در آتش عشقم
هيزم بريز …
هواي نبودنت
سرد است !!!
علی شایگان
در آتش عشقم
هيزم بريز …
هواي نبودنت
سرد است !!!
علی شایگان
روزهای خاصه زیارت امام حسین علیه السلام در هر ماه؛
در ماه رجب، چهار یا پنج روز اول و شب نیمه آن ماه و روز آن؛ ویژگی فضیلت این زیارت، علاوه بر اینکه گناهان را محو می کند، زائر مانند روزی می شود که از مادر متولد شده است. و زیارت اول ماه رجب حتما موجب مغفرت می شود؛ خداوند این امر را بر خود واجب کرده است.
در ماه شعبان؛ روز سوم این ماه و شب نیمه شعبان و روز آن؛ عمده فضیلت این زیارت ها، مشرف شدن به مصافحه با 124 هزار پیامبر از جمله پیامبران اولوالعزم است. و اگر کسی سه سال پی در پی آن حضرت را در نیمه شعبان زیارت کند، این کار علاوه بر ثواب اصلی آن، در رفع گناهان تأثیر خاصی دارد و از جمله خواص آن این است که در اول شعبان منادی برای او، ندای مغفرت سر می دهد.
در ماه مبارک رمضان؛ این ماه دارای ده اوقات مخصوص زیارت است. یکی تمام ماه مبارک رمضان، به خاطر ویژگی خاص آن؛ در روایت از ابن الفضل آمده که گفته است: شنیدم جعفر بن محمد علیهما السلام فرمود: هر کس قبر حسین علیه السلام را زیارت کند و در راه از دنیا برود، کسی متعرض او نمی شود و مورد محاسبه قرار نمی گیرد و به او گفته می شود، آسوده خاطر وارد بهشت شو.
مورد دیگر، شب های اول، نیمه، و آخر این ماه است، چنانچه در روایت معتبر از امام صادق علیه السلام آمده است. شش وقت مخصوص دیگر، سه شب قدر و روزهای آن است. در روایت های متعدد آمده است که خداوند هر کس را که به زیارت قبر حسین آمده است، مورد رحمت و غفران خودش قرار دهد.
در ماه شوال؛ خداوند هر کس را که در ماه شوال، در شب عید و روز آن، به زیارت قبر حسین علیه السلام بیاید، می آمرزد. ویژگی فضیلت زیارت این ماه آن است که موجب مغفرت گناهانی می شود که پیش از این از او سر زده و بعد از آن از او سر می زند.
در ماه ذی الحجة؛ در این ماه هشت یا ده اوقات مخصوص زیارت وجود دارد: شب عرفه و روز آن، شب اضحی و روز آن، ایام تشریق، روز نزول سوره هل اتی روز مباهله و عید غدیر - بنابر ویژگی عید بودن آن - فضیلت زیارت روز عرفه این است که خداوند او را صدیق و کروبی می نامد و اصل زیارت معادل هزار حج با حضرت قائم (عج) و هزار هزار عمره با رسول خدا و آزاد کردن هزار هزار بنده در راه خدا و بار هزار هزار اسب در راه خدا است، بعد از آنکه غسل کرد و عازم شد، خداوند برای او نسبت به هر قدمی که برمی دارد، ثواب به جا آوردن یک حج با مناسک آن را می نویسد. در بعضی از روایت ها آمده که به ازای هر قدمی ثواب صد حج برای او نوشته می شود.
ویژگی زیارت عید قربان این است که خداوند او را از شر آن سال در دنیا حفظ می کند و تمام گناهان او را می آمرزد.
در ماه محرم؛ شب عاشورا و روز آن، هیچ بعید نیست که روز سیزدهم این ماه نیز ایام مخصوص زیارت آن حضرت باشد؛ زیرا امام حسین علیه السلام در این روز دفن شدند. فضیلت زیارت شب عاشورا و بیتوته نمودن نزد آن حضرت، این است که شخص زائر در زمره شهدا قرار می گیرد، و کسی که در کنار قبر آن حضرت در آن شب دیگران را سیراب کند، مانند کسی است که به سپاهیان حسین علیه السلام در روز عاشورا آب داده باشد.
در ماه صفر؛ روز بیستم این ماه که به اربعین معروف است؛ ویژگی فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام در این روز آن است که این کار از نشانه های ایمان می باشد.
چه کوتاه است فاصله میان بالا رفتن دست علی (علیه السلام)
و بالا رفتن سر حسین (علیه السلام) ….
فاصله ای از ظهر غدیر تا ظهر عاشورا ..
پیشگوییهاى حبیب، میثم و رشید
روزى میثم تمار كه سوار بر اسب بود، حبیب بن مظاهر اسدى كه در جمع بنى اسد بود، از او استقبال كرد و با یكدیگر سخن گفتند. حـبـیب گفت: گویا مىبینم مرد بزرگى را كه جلو سرش مو ندارد و شكم فربهى دارد و جلو “دار الـرزق” خـربـزه مـىفـروشـد بـه جرم محبت اهلبیت او را بر دار مىزنند و شكمش را پاره مىكنند. (منظورش از این سخنان میثم بود). مـیثم هم گفت: من هم مىشناسم مرد سرخ چهرهاى را كه براى یارى فرزند پیامبر خروج مىكند تا كشته مىشود و سرش را در كوفه مىگردانند. (منظورش، حبیب بود).
این دو، پس از این سخنان، از همدیگر جدا شدند، كسانى كه در اطراف ایستاده بودند و سخنان این دو را مـىشـنـیـدنـد گفتند: به خدا احدى را دروغگوتر از اینها ندیدیم همین طور كه اهل مجلس نـشـسته بودند، رشید هجرى از راه رسید و سراغ آن دو نفر را گرفت، مردم هم مطالب آنان را براى او نقل كردند. رشید گفت: خدا رحمت كند میثم را كه یك مطلب را فراموش كرده بگوید و آن این كه كسى كـه سـر حبیب را مىآورد، صد درهم از دیگران بیشتر جایزه مىگیرد. این سخن را گفت و رفت اهل مجلس گفتند: این دیگر از آن دو نفر دروغگوتر بود اما همان مردم شاهد بودند كه روز و شبها نـگـذشـت مـگـر ایـن كه تمام پیشگوییهاى آنان محقق شد و میثم تمار را جلو خانه عمرو بن حریث به دار زدند و سر حبیب را در كوفه گرداندن.
كشى، 78 معجم رجال الحدیث، 4/222 سفینة، “حبب".
كتاب نامهها و ملاقاتهاى امام حسین علیه السلام، على نظرى منفرد
تبیان
خوردن و آشامیدن از نگاه دین
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرمایند: هر کس غذای حلال بخورد فرشتهای بالای سرش بایستد و برایش آمرزش بخواهد تا از خوردن فارغ شود.
آداب غذا خوردن
آیتالله جوادی آملی در کتاب مفاتیح الحیات خوردن و آشامیدن را از نگاه دین اینگونه توصیف میکند: خوردن و آشامیدن در نگاه دین بهرهگیری از نعمت الهی در مسیر بندگی خداست، از همین رو در آموزههای دینی برای این رفتار توصیههایی آمده است؛ از جمله نهی از خوردن و آشامیدن به سان بیگانگان.
امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: امیرالمۆمنین(علیه السلام) پیوسته میفرمودند: امور این امت همواره به خیر و صلاح خواهد بود، مادامی که به سان بیگانگان غذا نخورد و لباس نپوشد، پس هرگاه چنین کردند خدا خوارشان میکند.
این پیشگفتاری بود برای ورود به بخش آداب خوردن و آشامیدن کتاب مسحورکننده مفاتیح الحیات. این بخش صفحات 139 تا 153را در بر میگیرد که سعی شده در این نوشته به صورت اجمالی به بخشهایی از آنها اشاره شود.
حلالخوری
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرمایند: هر کس غذای حلال بخورد فرشتهای بالای سرش بایستد و برایش آمرزش بخواهد تا از خوردن فارغ شود.
شست و شوی دست
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرمایند: شست و شوی دست پیش از غذا فقر را دور میکند و پس از غذا غم را بزداید و دیده بهبود بخشد.
امیر المومنین(علیه السلام) فرمودند: شستن دست پیش از غذا و پس از آن، روزی را زیاد میکند.
امام باقر(ع) میفرمایند: صاحبخانه پیش از غذا قبل از همه و پس از غذا بعد از همه دستان خود را میشوید.
گفتن بسمالله
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرمایند: با جماعت بخورید و بسمالله الرحمن الرحیم بگویید تا برکت غذا زیاد شود.
امام کاظم(علیه السلام) میفرمایند: هنگام نوشیدن بسمالله الرحمن الرحیم بگویید و پس از آن الحمدالله ربالعالمین.
مرحوم صدوق میگوید: روایت شده که هر کس فراموش کرد برای هر نوع غذایی بسمالله بگوید،(پس از یادآوری) بگوید: بسمالله علی اوله و آخر.
سپاسگزاری
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرمایند: پاداش کسی که میخورد و سپاس آن را میگزارد همانند کسی است که برای خدا روزه میگیرد.
راه نرفتن
امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: در حال راه رفتن غذا نخور مگر از روی ناچاری.
امام علی علیهالسلام: قوتُ الجسادِ الطَّعامُ وَ قوتُ الرواحِ الطعامُ؛ غذای جسم، خوردن و غذای روح، خوراندن است
نایستادن
انس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از ایستاده آشامیدن نهی فرمودند. پرسیدم: ایستاده غذا خوردن چه حکمی دارد؟ فرمودند: خوردن بدتر است.
ندمیدن
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرمایند: در خوردنی و آشامیدنی فوت نکنید.
نخوابیدن
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرمایند: درحالیکه بر شکم خوابیدهاید غذا نخورید.
داغ نبودن
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرمایند: از غذای داغ بپرهیزید زیرا برکت را میبرد و غذای سرد بخورید، چرا که هم گواراست و هم برکتش بیشتر است.
با طهارت بودن
امیرالمۆمنین(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از غذا خوردن هنگام جنابت نهی فرمود.
ساده نشستن
امیرالمۆمنین(علیه السلام) فرمودند: بر سر سفره به سان غلام و بنده بنشینید و یک پا را بر روی پای دیگر نگذارید و چهارزانو ننشینید چرا که خدای عزوجل اینگونه نشستن و صاحب آن را دشمن میدارد.
به آرامی خوردن
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: نشستن بر سر سفره را طولانی کنید چرا که از عمرتان به شمار نمیآید.
سبزی خوردن
بهرهگیری از سبزی
امام رضا(علیه السلام) میفرمایند: من از سفرهای که در آن سبزی نباشد غذا نمیخورم.
سرنکشیدن ظرف
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرمایند: از سر مشک(و ظروفی مثل پارچ) آب ننوشید و نیز فرمود: بسان چارپایان آب ننوشید. با دستانتان بیاشامید که بهترین ظرفهای شمایند.
پس از دیگران نوشیدن
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرمایند: کسی که به گروهی آب میدهد خودش پس از دیگران آب بنوشد.
آروغ نزنید
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرمایند: هر که در دنیا زیاد آروغ بزند در قیامت گرسنگیاش بیشتر خواهد بود.
و نکات بسیار دیگری از این دست که: ظرف غذا و آب طلا نباشد، از سمت دستگیره ظرف، ننوشید، شکسته نبودن محل نوشیدن و … .
تبیان
حضرت علی علیه السلام :
إن لَم تَکن حَلیما فَتَحَلَّم فَإِنَّهُ قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ إِلاّ أَوشَک أَن یکونَ مِنهُم
اگر بردبار نیستی خود را بردبار جلوه ده،
زیرا کمتر کسی است که خود را شبیه گروهی کند و بزودی یکی از آنان نشود.
نهج البلاغه، حکمت ۲۰۷
فایده ی عزاداری بر اهل بیت(علیه السلام) چیست؟
محبت و دوستی: قرآن و روایات، دوستی خاندان رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت (علیه السلام) را بر مسلمانان واجب کرده است. (۱)
روشن است که دوستی لوازمی دارد و محب صادق، کسی است که شرط دوستی را - چنان که باید و شاید - بجا آورد. یکی از مهم ترین لوازم دوستی، هم دردی و هم دلی با دوستان در مواقع سوگ یا شادی آنان است؛ (۲)
از این رو در احادیث، بر برپایی جشن و سرور در ایام شادی اهل بیت (علیه السلام) و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأکید فراوان شده است.
حضرت علی (علیه السلام) در روایتی می فرماید: شیعه و پیروان ما در شادی و حزن ما شریکند؛ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا. (۳)
امام صادق (علیه السلام) نیز فرمودند: شیعَتُنا جُزْءٌ مِنّا خُلِقُوا مِنْ فَضْلِ طینَتِنا یَسُوؤُهُمْ ما یَسُؤُنا وَ یَسُرُّهُمْ ما یَسُرُّنا؛ (۴) شیعیان ما پاره ای از خود ما بوده و از زیادی گل ما خلق شده اند؛ آنچه که ما را بدحال یا خوشحال می سازد، آنان را بدحال و خوشحال می گرداند.
