و دیگه ارضاء نشه .

نه اینجوری نمیشه !

بلکه باید یه وقتها از ندیدن چشم و دلت سیر شه.

 نظر دهید »

مـا همه لاشیـم با چندین تلاش.

25 تیر 1395 توسط عبادي

شعرد از مرحوم همایی

بنام خداوند یگانۀ بى‌همتا

اى دهنده‌ى عقلها ، فریادرس                      تا نخواهى تو ، نخواهد هیچ‌کس

هم طلب از تست و هم آن نیکویى                مـا کـه‌ایم، اول تـویى، آخر تویى

هم بگو تو، هم تو بشنو، هم تو باش               مـا همه لاشیـم با چندین تلاش.

 نظر دهید »

بیندیش

30 بهمن 1394 توسط عبادي

 نظر دهید »

پیام

29 دی 1393 توسط عبادي

ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد

بر پشت ستم ,کسی تبر خواهد زد

سوگند به زخمهای سرشار غرور

سوگند به هر چهارده آیه نور

آخر , شب سرد ما سحر می گردد

مهدی (ع) به میان شیعه بر می گردد

 1 نظر

زندگی یعنی چه؟

30 شهریور 1393 توسط عبادي

زندگی یعنی چه؟ یعنی آرزو کم داشتن

 چون قناعت پیشگان روح مکرم داشتن

جامه ای زیبا بر اندام شرف آراستن

غیر لفظ آدمی معنای آدم داشتن

قطره ی اشکی به شبهای عبادت ریختن

بر نگین گونه ها الماس شبنم داشتن

نیمشب ها گردشی مستانه در باغ نیاز

پاکی عیسی گزیدن عطر مریم داشتن

با صفای دل ستردن اشک بی تاب یتیم

در مقام کعبه چشمی هم به زمزم داشتن

تا برآید عطر مستی از دل جام نشاط

در گلاب شادمانی شربت غم داشتن

مهتر رمز بزرگی در بشر دانی که چیست

مردم محتاج را بر خود مقدم داشتن

مهلت ما اندک است وعمر ما بسیار نیست

در چنین فرصت مرا با زندگی پیکار نیست

سهم ما چون دامنی گل نیست در گلزار عمر

یار بسیار است اما مهلت دیدار نیست

آب و رنگ زندگی زیباست در قصر خیال

جلوه این نقش جز بر پرده ی پندار نیست

با نسیم عشق باغ زندگی را تازه دار

ورنه کار روزگار کهنه جز تکرار نیست 

 

 

مهدی سهیلی

 

 

 نظر دهید »

باغچه کوچک اندیشه

08 شهریور 1393 توسط عبادي

 باغچه کوچک اندیشه

گلی از شاخه اگر می چینیم برگ برگش نکنیم

و به بادش ندهیم

لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم

و شبی چند از آن ر ا هی بخوانیم و ببوییم و

معطر بشویم

شاید از باغچه ی کوچک اندیشه مان گل روید!

 

 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

ققنوس

پروردگارا, به درگاه تو پناه می آورم وتو نیز پناهم بخش تا موجودی آزمند و خویشتن دوست نباشم. مگذار که صولت خشم , حصار بردباری مرا در هم بشکند وحمله ی حسد , مناعت فطرت مرا به خفٌت و مذلٌت فرو کشاند.(دعای هشتم صحیفه ی سجادیه)
  • خانه
  • اخیر
  • جستجو
  • فهرست مطالب
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حدیث
  • حدیث
  • ائمه
  • اخلاق
  • شعر
  • تفسیر
  • حجاب
  • مناجات
  • اسلام
  • نکات قرآنی
  • مولودی
  • کودک
  • دانلودها
  • دل نوشته
  • اعمال
  • کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

ایرانی ، کالای ایرانی بخر.

من کالای ایرانی میخرم

احادیث نماز

احادیث تصادفی نـماز | دنیای نیاز به نـماز

اوقات شرعی

World Prayer

اوقات شرعی

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس