در آتش عشقم
هيزم بريز …
هواي نبودنت
سرد است !!!
علی شایگان
در آتش عشقم
هيزم بريز …
هواي نبودنت
سرد است !!!
علی شایگان
خبرنگار از پیر مردی که صد و بیست سال عمر کرده بود ،
راز موفقیتشو پرسید .
اونم گفت : من با کسی بحث نکردم.
خبرنگار گفت: مگه میشه؟
پیر مرد گفت: حق باشماست نمیشه..❗️
ویسگون
.
.
.
درسته نهی شدیم از جدال:
و لاتجادلوا
ولی یادمون باشه جدال احسن یکی از شیوهای خوب تبلیغه
وجادلهم بالتی هی احسن(نحل/125)
توهم روشنفکری
.
.
.
- پدر؟نظرت درباره اسلام چیه؟
- دین ۱۴۰۰سال پیشه. کهنه س. فقط گفتار نیک پندار نیک رفتار نیک!
- این مال زرتشت نیست؟
- بله
- اون که مال ۲۵۰۰ سال قبله!
- ساکت شو پسرم ، هنوز تو بچه ای نمیفهمی…
ویسگون مذهبی
واقعا بعضیامون خیلی طنزییییییییییییییییمممممممممممممم
وجدانا اینطور نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
“حا"و"سین"و"یا"و"نون"یعنے الفباے جنون
هرڪسے غیر از شما در قلب نوڪر سرنگون
سینہےمـن را شڪافید و ببینید از دلم
شعبہاےاز مرقد ارباب،مےآید برون
ویسگون مذهبی
هنگام سخنرانی امام سجاد علیه السلام در شام ، یکی از دانشمندان یهودی که در آن مجلس حضور داشت از یزید پرسید:
♦️"این جوان که سخنرانی می کند کیست؟”
یزید پاسخ داد:
“علی بن الحسین”
♦️یهودی گفت:
“حسین کیست؟”
یزید در جواب گفت:
“پسر علی بن ابی طالب است.”
♦️عالم یهودی گفت:
“مادر حسین کیست؟”
یزید گفت:
“فاطمه ، دختر محمّد.”
♦️یهودی گفت:
“این حسین ، پسر دختر پیامبر شما است و شما او را به همین زودی کشتید؟ به خدا سوگند که اگر پیامبر ما حضرت موسی ، در میان ما فرزندی میگذاشت، ما گمان میکردیم که او را تا سر حد پرستش باید احترام کنیم. ولی شما دیروز پیامبرتان از دنیا رفت و امروز بر فرزند او شوریده و او را از دم شمشیر گذراندید؟! وای بر شما! چه بد امتی هستید!”
????بحارالانوار، جلد 45، صفحه 139
????حیاة الامام الحسین ، جلد 3 ، صفحه 395
ویسگون مذهبی
در حدیث امام باقر(علیه السلام) و امام علی(علیه السلام) میخوانیم که گناهان سه دستهاند:
گناهی که بخشیده میشود و آن ظلمی است که انسان به خود کرده است،
و گناهی که هرگز بخشیده نمیشود و آن شرک به خدا است: «انَّ الله لا یَغفرُ اَن یُشرکَ بِهِ»
و گناهی که از آن گذشت نمیشود و آن بدهکاری مردم است: «فَالمُدائنه بَینَ العباد».[1]
زیرا ظلم به بندگان و حق النّاس، جنبه شاکی خصوصی دارد و تا شاکی گذشت نکند، قاضی نمیتواند گذشت کند.
خداوند در قیامت وعده اجرای عدالت داده و در مقام عدالت، حق مظلوم از ظالم گرفته میشود.
************************************************
در احادیث معاد آمده است که برای جبران حق الناس، از کارهای خوب و شایسته بدهکار برمیدارند و به حساب طلبکار میگذارند تا کارهای نیک او بسیار شود، بلکه حق او تصفیه شود، و اگر کارهای نیک بدهکار کفایت نکند یا نداشته باشد، از گناهان طلبکار برمیدارند و به حساب بدهکار میگذارند، تا به این صورت شاکی راضی شود. اینجاست که بدهکار با دست خالی به دوزخ میرود.
پیامبر(صلی الله علیه واله) فرمودند: «انَّه لَیَأتی العَبدُ یَومَ القیامَه و قَد سَرَّته حَسَناتُهُ فَیَجییٌ الرَّجُلُ فیقولُ: یا رَبِّ ظَلَمَنی هذا فَیُؤخَذُ مِن حَسَناتِهِ فَیُجعَلُ فی حَسَناتِ الّذی سَألَهُ، فما یَزالُ کذلکَ حتّى ما یَبقى لَهُ حَسَنةٌ، فإذا جاءَ مَن یَسألُهُ نَظَرَ إلى سَیِّئاتِهِ فَجُعِلَت مَع سیّئاتِ الرَّجُلِ، فلا یَزالُ یُستَوفى مِنهُ حتّى یَدخُلَ النارَ»؛[2]
در قیامت بندهای که کار خوب بسیار دارد، در حالی که خوشحال است وارد محشر میشود. ناگهان شخصی از راه میرسد و میگوید: خداوندا! این شخص[در دنیا] به من ظلم کرده است. پس از کارهای نیک او گرفته میشود و به آن مظلوم داده میشود تا جایی که کار خوب و حسنهای برای بدهکار باقی نمیماند، ولی هنوز طلبکار راضی نشده و حقش را طلب میکند، آنگاه از گناهان طلبکار برداشته به بدهکار میدهند تا جایی که آن شخص بدهکار(که به کارهای خوب خود دلخوش و بهشتی بود)، جهنمی میشود.
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: «یَومُ العَدلِ عَلَی الظّالمِ اَشَدُّ مِن یَومِ الجَورِ عَلی المَظلُومِ»؛[3]
روز اجرای عدالت(قیامت)؛ بر شخص ظالم، بسیار سختتر است از روزی که او بر مظلوم ستم روا داشته است.
و نیز امام علی(علیه السلام) فرمودند: «یَوم المَظلومِ عَلَی الظَّالِمِ اَشَدُّ مِن یَومِ الظَّالِمِ عَلَی المَظلُوم»؛[4] روز مظلوم(قیامت) که حق مظلوم را از ظالم میگیرند، از روز ظالم(ایام دنیا) که بر مظلوم ستم روا داشته سختتر است.
امام باقر(علیه السلام) فرمودند: آنچه مظلوم از دین(و کارهای خوب) ظالم میگیرد، از آنچه ظالم از دنیای مظلوم میگیرد بسیار بیشتر است.[5]
همچنین فرمودند: «الظُلمُ فی الدُّنیا هُوَ الظُلُمات فِی الآخِرَة»؛[6] ظلم در دنیا؛ تاریکیهایی در آخرت است.
رسول خدا(صلی الله علیه واله) فرمودند: میان بهشت و انسان، هفت گردنه وجود دارد، که آسانترین آنها مرگ است. پرسیدند: سختترین آنها کدام است؟ فرمودند: «الوُقُوفُ بَینَ یَدَی الله عزَّوجلَّ إذا تَعَلَّقَ المَظلُومونَ بالظّالِمینَ»؛[7] سختترین لحظه؛ زمانی است که انسان در پیشگاه خداوند بایستد و کسانی که به آنها ظلم شده، دامن ظالم را بگیرند.
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: «وَ اقْدَمُوا عَلَى اللَّهِ مَظْلُومِینَ وَ لَا تَقْدَمُوا عَلَیْهِ ظَالِمِین»؛[8] روز قیامت، ستمدیده و مظلوم به محضر خدا وارد شوید نه ظالم و ستمگر(یعنی اینکه انسان روز قیامت در حالی که بر او ظلم شده بر خدا وارد شود، بهتر از این است که بر دیگری ظلم کرده باشد).
همچنین فرمودند: «بِئسَ الزّاد إلی المَعادِ العدوانُ علی العبادِ»؛[9] ستم در حق بندگان بد توشهای برای قیامت است!
و نیز فرمود: «وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ کَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللَّهُ أَدْحَضَ حُجَّتَه»؛[10] کسى که به بندگان خدا ستم روا دارد، خود خداوند به جاى بندگانش دشمن او خواهد بود، و آن را که خدا دشمن شود، دلیل او را نپذیرد.
پیامبر خدا(صلی الله علیه واله): «یقولُ اللّه ُ عَزَّوجلَّ: و عِزَّتی و جلالِی لأَنتَقِمَنَّ مِن الظّالِمِ فی عاجِلِهِ و آجِلِهِ، و لأنتَقِمَنَّ مِمَّن رَأى مَظلوما فَقَدَرَ أن یَنصُرَهُ فلَم یَنصُرْهُ»؛[11] خداوند عزّوجلّ مىفرماید: به عزّت و جلالم سوگند که از ستمگر در دنیا و آخرت، به طور قطع انتقام مىگیرم، و از کسى هم که ستمدیدهاى را ببیند و بتواند یاریش رساند و نرساند، بىگمان انتقام مىگیرم.
و نیز رسول گرامی(صلی الله علیه واله) فرمود: «إنّ العَبدَ إذا ظُلِمَ فلَم یَنتَصِرْ، و لَم یَکُن لَهُ مَن یَنصُرُهُ، و رَفَعَ طَرفَهُ إلى السَّماءِ فَدَعا اللّهَ، قالَ اللّه: لَبَّیکَ أنا أنصُرُکَ عاجِلاً و آجِلاً»؛[12] هرگاه به آدمى ستمى شود و انتقام نگیرد و کسى را نداشته باشد که یاریش رساند، چون نگاهش را به آسمان بردارد و خدا را بخواند، خداوند فرماید: لبّیک، من در دنیا و آخرت تو را یارى مىرسانم.
===============================
*: حق الله ممکن است حق مالی باشد؛ همانند خمس و زکات. یا حق عبادی باشد؛ همانند نماز قضا، روزه قضا، دروغ، گناهان مربوط به عبادات.
چنانکه حق الناس نیز ممکن است حق مالی باشد؛ همانند بدهی مالی، امانت پرداخت نشده، خسارت مالی به دیگری و… و ممکن است حق غیر مالی باشد؛ همانند تهمت، غیبت، آبرو بردن، زخم زبان، ایجاد فتنه و اختلاف، دل شکستن، و …
پی نوشت:
(*) بیانات علامه امینی
[1] . نهج البلاغه،خ176.
[2] . نهایة البدایة،ج2،ص55.
[3] . نهج البلاغه، حکمت241ـ341.
[4] . بحار،ج75،ص322.
[5] . بحار،ج75،ص311.
[6] . ثواب الاعمال،ص321.
[7] . کنز العمال،ح8862.
[8] . نهج البلاغه، خطبه151.
[9] . بحار،ج75،ص309.
[10] نهج البلاغه، خطبه52.