جز این وظیفه عقلانی و شرعی، ایجاب می کند که در ایام عزاداری اهل بیت (علیه السلام)، حزن و اندوه خود را به «زبان حال»؛ یعنی، با اشک، آه و ناله و زاری، از نظر خوراک، با کم خوردن و کم آشامیدن مانند افراد غم زده و از نظر پوشاک، با پوشیدن لباسی که از حیث جنس و رنگ و نحوه پوشش در عرف، حکایت گر اندوه و ناراحتی است، آشکار سازیم.(۵) و (۶)
۱-ر. ک: سوره شوری، آیه ۲۳؛ سوره هود، آیه ۲۹؛ میزان الحکمه، ج ۲، ص ۲۳۶
۲-ر. ک: المحبه فی الکتاب و السنه، ص ۱۷۰ - ۱۶۹ و ۱۸۲ - ۱۸۱
۳-بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۸۷
۴-امالی، ص ۳۰۵
۵-در این خصوص ر. ک: فرهنگ عاشورا، ص ۲۷۱ - ۲۶۸؛ حسین، عقل سرخ، ص ۱۱۹ - ۷۷؛ امام حسن و امام حسین علیه السلام، ص ۱۲۱ - ۱۱۶
۶- عزاداری در چند پرسش و پاسخ صص۲-۱
چرا به حضرت زينب (س) عقيله بنی هاشم می گویند؟
درباره القاب بانوي كربلا زينب كبري ـ سلام الله عليها ـ بايد گفت كه عقيله زني را گويند كه در ميان خويشانش كريمه و گرامي بوده و درخانهاش عزيز و ارجمند باشد.
به گزارش خبرنگار قرآن و عترت باشگاه خبرنگاران درباره القاب بانوي كربلا زينب كبري ـ سلام الله عليها ـ بايد گفت كه عقيله زني را گويند كه در ميان خويشانش كريمه و گرامي بوده و درخانهاش عزيز و ارجمند باشد.[1] كرامت و بزرگواري زينب ـ سلام الله عليها ـ براي تمامي انسانها ثابت شده است.
كافي است تاريخ عاشورا را از ذهن خود بگذرانيم و زينب را در برابر آن مصايب تنها ببينيم و عملكرد او را با وجود اين همه مصايب بنگريم تا تأثيرش را در حفظ اسلام بفهميم عقيله بودن آن بانوي با عظمت براي ما به راحتي قابل فهم و درك است. آن حضرت را، عقيله بني هاشم و عقيلة الطالبيين [2] و عقيلة القريش و عقيلة النساء نيز لقب دادهاند. از آن جا كه اكثر منابع تاريخي اين لقب را به حضرت زينب نوشتهاند، از متون قديمي تا متون عصر حاضر اين لقب به آن بانوي مخدره اطلاق شده.[3] و در منابع معتبر شيعه و سني آمده است.
حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ القاب زيادي دارد و حقيقتا شايستگي همه اين القاب را دارد و ذات آن بانوي قهرمان برخوردار از اوصاف عاليه انساني است، و تا انسان صاحب اوصاف متمايز از ديگران نباشد به او لقب نميدهند. در عرب رسم بوده و هست كه براي هر كس كنيه و القاب ميدهند كه برخاسته از اوصاف ذاتي اوست، مثلاً به كسي كه بسيار شجاع باشد اسد ميگويند، و زينب كبري به خاطر برخورداري از اوصاف عاليه و زكيه ملقب به القاب زيادي شده به طوري كه بيش از شصت لقب به آن حضرت در كتب معتبره آمده است. لفظ عقيله به آن حضرت نيز قبل از وقوع حادثه كربلا داده شده است.
زيرا از جمله ويژگيهاي زينب ـ سلام الله عليها ـ كه به او موقعيت ويژه ميبخشيد عقل و تدبيرش بود. اگر او عاقله نبود چگونه اين همه حوادث را كه بعد از جدش رسول الله به او روي آورد، تحمل مينمود. او در بين زنان قريش و بني هاشم به خاطر درايت و تدبير و حلم و بردباريش ملقب به عاقله و عقيله و عقيلة النساء شده بود. مثلا ابن عباس وقتي ميخواهد از زينب چيزي نقل كند ميگويد: «حدثتني عقيلتنا زينب»[4]. در مجلس يزيد آن مرد سرخ رنگ شامي وقتي به جناب سكينه اشاره كرد و از يزيد خواست كه فاطمه را او ببخشد فاطمه ميگويد: «من به زينب پناه بردم چرا كه او بزرگتر و عاقلتر از من بود.»
خطبهاي غراء و آتشين كه در كاخ يزيد و عبيدالله و در بين مردم كوفه و شام ايراد كرد همه را به تعجب و تحسين و تأثر و حزن و پشيماني از كارشان واداشت در حالي كه زني بود مصيبت زده آن هم چه مصيبتهاي بزرگ.
از كارهاي مدبرانه و عاقلانه او اين بود كه در حين كوچ دادن اسراء به شام دستور داد محملها را سياه پوش كنند اين كارهاي او از نظر دشمن بياهميت بود ولي عقل و درايت زينب به آينده و به حفظ نهضت حسيني با اين مظاهر پرمعني حكم مينمود.
علامة قزويني در بيان عقيله بودن زينب در كتاب « زينب من المهد الي اللحد» مينويسد: عقل و درايتي كه زينب داشت حادثه كربلا را رهبري و از فرزندان امام چنان آبرومندانه سرپرستي نمود و جان امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ را از مرگ حتمي نجات داد. و كاخ يزيد را به لرزه در آورد.[5] و نهضت حسيني را تا به امروز زنده و پاينده نمود.
بنابراين عقيله بودن حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ و ملقب شدنش به اين لقب قبل از حادثه كربلا در سال 61 هجري قمري بود. و در منابع به طور دقيق مشخص نشده است كه اين لقب از طرف چه كسي به آن حضرت براي اولين بار داده شده است، ولي آن چه كه قطعي است، اين لقب همواره به حضرت از طرف بزرگان داده شده.
حتي امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ نيز از او بسيار تجليل و احترام نموده است. براي نمونه وقتي يزيد بعد از اين كه آنها را مخير نمود به ماندن در شام و يا عودت به مدينه، امام سجاد ـ عليه السّلام ـ مسئله را موكول به رأي حضرت زينب نمود. چنان كه امام سجاد ـ عليه السّلام ـ در مقام علمي آن حضرت چنين فرموده است: «اَنتِ بحمدالله عالمة بلا معلمة، فهمة غير مفهمه،[6] شكر خدا اي عمه كه دانشمندي هستي بدون اين كه از كسي تعليم ببيني و فهيم هستي بدون اين كه كسي آن را به تو ياد بدهد». يعني آن چه داري در تو ذاتي است نه اكتسابي، اينها حقايقي است كه علماي بزرگ اهل سنت بدان معترفند.
چنان كه سيوطي ميگويد: «و كانت لبيبة جَزُلة و عاقلةُ لها قُوه جنانٍ»[7]. بنابراين بعيد نيست كه اين لقب به آن حضرت در دوران خردسالي توسط پدرش امير المؤمنين به خاطر ذكاوت و تيزهوشي كه داشت داده شده باشد[8] (و الله العالم).
———————————————————–
[1] . المنجد الطلاب و كتاب العين چنين معنا كرده است: «العقيلة المراة مخدره و عقيلة كل شيء اكرمه»، ص 254، ج 2، اسوه.
[2] . فيض الاسلام، خاتون دو سرا، تهران، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، آثار فيض الاسلام، 66، ص 137.
[3] . ابي الفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، قم، منشورات، چ اول، 1414، ص 119.
[4] .مازندرانی ، معالي السبطين، ج 2، ص 109.
[5] . قزويني، زينب من المهد الي اللحد، قم، چاپ و نشر، چاپ اول، 1423، ص 40.
[6] . قائمي، علي، زندگاني حضرت زينب، تهران، اميري، 72، ص 123.
[7] . همان، به نقل از رساله زينبيه سيوطي.
[8] . همان، ص 39،
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
باشگاه خبرنگاران جوان
چرا به حضرت زينب (س) عقيله بنی هاشم می گویند؟
درباره القاب بانوي كربلا زينب كبري ـ سلام الله عليها ـ بايد گفت كه عقيله زني را گويند كه در ميان خويشانش كريمه و گرامي بوده و درخانهاش عزيز و ارجمند باشد.
به گزارش خبرنگار قرآن و عترت باشگاه خبرنگاران درباره القاب بانوي كربلا زينب كبري ـ سلام الله عليها ـ بايد گفت كه عقيله زني را گويند كه در ميان خويشانش كريمه و گرامي بوده و درخانهاش عزيز و ارجمند باشد.[1] كرامت و بزرگواري زينب ـ سلام الله عليها ـ براي تمامي انسانها ثابت شده است.
كافي است تاريخ عاشورا را از ذهن خود بگذرانيم و زينب را در برابر آن مصايب تنها ببينيم و عملكرد او را با وجود اين همه مصايب بنگريم تا تأثيرش را در حفظ اسلام بفهميم عقيله بودن آن بانوي با عظمت براي ما به راحتي قابل فهم و درك است. آن حضرت را، عقيله بني هاشم و عقيلة الطالبيين [2] و عقيلة القريش و عقيلة النساء نيز لقب دادهاند. از آن جا كه اكثر منابع تاريخي اين لقب را به حضرت زينب نوشتهاند، از متون قديمي تا متون عصر حاضر اين لقب به آن بانوي مخدره اطلاق شده.[3] و در منابع معتبر شيعه و سني آمده است.
حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ القاب زيادي دارد و حقيقتا شايستگي همه اين القاب را دارد و ذات آن بانوي قهرمان برخوردار از اوصاف عاليه انساني است، و تا انسان صاحب اوصاف متمايز از ديگران نباشد به او لقب نميدهند. در عرب رسم بوده و هست كه براي هر كس كنيه و القاب ميدهند كه برخاسته از اوصاف ذاتي اوست، مثلاً به كسي كه بسيار شجاع باشد اسد ميگويند، و زينب كبري به خاطر برخورداري از اوصاف عاليه و زكيه ملقب به القاب زيادي شده به طوري كه بيش از شصت لقب به آن حضرت در كتب معتبره آمده است. لفظ عقيله به آن حضرت نيز قبل از وقوع حادثه كربلا داده شده است.
زيرا از جمله ويژگيهاي زينب ـ سلام الله عليها ـ كه به او موقعيت ويژه ميبخشيد عقل و تدبيرش بود. اگر او عاقله نبود چگونه اين همه حوادث را كه بعد از جدش رسول الله به او روي آورد، تحمل مينمود. او در بين زنان قريش و بني هاشم به خاطر درايت و تدبير و حلم و بردباريش ملقب به عاقله و عقيله و عقيلة النساء شده بود. مثلا ابن عباس وقتي ميخواهد از زينب چيزي نقل كند ميگويد: «حدثتني عقيلتنا زينب»[4]. در مجلس يزيد آن مرد سرخ رنگ شامي وقتي به جناب سكينه اشاره كرد و از يزيد خواست كه فاطمه را او ببخشد فاطمه ميگويد: «من به زينب پناه بردم چرا كه او بزرگتر و عاقلتر از من بود.»
خطبهاي غراء و آتشين كه در كاخ يزيد و عبيدالله و در بين مردم كوفه و شام ايراد كرد همه را به تعجب و تحسين و تأثر و حزن و پشيماني از كارشان واداشت در حالي كه زني بود مصيبت زده آن هم چه مصيبتهاي بزرگ.
از كارهاي مدبرانه و عاقلانه او اين بود كه در حين كوچ دادن اسراء به شام دستور داد محملها را سياه پوش كنند اين كارهاي او از نظر دشمن بياهميت بود ولي عقل و درايت زينب به آينده و به حفظ نهضت حسيني با اين مظاهر پرمعني حكم مينمود.
علامة قزويني در بيان عقيله بودن زينب در كتاب « زينب من المهد الي اللحد» مينويسد: عقل و درايتي كه زينب داشت حادثه كربلا را رهبري و از فرزندان امام چنان آبرومندانه سرپرستي نمود و جان امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ را از مرگ حتمي نجات داد. و كاخ يزيد را به لرزه در آورد.[5] و نهضت حسيني را تا به امروز زنده و پاينده نمود.
بنابراين عقيله بودن حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ و ملقب شدنش به اين لقب قبل از حادثه كربلا در سال 61 هجري قمري بود. و در منابع به طور دقيق مشخص نشده است كه اين لقب از طرف چه كسي به آن حضرت براي اولين بار داده شده است، ولي آن چه كه قطعي است، اين لقب همواره به حضرت از طرف بزرگان داده شده.
حتي امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ نيز از او بسيار تجليل و احترام نموده است. براي نمونه وقتي يزيد بعد از اين كه آنها را مخير نمود به ماندن در شام و يا عودت به مدينه، امام سجاد ـ عليه السّلام ـ مسئله را موكول به رأي حضرت زينب نمود. چنان كه امام سجاد ـ عليه السّلام ـ در مقام علمي آن حضرت چنين فرموده است: «اَنتِ بحمدالله عالمة بلا معلمة، فهمة غير مفهمه،[6] شكر خدا اي عمه كه دانشمندي هستي بدون اين كه از كسي تعليم ببيني و فهيم هستي بدون اين كه كسي آن را به تو ياد بدهد». يعني آن چه داري در تو ذاتي است نه اكتسابي، اينها حقايقي است كه علماي بزرگ اهل سنت بدان معترفند.
چنان كه سيوطي ميگويد: «و كانت لبيبة جَزُلة و عاقلةُ لها قُوه جنانٍ»[7]. بنابراين بعيد نيست كه اين لقب به آن حضرت در دوران خردسالي توسط پدرش امير المؤمنين به خاطر ذكاوت و تيزهوشي كه داشت داده شده باشد[8] (و الله العالم).
