در آتش عشقم
هيزم بريز …
هواي نبودنت
سرد است !!!
علی شایگان
در آتش عشقم
هيزم بريز …
هواي نبودنت
سرد است !!!
علی شایگان
مهدویت در خطبه غدیر
هر انسانی که مورد ظلم و ستم واقع شده به دنبال ستاندن حق خود از ظالم است. اما روزگار سخت تر از آن است که
انسان به تنهایی بتواند حق خود را بستاند . همین امر باعث شده تا به دنبال یک منجی بگردد اما هر چه میگردد به او
نمی رسد ؛ اما منتظر ظهور اوست تا بیاید و جهان را پر از عدل داد کند.
پس هر انسان آزاده ای با ما شیعیان در انتظار است . چرا که امام ما همان منجی است ؛ چه آنها ایشان را بشناسند چه
نشناسند! چه باور داشته باشند چه نداشته باشند !
آری او خواهد آمد. این وعده خداوند است که از زبان آخرین فرستاده اش در روز غدیر جاری شد:
أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِی.
أَلا إِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَی الدِّینِ.
أَلا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ.
أَلا إِنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَهادِمُها.
أَلا إِنَّهُ غالِبُ کُلِّ قَبیلَةٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْکِ وَهادیها.
أَلاإِنَّهُ الْمُدْرِکُ بِکُلِّ ثارٍ لاَِوْلِیاءِالله.
أَلا إِنَّهُ النّاصِرُ لِدینِ الله.
أَلا إِنَّهُ الْغَرّافُ مِنْ بَحْرٍ عَمیقٍ.
أَلا إِنَّهُ یَسِمُ کُلَّ ذی فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ کُلَّ ذی جَهْلٍ بِجَهْلِهِ.
أَلا إِنَّهُ خِیَرَةُالله وَ مُخْتارُهُ.
أَلا إِنَّهُ وارِثُ کُلِّ عِلْمٍ وَالُْمحیطُ بِکُلِّ فَهْمٍ.
أَلا إِنَّهُ الُْمخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الْمُشَیِّدُ لاَِمْرِ آیاتِهِ.
أَلا إِنَّهُ الرَّشیدُ السَّدیدُ.
أَلا إِنَّهُ الْمُفَوَّضُ إِلَیْهِ.
أَلا إِنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرونِ بَیْنَ یَدَیْهِ.
أَلا إِنَّهُ الْباقی حُجَّةً وَلاحُجَّةَ بَعْدَهُ وَلا حَقَّ إِلاّ مَعَهُ وَلانُورَ إِلاّعِنْدَهُ.
أَلا إِنَّهُ لاغالِبَ لَهُ وَلامَنْصورَ عَلَیْهِ.
أَلاوَإِنَّهُ وَلِی الله فی أَرْضِهِ، وَحَکَمُهُ فی خَلْقِهِ، وَأَمینُهُ فی سِرِّهِ وَ علانِیَتِهِ.
آگاه باشید! همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست. هان! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود.
هشدار! که اوست انتقام گیرنده از ستمکاران.
هشدار! که اوست فاتح دژها و منهدم کننده ی آنها.
هشدار! که اوست چیره بر تمامی قبایل مشرکان و راهنمی آنان.
هشدار! که او خونخواه تمام اولیی خداست.
آگاه باشید! اوست یاور دین خدا.
هشدار! که از دریایی ژرف پیمانه هایی افزون گیرد.
هشدار! که او به هر ارزشمندی به اندازه ی ارزش او، و به هر نادان و بی ارزشی به اندازه ی نادانی اش نیکی کند.
هشدار! که او نیکو و برگزیده ی خداوند است.
هشدار! که او وارث دانش ها و حاکم بر ادراک هاست.
هان! بدانید که او از سوی پروردگارش سخن می گوید و آیات و نشانه هی او را برپا کند. بدانید همانا اوست بالیده و استوار.
بیدار باشید! هموست که [اختیار امور جهانیان و آیین آنان ] به او واگذار شده است.
آگاه باشید! که تمامی گذشتگان ظهور او را پیشگویی کرده اند.