[11] کنز العمّال : 7641.
[12] کنز العمّال : 7648.
برگرفته شده از http://ahlolbait.blog.ir
جابر ابن عبدالله انصارى گوید:
روزى به همراه مولاى متّقیان، امام على علیه السلام بودم، شخصى را دیدیم که مشغول نماز است، حضرت به او خطاب کرد و فرمود: آیا معنا و مفهوم نماز را مىدانى که چگونه و براى چه مىباشد؟
اظهار داشت: آیا براى نماز مفهومى غیر از عبادت هم هست؟
حضرت فرمود: آرى، به حقّ آن کسى که محمّد صلّى الله علیه و آله را به نبوّت مبعوث گردانید، نماز داراى تأویل و مفهومى است که تمام معناى عبودیّت در آن خواهد بود.
آن شخص عرض کرد: پس مرا تعلیم فرما.
امام فرمود: معنا و مفهوم اولین تکبیر آن است که خداوند، سبحان و منزّه است از این که داراى قیام و قعود باشد.
دومین تکبیر یعنى؛ خداوند موصوف به حرکت و سکون نمىباشد.
سومین تکبیر یعنى؛ نمىتوان خداوند را به جسمى تشبیه کرد.
چهارمین تکبیر یعنى؛ چیزى بر خداوند عارض نمىشود.
پنجمین تکبیر مفهومش آن است که خداوند، نه محلّ خاصى دارد و نه چیزى در او حلول مىکند.
ششمین تکبیر معنایش این است که زوال و انتقال و نیز تغییر و تحوّل براى خداوند مفهومى ندارد.
و هفتمین تکبیر یعنى؛ بدان که خداوند سبحان همچون دیگر اجسام، داراى أبعاد و جوارح نیست.
سپس در ادامه فرمایش خود فرمود:
معناى رکوع آن است که مىگویى: خداوندا! من به تو ایمان آوردهام و از آن دست بر نمىدارم، گرچه گردنم زده شود.
و چون سر از رکوع بر مىدارى و مىگوئى: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» یعنى؛ خداوندا! تو مرا از عدم به وجود آوردهاى و من چیزى نبوده و نیستم، پس هستى مطلق تویى.
و هنگامى که سر بر سجده فرود آورى، گویى: خداوندا! مرا از خاک آفریدهاى؛ و سر بلند کردن از سجده یعنى؛ مرا از خاک خارج گرداندهاى.
و همین که دومین بار سر بر سجده گذارى یعنى؛ خداوندا! تو مرا در درون خاک بر مىگردانى؛
و چون سر بلند کنى گویى: و مرا از درون همین خاک در روز قیامت براى بررسى اعمال خارج مىگردانى.
و مفهوم تشهّد، تجدید عهد و میثاق و اعتقاد به وحدانیّت خداوند؛ و نیز شهادت بر نبوّت حضرت رسول و ولایت اهلبیت او علیهم صلوات الله مىباشد.
و معناى سلام، ترحّم و سلامتى از طرف خداوند بر بنده نمازگزار است، که در واقع ایمنى از عذاب قیامت باشد.
منبع: مستدرک الوسائل، ج 4، ص 105، ح 5 / بحار الانوار:، ج 84، ص 253، ح 38.
برگرفته شده از http://ahlolbait.blog.ir
در کتاب کشف الغمه از حضرت امام زین العابدین سلام الله علیه-مروی است که روز جمعه ای عمرخطاب لعنه الله علیه در منبر بود،
که پدرم حسین بن علی سلام الله علیه داخل مسجدرسول خدا شد،
در مقابل عمر ایستاده فرمود:( انزل عن منبر ابی)
فرودآی از منبر پدر من،که تو شایسته ولایق این مکان نیستی ؟
عمربه گریه در آمدوگفت: راست گفتی ای حسین که این منبرپدر توست، نه منبر پدر من !
ودر آن روزامیرالمومنین صلوات الله علیه حاضربودوفرمود یاعمرخیال نکنی که آنچه حسین فرمود به تعلیم من بود، واین که گفته به سخن وفرموده من به ظهور نیامده، عمرمنافق گفت راست گفتی یااباالحسن من تورا باین متهم نمیسازم آنگاه ازبالای منبرفرود آمد
وحضرت امام حسین سلام الله علیه رابرداشت وبربالای منبربرد وبه یک جانب خود جای دادوخطبه میخواند، آنگاه گفت ای حاضران بدانیدوآگاه باشید که من از حضرت رسول خداصل الله علیه وآله شنیده ام که عترت واهل بیت مرا محترم دارید وایشان را میازارید، لعنت خدا برکسی باد که آزارایشان کند.
سخن حقی برزبان او جاری شده است که خود را بالای منبر لعن کرده است .
انساب النواصب ۲۵۹
ویسگون مذهبی
فرق خرج امام نمودن با امور خیر دیگر
قابل_توجه_آنانکه_میگویند:
بجای صرف هزینه برای امام حسین و عزا و زیارت او، خرج امور دیگر، مانند فقرا کنید.
❖امام صادق علیه السّلام فرمودند:
ﺩِﺭْﻫَﻢٌ ﻳُﻮﺻَﻞُ ﺑِﻪِ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡُ ﺃَﻓْﻀَﻞُ ﻣِﻦْ ﺃَﻟْﻔَﻲْ ﺃَﻟْﻒِ ﺩِﺭْﻫَﻢٍ ﻓِﻴﻤَﺎ ﺳِﻮَﺍﻩُ ﻣِﻦْ ﻭُﺟُﻮﻩِ ﺍﻟْﺒِﺮﱢ
یک درهم مالی که برای امامت صرف کنی برتر است از دو میلیون درهم که در دیگر امور خیر خرج کنی !!
اصول کافی ج۱، ص۵۳۸ باب صله أمام ح۶.
تفسیر مرگ بر منافق
(قـاتـلهـم اللّه انـى يـوفـكـون ) -سوره منافقون
ايـن جـمـله نـفـريـنـى اسـت بـر مـنـافـقـيـن بـه قتل، كه شديدترين شدائد دنيا است.
و اى بسا اگر نفرمود (قتلهم الله - خدا آنان را بكشد) و باب مفاعله را بكار برد، براى همين افاده شدت بوده است.
ولى بعضى از مفسرين گفته اند: منظور از مقاتله در اين آيه طرد و دور كردن از رحمت است.
بـعـضـى ديـگـر گـفـتـه اند: جمله اى است خبرى مى خـواهـد بـفـرمايد: منافقين مشمول لعنت و طرد هستند، و
اين مشموليت براى آنان مقرر و ثابت اسـت.
مرگ بر منافق
اوینی
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می فرمود:
بطری وقتی پر است و میخواهی خالی اش کنی، خمش میکنی.
هر چه خم شود خالی تر میشود، اگر کاملا رو
به زمین گرفته شود، سریع تر خالی میشود.
دل آدم هم همین طور است، گاهی وقتها پر میشود از غم، از غصه، …
قرآن میگوید:
هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها ؛ خم شو و به خاک بیفت.
” وَکُن مِّنَ السَّاجِدِین.”
سجده کن؛ ذکر خدا بگو ; این موجب میشود تو خالی شوی تخلیه شوی، سبک شوی.
ویسگون
اهل هیات خوب میفهمند حال خوب را
فرق بین اشک خوب و اشک نامرغوب را
یازده ماهی به امّید محرّم زندهاند
عاشقند از کل سال این ماه شهرآشوب را
هیچ ترتیبی و آدابی ندارد اشکشان
بغض بر هم میزند هر شیوه و اسلوب را
تن، سیاه از داغ دل، دلهایشان غرقاب خون
همچنان آتش که سوازنده است جان چوب را
صبرشان کم نیست امّا داغ از آن سرتر است
بسته حتّی دست صبر و طاقت ایّوب را
شور میگیرند و میچرخند و بر سر میزنند
آه تا مداحها آن نوحهی سرکوب را…
هر کسی یک گوشه چون پروانه، مستی میکند
شمع هم گِردش ندیده این همه مجذوب را
دست خالی از در هیات کسی بیرون نرفت
میدهد ارباب وقتی حاجت مطلوب را
عاشورا
عزیزان من!خودتان را در دوران جوانی که آمادگی هست،
از لحاظ معنوی بسازید.
این عشق و شوری را که در باطن و نهاد شماست، درست به سمت آن مرکز
و قطبی که شایسته ی این عشق و دلدادگی است هدایت کنید.
خود را به آن مرکز متصل نمایید و تا آنجا که می توانید، رابطه تان را با خدا قوی کنید.
در همه ی میدانهای زندگی، این مساله ی اساسی است.
مقام معظم رهبری
ویسگون
رسول خدا صل الله علیه وآله فرمود:
کسی که میگوبد لا اله الا الله و
محمدرسول الله(صل الله علیه وآله)
پس باید بگوید:علی امیرالمومنین ولی الله(صلوات الله علیه-
وفرمود:
کسی که لا اله الا الله بگوید،درهای آسمان گشوده شود
وکسی که بعد آن بگوید محمدرسول الله-صل الله علیه وآله-جلوه حق بر افروخته میشودوسبب خشنودی خدامیگردد،
وکسی که بعد از آن بگوید:
علی ولی الله-صلوات الله وسلامه علیه-
خداوند تمام گناهان اورا میبخشداگرچه به عدد قطرات باران باشد.
بحارج27ص2
فضل بن شاذان-احتجاج طبرسی
اشهدان علی ولی الله(صلوات الله علیه)
ویسگون
شعار ۱۳ ابان
- نیرنگ بی وفایی / سوغات آمریکایی
صداقت اوباما / جاسوسی از اروپا
- آمریکای جهانخوار دشمن ملت ماست / مرگ بر آمریکا - مرگ بر اسراییل
- حکومتِ آمریکا حکومت فاشیست است / کاخ سفید همیشه، حامی صهیونیست است
- ملّت ما زِ دشمن واهمه ای ندارد / جز مرگ بر آمریکا زمزمه ای ندارد
- آمریکا خط و مشی اش جدال است جدال است / تسلطِ بر ایران محال است محال است
- جمهوری اسلامی چراغ پرفروغ است / حکومت آمریکا حکومت دروغ است
- وحدت ملّت، اقتدار ملّی است / مرگ … بر آمریکا، شعار ملّی است
- لطف خدا که این همه عیان است / پشت و پناه ملّت ایران است
- ملّت قهرمان ما پیوسته / هیمنه ی آمریکا را شکسته
- ایران … پایدار است / دشمن استکبار است
ویسگون
دعا کنید شهیــــــد “باشیم”
نه اینکه فقط شهیــد “بشویم".
اصلا تا شهیــد نباشیم،
شهیـــد نمی شویم.
تا حالا فکر کرده اید،
پشت بعضی دعاهای شهادت،
یک جور فرار از کار و تکلیف است.