———————————————————–
[1] . المنجد الطلاب و كتاب العين چنين معنا كرده است: «العقيلة المراة مخدره و عقيلة كل شيء اكرمه»، ص 254، ج 2، اسوه.
[2] . فيض الاسلام، خاتون دو سرا، تهران، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، آثار فيض الاسلام، 66، ص 137.
[3] . ابي الفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، قم، منشورات، چ اول، 1414، ص 119.
[4] .مازندرانی ، معالي السبطين، ج 2، ص 109.
[5] . قزويني، زينب من المهد الي اللحد، قم، چاپ و نشر، چاپ اول، 1423، ص 40.
[6] . قائمي، علي، زندگاني حضرت زينب، تهران، اميري، 72، ص 123.
[7] . همان، به نقل از رساله زينبيه سيوطي.
[8] . همان، ص 39،
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
اشتراک گذاری
السلام ای وادی کرببلا
السلام ای سرزمین پر بلا
السلام ای جلوه گاه ذوالمنن
السلام ای کشته های بی کفن
همیشه از حرمت، بوی سیب می آید
صدای بال ملائک، عجیب می آید!
سلام! ضامن آهو، دلِ شکستهِ ی من
به پای بوس نگاهت، غریب می آید
طلای گنبد تو، وعده گاه کفترهاست.
کبوتر دل من، بی شکیب می آید.
مقام معظم رهبری(دامت برکاته)
“من حقیقتاً هر چه فکر کردم،
دیدم نمیتوانم این مطلب “قمهزدن” را
که قطعاً یک خلاف و یک بدعت است،
به اطّلاع مردم عزیزمان نرسانم. این کار را نکنند.
بنده راضی نیستم. اگر کسی تظاهر به این معنا کند
که بخواهد قمه بزند، من قلباً از اوناراضیام".
۱۳۷۳/۰۳/۱۷
ویسگون
چه زمانی بخوریم ؟
چه زمانی باید غذا خورد؟ و اسلام در خوردن به چند وعده غذا توصیه می کند؟
روایات مربوط به وعده غذایی را می توان به چند دسته تقسیم کرد:
1. بـرخی روایات به دو وعده اشاره دارند. امام صادق فرمود: ((صبحانه و شام بخور و در فـاصـله مـیان آنها چیزی نخور، چرا که موجب تباهی تن است ، مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید: و آنان (بهشتیان ) صبحگاهان و شامگاهان ، روزی ویژه خویش را دارند.))
2. بـرخـی بـر یک وعده و آن هم صبحانه تاءکید دارند، امام صادق (ع ) فرمود: ((مؤ من را بـایـسـتـه اسـت ، تـا غـذا نخورده ، از خانه بیرون نرود، چرا که این کار به او استواری بیشتر می بخشد.))
3. بـرخـی دیـگـر بـه خـوردن شـام بـویـژه بـرای افـراد سـالخـورده سـفـارش مـی کند. رسـول خـدا(ص ) می فرماید: ((خوردن شام را وامگذارید… من بر امت خویش از این بیمناکم که از واگذاردن شام ، پیری به سراغشان آید، چرا که شام ، موجب نیرومندی پیر و جوان است .)) و برخی روایات به شام خوردن پیامبران اشاره دارد.
امام علی (ع ) فرمود: ((شام خوردن پیامبران ، پس از تاریکی شب بوده است .))
امام صادق (ع ) فرمود: ((شام پیامبران پس از نماز عشا می باشد.))
4. امـام رضـا(ع ) در روایـتـی هـر 8 سـاعـت یـک بار وعده غذایی را از مجموع این چند دسته روایـات چـنـیـن اسـتـنـبـاط مـی شـود کـه دو وعـده غـذایـی ، یـعـنـی اول روز و آخـر روز بـرای خـوردن غـذا کافی است ، و چنانچه در میان روز گرسنه شد از مـیان وعده های غذایی استفاده کند، آنچه در رساله های عملی درباره استحباب غذا خوردن در اول روز و اول شب و خودداری از غذا در بین روز و بین شب آمده ، در تاءیید دو وعده تغذیه است . بنابراین نظریه غالب می بایست روایت امام رضا(ع ) را توجیه کرد.
در کنار این روایات ، به روایاتی بر می خوریم که بحث گرسنگی و اشتها را ملاک می دانند و سلامتی انسان را در این می دانند که تا گرسنه نشده غذا نخورد.
امـام عـلی (ع ) بـه امـام حـسـن (ع ) فـرمـود: ((بـر سر سفره نمی نشینی ، مگر آن هنگام که گرسنه ای … اگر این کار را کردی از طبیب بی نیاز می شوی .))
حوزه نت
آثار برخی غذاها بر اخلاق و رفتار آدمی
امـام رضـا(ع ) فـرمـود: ((بـدان کـه نـیـرو و تـوان و روح و روان ، تابع مزاج بدنها می باشد.))
تـوضیح روایت آن که مراد از نفوس ، روح انسان است که چون مرغی اسیر قفس تن اوست . بـه هـر انـدازه کـه مـزاج و جـسـم او سـالم بـاشـد، روح او نـیـز سـالم و کـامـل تـر خواهد بود. روح سالم در بدن سالم است . رمز سلامتی روح و جسم در یک قیاس منطقی ، چنین قابل تبیین است : سلامتی روح ، تابع سلامتی تن است ، و سلامتی تن تابع غذا و تغذیه سالم ، پس سلامتی روح ، تابع غذا و تغذیه سالم می باشد.
بـا تـوجـه بـه پـاره ای از روایـات آثار برخی غذاها بر اخلاق و رفتار آدمی به قرار زیر است :
1. اعتدال در خوردن گوشت موجب خوش اخلاقی ، اعتماد به نفس و شجاعت می شود و افراط در آن قساوت قلب می آورد.
2. شیر، موجب صبوری ، مهربانی ، آرامش و… می شود.
3. عسل ، موجب رشد حافظه ، صافی دل و شفا است .
4. انـگـور، غـم و انـدوه و افـسـردگـی را بـه شـادابـی تبدیل می کند.
5 . خرما، موجب صبر و حلم وبردباری می شود.
6 . زیتون ، حافظه را تقویت می کند.
7. سیب ، موجب تقویت اعصاب و رنگ رخسار می گردد.
می شود.
9. هلیم ، نشاط عبادت را افزون می کند.
بـی تـردیـد تـغذیه سالم و منطبق با استانداردهای اسلامی نقشی بسزا در سلامت جسم و روح انسان دارد و او را در طی مسیر تکاملی اش یاری می دهد.
حوزه نت
تو میروی سفر اما روایتش باما!
روایت پر سوز، پر ز غربتش با ما
پیاده_رفتن تا کربلا برای شما
و صورتی پر اشک،آه و حسرتش با ما…
.
شلوغی حرم اربعین برای شما
دل و سه کنج اتاق،اوج خلوتش با ما…
.
ضریح در بغل و بوسه ها برای شما
زهی نبود سعادت،ملامتش با ما…
.
نماز عشق ، بالای سر، برای شما
و سجده های مکرر به تربتش با ما
خوش آن دمی که ببینم که گویدم ارباب:
دلی شکسته است اینجا،حاجتش باما … .
ختم پر سود سوره واقعه زمانیکه اول ماه قمری روز دوشنبه باشد
امروز اول ذی الحجه است که با روز دوشنبه مصادف شده است، اولین روز از ماه های قمری که همزمان با روز دوشنبه باشد اعمالی دارد که شرح آن در ذیل می آید.
علامه محمد باقر مجلسي از مولا و سرورمان حضرت امام زين العابدين عليه السلام نقل مي كنند كه حضرت فرمودند : زمانيکه اول ماه قمري روز دوشنبه بود آغاز کن به قرائت سوره واقعه. در روز دوشنبه يک بار و در روز بعد دو بار به همين نحو تا روز چهاردهم که چهارده بار خوانده شود. اگر بعد از طلوع فجر تا غروب آفتاب باشد بهتر است و روز اول دو رکعت نماز حاجت و تسبیحات حضرت زهرا(ع) را قبل از شروع بخواند و در هر پنجشنبه بخواند يک بار دعاي زير را بعد از خواندن سوره واقعه.
يا ماجِدُ، يا واحِدُ، يا جَوادُ، يا حليمُ، يا حَنّانُ، يا مَنّانُ، يا کَريمُ اَسْألُک تُحْفَةً مِنْ تحَفِکَ تَلُمُّ بها شَعْثي وَ تَقْضي بها دَيني وَ تُصْلِحُ بها شَأني برَحْمْتِکَ يا سَيدي اَللّهُمَّ اِنْ کانَ رِزْقي فِي السَّماءِ فَأنْزِلْهُ وَ اِنْ کانَ فِي الْاَرْضِ فَأخْرِجْهُ وَ اِنْ کانَ بَعيداً فَقَرِّبْهُ وَ اِنْ کانَ قَريباً فَيسِّرْهُ وُ اِنْ کانَ قَليلاً فَکَثِّرْهُ وَ اِنْ کانَ کَثيراً فَبارِکْ لي فيهِ وَ أرْسِلْهُ عَلي اَيدي خِيارِ خَلْقِکَ وَ لا تُحْوِجْني اِلي شِرارِ خَلْقک. وَ اِنْ لَمْ يکُنْ فَکَوِّنْهُ بکَینُونِیَّتِکَ وَ وَحْدانِيتِکَ، اَللّهُمَّ انْقُلْهُ اِلَيّ حَيثُ اَکُونُ وَ لا تَنْقُلْني اِلَيهِ حيثُ يکُونُ، اِنَّکَ عَلي کُلِّ شَِيءٍ قَديرٌ. يا حَي يا قَيومُ، يا واحِدُ يا مَجيدُ، يا بَرُّ يا رَحيمُ يا غَني، صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ تَمِّمْ عَلَينا نِعْمَتَکَ، وَ هَنِّئْنا کَرامَتَکَ، وَ اَلْبسْنا عافيتَکَ بِرَحمَتِکَ یَا اَرحَم الرَّاحِمِینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلیَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاَهِریِنَ.
در بعضی کتب آمده بعد از هر سوره واقعه در هر روز اين دعا خوانده شود (در ختم چهارده روزه که از دوشنبه شروع شود)
یَا مُسَبِّبَ الاَسبَابِ وَ یَا مُفَتِّحَ الأَبَوابِ افتَح لَنَا الابَوَابَ وَ یَسِّر عَلَینَا الحِسَابَ وَ سَهِّل عَلَینَا الصِّعَابَ (وَ سَهِّل عَلَینَا العِقَابَ) اَللَّهُمَّ اِن کَانَ رِزقی وَ رِزقُ عِیَالی فی السَّمَاءِ فَأَنزِلهُ و اِن کانَ فِی الأرضِ فَاَخرِجهُ، وَ اِن کَانَ بَعِیداً فَقَرِّبهُ وَ اِن کَانَ قَریباً فَیَسِّرهُ، و اِن کَانَ یَسیراً فَکَثِّرهُ وَ اِن کانَ کَثیراً فَخَلِّدهُ، وَ اِن کانَ مُخَلِداً فَطًیِّبهُ وَ اِن کَانَ طَیِباًّ فَبَارِک لِی فِیهِ وَ اَرسِلهُ عَلَی أیدی خِیَارِ خَلقِکَ، وَ اِن لَم یَکُن یَا رَبِّ فَکَوِّنُه بَکَینُونِیَّتِکَ وَ وَحدَانِیَّتِکَ، إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ وَ اِن کَانَ عَلَی اَیدی شِرَارِ خَلقِکَ فَانزَعهَ وَ انقُلهُ إِلَیَّ حَیثُ أَکوُنُ، وَ لاَ تَنقُلِنی إِلَیهِ حَیثُ یَکوُنُ بِرَحمَتِکَ یَا اَرحَم الرَّاحِمِینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلیَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاَهِریِنَ.
علاوه بر آثاري که تلاوت آيات و سوره هاي قرآن به طور عموم در روح و روان و هدايت و سعادت انسان دارد، هر کدام از سوره هاي قرآن نيز اثري ويژه و مخصوص خود دارد.
سوره واقعه نيز داراي آثار و برکات فراواني است که به برخي از آنها اشاره مي شود:
1. در حديثي از پيامبر بزرگ اسلام چنين مي خوانيم: «من قرأ سوره الواقعه کتب ليس من الغافلين» ؛ (مجمع البيان، ج 9، ص 212 و تفسير برهان، ج 4، ص 273) «هر کس سوره واقعه را بخواند در مورد او نوشته مي شود که اين فرد از غافلان نيست».
2. در حديثي از حضرت صادق(ع) آمده است: «هر کس سوره واقعه را در هر شب جمعه بخواند خداوند او را دوست دارد و او را نزد همه مردم محبوب مي کند و هرگز در دنيا ناراحتي نمي بيند و فقر و آفتي از آفت هاي دنيا دامنگيرش نمي شود واز دوستان اميرمؤمنان(ع) خواهد بود». (تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 203) 3.
3. در حديثي از پيامبر اسلام(ص) آمده است: «من قرأ سوره الواقعه کل ليله لم تصبه فاقد ابدا» ؛(مجمع البيان، ج 9، ص 212) «هر کس سوره واقعه را هر شب بخواند هرگز فقير نخواهد شد». براي اطلاع بيشتر به تفسير نمونه ج 23، ص 194 مراجعه نماييد.