آگاه باشید! که اوست حجّت پایدار و پس از او حجّتی نخواهد بود.درستی و راستی و نور و روشنایی تنها نزد اوست.
هان! کسی بر او پیروز نخواهد شد و ستیزنده ی او یاری نخواهد گشت.
آگاه باشید که او ولی خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانتدار امور آشکار و نهان است.
این تعبیر به عنوان حجّت و امامت است و نظری به رجعت دیگر امامان ندارد زیرا آنان حجّت های پیشین اند که دوباره رجعت خواهند نمود.
فرازی از خطبه غدیر برگرفته از سایت حوزه نت
ملا مهدی نراقی(ره) در اهمیت حضور قلب در نماز گوید:
حضور قلب و خشوع روح نماز است و چگونه نباشد و کمال نماز به آن بسته نباشد و حال آنکه نماز گزار در نماز و دعاى خود در مقام مناجات با پروردگار است؟ و شک نیست که سخنى که از روى غفلت سر زند مناجات نیست.
و همچنین کلام آشکار ساختن آن چیزى است که در ضمیر آدمى است، و این جز با حاضر بودن دل ممکن نیست، پس کسى که با دل غافل مىگوید: «اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمَ» خواستار چیست؟
و نیز شک نیست که مقصود از قرائت و اذکار همانا ثنا و حمد و تضرّع و دعاست، و مخاطب خداى تعالى است، پس هر گاه دل بنده با پرده غفلت پوشیده باشد و او را نبیند و مشاهده نکند، بلکه از مخاطب غافل باشد، و زبان خویش به حکم عادت بجنباند، این چقدر از مقصود نماز که براى پاک و روشن ساختن دل و تجدید یاد خدا و رسوخ ایمان تشریع شده دور است!(ملا مهدی نراقی، جامع السعادات، ج۳، ص325)
نیک صالحی
سن امام علی(ع) در روز غدیر
روز غدیر در سال دهم هجرت اتفاق افتاده است، اما با توجه به اینکه در سال تولد امام علی(ع) اختلاف نظر وجود دارد، تعیین سن آن حضرت در آن روز، بستگی به آن دارد که کدام نقل در ولادت ایشان تقویت شود. نظریه مشهور مورخان در مورد ولادت امام علی(ع) این است که آن حضرت در سال سیام عام الفیل یعنی ده سال قبل از بعثت پیامبر اسلام(ص) متولد شدند.[1] بنا بر این، امام علی(ع) در زمان بعثت پیامبر(ص) ده ساله بودند و با توجه به اینکه پیامبر ۱۳ سال اوّل بعثت را در شهر مکه بودند و واقعه غدیر در سال دهم هجرت اتفاق افتاده است؛ بر این اساس امام علی(ع) در روز غدیر 33 سال داشتند.
نظریه دیگر این است که امام علی(ع) 12 سال قبل از بعثت متولد شدند؛[2] در این صورت سن امام(ع) در روز غدیر 35 سال بود.
پینوشتها:
[1]. ر. ک: کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 452، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 1، ص 82، نشر بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول، 1381ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 35، ص 8، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.
[2]. همان.
نیک صالحی
هفت مرحله ی قیامت که بعد از مرگ با آن روبرو هستیم
پس از زنده شدن مردگان و ورود آنها به عرصه قیامت، قبل ازورود به بهشت و دوزخ امورى چند تحقق خواهد یافت که قرآن و احادیث از آنها خبر داده است:
*نحوه حسابرسی
به حساب اعمال افراد، با شیوه اى خاص رسیدگى مى شود، که یکى از راههاى آن همان دادن نامه اعمال هرکس به دست او است. (اسراء/13ـ14).
*شاهدان قیامت
گذشته از اینکه در نامه اعمال هرکس، ریز و درشت کارهاى وى مذکور و منعکس است، گواهانى نیز از خارج و داخل وجود آدمى، در روز رستاخیز بر اعمال دنیوى او شهادت مى دهند و آیات قرآن به این شاهدان اشاره شده است.