سریع شهیـــد شویم تا راحت شویم! اما …
دعا کنید قبل از اینکه شهیــــد بشویم، یک عمر شهیـــد باشیم.
مثل حاج قاسم سلیمانی که رهبر به او می گویند تو خودت شهیـــــد زنده ای برای ما.
مثلاً هشتاد سال
شهیـــــد باشیم …!!!!
شهیــــد که “باشیم"، خودش مقدمه
می شود تا شهیـــد هم “بشویم".
ان شاءالله
اللهم الرزقنی توفیق الشهادة
ویسگون
برخی از خصوصیات جوان “عاشورایی”
** ولایتمداری
پیروان “سید الشهدا” در واقعه “عاشورا” چند خصلت داشتند که یکی از آنها دینداری و عمل به وظیفه و ولایتمداری آنها بود؛ اگر ما در دوران “جنگ تحمیلی” برگ برنده را به دست آوردیم معلول ایمان جوانان ما بود و ولایتمداری ایشان بود. امروز هم یکی پیامهایی که از واقعه “عاشورا” دریافت میکنیم وفاداری به ولایت و ولایتمداری است؛ شعار ما در همه عرصهها این باشد که به دقت به توصیههای رهبر عزیزمان توجه کنیم. همانگونه که ایشان در صحبتهای اخیرشان فرمودند: در جنگ نرم دشمنان به دنبال ایمان جوانان هستند. میخواهند باور جوانان و ایمان آنها را سست کنند. هجمه نرم دشمن به ایمان جوانان است خصوصاً جوانان نخبه، جوانانی که امروزه در هر عرصه ای اعم از عرصههای علمی و نظریه پردازی، عرصههای مختلف فرهنگی حضور دارند و این مهمترین پیام عاشورا به جوانان ماست.
** بصیرت
ما در راه اسلام و “انقلاب” باید وفادار باشیم و این وفاداری همراه با بصیرت باشد؛ بصیرت باید به ما وفاداری بدهد اگر بصیرت باشد به دنبال خود وفاداری میآورد ریزشها به دنبال عدم بصیرت است و کسانی که از انقلاب جدا شدند یعنی بی وفاها بی بصیرتها بودند در واقعه “عاشورا” بصیرت جوانان موج میزند.
alef.ir
قابل توجه اون …… که میگه در عزای سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بلند گریه نکنید …زجه نزنید …..
خون گریستنِ امام زمان عجّل الله فرجه الشریف برای جدّ غریبش امام حسین علیه الصّلاة والسّلام و حدّ عزاداری
قَالَ الإِمَامُ الحُجَّة صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَیْه:
فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِی الدُّهُورُ، وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِکَ الْمَقْدُورُ، وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حارَبَکَ مُحارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَکَ الْعَداوَةَ مُناصِباً، فَلاََ نْدُبَنَّکَ صَباحاً وَ مَسآءً، وَ لاََبْکِیَنَّ لَکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً، حَسْرَةً عَلَیْکَ، وَ تَأَسُّفاً عَلی ما دَهاکَ وَ تَلَهُّفاً، حَتّی أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصابِ، وَ غُصَّةِ الاِکْتِیابِ.
حضرت امام عصر علیه الصّلاة والسّلام فرمودند:
?(یا أبا عبدالله)، اگر چه زمانه مرا به تأخیر انداخت، و مقدّرات (الهی) مرا از یاری تو بازداشت، و نبودم تا با کسی که با تو جنگید بجنگم، و با کسانی که با تو دشمنی کردند دشمنی کنم، (اما در عوض) هر صبح و شام برای تو ندبه و ناله و نوحه سرایی می کنم، و به جای اشک برایت خون می گریم، از روی حسرت و افسوس بر تو و مصیبت هایی که بر تو وارد شد، تا وقتی که از فرط اندوه و مصیبت و غم و غصه جان بسپارم.
(فرازی از زیارت ناحیه مقدسه - بحارالأنوار: ج 101، ص 317)
ویسگون
به قول استادم…………
شنیدید که میگن بابا ما که کاری از دستمون برنمیاد ؛ پس بیخود غصه نخور .
ولی امام به ما یاد دادن که اگه کاری از دستمون برنمی یاد، حداقل میتونیم غصه دیگران رو بخوریم و بی تفاوت نباشیم.
پس غصه خوردن برای بچه های مظلوم یمن و … کار بیخودی نیست.
عبد اللَّه بن فضل هاشمی می گوید:
محضر مولا و رهبر ماحضرت امام جعفر بن محمّد الصّادق صلوات الله علیهما عرضه داشتم:
ای فرزند رسول خدا چگونه روز عاشوراء روز مصیبت و حزن و جزع و گریه گردید
نه روزی که در آن حضرت رسول خدا صلوات الله علیه و آله قبض روح شده
یا روزی که حضرت فاطمه صلوات الله علیها در آن از دنیا رفتند
یا روزی که در آن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به شهادت رسیده
و یا روزی که امام حسن صلوات الله علیه در آن به وسیله سمّ شهید گردیدند؟
امام صلوات الله علیه فرمودند:
روز حضرت امام حسین صلوات الله علیه از تمام ایام مصیبتش عظیم تر است،
زیرا اصحاب کساء که کریم ترین مخلوقات و شریف ترین آنها نزد خداوند بوده پنج تن می باشند،
پس وقتی حضرت رسول خدا صلوات الله علیه و آله از بین ایشان رفتند
امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین صلوات الله علیهم باقی ماندند
پس مردم ایشان را تعزیت و تسلیت می دادند و وقتی فاطمه صلوات الله علیها از بینشان رفتند مردم امیر المؤمنین و حسن و حسین صلوات الله علیهم را تعزیت و تسلیت می دادند
و وقتی امیر المؤمنین صلوات الله علیه رفتند مردم حسنین صلوات الله علیهما را تعزیت و تسلیت می دادند
و وقتی امام حسن صلوات الله علیه از دنیا رفتند
مردم امام حسین صلوات الله علیه را تعزیت و تسلیت می گفتند
و وقتی ایشان شهید شدند در اصحاب کساء احدی باقی نمانده بود که مردم به او تعزیت و تسلیت بگویند،
پس رفتن امام حسین صلوات الله علیه از دنیا مانند این بود که تمام اصحاب کساء از دنیا رفته اند
چنانچه بقاء آن حضرت همچون بقاء جمیع آنها بود،
لذا روز شهادت آن حضرت از نظر مصیبت از تمام ایّام عظیم تر است…
علل الشرائع، ج 1، ص: 225
وسائل الشیعة،
(ط-مؤسسة آل البیت علیهم السلام )
ج 14، ص:503
ویسگون
حماسهای که امام زین العابدین علیه السلام در مجلس یزید آفرید!
▪️در روز جمعهای در شام نماز جمعه است. ناچار خود یزید باید شرکت کند. اول آن خطیبی که به اصطلاح دستوری بود، رفت و هرچه قبلا به او گفته بودند گفت؛ تجلیل فراوان از یزید و معاویه کرد، هر صفت خوبی در دنیا بود برای اینها ذکر کرد و بعد شروع کرد به سبّ کردن و دشنام دادن علی(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) به عنوان اینکه اینها -العیاذباللَّه- از دین خدا خارج شدند، چنین کردند، چنان کردند.
▪️زین العابدین(علیه السلام) از پای منبر نهیب زد: «ایهَا الْخَطیبُ! اشْتَرَیتَ مَرْضاةَ الَمخْلوقِ بِسَخَطِ الْخالِق» تو برای رضای یک مخلوق، سخط پروردگار را برای خودت خریدی.
بعد خطاب کرد به یزید که آیا اجازه میدهی من بروم بالای این چوبها دو کلمه حرف بزنم؟ یزید اجازه نداد.
▪️آنهایی که اطراف بودند، از باب اینکه علی بن حسین(علیه السلام)، حجازی است، اهل حجاز است و سخن مردم حجاز شیرین و لطیف است، برای اینکه به اصطلاح سخنرانیاش را ببینند، گفتند: اجازه بدهید، مانعی ندارد. ولی یزید امتناع کرد. پسرش آمد و به او گفت: پدرجان! اجازه بدهید، ما میخواهیم ببینیم این جوان حجازی چگونه سخنرانی میکند. گفت: من از اینها میترسم. اینقدر فشار آوردند تا مجبور شد؛ یعنی دید دیگر بیش از این، اظهار عجز و ترس است؛ اجازه داد.
▪️ببینید این زین العابدین(علیه السلام) که در آن وقت از یک طرف بیمار بود (منتها بعدها دیگر بیماری نداشت، با ائمّه دیگر فرق نمیکرد) و از طرف دیگر اسیر، و به قول معروفِ اهل منبر چهل منزل با آن غُل و زنجیر تا شام آمده بود، وقتی بالای منبر رفت چه کرد! چه ولولهای ایجاد کرد! یزید دست و پایش را گم کرد. گفت الآن مردم میریزند و مرا میکشند.
▪️دست به حیلهای زد. ظهر بود، یکدفعه به مؤذّن گفت: اذان! وقت نماز دیر میشود. صدای مؤذّن بلند شد. زین العابدین(علیه السلام) خاموش شد. مؤذّن گفت: «اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ»، امام حکایت کرد: «اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ». مؤذّن گفت: «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ، اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ»، باز امام حکایت کرد، تا رسید به شهادت به رسالت پیغمبر اکرم(صلی الله علیه واله). تا به اینجا رسید، زین العابدین(علیه السلام) فریاد زد: مؤذّن! سکوت کن. رو کرد به یزید و فرمود: یزید! این که اینجا اسمش برده میشود و گواهی به رسالت او میدهید کیست؟ ایهاالناس! ما را که به اسارت آوردهاید کیستیم؟ پدر مرا که شهید کردید که بود؟ و این کیست که شما به رسالت او شهادت میدهید؟ تا آن وقت اصلا مردم درست آگاه نبودند که چه کردهاند.
▪️آنوقت شما میشنوید که یزید بعدها اهل بیت پیغمبر(صلی الله علیه واله) را از آن خرابه بیرون آورد و بعد دستور داد که آنها را با احترام ببرند. نعمان بن بشیر را که آدم نرمتر و ملایمتری بود، ملازم قرار داد و گفت: حداکثر مهربانی را با اینها از شام تا مدینه بکن.
▪️این برای چه بود؟ آیا یزید نجیب شده بود؟ روحیه یزید فرق کرد؟ ابداً. دنیا و محیط یزید عوض شد. شما میشنوید که یزید، بعد دیگر پسر زیاد را لعنت میکرد و میگفت: تمام، گناه او بود. اصلا منکر شد و گفت من چنین دستوری ندادم، ابن زیاد از پیش خود چنین کاری کرد. چرا؟ چون زین العابدین(علیه السلام) و زینب(سلام الله علیها) اوضاع و احوال را برگرداندند.