4. امام باقر عليه السلام فرمود: هر کس سوره واقعه راشبها قبل از خواب بخواند، خدا را ملاقات مي کند در حالي که صورت او مانند ماه شب چهاردهم است.بحار الانوار ج92ص307
رادیو قران
پرسش :
اگر امام حسين (عليه السلام) روز عاشورا پيروز شد چرا آن روز را جشن نمىگيريم؟ چرا گريه مىكنيم؟ آيا اين همه گريه در برابر آن پيروزى بزرگ براى چيست؟
پاسخ :
گريه زبان صادق و طبيعى شوق و اندوه و درد و عشق يك انسان است. گريه تجلى طبيعى يك احساس و حالتى جبرى و فطرى از يك رنج، يك شوق يا يك اندوه مىباشد يكى از دانشمندان غرب مىگويد:
«انسانى كه هرگز نمىگريد و گريستن را نمىداند احساس انسانى را فاقد است».
مگر نه اشك زيباترين شعر و بىتابترين محبت و پر گدازترين ايمان و تب دار ترين احساس و خالصترين «گفتن» و لطيف ترين «دوست داشتن» است كه همه در كوره دل به هم آميخته و ذوب شده و قطرهاى گرم شدهاند به نام اشك؟ مگر نه قلب، قالب اشك است و اشك در قلب شكل مىگيرد ولذا اشك شبيه قلب است:
اى بسا قلبهاى سوزانى
كه زبان راز آن نگويد باز
ليك آن ديدگان نورانى
راز دلداده مىكند ابراز
گريه ترجمان دل است مثلا كسى كه عزادار است و مرگ عزيزى قلبش را مىسوازند، بايد گريه كند. وقتى كه دلش ياد از او مىكند و زبانش سخن از او مىگويد چشمش نيز با او همدردى مىكند مگر چشم از زبان صادقانهتر سخن نمىگويد؟!
از من مپرس كاتش دل درچه غايت است
از آب ديده پرس كه او ترجمان ماست
اشك چشم نشانه رقت قلب است كسى كه از صحنه دلخراش منقلب نمىشود تا اشك تأثر بريزد و نيز از حقيقت و جلوه زيبائى لذت نمىبرد تا اشك شوق جارى گرداند از قلب سليم و روح متعادل برخوردار نيست.
اميرمومنان على (عليه السلام) مىفرمايد:
«خداوند متعال افرادى را كه به هنگام استماع قرآن تحت تأثير قرار نمىگيرند و از شنيدن آيات مربوط به قيامت تعجب نمىكنند، و خنده مىنمايند، مورد سرزنش قرار مىدهد و مىفرمايد : (تضحكون و لا تبكون)
و نيز فرموده: (بكاء العيون و خشية القلوب من رحمة الله تعالى)(1)
چنانكه «جمود عين» و محروم بودن از اشك و گريه از خوف خدا نشانه قساوت قلب و شقاوت معرفى شده است.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:
«من علامات الشقاء: جمود العين، قسوة القلب…» (2)
در مقابل، آن دسته از مومنانى كه بصيرتى روشن قلبى رؤوف و احساسى پاك و شفاف دارند در زبان قرآن كريم با جمله (يبكون و يزيدهم خشوعا) و (سجدّا و بكيّا) مورد ستايش قرار گرفتهاند . قهرا اين نوع افراد در برابر عظمت مردان خدا اشك شوق و به خاطر مظلوميت آنان هم اشك غم و اندوه از چشم خود جارى می كنند.
چند ویژگی منحصر به فرد امام حسین علیه السلام
–تنها امامی که شش ماهه به دنیا آمدند
–تنها امامی که روز ولادتشان،پدر و مادر و جد و نزدیکانشان برای ایشان گریه کردند
–تنها امامی که در معرکه ی جنگ به شهادت رسیدند
–تنها امامی که در دعای توسل ازایشان به عنوان (ایّها الشهید) یاد شده با اینکه همه ی ائمه ی ما شهید شده اند.
–تنها امامی که در زمان حیات خود پدر دو شهید شدند( علی اکبر علیه السلام و علی اصغر علیه السلام ) ????_
– تنها امامی که اربعین و زیارت اربعین دارند
– تنها امامی که قبر مطهرشان بیش از ده بار توسط ظالمان خراب شد تا اثری از آن باقی نمانَد!! اما همچنان پابرجاست
– تنها امامی که بدون غسل و کفن دفن شدند
– تنها امامی که سر مبارکش از بدن جدا شد.
–تنها امامی که تشنه لب با هزاران زخم تیر و نیزه و شمشیر و سنگ بر بدن به شهادت رسیدند
–تنها امامی که بعد از شهادتش،خانواده اش اسیر شدند.
– تنها امامی که پدر و مادر و 9 نسلش معصوم بودند.
–تنها امامی ک تولدش در ماهی است ک هیچ شهادتی درآن نیست و شهادتش در ماهی است که هیچ تولدی درآن نیست
–تنها امامی که خوردن خاک قبرش اشکال ندارد.
–تنها امامی که امام زمان شبانه روز حداقل دو مرتبه بر او گریه می کند!
–تنها امامی که سرعت و وسعت کشتی نجاتش از سایر امامان بیشتر است
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
نمونه هایی از تحریفات لفظی
1- در برخی کتب مقتل که متاسفانه هنوز هم از آن ها استفاده می شود و در روضه ها به آن ها استناد می کنند برای ذریه ی امام دخترانی بافته، یا دخترانی را در مدینه گذاشته و برخی را شوهر داده و گروهی را از فرط تشنگی هلاک کرده و عده ای را شهید نموده اند و آمار مخالفان را به شکل اغراق آمیز نقل کرده و به ذکر وقایعی پرداخته اند که در این قیام رخ نداده است.
2- تاکید بر این که علی اکبر نوجوانی هیجده ساله و ناکام بوده و آرزوی داماد شدن داشته و پدرش از بابت این که برایش همسری برنگزیده ناراحت است، در حالی که علی اکبر در شعبان سال سی و سوم هجری به دنیا آمده و در کربلا بیست و هشت سال سن داشته و عبارت ثمانیة و عشرین تحریف و تصحیف به ثمانیة عشر شده و علامه مقرم ثابت کرده که علی اکبر در کربلا از برادرش امام سجاد علیه السلام بزرگتر بوده است (1) . همچنین برخی مطرح کرده اند که حضرت امام حسین علیه السلام از به میدان رفتن علی اکبر اکراه داشت و این تحریف در کتاب روضة الشهدای کاشفی دیده می شود ولی شیخ مفید و سید بن طاووس خاطر نشان ساخته اند وقتی آن جوان خواست به نبرد با اشقیا برود، امام بدون درنگ به وی اذن داد (2) . برخوردهای احساسی و بسیار عاطفی بین علی اکبر و مادرش ام لیلی فاقد اعتبار تاریخی است و علامه مقرم اظهار می دارد; ام لیلی در کربلا نبوده و قبل از حادثه عاشورا وفات یافت.
1-نک: علی الاکبر، عبدالرزاق المقرم، انتشارات شریف الرضی .
2-رک: الارشاد و لهوف
حوزه نت
تعزیت برای امام حسین یا تسلیت برای خود؟!
????براساس نقلی معروف از حضرت سکینه علیه السلام بالای بدن مطهّر امام حسین علیه السلام، ایشان به این اصل کلی سفارش کردند که هر حادثهی تلخی پیش آمد کرد، آن را بهانه کنید و برای من اشک بریزید: «أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونی» ؛ «هرگاه داستان غریب یا شهیدی را شنیدید، برای مظلومیت من گریه کنید»؛
????بنابراین، اصل کلی این است که هر حادثهی تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان اشک ریخت؛ نه آن که افراد داغدیده برای تسکین عواطف و احساسات خود آن حضرت علیه السلام را بهانه کنند و برای التیام زخم خویش اشک بریزند و ندبه نمایند و بین این دو گونه عزاداری فرق وافر است؛ زیرا محصول یکی تعزیت برای حضرت امام حسین (علیه السلام) است و نتیجهی دیگری تسلیت برای خود؛ هر چند ممکن است بهانه قرار دادن واقعهی جانسوز کربلا هم بی اثر نباشد.
????وجود مبارک سیدالشهداء علیه السلام فرمودند: «أنا قتیل العبرة؛ یعنی من که به هدف اِحیای حق و اِمحای باطل کشته شدم، باید عَبَرات داشته باشم؛ به طوری که چشمان علاقه مندان به سالار شهیدان پر از اشک شود و آن اشکْ فراوان از شبکهی چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور کند تا عَبَرات بشود. این سنّت حسنه، آثار فراوانی دارد، از جمله این که محبت اهل بیت در قلب شیعیان حضور پیدا می کند؛ آنگاه دوست امامان معصوم هرگز فکر و راه و روش آنان را رها نمی کند؛ زیرا رهبری جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداری قلب را محبت به عهده می گیرد و دلِ دوستان حسین بن علی (علیه السلام) جوارح را به صَوْب صراط مستقیم رهنمود می شود.
_____________________
????مطالب و بیانات آیت الله جوادی آملی
ویسگون
صبر جمیلی که در قرآن آیه پنج سوره معارج: «فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلا» به آن سفارش شده، چه صبری است؟
«صبر جمیل» به معناى «شکیبایى زیبا» است، و آن صبر و استقامتى است که برای خدا صورت گیرد و تداوم داشته باشد؛ یأس و ناامیدى به آن راه نیابد؛ و توأم با بیتابى، شکوه و آه و ناله نگردد. صبر جمیل؛ شکیبایى در برابر حوادث سخت و آزمایشهای سنگینی است که نشانه شخصیت و وسعت روح آدمى است.
صبر و بردباری از اوصاف برجسته پیام آوران الهی است که در بهرهمندی آنان از ولایت و رسالت تأثیرگذار بوده است.
صبر جمیل؛ صبرى است که پیامبران الهی در برابر اذیت و آزار مخالفان و مشرکان میدیدند؛ مشرکان و مخالفان آنان را ساحر و دروغگو میخواندند؛ بشارتهای آنان را تکذیب میکردند، اما آنان لب به شکوه باز نمیکردند.
مؤمنان کسانى هستند که در برابر حوادث هرگز پیمانه صبرشان لبریز نمىگردد، و سخنى که نشان دهنده ناسپاسى و کفران و بىتابى باشد بر زبانشان جارى نمى شود؛ صبر آنها، صبر زیبا و جمیل است.
همانگونه که بیان شد؛ صبر و بردباری از اوصاف برجسته پیام آوران و اولیای الهی است، اما برخی از آنان نمونه بارز شکیباییاند؛ نظیر صبر حضرت ایوب(علیه السلام) در برابر رنجهای فراوان، بیماریهای بسیار شدید که موجب شد تا خانواده و بستگان نزدیکش از او فاصله بگیرند، به گونهای که تنها ماند، نه یارای حرکت داشت و نه کسی بود تا او را کمک کند، اما هرگز لب به ناله و شکوه نگشود و جز به خدای متعال به کسی متوسل نشد.[1] شکیبایی حضرت ایوب در برابر حوادث و ناملایمات به اندازهای زیبا و برجسته است که در فرهنگ دینی ما «صبر ایوب» عنوان نمادینی شده که زبانزد خاص و عام است.
صبر یعقوب در فراق یوسف(علیه السلام)،[2] صبر پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله) در برابر استهزاء و تکذیب و آزار مخالفان،[3] بویژه تحمل شرایط سخت محاصره در شعب ابیطالب، صبر امام علی(علیه السلام) به مدت 25 سال برای صیانت از کیان اسلام،[4] صبر امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا[5] و صبر زینب کبری(سلام الله علیها) در برابر حوادث روز عاشورا، کوفه و شام.[6]
این نوع صبرها از مصادیق روشن صبر جمیل در تعالیم و آموزههای دینی ما است.
نکتهای که در این موضوع قابل دقت است، این است که اگر کسی سؤال کند در قرآن کریم در داستان حضرت یعقوب(علیه السلام) آمده است که وی در فراق یوسف آنقدر گریه کرد که چشمانش را از دست داد، آیا این بیتابی با صبر جمیل در تقابل نیست؟![7] پاسخ آن است که قلب انسان کانون عواطف است، جاى تعجب نیست که در فراق فرزند، اشک انسان جارى شود، این یک امر عاطفى است، آنچه در این مورد مهم است؛ آن است که انسان کنترل خویشتن را از دست ندهد و سخنی بر خلاف رضاى خدا نگوید و یا کاری بر خلاف خواست الهی مرتکب نشود.
از روایات استفاده مى شود همین اشکال را هنگامى که پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) در مرگ فرزندش ابراهیم اشک مىریخت به آنحضرت گرفتند که شما ما را از بی صبری نهى میکنید، اما خودتان اشک مىریزید؟! پیامبر در جواب فرمود: چشم مىگرید و قلب اندوهناک مىشود، ولى چیزى که خدا را به خشم آورد نمىگویم.[8]
[1]. ر. ک: جوادی آملی، عبد الله، سیره پیامبران در قرآن، ج 7، ص 73 – 74، مرکز نشر اسراء، قم، چاپ دوم، 1379ش.
[2]. «وَ جاؤُ عَلى قَمیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیلٌ..»؛ و پیراهن او را با خونى دروغین (آغشته ساخته، نزد پدر) آوردند گفت: «هوسهاى نفسانى شما این کار را برایتان آراسته! من صبر جمیل (و شکیبایى خالى از ناسپاسى) خواهم داشت. یوسف، 18.