گواهان خارجى عبارتند از: خدا (آل عمران/98)، پیامبر هر امت (نحل/89)، پیامبر اسلام (نساء/41)، نخبگانى از امت اسلامى (بقره/143)، فرشتگان الهى (ق/18)، و زمین (زلزله/4ـ5).
منبع:http://amiremomenin.persianblog.ir/post/653/
گواهان داخلى نیز عبارتند از: اعضا و جوارح انسان (نور /24، فصلت/20ـ21)، وتجسم خود اعمال (توبه/34ـ35).
*ترازوهای متفاوت
براى رسیدگى به حساب اعمال انسانها، افزون بر آنچه گفتیم، میزانهاى عدل برپا مى شود و هرکس دقیقاً به آنچه که استحقاق دارد مى رسد، چنانکه مى فرماید: (وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ القِسْطَ لِیومِ القِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفسٌ شَیئاً وَ إِنْ کانَ مِثقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل أَتَینا بِها و کَفى بِنا حاسِبینَ)(انبیاء/47): روز قیامت ترازوهاى عدل را برپا مى داریم و به هیچ وجه به کسى ستم نمى شود. اگر عمل حتى به وزن خردلى نیز باشد، آن را به حساب مى آوریم، و حساب رسى ما کفایت مى کند.
*عبور از پل صراط
از روایات اسلامى استفاده مى شود که در روز رستاخیز گذرگاهى عمومى وجود دارد که همگان باید از آن عبور کنند.به این گذرگاه، در لسان روایات، صراط گفته شده است، که مفسران آیه 71ـ72 سوره مریم( (وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاّوارِدُها کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضیّاً * ثُمَّ نُنَجّی الَّذینَ اتَّقَوا وَ نَذَرُ الظّالِمینَ فِیها جِثیّاً) (مریم/71ـ72): هیچیک از شماها نیست مگر اینکه وارد آن (دوزخ) مى شود، واین مطلب حکم قطعى خداوند است. سپس پرهیزگاران را نجات مى دهیم، وستمگران را که به زانو در آن درافتاده اند، رها مى کنیم..) را نیز ناظر بر آن دانسته اند.
*حجاب دوزخ و بهشت
میان بهشتیان و دوزخیان حائلى وجود دارد که قرآن از آن به «حجاب» تعبیر مى کند.نیز در روز رستاخیز انسانهاى والایى بر نقطه اى مرتفع قرار دارند، که بهشتیان و دوزخیان را از سیماى هر یک مى شناسند، چنانکه مى فرماید: (وَ بَیْنَهما حِجابٌ وَ عَلى الأَعرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُمْ)(اعراف/46): میان آن دو حجاب وحائلى است و در نقاط بلند عرصه محشر مردانى قرار دارند که هر شخصى را از سیمایش مى شناسند. این انسانهاى والا، به حکم روایات ما، پیامبران و اوصیاى شریف آنان مى باشند.