???? استاد مطهری، حماسه حسینی، ج1، ص294-293 (با تلخیص)
ویسگون
«رسالة الحقوق» امام سجاد علیهم السلام در سه کتاب «تحف العقول» اثر ابن شعبه حرّانی (381 ق)، «من لا یحضره الفقیه» و «الخصال» اثر محمد بن علی بن بابویه معروف به صدوق(382ق) ذکر شده است. مؤلف «تحف العقول» این رساله را مانند سایر روایات کتاب بدون سند آورده، اما مرحوم صدوق آن را با سند متصل روایت کرده است. در متن سه روایت اختلافاتی دیده می شود مانند این که مقدمه ی رساله در کتاب «من لا یحضره الفقیه» نیامده است و از «حق الله الاکبر» آغاز شده است. عبارات «خصال» شرح بیشتری دارد. شروحی نیز بر این رساله نوشته شده است.
امام سجاد علیهم السلام در این رساله به بیان دسته بندی شده ی انواع حقوقی که مراعات آن بر انسان لازم است می پردازند که می توان این حقوق را در سه دسته ی کلی بررسی کرد. این سه دسته ی کلی که در احصاء امام علیهم السلام به پنجاه حق می رسد را می باید جامع ترین بسته ی حقوقی دانست در متون دینی به صورت یکجا بیان شده است.
امام علی بن الحسین علیهم السلام در این رساله کلیات رابطه ی انسان با همه ی هستی یعنی خداوند، خود فرد و مردم را تبیین فرموده اند. می توان گفت: حقوقی که در رابطه ی فرد با خود و دیگران بیان شده اند، اصول حقوق بشر از دیدگاه امام زین العابدین هستند.
امام خمینی رو در خواب دیدند .
از عالم برزخ از ایشون سوال کردند.
فرموده بودند :
مواظب باشید که از حرکات دست هم سوال میشه که آیا برای خدا بوده یا نه؟!!!
(منظور حرکات دست ایشون در دیدار با مردم بوده)
یادمان باشد
اول نماز حسین،بعد عزای حسین
اول #شعور حسینی،بعد شور حسینی
محرم و صفر زمان بالیدن است نه فقط نالیدن
بساطش آموزه است نه موزه
تمرین خوب نگریستن است نه خوب گریستن
ویسگون
شیعه به 1-پیروان امام علی (علیه السلام )که معتقد به
2-امامت ،
3-جانشینی وخلافت
4-بلافصل او
5-از طریق نصب الهی
6-و نص(سخن صریح )پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله )هستندو
7-پس از او حسن بن علی(علیه السلام )و حسین بن علی (علیه السلام )و نه فرزند حسین بن علی
(علیه السلام )که آخرین آنها مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف است رابه امامت و
سروری می پذیرند.
این تنها تعریف درست ،واقعی و مورد قبول از شیعه می باشد.
با این تعریف جامع و مانع بسیاری از فرقه ها که با عنوان شیعه مطرح میشوند از تعرف خارج می شوند.
علامه امینی در کتاب گرانقدر الغدیر به خوبی امامت بلافصل حضرت علی علیه السلام را با استفاده از مدرکات اهل تسنن به اثبات رسانده است که باعث تحیر هر خواننده بدون غرض و غیر معاند میشود.
با استفاده از احادیث ائمه علیهما السلام تنها کسی مفتخر به عنوان شیعه است که کاملا پیرو قول و رفتار و تقریر انان عمل کند نه اینکه صرفا 12 امام را قبول داشته باشد
شیعه 12 امامی با محب و دوشتدار 12 امام بودن متفاوت است ، پس همه اعمال معتقدان به 12 امام نمی تواند بیانگر اعتقاد شیعه باشدمگر عملی که منطبق با کتاب و سنت و عقل عقلا باشد
شیعه به 1-پیروان امام علی (علیه السلام )که معتقد به
2-امامت ،
3-جانشینی وخلافت
4-بلافصل او
5-از طریق نصب الهی
6-و نص(سخن صریح )پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله )هستندو
7-پس از او حسن بن علی(علیه السلام )و حسین بن علی (علیه السلام )و نه فرزند حسین بن علی
(علیه السلام )که آخرین آنها مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف است رابه امامت و
سروری می پذیرند.
این تنها تعریف درست ،واقعی و مورد قبول از شیعه می باشد.
با این تعریف جامع و مانع بسیاری از فرقه ها که با عنوان شیعه مطرح میشوند از تعرف خارج می شوند.
علامه امینی در کتاب گرانقدر الغدیر به خوبی امامت بلافصل حضرت علی علیه السلام را با استفاده از مدرکات اهل تسنن به اثبات رسانده است که باعث تحیر هر خواننده بدون غرض و غیر معاند میشود.
با استفاده از احادیث ائمه علیهما السلام تنها کسی مفتخر به عنوان شیعه است که کاملا پیرو قول و رفتار و تقریر انان عمل کند نه اینکه صرفا 12 امام را قبول داشته باشد
شیعه 12 امامی با محب و دوشتدار 12 امام بودن متفاوت است ، پس همه اعمال معتقدان به 12 امام نمی تواند بیانگر اعتقاد شیعه باشدمگر عملی که منطبق با کتاب و سنت و عقل عقلا باشد
ویژگی های ولایت مداری
1. معرفت شناسی: ولایت مدرای دارای ویژگی هایی است که از جمله آنها، معرفت شناسی است که شامل خداشناسی و امام شناسی می شود. یاران امام حسین علیه السلام بینشی ژرف نسبت به خداوند داشتند، این معرفت، آنچنان عمیق بود که نه شبهات در آن خللی ایجاد می کرد و نه شک ها در حریمش راه می یافت. هر یک از یاران سید الشهدا از معرفت ژرفی نسبت به امام برخوردار بودند. این نوع شناخت، با معرفت خداوند ارتباط دارد و نتیجه آن، یاران امام را به وفاداری و اطاعت محض نسبت به حجت الهی وادار کرد. از سوی دیگر بینش عمیق نسبت به امام، سبب رها نمودن تمام ارزش های مادی و محو شدن ایشان در امام شد.
2. راز و نیاز با معبود: معنویت گرایی از دیگر ویژگی های ولایت مداری است که در عبادت حق و راز و نیاز با خداوند نمود پیدا می کند. کربلا تجلی نیایش و عبادت بود، چنان که عبادت یاران امام در شب عاشورا، جلوه خاصی به خود گرفت و صدای عبادت و نماز شب در خیمه ها پیچیده بود.
3. اطاعت پذیری: اطاعت پذیری دارای درجات گوناگون است و برای رسیدن به مرتبه عالی آن، باید تسلیم محض امام و مقتدای خویش بود. آنگونه که قرآن در آیه 17 سوره مبارکه سجده درباره اطاعت از رسول اکرم(صلی الله علیه واله) می فرماید: «به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر این که در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند».
یاران امام حسین علیه السلام نیز اطاعت مداری خویش را به روشنی به نمایش گذاشتند، زیرا با آنکه امام بیعت خویش را از آنان برداشته بود، اما عاشقانه از مقتدای خود اطاعت کردند. امروز جامعه اسلامی ما از هر روز بهتر درک می کند که اطاعت از ولی امر، عزت امت را به دنبال دارد و هر کسی دنبال سربلندی است، باید مطیع اولیای الهی و پیشوایان معصوم و جانشینان آن بزرگواران باشد.
4. ایثار: ایثار مقدم داشتن دیگری بر خود و یکی از ارزش های والای اخلاقی است که در قرآن و روایات ستایش شده است. در عاشورا نخستین ایثارگر، سیدالشهدا بود که جان خود را فدای دین خدا کرد و از مردم نیز خواست کسانی که حاضرند خون خود را در این راه نثار کنند، با او همسفر شوند. اصحاب حضرت نیز هر کدام ایثارگرانه جان خویش را فدای امام خود کردند. از این رو، در طول حوادث عاشورا، صحنه های زیبایی از ایثارگری دیده می شود.
5. بصیرت: نهضت ها و انقلاب ها را می توان به دو قسم: انقلاب های ناآگاهانه و انقلاب های آگاهانه تقسیم کرد. انقلاب های ناآگاهانه با بهره گیری از غفلت یاران و مردم شکل می گیرد. دسته دیگر انقلاب ها با انتخاب و بصیرت یاران و مردم به وجود می آیند؛ نهضت های انبیا از این دسته اند. آنها در قیام خود هیچگاه از غفلت و یاران و مردم بهره نمی گیرند. قیام کربلا نیز مبتنی بر بصیرت افزایی شکل گرفت؛ با این تفاوت که بصیرت در قیام امام، دو سویه است، یک سوی آن بصیرت رهبری و سوی دیگر، بصیرت یاران امام. یاران امام حسین علیه السلام با شناخت عمیق از امام و دشمن به امام حسین علیه السلام پیوستند و در واقع، قیام آنان به دور از تحریک دشمنان و فریب کاری جناح باطل صورت گرفت.
6. تولی و تبری: یکی از ویژگی های یاران امام حسین علیه السلام تولی و تبری است؛ یعنی با دوستان خدا دوست و با دشمان او دشمن هستند. زندگی یک مسلمان ایجاب می کند که خط فکری و سیاسی خود را نسبت به حق و باطل مشخص کند و بی طرف نماند؛ بلکه مطیع ولی خدا باشد و با دشمنان دین و مخالفان رهبر صالح، دشمنی داشته باشد، چرا که اکمال دین، در همین است. در زمان امام حسین علیه السلام، حق در وجود حضرت متجلی بود و باطل در چهره یزید. یاران امام از فرزند پیامبر حمایت کردند و مخالف جبهه یزید بودند.