[3]. «فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً»؛ پس صبر جمیل پیشه کن. معارج، 5.
[4]. «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا»، شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صالح، صبحی، ص ۴۸، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
[5]. که در برابر انبوه مشکلات میفرمود: «إلهى رضى بقضائک لا معبود سواک»؛ صدر الدین شیرازى، محمد بن ابراهیم، شرح أصول الکافی، محقق، مصحح، خواجوى، محمد، ج 1، ص 96، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، تهران، چاپ اول، 1383 ش.
[6]. «فَقَالَ ابْنُ زِیَادٍ کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ فَقَالَتْ مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا»؛ ابن زیاد گفت کار خدا را نسبت به برادر و اهل بیتت چگونه دیدى، حضرت زینب فرمود: من جز زیبایى چیزى ندیدم. ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه، فهرى زنجانی، سید احمد، ص160، جهان، تهران، چاپ اول، 1348ش.
[7]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 9، ص 351- 353، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش.
[8]. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 3، ص 280، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم، 1409ق. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِی حَدِیثٍ قَالَ: لَمَّا مَاتَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) هَمَلَتْ عَیْنُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) بِالدُّمُوعِ ثُمَو قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) تَدْمَعُ الْعَیْنُ وَ یَحْزَنُ الْقَلْبُ وَ لَا نَقُولُ مَا یُسْخِطُ الرَّب».
اسلام کوئست
روزشمار وقایع کربلا از اول محرم تا روز عاشورا
قصر بنی مقاتل… چهارشنبه اول محرم الحرام سال 61 هجری قمری
* گروهی از اهل کوفه در این منزلگاه خیمه زده بودند. حضرت از آنها پرسید: ایه به یاری من می آیید؟ بعضی گفتند: دل ما رضایت به مرگ نمی دهد و بعضی دیگرگفتند: ما زنان و فرزندان زیادی داریم. مال بسیاری از مردم نزد ماست و خبر از سرنوشت این جنگ نداریم، لذا از یاری تو معذوریم.
* حضرت به جوانان امر کرد که آب بردارند و شبانه حرکت کنند. امام(ع)همانگونه که سوار بر مرکب بود، مختصری به خواب رفت. پس از بیداری کلمه ی استرجاع(انا لله و انا الیه راجعون) را تکرار می کرد.« علی اکبر جلو رفت و علت را جویا شد؛ حضرت فرمود: اسب سواری جلو من در خواب ظاهر شد و گفت: این قوم شبانگاه در حرکت است و مرگ به استقبالشان می آید.» علی اکبر گفت:« پدرم! ایا ما بر حق نیستیم؟» حضرت فرمود:« سوگند به خدا که ما بر حقّیم.» علی اکبر گفت:« پس ما را باکی از مرگ نیست.» امام فرمود:« خدا تو را جزای خیر دهد.»
* حسین(ع) در این منزل به عبیدالله جعفی چنین فرمود:
پس اگر ما را یاری نمی کنی خدای را بپرهیز از این که جزو کسانی باشی که با ما می جنگد. سوگند به خدا اگر کسی فریاد ما را بشنود و ما را یاری نکند، خدا او را به رو در آتش می افکند.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
احادیثی از امام مهدى(علیه السلام)
1- توجّه امام مهدى(علیه السلام) به شیعیان خویش
إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ، وَ لَوْ لا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللاَّْواهُ، وَ اصْطَلَمَکُمُ الاَْعْداءُ. فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا:
ما در رعایت حال شما کوتاهى نمىکنیم و یاد شما را از خاطر نبرده یم، که اگر جز این بود گرفتارىها به شما روى مىآورد و دشمنان، شما را ریشه کن مىکردند. از خدا بترسید و ما را پشتیبانى کنید.
2- عمل صالح و تقرّب به اهل بیت(علیهم السلام)
فَلْیَعْمَلْ کُلُّ امْرِء مِنْکُمْ بِما یُقَرَّبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَلْیَتَجَنَّبْ ما یُدْنیهِ مِنْ کَراهِیَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَإِنَّ امْرَأً یَبْغَتُهُ فُجْأَةً حینَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، وَ لا یُنْجیهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى حَوْبَة:
هر یک از شما باید به آنچه که او را به دوستى ما نزدیک مىسازد، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است، دورى گزیند، زیرا خداوند به طور ناگهانى انسان را مىگیرد، در وقتى که توبه برایش سودى ندارد و پشیمانى او را از کیفر ما به خاطر گناهش نجات نمىدهد.
3- تسلیم در مقابل دستورهاى اهل بیت(علیهم السلام)
فَاتَّقُوا اللّهَ، وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّو الاَْمْرَ إِلَیْنا، فَعَلَیْنَا الاِْصْدارُ، کَما کانَ مِنَّا الاِْیرادُ، وَ لا تَحاوَلُوا کَشْفَ ما غُطِّىَ عَنْکُمْ، وَ اجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إِلَیْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَةِ:
از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و کارها را به ما واگذارید، بر ماست که شما را از سرچشمه، سیراب برگردانیم، چنان که بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پى کشف آنچه از شما پوشیده شده نروید. مقصد خود را با دوستى ما بر اساس راهى که روشن است به طرف ما قرار دهید.
4- تحقّق حتمى حقّ
أَبَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لِلْحَقِّ إِلاّ إِتْمامًا وَ لِلْباطِلِ إِلاّ زَهُوقًا، وَ هُوَ شاهِدٌ عَلَىَّ بِما أَذْکُرُهُ:
خداوند مقدّر فرموده است که حقّ به مرحله نهایى و کمال خود برسد و باطل از بین برود، و او بر آنچه بیان نمودم گواه است.
5- خلقت هدفدار و هدایت پایدار
إِنَّ اللّهَ تَعالى لَمْ یَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثًا وَ لا أَهْمَلَهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَسْماعًا وَ أَبْصارًا وَ قُلُوبًا وَ أَلْبابًا ثُمَّ بَعَثَ إِلَیْهِمُ النَّبِیّینَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ، یَأْمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ وَ یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِیَتِهِ وَ یُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهِلُوهُ مِنْ أَمْرِ خالِقِهِمْ وَ دینِهِمْ وَ أَنـْزَلَ عَلَیْهِمْ کِتابًا، وَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ مَلائِکَةً یَأْتینَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ بَعَثَهُمْ إِلَیْهِمْ بِالْفَضْلِ الَّذى جَعَلَهُ لَهُمْ عَلَیْهِمْ:
خداوند متعال، خلق را بیهوده نیافریده و آنان را مهمل نگذاشته است، بلکه آنان را به قدرتش آفریده و براى آنها گوش و چشم و دل و عقل قرار داده، آن گاه پیامبران را که مژده دهنده و ترساننده هستند به سویشان برانگیخت تا به طاعتش دستور دهند و از نافرمانىاش جلوگیرى فرمایند و آنچه را از امر خداوند و دینشان نمىدانند به آنها بفهمانند و بر آنان کتاب فرستاد و به سویشان فرشتگان برانگیخت تا آنها میان خدا و پیامبران ـ به واسطه تفضّلى که بر ایشان روا داشته ـ واسطه باشند.
خبر آنلاین
خدایا!
این قامت خمیده جز به شوق دیدار تو راست نمیشود و این تنهای غریب جز در خانه ی تو هر آنچه خواست نمیشود!
خدای من!
اگر چه دستم از آنچه کرده می لرزد و اگر چه موریانه های بیم،استواری پاهایم را سست کرده است،دلم امیدوار رحمت توست و خاطرم جمع لطف توست.
خدایا!کوله بارم از توشه ی راه تهی است،انباشته از توکل که هست؟؟
خدایا!در زیر سنگینی گناه،دلخوشیم به دستهای مهربان توست…و من اینک درخت وجود خویش را در مسیر نسیم روح افزاری تو قرار داده ام و دهان تشنه ی گلبرگ وجودم را رو به باران تو گشوده ام…
بخوانید یاران، همه دلداران
سرود هم عهدی در فراق جانان
می خوانم هر شب، شعر هم عهدی
شب جمعه منم و ذکر یا مهدی
خصوصیات مولا علی علیه السلام در کلام رهبری
در امیرالمؤمنین سه جور صفات هست: یکی آن صفات معنویِ الهی است که با هیچ میزانی برای ماها اصلاً قابل سنجش نیست؛ ایمان، آن ایمانِ متعالیِ عمیق؛ سبقت در اسلام، فداکاری در راه اسلام. اخلاص؛ یک سرِ سوزن عاملی غیر از نیّت خدایی در عمل او وجود ندارد؛ ما [این را] اصلاً میفهمیم؟ برای امثال بنده اصلاً این حالت قابل درک است؟ همهی کارها برای خدا، برای رضای الهی، برای اجرای امر الهی؛ [یعنی] اخلاص. اینها اصلاً چیزهایی است که برای ما قابل توزین نیست؛ قابل توضیح هم درست نیست. علم و معرفت بِالله؛ معرفت بِالله. ما از خدا چه میفهمیم؟ ما وقتی میگوییم «سُبحانَ رَبِّی العَظیمِ وَ بِحَمدِه»، از این عظمت چه میفهمیم، امیرالمؤمنین چه میفهمد؟ معرفت بِالله. اینها یک سلسله از صفات امیرالمؤمنین است که اصلاً برای ما واقعاً قابل توصیف نیست، قابل فهم نیست؛ [اگر] بیایند بنشینند برای ما توضیح هم بدهند، ما درست به عمقش پی نمیبریم، از بس عظیم است، از بس عمیق است؛ این یک دسته از صفات امیرالمؤمنین است.
یک دسته دیگر، صفات برجستهی انسانی او است؛ اینها همان چیزهایی است که انسان مسلمان و غیر مسلمان و مسیحی و غیر مسیحی و بیدین و با دین و همه را مجذوب میکند: «شجاعت»، «رحم»؛ آن انسانی که در میدان جنگ آنجور میجنگد، وقتی سروکارش با یک خانوادهی یتیمدار میافتد، آنجور با یتیمان همراهی میکند، خم میشود، بچّه یتیمها را بازی میدهد، روی دوش خودش سوار میکند؛ اینها اصلاً همان چیزهایی است که ربطی به این ندارد که ما متدیّن باشیم و به چه دینی متدیّن باشیم تا اینها را احترام کنیم؛ هر انسانی در مقابل این عظمت وقتی قرار میگیرد احساس خضوع و تعظیم میکند. «ایثار»؛ ایثار یعنی دیگری را بر خودت ترجیح بدهی؛ یعنی گذشت؛ یعنی آنجایی که حق با شما است بهخاطر خدا، بهخاطر یک مصلحتی از این حق -البتّه حقّ شخصی- صرفنظر کنی؛ چه حقّ مالی، چه حقّ آبرویی، چه هر حقّ دیگری از حقوق خود؛ معنای ایثار این است. اینها هم یک دسته از صفات امیرالمؤمنین است که اگر انسان بخواهد بشمرد این خصوصیّات را یک کتاب میشود، یک طومار طولانیای خواهد شد.
دستهی سوّم از خصوصیّات امیرالمؤمنین، خصوصیّات حکومتی است که نتیجهی همان مسئلهی امامت است؛ امامت یعنی اینجور حکومتکردن. البتّه شدّت و ضعف دارد که آن حدّ اعلایش در شخصیّتی مثل امیرالمؤمنین هست. خصوصیّات حکومتی مثل چه؟ مثل «عدالت»، مثل «انصاف»، مثل «برابر قراردادن همهی آحاد مردم»، حتّی آنکسانی که در جامعهی شما زندگی میکنند، امّا در دین شما نیستند. امیرالمؤمنین وقتی شنید بسربنارطاة(۷) رفت وارد شهر شد و وارد [حریم] خانوادهها شد، یک خطبهی دردناکی دارد: بَلَغَنی اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم لِیَدخُلُ المَرأَةَ المُسلِمَةِ وَ الاُخرَی المُعاهَدَةِ فَیَنتَزِعُ حِجلَها؛(۸) شنیدم که این نیروهای ظالم و ستمگر و گستاخ وارد خانهی زنهای مسلمان و زنهای غیر مسلمان -مُعاهَد یعنی همان یهود و نصارایی که در جامعهی اسلامی زندگی میکردند- میشدند و لباسهای اینها را، حِجِل(۹) اینها را، دستبندهای اینها را، پابندهای اینها را میکشیدند و میبردند و غارت میکردند؛ بعد میفرماید که اگر انسان از غصّهی یکچنین چیزی بمیرد و جان بدهد، او را ملامت نباید کرد. ببینید شخصیّت این است، ترحّمش به مردم، دلسوزیاش نسبت به مردم، آن هم همهی مردم؛ خب در جامعهی اسلامی، یهودی و نصرانی و غیر اینها زندگی میکنند که اینها مُعاهَدند. خب از خصوصیّات حکومتی او این است: «عدل»، «انصاف»، «برابری».
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=34429
دعای فرج
گفتم: دلم گرفته و ابرهای اندوهش سیل آسا می بارد. آیا نمی خواهی با آمدنت پایان خوشی بر دلتنگیم باشی.
گفتی بگو: «اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: اگر امید آمدنت نبود، اگر روز خوش ظهور در ذهنم تجلی گر نبود، هیچ گاه روزگار انتظار را برنمی تابیدم. آیا نمی خواهی به خاطر تنها دلخوشی دل غمدیده ام بیایی.
گفتی: بگو«اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: روز آمدنت نبودم، روز رفتنت هم نبودم، اما حالا با التماس از تو می خواهم که روز ظهورت باشم،
گفتی: بگو«اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: تو که گفتی با غم شیعیانت دلتنگ می شوی، اما من سوختم و از تو خبری نشد.
گفتی: بگو«اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: چه روزها و چه شبها این دعا را زمزمه کرده ام اما تو نیامدی.
گفتی: صدای تپش های قلبت را بشنو، اگر از جان برایت عزیزترم با هر صدای تپش قلبت باید زمزمه کنی«اللهم عجل لولیک الفرج»
و من به عقب بازگشتم و دیدم که چه سالها قلبم تپیده و برای آمدنت دعای فرج نخوانده ام، ای عزیزتر از جانم.
مولا مهدی(عجل الله تعالی فرجه) بیا
قدس است به فتنه مبتلا، بسم الله
ای خیل مجاهدان! به پا، بسم الله
امروز ظهور کربلا در قدس است
برخیز به شوق کربلا، بسم الله
خبرگذاری فارس
کربلا خود را مهیا کن که می آید
حسین……..
از جفا خود را مبرا کن که می آید
حسین…….
ذره ذره خاک خود را شستشو کن در فرات
چون حرم آغوش خود وا کن که می آید
حسین ………
همره او هست زینب با زنان و کودکان
خیمه ای از عشق بر پا کن که می آید
حسین…….
او ز مکه تا به اینجا طی منزل کرده است
با قدوم او مدارا کن که می آید
حسین……
من گمانم در سفر از تشنگی آزرده است
جامی از آب گوارا کن که می آید
….حسین
عید (غدیر) گذشت و خبر از یار نیامد
بر زخم دل فاطمه، غمخوار نیامد
چند روز دگر مانده که با ناله بگوئیم
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
سقای حسین، سید و سالار نیامد
پنج شاخص انقلابیگری، انقلابی بودن و انقلابی ماندن
مطرحشده در بیانات رهبر انقلاب در حرم امام خمینی ۹۵/۳/۱۴
1-پایبندی به مبانی و ارزشهای اساسی اسلام و انقلاب
بنده در سال گذشته در همین جلسه راجع به مبانی امام صحبت کردم. مبانی اساسی ما آنهاست … اگر این پایبندی وجود داشت، حرکت، حرکت مستمر و مستقیم خواهد بود. در تندباد حوادث این حرکت تغییر پیدا نمیکند… نقطهی مقابل این پایبندی عملگرایی افراطی است. یعنی هر روزی به یک طرف رفتن، هر حادثهای انسان را به یک طرف کشاندن.
2-هدفگیری آرمانهای انقلاب و همت بلند برای رسیدن به آنها
بعضی سعی میکنند جامعه و جوانهای ما را دچار ناامیدی کنند. بگویند آقا فایده ندارد! نمیشود! نمیرسیم! … شاخص دوم این است که هرگز منصرف نشویم از رسیدن به آن اهداف بلند و آرمانهای بلند. تسلیم نشویم در مقابل فشارها.
3-پایبندی به استقلال کشور
استقلال سیاسی معنایش این است که ما در زمینهی سیاسی فریب [دشمن را] نخوریم… استقلال فرهنگی که از همه مهمتر است در این است که سبک زندگی را سبک زندگی اسلامی ایرانی انتخاب بکنیم… استقلال اقتصادی هضم نشدن در هاضمهی اقتصاد جامعه جهانی است.
4-حساسیت در برابر دشمن و نقشه دشمن و عدم تبعیت از آن
باید دشمن را شناخت، نقشهی او را فهمید، از تبعیت دشمن سر باز زد؛ این شاخص چهارم، این عدم تبعیت را قرآن، جهاد کبیر نام نهاده است.
5-تقوای دینی و سیاسی
اینکه ما عرض کردیم که باید به آرمانها پابند بود، اسلام اینها را از ما خواسته است. یک تکلیف دینی است و رعایت آن تقوای دینی است. تقوای سیاسی هم همراه همین است؛ تقوای سیاسی یعنی انسان از لغزشگاههایی که دشمن میتواند از آن استفاده بکند پرهیز بکند.
مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
آن روز را یادم نمیرود…
آن روز را یادم نمیرود که آن قدر در پای حصار کلبه تو ایستادم تا پنجرهای از رویت به سویم گشوده شد و گیسوان ستارهآگین تو را دیدم و به همین خاطر بود که هر روز به شفافترین قبله، تو را آرزو میکردم و شعرهایم را به عطر آسمانی تو خوشبو میکردم.
مولایم! ای ایدهآلترین هستی در دیدهام، هر وقت به تو مینگرم، درچشمانم ترنّم شبنم رنگ آبها موج میاندازد؛ نیلیترین و قشنگترین درودهایم را همراه با سبدی پر از گلهای رنگین نثارت میکنم و میدانم که میتوانم با همین ساز شکستهام شعرت را بسرایم؛ میدانم که میتوانم آنگونه که میخواهی بشوم؛ میدانم که خوب میدانی خستهام و دلشکسته، ولی چشم به تو دوختهام… .
پس ای امید زندگانیام! ای زیباترین هدفم! ای همه ما عاشق دیدارت، امروز به رهگذران بی حوصلهای که از گوشهای میگذشتند، گفتم: بیایید تا عاشقش باشیم، سپس قلبم را که آفتابی از نور تو، درونش را روشن کرده بود، نشانشان دادم. و در دستهای همه آنان شاخه نرگس گذاشتم و به آنها گفتم: هیچ وقت برای بیدار شدن دیر نیست.
مولای من! میدانم که باید تو را چنان دوست داشته باشم که همه به من غبطه بخورند، میدانم که باید کاری کنم که هیچ نقطهای در دنیا بدون عشق تو نماند، ای کاش چکاوکان آرزو، زودتر از سفر برگردند و مژدهی ظهورت را به من بدهند و من نیلوفرانه، با گُلها جایی در کنار تو، در دل آسمانها برای خود باز کنم.
ش. شیرزاد
ویسگون
سپید ترین شعرهایم را
برای سیاهترین روزهای عمر فلسطین سروده ام؛
در این زمانه که عاطفه وزنی ندارد
چگونه قافیه ها را ردیف کنم؟!
سپیدترین شعرهایم
سنگین ترین آنهاست؛
که برای انتفاضه سروده ام
سپیدترین شعرهایم
سبک ترین آنهاست؛
زیرا برای فلسطین سروده ام
اگرچه شاعر نیستم
هرگاه از فلسطین صحبت کرده ام
شعر قدسی سروده ام
سپید گفته ام چون خوب می دانم
در کنج راحت نشستن و از حماسه سرودن
نه وزنی دارد
و نه رنگی
و نه حتی ارزش کوچکترین سنگی
اگرچه روسیاه تر از سنگم
شعرم برای شما
همیشه سپید می ماند
چرا که من هم مانند شما
به تحقق وعده الهی یقین دارم:
” و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین”
احسان
آیات غمزه
آقای خامنهای! بگویید دیگر روضه حضرت قاسم(علیه السلام) نخوانند
شهید «مرحمت بالازاده» در 17خرداد 1349 در روستای «چای گرمی» از توابع اردبیل دیده به جهان گشود. مرحمت از اوایل کودکی جسور بود به طوری که مادرش به او میگفت: «میترسم چشم بخوری»
مرحمت دیگر نمیتواند تحمل کند و میخواهد در دوران ابتدایی به جبهه اعزام شود ولی اجازه اعزام به او داده نمیشود. مرحمت سرش را پائین انداخته و با حسرت میگوید: «اینها به من میگویند سن تو کم است اما خیال کردهاند، هر طوری شده من باید خودم را به جبهه برسانم». لذا برای رسیدن به هدف، تصمیم بزرگی میگیرد و خود را به تنهایی و با مشقت هر چه تمامتر به پایتخت میرساند و به ملاقات رئیسجمهور میرود.
با چه مشکلاتی وارد ساختمان ریاست جمهوری میشود، بماند. رئیسجمهور وقت، حضرت آیتالله خامنهای مدظله را ملاقات میکند. در آن ملاقات به حضور حضرت قاسم(علیه السلام) در واقعه عاشورا و 13 ساله بودن آن بزرگوار اشاره میکند و میگوید «اگر من 12 ساله اجازه حضور در جبهه ندارم، پس از شما خواهش میکنم که دستور بدهید بعد از این روضه حضرت قاسم(علیه السلام) خوانده نشود.»
حرفهای مرحمت رئیسجمهور را تحت تأثیر قرار داد و ایشان دست خطی با این مضمون مینویسد که «مرحمت عزیز میتواند بدون محدودیت به منطقه اعزام شود» یعنی مجوزی بسیار معتبر که نوجوانی با این قد و قواره ولی شجاع و نترس از رئیسجمهور میگیرد، جای هیچ حرفی و حدیثی را باقی نمیگذارد.
مرحمت در یکی از عملیاتها که در حال برگشت به موقعیت خودشان با نیروهای دشمن مواجه شد و این در حالی بود که آن شهید قهرمان اسلحهای هم در اختیار نداشت، ولی ناگهان متوجه شیئی شد و آن را برداشت و به عربی گفت: «قف» یعنی «ایست» آنها از ترس و وحشت تسلیم او شدند و مرحمت در تاریکی شب آنها را به مقر برد.
افسر عراقی دستگیر شده به فرمانده ایرانی میگفت: «میخواهم از شما یک سوال بپرسم. من خودم در چند کشور دوره چریکی دیدهام ولی تابحال اسلحهای که سرباز شما بدست داشت را ندیدهام». مرحمت که به دستشویی رفته بود و اسلحه هم نبرده بود، متوجه اگزوز لودری که به زمین افتاده بود می شود و آن را برمیدارد و عراقیها هم از خوفی که خداوند به دل آنها انداخته بود، آن را اسلحهای پیشرفته میبینند و مرحمت برای اینکه نیروهای دشمن را خوار و ذلیل نشان بدهد، به جای اینکه اگزوز را بیاورد آفتابه را میآورد و میگوید «من با این اسلحه شما را اسیر گرفتهام» این حرف باعث انفجار خنده در بین رزمندگان اسلام و شرمساری نیروهای عراقی میشود.
مرحمت حدود سه سال در جبههها، جنگید تا اینکه 21 اسفند 1363 در عملیات بدر در جزایر جنوب به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
کیهان
آیت الله بهجت:
????آنچه معاویه و یزید بالفعل داشتند ما بالقوه داریم.
❌خیلی به خود مغرور نشویم.
????اینطور نیست که آنها از جهنم آمده باشند و ما از بهشت.
به خدا پناه ببریم.
امام خامنهای در میان جمعی از رزمندگان
در سنگر انتفاضه …
14 رباعی از رضا اسماعیلی
__________________
____________________
___________________________
1
باید سخن از حقیقت دین گفتن
از حرمت قبلۀ نخستین گفتن
امروز برای شاعران تکلیف است
با لهجۀ شعر ، از فلسطین گفتن
2
ای قدس ! ظهور مُنتَظر نزدیک است
خورشید دمیده و سحر نزدیک است
در سنگر انتفاضه پا بر جا باش
یک سنگ دگر بزن ، ظفر نزدیک است
3
ای معجزۀ قیام قامت ، ای قدس !
خون نامۀ عشق و استقامت ، ای قدس !
در راه رهایی تو جان می بازیم
ای قبلۀ دین ، سرت سلامت ، ای قدس !
4
با شوق رهایی ات ، نَفس می گیریم
ای قدس ! تو را ز خار و خس می گیریم
ما خاک تو را به تین و زیتون سوگند
فردا ز نفاق و کفر پس می گیریم
5
« صهیون » ، نه مرام و نام ، یک زنجیر است
آمیزه ای از خیانت و تزویــــــــــر است
تــــــــــــــــردید مکن در این حقیقت ، ای قدس !
دَجّال زمانــــــــــه این گُـــــــــــراز پیر است
6
بر صورت دین ، ز غُصه چین افتاده
چــــون قبلــه به دست ملحدین افتاده
از غفلت مـــــــا ، عقــرب اسراییلـی
مثل سرطان به جــــــــان دین افتاده !
7
راز دل خسته را نگهدار ، ای قدس !
این ساز شکسته را نگهدار ، ای قدس !
پیروزی دل نواز تو نزدیک است
این شور خجسته را نگهدار ، ای قدس !
8
تو خانه به خانه ، با ستم می جنگی
بی عذر و بهانه ، با ستم می جنگی
در دست تو سنگ و در گلویت آواز
با سنگ و ترانه ، با ستم می جنگی
9
در دست تو سنگ و در نگاهت ایمان
همزاد حماسه ، همنشین طوفان
پیروزی انتفاضه ات نزدیک است
ای بغض شکسته در گلوی انسان
10
همسایۀ غربت تو بودن سخت است
از بغض شکسته ات سرودن سخت است
گفتن ز تو ای قصیدۀ غم ، ای قدس !