برگرفته از مقاله ای از ره توشه محرم :حجت الاسلام سید محمد میرتبار
خبر گذاری حوزه
بزرگترین ظلم به اباعبدالله این است که عده ای فکر میکنند؛
اگر امروز حسین(علیه السلام) بود کاری به کشتار یمن نداشت
و فقط میگفت: برایم سینه بزنی
ازتوکه مینویسم تمام کلمات خیس اند درسکوت یاد تو،
چیزی جز دریا نمیگذرد ای ایستاده ترین دریا! مشک خالی ات! اشتیاق تمام اب های جهان را برانگیخته است تا قطره قطره تورو فریاد کنند
امروز، که کتاب عاشورا رو ورق میزنی، بامقدمه عباس ابرو میگیرد تا بلندترین شعرخون به نام تو سروده شودو به امضای حسین علیه السلام برسد
بوسه می زنم بردستانی که ازمسیر فرات برگشت تانمایش وفا رودرقلب هر مسلمان، به تعزیه بنشیند، ازاون، روز تمام رودها سراسیمه پی تو می گردند
درسوگ_ تو_ فراتی ازگریه بردیده ام جاری است، بیا وتصویربلند ماه رخسارخویش برفرات جانم بینداز که دستانم ازدامانت بریده است توحکایت دستان بریده را می دانی
گناهانم اب چشمه رو بروی جانم بسته اندوتو تشنگی رومیفهمی جزتوچه کسی امان نامه رو میدهند تا روز محشر
شفیع تشنگی حال زارمان باشد!؟
به_منزلتت_سوگند ،درهای روشنی رو به روی تیرگی مان بگشای تا چون تو درصراط مستقیم حسین( علیه السلام)قدم برداریم
ومشک تیرخورده قلبمان رابا اشک دیدگان خود، ازفرات یادت پرکنیم
السلام علیک یا ابوالفضل العباس علیه السلام
ویسگون
پنج ویژگی ممتاز اصحاب عاشورا
اصحاب و یاران امام حسین(علیهالسلام) هرچند از نظر تعداد افراد شمار زیادی به حساب نمیآمدند اما از نظر ویژگیهای برجسته و ممتازی که داشتند. با هزاران سرباز مقتدر وکار آمد برابر میکردند. یاران امام حسین(علیهالسلام) در نوع خود بهترین وبا ارزش ترین سربازان اسلام به شمار میآیند؛ چرا که در سخترین شرایط دست از حمایت و پشتیبانی از ولی خدا بر نداشتند و تا آخرین قطره خون خود پای آرمانهای امام و ولایت ایستادگی کردند.
1-طهارت و پاکی روح
از چیزهایی که در اسلام مورد توجه و اهمیت خاص قرار داشته، موضوع طهارت و پاکی روح است. با دقت و تأمل در ویژگیهای اخلاقی یاران امام حسین(علیهالسلام) به خوبی میتوان این طهارت و پاکی روح را مشاهده کرده؛ چرا که سفر پر مخاطره کربلا سفری نبود که بتوان به واسطهی آن دنیا و مال و مقامی دنیایی را بدست آورد بلکه سفری بود که میبایست از تمام تعلقات مادی و دنیای دل کند وعازم سفری شد که موفقیت و سر بلندی در آن تنها قسمت افراد طاهر و با تقوا میشود. در ادعیههای موجود خصوصیت و ویژگی طهارت و پاکی یاران امام حسین(علیهالسلام) مورد توجه قرار گرفته است. در زیارت نیمه ماه رجب خطاب به ایشان این چنین نقل آمده است. «السَّلَامُ عَلَى الْأَرْوَاحِ الْمُنِيخَةِ بِقَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا طَاهِرِينَ مِنَ الدَّنَسِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا مُهَذَّبِينَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَبْرَارَ اللَّه».[1]
2-آگاهی و بصیرت
از دیگرجلوههای عاشوراییان بصیرت و آگاهی ایشان به مسئولیت و وظایف خطیر خود در جامعه اسلامی و در قبال امام زمان خود است. در جامعهی فتنه زدهای که تاریکی جهل و سفاهت دامن گیر بسیاری از مسلمانان شده بود یاران امام حسین(علیهالسلام) با بصیرت و آگاهی تمام پردههای جهل تاریکی را از جلوی چشمان خود بر طرف نمودن و دست رد به طاغوت زمان خود زدند و به حمایت و پشتیبانی ولی امر مسلمین به پا خواستند. امام صادق علیهالسلام در توصیف یکی از سرداران سپاه امام حسین(علیهالسلام) حضرت قمر بنی هاشم ابو الفضل العباس به روشنی صفت بصیرت و آگاهی ایشان را بیان فرمدهاند:
امام صادق عليه السلام : كانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِيٍّ نافِذَ البَصيرَةِ صُلبَ الإيمانِ جاهَدَ مَعَ أبي عَبدِاللّه و أبلى بَلاءً حَسَنا و مَضى شَهيدَا؛[2] امام صادق عليه السلام : عموى ما، عبّاس، داراى بينشى ژرف و ايمانى راسخ بود؛ همراه با امام حسين (عليه السلام) جهاد كرد و نيك آزمايش داد و به شهادت رسيد».
3-شجاعت و استقامت
از جمله شاخصهای مهم قرانی که خداوند متعال نیز به خوبی به آن سفارش نموده، موضوع استقامت و پایداری بر آرمانها و مقدسات دین مبین اسلام است. خداوند متعال در این خصوص به پیامبر عظیم الشأن خود این چنین سفارش مینماید: «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلاَ تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ؛[ هود/112] پس، همان گونه كه دستور يافتهاى ايستادگى كن، و هر كه با تو توبه كرده [نيز چنين كند]، و طغيان مكنيد كه او به آنچه انجام مىدهيد بيناست».
این ویژگی ارزشمند به خوبی در سیره و رفتار یاران امام حسین(علیهالسلام) مشهود و متبلور است. چرا که حتی سربازان دشمن به این ویژگی یاران امام حسین (علیهالسلام) واقف بودند و به آن اعتراف داشتند:
برای نمونه عمربن حجاج، خطاب به لشکر ابن سعد گفت: « ای نابخردان! آیا میدانید با چه کسانی میجنگید؟ شما با سواران و دلاورانی میجنگید که دست از دنیا شسته و تشنه مرگند؛ کسی تنها به جنگ آنها نرود؛ زیرا آنها اندکند و اندکی بیش زنده نخواهند ماند».[3]عمربن سعد، سپاهیانش را از جنگ تن به تن با آنان، منع کرد و دستور داد تا گروهی و دسته جمعی بر آنها حملهور شوند.
4- عبادت و بندگی خدا
ازدیگر ویژگیهای ممتاز اصحاب امام حسین(علیهالسلام) تعبد، بندگی، و عبادت ایشان است. چنانکه در باره حبیب بن مظاهر گفته شده که او هر شب بعد از نماز عشاء تا صبح یک دوره قرآن ختم میکرد.[4] بریر بن خضیر، جزء عابدان و زاهدان زمان خود بودند،[5] سوید بن عمر عمر، انسانی شریف و بسیار نماز گذار بود.[6]
5- وفاداری و ولایتمداری
این ویژگی آنچنان در میان یاران امام حسین (علیهالسلام) راسخ و پا برجا بوده است که حضرت در توصیف یاران خود این چنین میفرماید: أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَر؛[7] اما بعد، حقا كه من اصحابى باوفاتر و نيكوتر از اصحاب خودم سراغ ندارم اهل بيتى از اهل بيت خودم نيكوكارتر و با عاطفهتر نمىبينم». آنان امام را ولی خدا میدانستند و شیعه او بودند و رضایتش را بر هر چیز دیگری، ترجیح میدادند؛ چنانکه در زیارت حضرت عباس (علیهالسلام) می خوانیم:
«السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ- الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ رِضْوَانُهُ وَ عَلَى رُوحِكَ وَ بَدَنِكِ أَشْهَدُ وَ أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَى مَا مَضَى عَلَيْهِ الْبَدْرِيُّونَ- الْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الْمُنَاصِحُونَ لَهُ فِي جِهَادِ أَعْدَائِهِ الْمُبَالِغُونَ فِي نُصْرَةِ أَوْلِيَائِهِ الذَّابُّونَ عَنْ أَحِبَّائِهِ فَجَزَاكَ اللَّهُ أَفْضَلَ الْجَزَاءِ- وَ أَكْثَرَ الْجَزَاءِ وَ أَوْفَرَ الْجَزَاءِ وَ أَوْفَى جَزَاءِ أَحَدٍ مِمَّنْ وَفَى بِبَيْعَتِهِ- وَ اسْتَجَابَ لَهُ دَعْوَتَهُ وَ أَطَاعَ وُلَاةَ أَمْرِه».[8]
سخن آخر
این چند سطر کوتاه و عبارات گنگ و نارسا توانایی بیان فضائل اصحاب و یاران عاشورایی امام حسین(علیهالسلام) را ندارد. هر چند در این چند سطر ویژگیهای ارزشمندی همچون عبودیت و بندگی، اطاعت پذیری و ولایت مداری، وفاداری و بصیرت و شجاعت و استقامت را بیان کردم ولی حقیقتاً این قلم توانایی بیان حقیقت این ویژگیها را ندارد.
__________________________
پینوشت:
[1]. المزار (للشهيد الاول)، ص164.
[2]. شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج3، ص 191.
[3]. الارشاد، ج2، ص153.
[4]. اعیان الشیعه، ج 4، ص554.
[5]. همان،ج3، 561.
[6]. همان، ج7، ص 324.
[7]. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج44، ص 392.
[8]. كامل الزيارات، النص، ص 257
رهروان ولایت
ولایتمداری به چه معنا میباشد و بارزترین مشخصه آن را در چه امری میدانید؟
با توجه به سیره اهل بیت(علیه السلام)، آنچه یک شیعه را به عنوان یک شخص ولایت مدار مطرح میکند و مهمترین شاخصه ولایتمداری است، اطاعت بیچون و چرا از ولی خدا و امام است که البته بر اساس آگاهی و شناخت امام میباشد؛ اطاعتی که همراه با شناخت میباشد و کورکورانه نمیباشد.
با توجه به این مشخصه است که اهل بیت(علیه السلام) در حدیث ثقلین، در کنار قرآن به عنوان دو ثقل گرانبها معرفی میشوند.
حضرت امیر مومنان(علیه السلام) در روایتی، یکی از شاخصههای ولایتمداری را نگاه کردن به رفتار ائمه(ع) میداند که شخص ولایتمدار نه از ائمه پیشی میگیرد و نه عقب میماند؛
«من تقدّمها مرق من تخلّف عنها زهق؛ هر کس پیشی بگیرد، مشکل پیدا میکند، از دین خارج میشود و کسی عقب هم بیفتد زهوق پیدا میکند».
امام سجاد (ع) :
پدرم با برترین مردان زمان خویش در خون غلطید تا مردم
بفهمند” اما آنان فقط” گریه کردند ” !
شیعه یعنی کسی که بفهمه هدف امامش رو…
مقام معلم از دیدگاه امام حسین (علیه السلام)
یکی از صفات بارز امام حسین (علیه السلام) این بود که نسبت به دانشمندان، شعرا و سخنواران اسلام راستین توجه بیشترین داشته بذل و بخشش بسیاری به آنان می نمود.
نقل شده که امام حسین (علیه السلام) یکی از پسران خود را نزد معلمی گذاشت تا به او درس بدهد هنگامی که آن پسر سوره حمد را از او آموخت، امام حسین (علیه السلام) معلم را طلبید، در مقابل کار فرهنگی بسیار با ارزش او، هزار دینار به او داده و علاوه به هدایای قابل توجه دیگر، دهان او را نیز پر از دانه های در و گوهر گرانبها کرده و به این ترتیب از معلم قدردانی و سپاسگذاری نموده شخصی با دیدن صحنه شگفت زده شده به خاطر تعلیم یک حمد، آن همه به او جا جایزه و هدیه دادی؟
امام فرمود این جایزه اندک چگونه می توانند ارزش علم و حقوق مادی و معنوی معلم را جبران کند.