با لهجۀ این دو بیت الکن سخت است
11
هر چند پرنده ای قفس آبادی
بازیچه ی دست ظالم صیادی
پرواز دوباره را به خاطر بسپار
چیزی به خدا نمانده تا آزادی
12
در چشم زمین ، حماسه ای زیبایی
تو قلب زمین و قبلۀ دل هایی
در سنگر انتفاضه تا پیروزی
مانند غرور کوه پا بر جایی
13
برخیز که شمر بی حیا در قدس است
دَجّال به مَکر مبتلا در قدس است
لبیک بگو به « هَل مِن … » عاشورا
امروز سپاه کربلا در قدس است
14
قدس است به فتنه مبتلا ، بسم الله
ای خیل مجاهدان ! به پا ، بسم الله
امروز ظهور کربلا در قدس است
برخیز به شوق کربلا ، بسم الله
موسسه ندا
سوگواری عامل وحدت و رمز موفقیت
هر ملتی برای بقا و موفقیت خویش نیاز به عامل وحدت و اجتماع دارد، بدون شک مهم ترین عامل وحدت در میان پیروان اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) که با کمترین زحمت و هزینه، می تواند توده های میلیونی را گرد یک محور قرار دهد. همین مراسم عزاداری بر سالار شهیدان و یاران با وفای اوست. این عامل می تواند رهایی بخش انسان ها از چنگ استبداد و استعمار باشد.
در طول تاریخ جریان سوگواریی بر شهیدان کربلا، زمینه ساز قیام ها و انقلاب های کوچک و بزرگ بوده است، مانند قیام توابین که با یزیدیان جنگیدند، و قیام مختار که اکثر خون آشامان کربلا را به سزای اعمالشان رساند و شکست سختی بر سپاه نیرومند اموی وارد ساخت و … . به طور کلی به گفته برخی از صاحب نظران، بیشتر انقلاب های دنیا از توجه به قیام حماسه سازان کربلا نشأت گرفته است که یک نمونه آشکار آن، آزادسازی شبه قاره هند، از دست استعمار انگلیس بود. گاندی رهبر این انقلاب می گوید: من برای ملت هند چیز تازه ای نیاوردم، فقط نتیجه ای که از مطالعات و تحقیقاتم درباره تاریخ زندگی قهرمان کربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت هند نمودم، اگر بخواهیم ملت هند را نجات دهیم واجب است همان راهی را بپیماییم که حسین بن علی (علیه السلام) پیمود.[1]
نمونه دیگر آن، نقش عظیم حادثه کربلا و عاشورا، در به وجود آمدن انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) است که دنیا را به لرزه افکند. و نمونه اخیر آن، مقاومت حزب الله لبنان که وابسته به مکتب حسین (علیه السلام) بودند در برابر اسرائیل و رژیم تا دندان مسلح صهیونیستی است که آنان در برابر قدرت ایمان و فداکاری حزب الله گیج و مبهوت شدند و با شکستی مفتضحانه روبرو گشتند.
امیدواریم ما نیز از ارادتمندان واقعی آستان مقدس اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و پیروان راستین آن بزرگوار بوده و عنایت وی شامل حال ما گردد.
[1] نگاهی به زندگی امام حسین (ع)، محمد محمدی اشتهاردی، ص109
اسلام کوئست
اخلاق، شناسنامه پیامبر اسلام
اخلاق، شناسنامه پیامبر اسلام و دین و تمدن اسلامی است. زمانی که خدا پیامبرش را معرفی می نماید می فرماید: «انک لعلی خلق عظیم» یعنی «تو دارای اخلاقی بزرگ هستی». در اینجا می بینیم که خداوند نمی گوید تو دارای فقه بزرگ و یا فلسفه و علم و سیاست و اداره بزرگ هستی. پیامبر هم که شناسنامه رسالت خویش را در پیش ما می گذارد می گوید: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» یعنی من آمده ام تا بزرگمنشی های اخلاقی را به پایه کمال برسانم. در اینجا باز هم می بینیم که او نمی گوید من آمده ام تا مبادی اقتصاد و فلسفه و شعر و فقه و عقیده و سیاست و حکم را به پایه اکمال برسانم بلکه تنها بر اخلاق اشاره نموده و از واژه «انما» که «اداة حصر» است در جهت رساندن مفهوم رسالت خویش استفاده می نماید.
اخلاق، بیانگر هویت اسلامی در عرصه روابط بین الدول به حساب می آمد. زمانی که جعفر فرزند ابو طالب در برابر نجاشی پادشاه حبشه قرار گرفت جامعه اسلامی و پیامبر آن را چنین معرفی نمود: ما اهل جاهلیت بودیم، مردار می خوردیم، صله رحم را مراعت نمی نمودیم، به فحشا دست می یازیدیم، حقوق همسایه را مراعت نمی کردیم، قوی ما بر ضعیف ستم می نمود، تا آنکه مردی راستگو و امانتدار و پاکدامن در میان ما مبعوث شد و از ما خواست تا راستگو باشیم، امانتدار باشیم، صله رحم داشته باشیم، خون همدیگر را نریزیم، سخن بد نگوییم، مال یتیم را نخوریم، و به زنان تهمت مبندیم.
آنچه به نام «پنج بنای مسلمانی» هم شناخته می شود دارای رابطه تنگاتنگی با اخلاق است. پیامبر اسلام می فرماید: اکمل المومنین ایمانا احسنهم خلقا. یعنی: ایمان آن عده مومنان کامل است که دارای اخلاق نیکو اند.
و در باره نماز قرآن خود می فرماید: ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنكر. به این معنی که نماز هم از فحشاء و هم از منکرات منع می نماید.
در باره زکات قرآن کریم می فرماید: خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکیهم بها. یعنی: از اموال ایشان زکات بگیر تا آنکه آنها تطهیر و تزکیه شوند.
در باره روزه پیامبر اسلام می فرماید: من لم یدع قول الزور والعمل به فلیس لله حاجه فی ان یدع طعامه و شرابه. یعنی: کسی که سخن دروغ و عمل به آن را کنار نگذارد خداوند به عدم خوردن و عدم نوشیدن او نیازی ندارد.
و در باره حج آیت ۱۹۷ سوره بقره می گوید: فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فی الحج. یعنی: نه همبستری و نه گناه و مجادله در حج جایز است.
استاد مطهری (ره) می فرمودند:
ما اکنون بیش از هر چیزی نیازمندیم به یک رستاخیز دینی و اسلامی، به یک احیاء تفکر دینی، به یک نهضت روشنگر اسلامی. اگر فعالیتهای مذهبی مسیحیها را در نظر بگیریم که از خطابه و مقاله، به عمل و احسان و تبلیغ رسیده، خواهیم دید که ما هنوز اندرخم یک کوچه ایم! نوعی خطای دیدِ ناقص در بینش ما وجود دارد.
یک دست به مُصحفیم و یک دست به جام گه نـزد حلالیـــم و گهی نـزد حــرام
حسین(علیه السلام)، شهید فراموشکاری مردم شد! روز عاشورا فرمود: اِرجعوا الی عُقولکم (به عقل و خردتان مراجعه کنید.)
پس برای برگزای یک مجلس عزاداری مناسب نیازمند بازنگری در بسیاری از زمینه ها هستیم از جمله:
توهین و لعن علنی به مذاهب و افراد غیرشیعی؛ شهید مطهری (ره) میفرماید: «ما به نامهای مختلف مذهبی و فرقه ای، دائماً به جان هم میافتیم و فحش به یکدیگر میدهیم.»
برهنه شدن (با خوف رؤیت نامحرم) و هَروله کردن در تاریکی؛
خطر انزوای جوانان از مسجد و تقابل آن با هیئت و خدائی نکرده سر از خانقاه درآوردن؛
اِضرار به نفس؛
رقابتهای منفی و غیرخدائی؛
گم شدن هدف در کم و کیف اطعام؛
ترجیح عزاداری و خدمات بر واجبات؛
درآمدزایی آنچنانی به نام اهلبیت(ع)؛
ریشه گرفتن خرافات نظیر تابلوهای عریض و طویل؛
علمهای بیخاصیت (تعبیر آیت الله جوادی آملی)؛
عکسها ازجمله چاپ عکس مداح و واعظ بر روی بنرها و پوسترها، از آن حواشی است که ما را از متن دور میکند، استاد مطهری (ره) میفرماید: «اسلام شعائر تصویری ندارد)؛
اطاله مجلس تا پاسی از شب و تأثیرات سوء آن برای جوانان و خانواده ها؛
ادبیات خاص داش مشتیگری و محاوره چاله میدانی( به خیال یک رنگ بودن و بی ریایی)؛
اسراف و تجمل و هدردادن اموال؛
اختلاط دستههای عزاداری با نامحرمان؛
برنامهریزی ناصحیح؛
تبعیت از هوا و عدم اخلاص؛
تابناک
محتوای سخنرانی ها ومراثی در مراسم عزاداری
- انتخاب سخنرانان در مراسم عزاداری بسیار مهم است؛ چرا که اولا این ایام، زمانی است که مردم آمادگی و پذیرش بیشتری برای راهنمایی دارند و ثانیا فرصت بسیار مناسبی برای بیان فلسفه ی قیام عاشورا و همچنین آشنا ساختن همه ی مردم - بخصوص نوجوانان و جوانان - با واقعیات اسلام و تشیّع است. بنابراین گردانندگان اصلی چنین مراسمی باید بدانند که اگر در انتخاب سخنران دقّت نکنند، فرصتهای ارشادی را از دست خواهند داد.
- سخنرانان و مرثیه سرایان باید به اقتضای جلسه اِشراف داشته باشند و توجّه نمایند که چه افرادی در مراسم شرکت کرده اند، چه آمادگی هایی دارند و چه نوع پیام هایی برای آنان مناسب است…
اقتضای زمانی و ارتباط مسائل با زمان حال و بیان وظایف فردی و جمعی در شرایط حاضر نیز باید مدّ نظر باشد. قابل ذکر است که خلوص نیّت و شخصیت مثبت سخنران و نوحه سرا در انتقال مطالب و تأثیر گذاری پیام، نقش بسزایی دارد.
- در مراسم باید به باز خورد پیامها نیز توجّه شود. سخنران جلسه باید توجّه نماید که مطالبش چه تأثیری دارد و شنوندگان چه عکس العملی نشان می دهند؟ مرثیه سرایان ونوحه سرایان نیز باید توجّه نمایند که مردم از مراثی و نوحه ها چگونه استقبال می کنند؟ نحوه ی تکرار مردم، باز خورد مناسبی است ونشان می دهد که چقدر پیام برای شنونده جا افتاده است.
حوزه نت
غالب مداحان ؛طالب ازدحام جمعیت و شور مردم هستند.
شهید مطهری (ره) میفرماید: «غالب بانیان و روضه خوانها دنبال دو چیز هستند: اول؛ کثرت جمعیت، دوم: شور و واویلا به پا کردن. مگر میخواهیم سان ببینیم؟ مگر میخواهیم رژه برویم.»
گاهی با تفاخر بیان میشود که فلان مجلس دو هزار نفر را اطعام کرد: «کَمْ مِنْ فِئةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئةٍ کَثیَرةٍ (بسا گروه اندکی بر جمع بسیاری غالب میشوند. سوره بقره، آیه 246)»، جمعیت در تقبل اعمال و تقرب به خدا چه اندازه ملاک است؟ اصلاً هدف چیست؟
یا گفته میشود فلانی یخش نگرفت! (کنایه از عدم توانائی وی در منقلب کردن مجلس). توقع شور و کربلا به پا کردن به هر قیمتی که ارزش ندارد. به قول استاد مطهری (ره): «از راه قصابی کردن مردم اگر یک دریا هم اشک بگیرند و داد بکشند، فائدهای ندارد، انتظاری که برای کربلا شدن داریم، خودش دروغساز است.»
تابناک
اذان دعوت ملاقات است.
همان گونه که روزقیامت مردم برای عرضه ی بر خداوند فراخوانده میشوند ؛ در
این دنیا هم مؤذنین ، مومنان را به مجلس معراج و زیارت حضرت حق فرا می خوانند .
پس اگر معرفت انسان در این دنیا به حدی باشد که از این ندا لذت ببرد ، در آخرت هم از ملاقات پروردگار
بی بهره نخواهد ماند.
اسرار الصلاه،حاج میرزا جواد ملکی تبریزی،ترجمه رضا رجب زاده،ص271
بکوشید تا عاشق شوید چرا که مسیر عشق بی انتهاست.
مبدأش کربلا ومقصدش تا خداست.
مهمترین گناهان کبیره
کمترین تعدادی که برای گناهان کبیره درروایات بیان شده پنج تاست که عبارت است از:
1-شرک به خدا
2-عاق والدین
3-خوردن ربا پس از بینه
4-فرار از میدان جنگ
5-تعرب بعد از هجرت(انحراف از راه حق و پیوستن به گمراهان بعد از ورود به حریم سعادت و همراهی با هدایت یافتگان؛انحراف از ولایت اهل بیت علیه السلام)
اسرار الصلاه،حاج میرزا جواد ملکی تبریزی،ترجمه رضا رجب زاده،ص81
همیشه باید در حال توبه بود به خاطر اینکه ؛
1- یا با اعضا و جوارح مرتکب گناه میشویم.
2_یا تصمیم به انجام گناه می گیریم.
3_یا خطوات قلبی و وسوسه شیطان ما را از خدا دور می کند.
4_یا در علم به خدا و صفات و آثار او غفلت کرده و کوتاهی می کنیم.
همه اینها نقص است و مشغول شدن به اضداد اینها رجوع و بازگشت است از نقص به سمت کمال. و توبه چیزی جز همین بازگشت نیست.