(شیعه یعنی مرام امام سوم شیعیان آقا امام حسین علیه السلام رو داشته باش.)
http://www.ghadeer.org/Book/1634/256837
کلام امیر…
پنداشته اند که ما ز خاموشانیم
همرنگ جماعت فراموشانیم
ما آرزوی کرب و بلا را داریم
با یاد حسینمان کفن پوشانیم
????لبیک یا حسین علیه السلام
امام مهدی(عج) فرمودند:
ازفضائل تربت حضرت سیّدالشّهداء(ع) آن است که،اگر تسبیح در دست گرفته شود، ثواب تسبیح و
ذکر را دارد،گرچه دعائی هم خوانده نشود… بحارالانوارج53ص156
آمریکا یک فرشته نیست ؛
از قتل بیش از 1،5 میلیون نفر تا زورگویی به ملت ها
آمریکا در کشتار مردم ید طولانی دارد؛ قتل عام سرخ پوستان آمریکایی در سال 1890، کشتارهای مختلف در جنگ جهانی دوم، بمباران اتمی ژاپن، جنگ ویتنام، جنگ کره، جنگ عراق و جنگ طالبان نمونههایی از کشتار مردم بی گناه توسط ارتش آمریکا است؛
به گزارش رهیاب، «شیطان بزرگ» کلیده واژهای است که به مراتب توسط امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری در تبیین شخصیت بین المللی آمریکا به کار گرفته شده است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین واژه «شیطان بزرگ» اظهار داشتند: امام بزرگوار فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است؛ این «شیطان بزرگ» خیلی حرف پرمغزی است.
رئیس همه شیطانهای عالم، ابلیس است؛ امّا ابلیس بنا به تصریح قرآن، تنها کاری که میتواند بکند این است که انسانها را اغواء میکند؛ بیشتر از اغواء، کاری نمیتواند بکند؛ انسانها را اغواء میکند، فریب میدهد، وسوسه میکند؛ امّا آمریکا، هم اغواء میکند، هم کشتار میکند، هم تحریم میکند، هم فریب میدهد، هم ریاکاری میکند؛ پرچم حقوق بشر را بلند میکند، ادّعای طرفداری از حقوق بشر میکند [امّا] هر چند روز یک بار در خیابانهای شهرهای آمریکا یک بیگناهی، یک بیسلاحی به دست پلیس آمریکا به خاکوخون میغلتد؛ غیر از بقیّه جنایات و فجایعشان.
ویسگون
داستان شهادت قاسم بن الحسن علیه السلام
در آن شب، بعد از آن اتمام حجت ها وقتی که همه یکجا و صریحا اعلام وفاداری کردند و گفتند: ما هرگز از تو جدا نخواهیم شد، یکدفعه صحنه عوض شد. امام علیه السلام فرمود: حالا که این طور است، بدانید که ما کشته خواهیم شد. همه گفتند: الحمد لله، خدا را شکر می کنیم برای چنین توفیقی که به ما عنایت کرد، این برای ما مژده است، شادمانی است. طفلی در گوشه ای از مجلس نشسته بود که سیزده سال بیشتر نداشت. این طفل پیش خودش شک کرد که آیا این کشته شدن شامل من هم می شود یا نه؟ از طرفی حضرت فرمود: تمام شما که در اینجا هستید، ولی ممکن است من چون کودک و نا بالغ هستم مقصود نباشم. رو کرد به ابا عبد الله و گفت: «یا عماه!» عمو جان! «و انا فی من یقتل؟» آیا من جزء کشته شدگان فردا خواهم بود؟ نوشته اند ابا عبد الله در اینجا رقت کرد و به این طفل - که جناب قاسم بن الحسن است - جوابی نداد. از او سؤالی کرد، فرمود: پسر برادر! تو اول به سؤال من جواب بده تا بعد من به سؤال تو جواب بدهم. اول بگو: «کیف الموت عندک؟» مردن پیش تو چگونه است، چه طعم و مزه ای دارد؟ عرض کرد: «یا عماه احلی من العسل» از عسل برای من شیرین تر است، تو اگر بگویی که من فردا شهید می شوم، مژده ای به من داده ای. فرمود: بله فرزند برادر، «اما بعد ان تبلو ببلاء عظیم» ولی بعد از آنکه به درد سختی مبتلا خواهی شد، بعد از یک ابتلای بسیار
بسیار سخت. گفت: خدا را شکر، الحمد لله که چنین حادثه ای رخ می دهد.
حالا شما ببینید با توجه به این سخن ابا عبد الله، فردا چه صحنه طبیعی عجیبی به وجود می آید. بعد از شهادت جناب علی اکبر، همین طفل سیزده ساله می آید خدمت ابا عبد الله در حالی که چون اندامش کوچک است و نابالغ و بچه است، اسلحه ای به تنش راست نمی آید. زره ها را برای مردان بزرگ ساخته اند نه برای بچه های کوچک. کلاه خودها برای سر افراد بزرگ مناسب است نه برای سر بچه کوچک. عرض کرد: عمو جان! نوبت من است، اجازه بدهید به میدان بروم. (در روز عاشورا هیچ کس بدون اجازه ابا عبد الله به میدان نمی رفت. هر کس وقتی می آمد، اول سلامی عرض می کرد: السلام علیک یا ابا عبد الله، به من اجازه بدهید. ) ابا عبد الله به این زودیها به او اجازه نداد. او شروع کرد به گریه کردن. قاسم و عمو در آغوش هم شروع کردند به گریه کردن. نوشته اند: «فجعل یقبل یدیه و رجلیه» (9)یعنی قاسم شروع کرد دستها و پاهای ابا عبد الله را بوسیدن. آیا این[صحنه]برای این نبوده که تاریخ بهتر قضاوت کند؟ او اصرار می کند و ابا عبد الله انکار. ابا عبد الله می خواهد به قاسم اجازه بدهد و بگوید اگر می خواهی بروی برو، اما با لفظ به او اجازه نداد، بلکه یکدفعه دستها را گشود و گفت: بیا فرزند برادر، می خواهم با تو خداحافظی کنم. قاسم دست به گردن ابا عبد الله انداخت و ابا عبد الله دست به گردن جناب قاسم. نوشته اند این عمو و برادر زاده آنقدر در این صحنه گریه کردند - اصحاب و اهل بیت ابا عبد الله ناظر این صحنه جانگداز بودند - که هر دو بی حال و از یکدیگر جدا شدند.
این طفل فورا سوار بر اسب خودش شد. راوی که در لشکر عمر سعد بود می گوید: یکمرتبه ما بچه ای را دیدیم که سوار اسب شده و به سر خودش به جای کلاه خود یک عمامه بسته است و به پایش هم چکمه ای نیست، کفش معمولی است و بند یک کفشش هم باز بود و یادم نمی رود که پای چپش بود، و تعبیرش این است: «کانه فلقة القمر» (10)گویی این بچه پاره ای از ماه بود، اینقدر زیبا بود. همان راوی می گوید: قاسم که داشت می آمد، هنوز دانه های اشکش می ریخت. رسم بر این بود که افراد خودشان را معرفی می کردند که من کی هستم. همه متحیرند که این بچه کیست؟
همین که مقابل مردم ایستاد، فریادش بلند شد:
ان تنکرونی فانا ابن الحسن
سبط النبی المصطفی المؤتمن
مردم! اگر مرا نمی شناسید، من پسر حسن بن علی بن ابیطالبم.
هذا الحسین کالاسیر المرتهن
بین اناس لا سقوا صوب المزن(11)
این مردی که اینجا می بینید و گرفتار شماست، عموی من حسین بن علی بن ابیطالب است.
جناب قاسم به میدان می رود. ابا عبد الله اسب خودشان را حاضر کرده و[افسار آن را]به دست گرفته اند و گویی منتظر فرصتی هستند که وظیفه خودشان را انجام بدهند. من نمی دانم دیگر قلب ابا عبد الله در آن وقت چه حالی داشت. منتظر است، منتظر صدای قاسم که ناگهان فریاد «یا عماه» قاسم بلند شد. راوی می گوید: ما نفهمیدیم که حسین با چه سرعتی سوار اسب شد و اسب را تاخت کرد. تعبیر او این است که مانند یک باز شکاری خودش را به صحنه جنگ رساند. نوشته اند بعد از آنکه جناب قاسم از روی اسب به زمین افتاده بود در حدود دویست نفر دور بدن او بودند و یک نفر می خواست سر قاسم را از بدن جدا کند ولی هنگامی که دیدند ابا عبد الله آمد، همه فرار کردند و همان کسی که به قصد قتل قاسم آمده بود، زیر دست و پای اسبان پایمال شد. از بس که ترسیدند، رفیق خودشان را زیر سم اسبهای خودشان پایمال کردند. جمعیت زیاد، اسبها حرکت کرده اند، چشم چشم را نمی بیند. به قول فردوسی:
ز سم ستوران در آن پهن دشت
زمین شد شش و آسمان گشت هشت
هیچ کس نمی داند که قضیه از چه قرار است. «و انجلت الغبرة» (12)همینکه غبارها نشست، حسین را دیدند که سر قاسم را به دامن گرفته است. (من این را فراموش نمی کنم، خدا رحمت کند مرحوم اشراقی واعظ معروف قم را، گفت: یک بار من در حضور مرحوم آیت الله حائری این روضه را - که متن تاریخ است، عین مقتل است و یک کلمه کم و زیاد در آن نیست - خواندم. به قدری مرحوم حاج شیخ گریه کرد که بی تاب شد. بعد به من گفت: فلانی! خواهش می کنم بعد از این در هر مجلسی که من هستم این قسمت را نخوان که من تاب شنیدنش را ندارم) . در حالی که جناب قاسم
آخرین لحظاتش را طی می کند و از شدت درد پاهایش را به زمین می کوبد (و الغلام یفحص برجلیه) (13)شنیدند که ابا عبد الله چنین می گوید: «یعز و الله علی عمک ان تدعوه فلا ینفعک صوته» (14)پسر برادرم! چقدر بر من ناگوار است که تو فریاد کنی یا عماه، ولی عموی تو نتواند به تو پاسخ درستی بدهد، چقدر بر من ناگوار است که به بالین تو برسم اما نتوانم کاری برای تو انجام بدهم.
و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
9 - این عبارت در مقاتل به این صورت است: «فلم یزل الغلام یقبل یدیه و رجلیه حتی اذن له» (بحار الانوار، ج 45/ص 34) .10 - مناقب ابن شهر آشوب، ج 4/ص 106.11 - بحار الانوار ج 45/ص 34.12 - همان، ص 35.13- مقتل الحسین مقرم ، ص332 .14. مقتل الحسین مقرم، ص 332.
حوزه نت
خاطره ای از یک مهر کربلا
تهران بودم یکی از معاونین مدرسه توسط آشنایشان که به کربلا رفته
بودند یک مهر کربلا می گیرند و می خواهند یکی هم برای مدیر دبیرستانش یعنی من بدهند لازم است بنویسم آن موقع
کربلا رفتن آسان نبود و به سختی بعضی می رفتند …………
به هر صورت مهر کربلا را به من دادند و من از آن به بعد در جانمازم با این مهر نماز می خواندم ………
یک مسئله عجیب برایم بود که هر زمانی سر به مهر برای سجده می گذاشتم بوی فوق العاده خوشبویی به مشامم
می رسید که گاهی همین بوی خوش باعث می شد بخواهم یا شاید نا خواسته نمی دانم سجده ام طولانی تر شود
که لذت بیشتری از این بوی خوش ببرم …………..
بعد از چندی طاقت نیاوردم و فکر می کردم این حالت برای معاون مدرسه هم با مهرش هست لذا ماجرا را به او گفتم
و سوال کردم آیا مهر کربلای شما هم آنقدر خوشیو است ………..
در حالتیکه جریان و سپس سوالم را مطرح می کردم متوجه شدم چشمهای معاون بزرگتر شده و با نهایت تعجب به من نگاه می کرد و گفت خانم ……… قدر خودت را بدان ……….. نه من چنین بویی را حس نکردم ………..
و تعجب من بیشتر شد از حرف ایشان …………
متاسفانه بعد از این جریان آرام آرام آن بوی فوق العاده خاص کم و کمتر شد ………… تا جایی که بالاخره از بین رفت
بعدا فهمیدم حتما گفتن این جریان حتما با عث از بین رفتن آن بوی عطر عجیب که اصلا دنیایی نبود شده است
و بسیار متاسف شدم که چرا باید می گفتم ……… اما من که نمی دانستم اینطور می شود اگر می دانستم با گفتنم ممکن است بوی مهر را هنگان نماز حس نکنم هیچوقت نمی گفتم
و هنوز بعد از سالیان سال گاهی به یاد آن بوی خوش ( سیب و حرم حبیب و کرب و بلا ) می افتم و افسوس
می خورم …….. ایکاش نمی گفتم.
تربت حسين (علیه السلام)
ترب مقدس را هر قدر که نزديکتر به قبر مبارک باشد بديهي است که تأثير آن نيز بيشتر خواهد بود در مورد اين که تربت حسين (علیه السلام) را از چه فاصلهاي يا حدي اخذ کند؟روايات و اقوال در اين زمينه متعدد و مختلف است، اين جاب به چند روايت اشاره ميشود:
1 ـ اخذ آن از بالاي سر قبر حسين (علیه السلام): «ابي بکار گفت: من از تربتي که نزد سر قبرحسين (علیه السلام) است برداشتم که تربتي سرخ است پس خدمت حضرت رضا (علیه السلام) وارد شدموآن تربت را بر آن حضرت عرضه داشتم. حضرت آن را در کف دستش گرفت و سپس آن را بوييد و استشمام فرمود و گريست. تا اشکش جاري شد. سپس فرمود: اين تربت جدماست.»
2ـ قدر هفتاد باع از قبر شريف: از حضرت صادق روايت شده است که فرمود: «يوخذ طين قبر الحسين (ع) من عند القبر علي قدر سبعين باعا؛ تربت حسين (علیه السلام) را از نزد قبر شريف به اندازه هفتاد باع گرفته ميشود.»
3ـ هفتاد باع در هفتاد باع: يعني از اين اندازه، تربت حسين (علیه السلام) اخذ شود.
4 ـ حريم قبر حسين (علیه السلام) يک فرسخ در يک فرسخ در يک فرسخ در يک فرسخ است. روايات در اين زمينه زياد است و در تعيين و تحديد آن براي اخذ تربت يکسان نيست ولي به هر حال از هر فاصلهاي که گرفته شود، منسوب و متعلق به حسين بن علي (علیه السلام) است که قدر آن را بايد بدانيم و در رعايت حرمت آن کوشا باشيم.
البته ممکن ست برخي تعجب کرده و بگويند: چطور از بين خاکها در خاک قبر حسين (علیه السلام) شفاست؟ در جواب آنها بايد گفت که خالق هستي چنان که ميتواند در اقسام گياهان و غير گياهان شفا قرار دهد، ميتواند در اين تربت نيز شفا قرار دهد. ثانيا: اين ويژگي در تربت حسين براي آن است که آن حضرت براي احياي دين الهي و اعلاي «کلمة الله» جان و مال و اولاد و انصار و اصحاب خود را فدا نمود و خداوند متعال که خود را «شکور» ناميده به پاس و تقدير اين همه قربانيها و فداکاريها در راهش ويژگيها و مزايايي به حسين بن علي (علیه السلام) داده که به کسي ديگر نداده است؛ از جمله تربت آن حضرت را شفا و امان قرار داده است و اين هيچ جاي تعجب نيست. ثالثاً: طبق روايات، تربت مراقد و مشاهد شريفه پيامبر (صلی الله علیه واله) و ائمه نيز موجب شفا است. خلاصه از تمام آنچه گذشت، حرمت و قداست و شفا بخشي و شأن و فضيلت اين تربت مقدس آشکار و روشن گرديد.
امام حسین علیه السلام قرآن ناطق است:
*اگر قرآن سیدالکلام است ؛ امام حسین سیدالشهداست .
*قران{میزان القسط}_امام حسین{امرت بالقسط}
*قران موعظه پروردگار{موعظة من ربکم}_امام حسین درعاشورا فرمود: عجله نکنید تا شما را به حق موعظه کنم{لاتعجلوا حتی اعظکم بالحق}
*قران{یهدی الی الرّشد}_امام حسین{:ادعوکم الی السبیل الرّشاد}
*قران{والقران العظیم}_امام حسین{عظیم السوابق}
*قران{انه لحق الیقین}_امام حسین{حتی اتاک الیقین}
*قران{نعم الشفیع القران}_امام حسین{وارزقنی شفاعة الحسین}
*قران{عَلَم نجاة}_امام حسین{انه رایة الهدی}
*قران{وننزّل من القران ما هو شفاء}_امام حسین{طین قبر الحسین شفاء}
*قران{منار حکمت}_امام حسین{باب حکمت الهی}
*قران{فالقران آمر و زاجر}_امام حسین{:ارید ان آمربالمعروف و انهی عن المنکر}
*قران{نورا مبینا}_امام حسین{کنت نورا فی الاصلاب الشامخه}
*قران{لم یجعل القران لزمان دون زمان و لا لناس دون الناس}_امام حسین{لایدرس اءثره و لایمحی اسمه}
*قران{کتاب انزلناه الیک مبارک}_امام حسین{:اللهم فبارک لی فی قتله}
*قران{غیر ذی عوج}_امام حسین{لم تمل من حق الی الباطل}
*قران{انه لقران کریم}_امام حسین{کریم الخلاءق}
*قران{انه لکتاب عزیز}_امام حسین{:هیهات منّا الذّلة}
*قران{ان هذا القران…العروة الوثقی}_امام حسین{انّ الحسین سفینة النجاة و العروة الوثقی}
*قران{جاءکم بیّنة من ربّکم}_امام حسین{أشهد أنّک علی بیّنة من ربّک}
*قران{و رتّل القران ترتیلا}_امام حسین{و امش بمشی العبید الذلیل}
*اگر تلاوت قران باید با حزن باشد{فاقروه بالحزن}؛
زیارت امام حسین نیز باید با حزن واندوه باشد{و زره کءیب شعث}.
*
خواص آیه «امن يجيب المضطر اذا دعاه…»
آيا دليل شرعي يا حكمي يا سند محكمي دال بر خواندن آيه مباركه امن يجيب براي شفاي بيمار داريم؟
قرآن كريم براي مومنين شفاست: « وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً (اسرا-82) : و ما آنچه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مىكنيم، و ستمگران را جز زيان نمىافزايد.» (آيات 57يونس و 44فصلت را نيز ببينيد)
بنابراين استشفاي از قرآن مجيد امري كاملا معقول و پسنديده است. قبل از پرداختن به سوال شما دوست عزيز لازم است نكاتي در مورد اين آيه شريفه بيان شود تا با تأمل بيشتري در معناي اضطرار، موارد توسل به اين آيه شريفه روشن شود.
خداوند متعال در سوره نمل آيه 62 ميفرمايند: « أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَليلاً ما تَذَكَّرُونَ: آيا بتهائي که معبود شما هستندبهترند ،يا کسي که دعاي مضطر را اجابت مي کندوگرفتاري را بر طرف مي سازد،وشما را خلفاي زمين قرار مي دهد،آيا معبودي با خداست؟!کمتر متذکر مي شويد.
در آن هنگام كه تمام درهاى عالم اسباب به روى انسان بسته مىشود و كارد به استخوانش مىرسد، و از هر نظر درمانده و مضطر مىگردد، تنها كسى كه مىتواند قفل مشكلات را بگشايد، و بنبستها را بر طرف سازد، و نور اميد در دلها بپاشد، و درهاى رحمت به روى انسانها درمانده بگشايد، تنها ذات پاك او است و نه غير او.
از آنجا كه اين واقعيت به عنوان يك احساس فطرى در درون جان همه انسانها است، بت پرستان نيز به هنگامى كه در ميان امواج خروشان دريا گرفتار مىشوند تمام معبودهاى خود را فراموش كرده، دست به دامن لطف اللَّه مىزنند همانگونه كه قرآن مىگويد: فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ: هنگامى كه سوار كشتى مىشوند خدا را مىخوانند در حالى كه پرستش را مخصوص او مىدانند. (عنكبوت- 65).
سپس مىافزايد: «نه تنها مشكلات و ناراحتيها را بر طرف مىسازد بلكه شما را خلفاى زمين قرار مىدهد (وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ) آيا با اينهمه معبودى با خدا است؟ (أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ). ولى شما كمتر متذكر مىشويد و از اين دلائل روشن پند و اندرز نمىگيريد.
آدمها:
قند را میشکنند تا از حلاوتش بهره گیرند
رکورد را میشکنند تا به افتخارش برسند
هیزم را میشکنند تا به گرمای آتش برسند
غرور را میشکنند تا به افتادگی برسند
سکوت را میشکنند به آوازی برسند…
برای همه شکستن هایشان دلایل خوبی دارند آدمها…
اما هنوز نفهمیدم چرا
آدمها “دل” میشکنند؟!