اسرار الصلاه،حاج میرزا جواد ملکی تبریزی،ترجمه رضا رجب زاده،ص77و78
عشق قیمت ندارد توبگو این لحظه چند⁉ (سلامتی مدافعان حرم صلوات)
منکر ولایت در دوزخ
به یاد بیاورید روزی را که خاتم النبین آخرین پیام را ابلاغ کرد و فرمود: (1)
این سخن حقی است که اگرنادیده گرفتید ؛ نورالهی را کتمان کرده اید . مگر نمی دانید پیامبر صلی الله علیه وآله
چیزی جز وحی را ابلاغ نکرد .پس نه تنها آیه ابلاغ (2)، اکمال دین (3)، تطهیر (4)، آیه ولایت (5)را منکر شده بلکه
تمام ایات حق را تکذیب کرده اید .چرا که رسول خدا فرمود : هیچ آیه ای از خشنودی خدا نازل نشد مگر اینکه این آیه
در مورد او (علی علیه السلام ) بود و خداوند هیچ کجا نفرمود :(( ای کسانی که ایمان آوردید)) مگر این که علی در راس
آنان بود وهیچ آیه مدحی در قرآن نازل نشد مگر اینکه درباره اوبود.(6)
پس هرکه منکر حق شده ، بهتر از آتش افروخته دوزخ ، سزاوار او نیست پس نه تنها مورد لعن و سرزنش خدا هستند
که دوزخیان یکدیگر را نیز لعن میکنند.(7)
آری یکدیگر را لعن کنید ای گروه منکر ، آری شما که تکذیب کننده ی ابلاغ روشن نبی خدا بودید . چیزی نمانده بشنوید
صدای ترسناک جهنم را در حالی که پیوسته فوران می کند و از حضور شما ناله می کشد .
خزنه و نگهبان دوزخ شما را می خواند و می پرسد : مگر بیم دهنده ای به سراغتان نیامد ه بود ؟(8)
در آن روز چه پاسخی خواهید داد؟امروزتان را نمی گویم ، فردا روز ، در سرای دیگر ،چه خواهید گفت؟
اگر از زبان شما سخن راست بیرون می آمد به یقین منکر نمی شدید ولایت الهی را . شما راست نمی گویید ، حقیقت را
کتمان میکنید ؛ پس بگذارید پاسخ شما را از قول خداوند بگوییم که حجت است میان ما و شما . خداوند از زبان حال
شما بهتر آگاه است ویاد میکند از روزی که خواهید گفت: ((چرا ، بیم دهنده ای به نزد ما آمد ولی ما او را تکذیب کردیم
و گفتیم خداوند هر گز چنین چیزی نازل نکرده است.شما نیستید مگر در گمراهی بزرگ!))(9)
1- فرازی از خطبه غدیر؛مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِی مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی، وَ مُوالاتُهُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَی.
هر آن که من سرپرست اویم، این علی سرپرست اوست. و او علی بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده شده است.
2-مائده67_ و فرازی از خطبه غدیر.
3-مائده3_ و فرازی از خطبه غدیر.
4-احزاب33
5-مائده55_ و فرازی از خطبه غدیر.
6-فرازی از خطبه غدیر ؛ وَ مانَزَلَتْ آیَةُ رِضاً (فی الْقُرْآنِ) إِلاّ فیهِ، وَلا خاطَبَ الله الَّذینَ آمَنُوا إِلاّبَدَأ بِهِ، وَلانَزَلَتْ آیَةُ مَدْحٍ فِی الْقُرْآنِ إِلاّ فیهِ،
آیه رضایتی در قرآن نیست مگر این که درباره ی اوست. و خدا هرگاه ایمان آوردگان را خطابی نموده به او آغاز کرده [و او اولین شخص مورد نظر
خدی متعال بوده است ] . و آیه ی ستایشی نازل نگشته مگر درباره ی او.
7- فرازی از خطبه غدیر؛ أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ قالَ الله فیهِمْ: (کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها) الآیة.
هان! خداوند درباره ی ستیزگران با آنان فرموده: «هرگاه امتی داخل جهنم شود همتی خود را نفرین کند.»
8- فرازی از خطبه غدیر؛ أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ یَصْلَونَ سَعیراً.
أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ یَسْمَعونَ لِجَهَنَّمَ شَهیقاً وَ هِی تَفورُ وَ یَرَوْنَ لَهازَفیراً.
أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذینَ قالَ الله عَزَّوَجَلَّ: (کُلَّما أُلْقِی فیها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَلَمْ یَأتِکُمْ نَذیرٌ،
هان! دشمنان آنان آن کسانی اند که در آتش درآیند. و همانا ناله ی افروزش جهنم
را می شنوند در حالی که شعله هی آتش زبانه می کشد و زفیر (صدی بازدم) جهنم را نیز درمی یابند.
هان! خداوند درباره ی ستیزگران با آنان فرموده: «هرگاه امتی داخل جهنم شود همتی خود را نفرین کند.»
هشدار! که دشمنان امامان همانانند که خداوند درباره ی آنان فرموده: «هر گروهی از آنان داخل جهنم شود نگاهبانان می پرسند: مگر برایتان ترساننده ی نیامد؟!
9- فرازی از خطبه غدیر؛قالوا بَلی قَدْ جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبْنا وَ قُلنا مانَزَّلَ الله مِنْ شَیءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ فی ضَلالٍ کَبیرٍ) إِلی قَوله: (أَلافَسُحْقاً لاَِصْحابِ السَّعیرِ).
می گویند: چرا ترساننده آمد لیکن تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند وحی نفرستاده و شما نیستید مگر در گمراهی بزرگ!» تا آن جا که فرماید:
«هان! نابود باد دوزخیان!»
گواهی غدیر
بایستید.همه باید در در این صحرا جمع شوند . انگار خبر مهمی است که حتی حال و هوای کاروانیان نیز با همیشه
متفاوت است . انگار ملائک نیز انتظار خبر مهمی را می کشند. خبر انقدر مهم است که تکمیل رسالت پیامبر به آن وابسته
است.(1)
آری به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله همه باید جمع شوند در اینجا ،کنار برکه غدیر. اینجا مناسب ترین مکان است
برای ابلاغ آخرین پیام.(2) خبر باید در حضور بیش از هجده هزارنفر بیان شود تا همه شاهد و گواه باشند. اما نه ؛ به آنها
اعتباری نیست که بیعت شکنندو جاهل . تو شاهد باش غدیر آری تو . تو گواه ولایت علی علیه السلام باش . تو شاهد
باش که پیامبر صلی الله علیه و آله امروز حجت تمام میکند و رسالتش را ، زیر این آفتاب گرم و سوزان ؛ که غدیر مناسب
تر است برای گواهی دادن.
انگار امروز آفتاب هم می خواهد زبان باز کند و حرف بزند که تند تر از همیشه می تابد.
انگار می خواهد رشادت و فضائل علی علیه السلام را یاد آور شود . چه گواهی بهتر از این ؟
مگر به خاطر نمی آورید علی علیه السلام نخستین مومن به خدا و رسولش است؟(3)
مگر به خاطر نمی آورید خیبر را که علی علیه السلام در هایش را گشود و شد به منزله هارون نسبت به موسی کلیم
الله!(4)
مگر فراموش کرده اید پیروزی تمام اسلام را در مقابل کفر ، آن زمان که علی علیه السلام ، عمر بن عبدود را به زانو در
آورد!(5)
مگر نه اینکه خداوند این بخشنده ی راکع را ولایت داده است بر مسلمین.(6)
مگر نه اینکه علی علیه السلام همان ((جنب الله )) است در قرآن.(7)
مگر نه اینکه دشمن او مورد لعن و خشم نبی خداست.(8)
مگر نه اینکه تنها مفسر و مبین کتاب خداست.(9)
چشم باز کنید ای جماعت مسلمین ! این دست علی علیه السلام است که به نشانه ی ولایت و برتری بالا میرود. (10)
مگر می شود انکار کرد ولایت او را ! نه هرگز نمی شود . تا غدیر هست ، زمین و زمان ، صحرا و آفتاب سوزان آنچنان
گواهی می دهند به اتمام رسالت با ابلاغ ولایت علی علیه السلام که حتی مخالفان عاجزند از انکار سروری تو مولا علی علیه السلام.(11)
1-مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّما أَکْمَلَ الله عَزَّوَجَلَّ دینَکُمْ بِإِمامَتِهِ.
هان مردمان! خداوند عزّوجلّ دین را با امامت علی تکمیل فرمود(خطبه غدیر)
2-فَأَوْحی إِلَی: (بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحیمِ، یا أَیُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ - فی عَلِی یَعْنی فِی الْخِلاَفَةِ لِعَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ - وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ).
پس آنگاه خداوند چنین وحی ام فرستاد: «به نام خداوند همه مهرِ مهرورز. ای فرستادی ما! آن چه از سوی پروردگارت درباری علی و خلافت او بر تو فرود آمده بر مردم ابلاغ کن، وگرنه رسالت خداوندی را به انجام نرسانده ای؛ و او تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد.»(خطبه غدیر)
3- أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِالله وَ رَسُولِهِ (لَمْ یَسْبِقْهُ إِلَی الْایمانِ بی أَحَدٌ)،
اولین نمازگزار و پرستشگر خدا به همراه من است.(خطبه غدیر)
4-أَنَّ عَلِی بْنَ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی (عَلی أُمَّتی) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدی، الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِی بَعْدی وَهُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدَالله وَ رَسُولِهِ.
علی بن ابی طالب برادر، وصی و جانشین من در میان امّت و امام پس از من بوده. جایگاه او نسبت به من به سان هارون نسبت به موسی است، لیکن پیامبری پس از من نخواهد بود او (علی)، صاحب اختیارتان پس از خدا و رسول است؛(خطبه غدیر)
5-پیامبر اسلام گفت: «بَرَزَ الاِْسْلامُ کلُّهُ إلی الشِّرْک کلِّهِ / اینک همه اسلام در برابر همه کفر ایستاده است.»کتاب حیدرانه ها ص82 و سایت حوزه نت
6-وَقَدْ أَنْزَلَ الله تَبارَکَ وَ تَعالی عَلَی بِذالِکَ آیَةً مِنْ کِتابِهِ (هِی): (إِنَّما وَلِیُّکُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُواالَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)، وَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ الَّذی أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَهُوَ راکِعٌ یُریدُالله عَزَّوَجَلَّ فی کُلِّ حالٍ.
و پروردگارم آیه ای بر من نازل فرموده که: «همانا ولی، صاحب اختیار و سرپرست شما، خدا و پیامبر او و ایمانیانی هستند که نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند.» و هر آینه علی بن ابی طالب نماز به پا داشته و در رکوع زکات پرداخته و پیوسته خداخواه است.(خطبه غدیر)
7-مَعاشِرَ النَّاسِ، إِنَّهُ جَنْبُ الله الَّذی ذَکَرَ فی کِتابِهِ العَزیزِ، فَقالَ تعالی (مُخْبِراً عَمَّنْ یُخالِفُهُ): (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ الله).
هان مردمان! همانا او هم جوار و همسایه خداوند است که در نبشته ی عزیز خود او را یاد کرده و درباری ستیزندگان با او فرموده: «تا آنکه مبادا کسی در روز رستخیز بگوید: افسوس که درباری همجوار و همسایه ی خدا کوتاهی کردم…»(خطبه غدیر)
8-أَلا إِنَّ جَبْرئیلَ خَبَّرنی عَنِ الله تَعالی بِذالِکَ وَیَقُولُ: «مَنْ عادی عَلِیّاً وَلَمْ یَتَوَلَّهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَتی وَ غَضَبی»،
هان! بدانید جبرئیل از سوی خداوند خبرم داد: «هر آن که با علی بستیزد و بر ولایت او گردن نگذارد، نفرین و خشم من بر او باد!» (خطبه غدیر)
9-مَعاشِرَالنّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آیاتِهِ وَانْظُرُوا إِلی مُحْکَماتِهِ وَلاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ، فَوَالله لَنْ یُبَیِّنَ لَکُمْ زواجِرَهُ وَلَنْ یُوضِحَ لَکُمْ تَفْسیرَهُ إِلاَّ الَّذی أَنَا آخِذٌ بِیَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلی …(خطبه غدیر)
هان مردمان! در قرآن اندیشه کنید و ژرفی آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهاتش پیروی ننمایید. پس به خدا سوگند که باطن ها و تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام
10-لَنْ یُوضِحَ لَکُمْ تَفْسیرَهُ إِلاَّ الَّذی أَنَا آخِذٌ بِیَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلی وَشائلٌ بِعَضُدِهِ (وَ رافِعُهُ بِیَدَی) وَ مُعْلِمُکُمْ: أَنَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِی مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی، وَ مُوالاتُهُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَی.
تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام می دارم که: هر آن که من سرپرست اویم، این علی سرپرست اوست. و او علی بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده شده است.(خطبه غدیر)
11-حافظ ابن سمان از عمر نقل کرده که عمر گفته است:((هذا مولای و مولی کل مومن، و من لم یکن مومن مولاه فلیس بمومن؛ علی علیه السلام مولی من و همه مومنان است ؛ و هر کس او مولایش نباشد مومن نیست))الریاض النظره2: 170{3/ 115}- برگزیده الغدیرص122
منبع (خطبه غدیر): علامه امینی، الغدیر، ج1ص12-151و294-322. شیخ عبدالله، بحرانی، عوالم العلوم، ج15/3ص 307-327. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج37ص181-182. حر عاملی، اثبات الهداة، ج2ص200-250. سید ابن طاووس، الطرائف، ص33. , اختصاصی حوزه نت