ویسگون
این متن خطاب به فرقه ضاله شیرازیهاست
آهای شمایی که رگ تعصبیت جاهلی تان بیرون زده
با شماییم
شنیدیم میخواهید
دهه ی محسنیه بگیرید ,
دهه مسلمیه بگیرید,
دهه سوم و چهارم فاطمیه بگیرید
نمیدانم اخبار داعش اصلا به گوشتان میرسد یانه!؟
نمیدانیم شنیده اید که سر بریده مردان شیعه را اسباب بازی کودکانشان کرده اند یا نه!؟
شنیده ایدکه جنین 8 ماهه ی یک زن شیعه در عراق را از رحم مادر بیرون آورده و ذبحش کردند!!!
دلتان برای محسن بن علی میسوزد…
مولاعلی(ع) دلش برای یک زن یهودی سوخت که مبادا به ظلم, خلخال از پایش جدا کنند…
به خدا که دلتان برای ناموس هیچ کس نمیسوزد,
خواه زن یهودی باشد یا دختر ویاهمسرپیامبرص…
که اگر میسوخت تا به حال با شنیدن فجایع سوریه و عراق و پاکستان و لبنان هزار بار مرده بودید…
حقیقت تلخ است,
اسلامتان محمدی نیست,
اسلامتان علوی نیست,
اسلامتان انگلیسی است, عزاداری هایتان هم انگلیسی است…
حسین بن علی سگ نمیخواهد…
عباس بن علی رقاص مست نمیخواهد…
محسن بن علی دایه ی دلسوز تر از مادر نمیخواهد…
گیریم که هزار و یک دهه ی عزاداری گرفتید و قلاده به گردن و عو عو کنان…
با مقایسه مجلس عزاداری با کشتی وشنا ، اندام لختتان را نشان همه دادید
آیا با اینکار حیا و عفت به جامعه بر میگردد؟؟!!
گیریم که امثال ازغدی ها …. را ترور شخصیتی کردید و برایشان هزارو یک جور حرف در آوردید و از صحنه خارجشان کردید, با این کار صدای حق و حقیقت ساکت میشود؟؟؟!!!
آیا آبروی به تاراج رفته تان برمیگردد!؟
آیا مزدور انگلیس بودنتان فراموش میشود!؟
محسن بن علی منتقم دارد…
اگر ادعای مرد بودن دارید بجای اینکه آلت دست انگلیسی ها باشید , بروید تن به تن با یزیدی های زمان بجنگید…
بروید ارادتتان به حسین بن علی را با دفاع از ناموس شیعه در عراق و سوریه بگیرید…
و اگر عرضه این کارها را ندارید لا اقل ظهور منتقم را به تاخیر نیندازید
عنان عقل و دینتان را از دستان حیله گر انگلیس نشینان بی دین بگیرید و با تعصب کورکورانه تان ، باعث وهن اسلام و تشیع نشوید…
“ولا یزید الظالمین الا خسارا”
اوخواهدآمد…
ویسگون
لکه ای که دامان اسلام ناب را آلوده به میکروب تفرقه کرده است…!
عمامه های انگلیسی
با نام شیعه علیه شیعه
عوامل اصلی:
1…………
2…………
3…………
4…………
5…………
شبکه ها:
1- امام حسین1
2- امام حسین2
3- امام حسین3
4- اباالفضل العباس
5- بقیع
6- الانوار 1
7- الانوار 2
8- سلام
9- چهارده معصوم
10- شبکه اینترتی حضرت خدیجه
11- الزهرا
12- المهدی
13- مرجعیت
14- امام صادق
15- اهل بیت
16- سلام
17- فدک
18- شبکه العقیلة
19- شبکه رادیویی صوت العراق از شهر بغداد
کشورهای حامی:
آمریکا
انگلیس
اسرائیل
عربستان
اهداف:
۱- ایجاد تفرقه بین پیروان مذاهب اسلامی(شیعه و سنی) از طریق توهین و افترا به مقدسات آنها
۲- تایید شعار نه غزه نه لبنان. با این بهانه که اول بقیع را آزاد کنیم، غزه برای بعد
۳- ایجاد فاصله بین شیعیان و مرجعیت معظم شیعه
۴- کوبیدن دولت جمهوری اسلامی ایران و پایین آوردن جمهوری اسلامی از حامی مستضعفان و شیعیان جهان به دشمن اهل بیت!
۵- مقایسهٔ حکومت امام خمینی (ره) با حکومت عباسیان
۶- دفاع از آمریکا به بهانهٔ آزادی بیان در آن کشور
7- تبلیغ و ترویج سبک های غلط ، خرافی و خشن عزاداری، خصوصا قمه زنی
8- اهانت به علمای جهان اسلام
9- اعلام هفته برائت در مقابل هفته وحدت
امام خامنه ای (ره)
آن تشیعی که از لندن و آمریکا بخواهد برای دنیا پخش بشود، آن تشیع به درد شیعه نمی خورد.
شرم و ننگ و مرگ بر آفت جهان تشیع و اسلام، لکه ای که دامان اسلام را آلوده به میکروب تفرقه کرده است…
ویسگون
هانی بن عروه
نهضت شکوهمند حسینی(ع)، منظومهی ايمان، پاكی، صداقت و فداكارى است. در اين منظومه ستارگانی درخشيدند كه تا ابديت به مسافران جادهی حقيقت، گرمی و روشنی میبخشند. در این میان هانی بن عروه اگرچه از شهدای کربلا در روز عاشورا نیست؛ ولی از پیشگامان نهضت امام حسین(ع) میباشد.
هویت
هانى بن عروة بن نمران بن عمرو بن قعاس بن عبد يغوث بن مخدش بن عصم بن مالك بن عوف بن منبه بن غطيف بن عبدالله بن ناجية[1] از قبیله بنی مراد شاخهای از قبیله بزرگ مذحج[2] عرب جنوب (یمن) که در کوفه ساکن بودند. از تاريخ ولادت و دوران كودكیش اطلاعاتى در دست نيست. برخی وی را از صحابه رسول خدا(ص) دانستهاند.[3] هانى بن عروة از قاریان[4] و بزرگان کوفه و یاران خاص امیر مومنان علی(ع) بود[5] که در جنگهای آن حضرت(ع) شرکت داشت. در جنگ جمل این شعر را میخواند:
يا لك حربا حثها جِمالُها يقودها لنقصها ضلّالها
هذا على حولُه اقيالها[6]
جنگى كه سواران جمل آتش آن را دامن مىزدند، و گمراهان، آن را هدايت مىكردند و اكنون اين على است كه قهرمانان جنگاور، پيرامونش را گرفتهاند.
پس از نافرمانی معاویه، با این که امیرمومنان علی(ع) برای رفتن به شام جهت نبرد عجله داشتند؛ اما مردم ترسیدند و خواستند که در کوفه بمانند، این در حالی بود که هانى بن عروة و افرادی هم چون مالک اشتر و عدی بن حاتم و عمرو بن حمق خزاعىّ، سعيد بن قيس همدانىّ بدون ترس از دشمن، با اعلان جان فشانی گفتند: آرزویمان این است که بر دشمنانت پیروز شویم یا در رکابت کشته شویم.[7]
در جریان جنگ صفین، هانی با افرادی از اهل يمن درباره تغییر رياست قبیله كنده و ربيعه با امیرمومنان علی(ع) گفتگو کردند.[8]
موقعیت اجتماعی هانی
هاني بن عروه علاوه بر خصوصيات بارز شخصي، از مقام و جايگاه والايي ميان كوفيان، مخصوصاً در قبيله «مراد» برخوردار بود و رهبري آنان را برعهده داشت. تا آن جا كه ميگويند، هنگامي كه قصد رفتن به جايي را داشت، چهار هزار سواره و هشت هزار پياده در ركاب او حاضر بودند، و زماني كه هم پيمانان خود را از قبيله «كنده» فرا ميخواند، سي هزار مرد زرهپوش به سوي او حركت ميكردند.[9]
هانی بـه سبب پناه دادن كثير بن شهاب مذحجى، از سوى معاويه تهديد به قـتل شد. هنگام ورود به مجلس، معاويه وى را نشناخت. پس از پراكنده شدن مردم، معاويه نزد وى آمد و پرسيد: چه خواستهاى دارى؟ وى گفت: من هانى بن عروهام كه نزد شما آمدهام. گفت: امروز آن روزى نيست كه پدرت مىگفت :
اُرَجِّلُ جَمّيِي و اَجُز ذَيْلى و تَحْمىٍّ شکتى افق کمیت
امْشِي فى سَراة بَني غَطيف اذا ما سَامِني ضيم ابیت
موهاى سرم را شانه مىزنم و لباس بلندم را بر زمين مىكشم و اگر كسى در مورد من قصد سويى داشته باشد، افقى خونين مرا حمايت مىكند. ميان جنگاوران سرتا پا مسلح غطيف، گام بر مىدارم و اگر جور و ستمى متوجهام شود، زير بار نخواهم رفت.
هانى گفت: من اکنون عزيزتر از آن روز هستم. معاويه گفت: به چه چيز؟ وى گفت به واسطه اسلام، معاويه گفت: كثير بن شهاب كجاست؟ وى پاسخ داد: نزد من در اردوگاهت.
مـعـاويـه وى را مـامـور رسـيـدگـى بـه خـيـانـت مـذحـجـى كـرد و گـفـت: قـسـمـتـى از اموال مسروقه را بگير و بخشى را به او ببخش.[10]
موقعیت اجتماعی هانی آن چنان بود که با نهضت امام حسین(ع) پیوند خورد و همین امر سبب جاودانگی وی شد. از این رو، شهرت وی در کتب تاریخی بیشتر در ماجرای شهادت امام حسین(ع) است.[11]
همراهی با نهضت امام حسین(ع)
1- هانی میزبان سفیر امام حسین(ع)
مسلم بن عقیل، سفیر امام حسین(ع) که در ابتدای ورود به کوفه به منزل مختار ثقفی وارد شده بود،[12] با ورود حاکم کوفه؛ یعنی عبیدالله بن زیاد به شهر کوفه، مسلم برای ادامه فعالیتهایش، منزل مختار را ترک کرد و وارد منزل هانی بن عروه شد كه به نظر ميرسيد، امنيتش از جاهاي ديگر بيشتر بود. هر چند طبق نقل برخی گزارشها هانى از آمدن مسلم به خانهاش خشنود نشد، زیرا تکلیف سختی بود؛ اما هانی، مسلم را پذیرفت و به وی گفت: احـتـرام كسى چون تو مانع از آن مىشود كه از روى نادانى پاسخ ردّ به تو بدهم، بـايـد از عـهـده ايـن كـار برآيم.[13]
از این پس، منزل هانی پایگاه شور و حضور مردم کوفه شد. گزارش شده هيجده هزار تن از کوفیان به صورت مخفی با مسلم بن عقیل بيعت كردند.[14] که در این هنگام مسلم تصمیم برقیام داشت؛ ولی هانی او را از عجله کردن بر حذر داشت.[15]