*پرچم پیامبر
زمانى که حسابرسى به پایان رسیده و سرنوشت افراد روشن مى شود، آفریدگار جهان پرچمى را که به آن «لواء الحمد»مى گویند به دست پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله وسلم) مى دهد، و آن حضرت پیشاپیش بهشتیان به سوى بهشت حرکت مى کند.( بحار الأنوار، ج8، باب 18، احادیث 1تا12)
*حوض کوثر
در روایات متعدد، از وجود حوض بزرگى در صحراى محشر خبر داده شده که به «حوض کوثر» معروف است; پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم)قبل از همگان کنار حوض مزبور مى آید، و رستگاران امّت، به وسیله پیامبر و اهل بیت مکرّم ـ سلام اللّه علیهم اجمعین ـ از آن آب مى نوشند
http://www.qomefarda.ir/news/923
روزگار برسه قسم است…
امام علی علیه السلام :
روزگار ، سه روز است و تو در میانه آنهایی : دیروزی که با هر آنچه در آن بود ، گذشت و هرگز برنمی گردد . پس ، اگر در آن نیکی انجام داده ای ، از رفتنش اندوهی نداری و از آمدنش خوش حال گشته ای ، و اگر در آن [در انجام دادن اعمال نیک [کوتاهی کرده ای ، از رفتنش و کوتاهی کردنت در آن ، سخت افسوس می خوری . و تو ، در امروزی که در آن به سر می بری ، از فردایش خبر نداری ، و نمی دانی ، که شاید به آن نرسی و اگر هم برسی ، شاید در آن ، همان گونه کوتاهی ورزی که در دیروزِ گذشته کوتاهی کرده ای . پس ، از آن سه روز ، یکی ، روزی است که گذشته است و تو در آن ، کوتاهی ورزیده ای ، و دیگری ، روزی است که چشم به راهش هستی و یقین نداری که در آن ، کوتاهی نمی کنی . تنها روز تو ، آن روزی است که تو در آن به سر می بری ، و تو را سِزَد که در کوتاهی کردن دیروزِ از دست رفته ات بیندیشی و فکر کنی که چه کارهای نیکی را از دست داده ای و در صدد کسب آنها برنیامده ای و چه بدی ها و گناهانی که در انجام دادنشان کوتاهی نکرده ای . و تو ، با این حال ، با فردایی روبه رو هستی که مطمئن نیستی بِدان می رسی ، و یقین نداری که در آن ، کار نیکی (ثوابی) کسب می کنی و یا از بدی (گناهی) تباه کننده[ی اعمال نیک] باز می ایستی . بنا بر این ، حالتِ تو نسبت به روزی که پیش رو داری ، همانند روزی است که پشت سر گذاشته ای . پس ، همانند کسی عمل کن که از روزها امیدی ندارد ، مگر به همان روز و شبی که در آن به سر می برد . پس ، عمل بکن یا وا گذار ، و خدا بر این کار ، یاور است.
????الکافی : ج 2 ص 453 ح 1 عن أبی حمزة عن الإمام زین العابدین علیه السلام .
ویسگون
مقدس بودن جهاد و دفاع در اسلام
از منظر اسلام، جهاد و دفاع از جايگاه ارزشي بسيار بالايي برخوردار است و در زمره مهمترين امور مقدس ديني به شمار ميآيد.
شهيد مطهري(ره) در اين زمينه مينويسد: «اسلام ديني نيست كه بگويد اگر كسي به طرف راست چهره ات سيلي زد، طرف چپ را جلو ببر و ديني نيست كه بگويد كار خدا را به خدا و كار قيصر را به قيصر وابگذار، و همچنين ديني نيست كه ايدة مقدس اجتماعي نداشته باشد و يا كوشش در راه دفاع يا بسط آن ايده را لازم نشمارد. قرآن كريم سه مفهوم مقدس را در بسياري از آيات خود توأم آورده است: «ايمان»، «هجرت» و «جهاد». انسان قرآن، موجودي است وابسته به ايمان و وارسته از هر چيز ديگر، اين موجود وابسته به ايمان براي نجات ايمان خود، هجرت ميكند و براي نجات ايمان جامعه و در حقيقت براي نجات جامعه از چنگال اهريمن بي ايماني جهاد مينمايد». ر.ك: مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي(عج)، تهران، انتشارات صدرا، 1374، ص 73
امام علي(ع) در نهج البلاغه در اهميت جهاد ميفرمايد: « ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اوليائه »؛ «همانا جهاد دري از درهاي بهشت است كه فقط به روي دوستان خاص خويش گشوده است»
و در ادامه ميفرمايد: « و هو لباس التقوي »؛ «جهاد جامه تقوا است». تقوا؛ يعني، پاكي راستين و پاكي از آلودگيهاي روحي و اخلاقي كه در خودخواهيها و خودپسنديها و خودگراييها ريشه دارد. به همين دليل، مجاهد واقعي با تقواترين افراد است؛ زيرا هر كسي از جنبه اي پاك و متقي است. يكي از نظر حسادت، ديگري از نظر بخل و… اما مجاهد از هستي خود گذشته و آن را فداي دين و مردم خود كرده است. بنابراين دري كه به روي مجاهدين باز ميشود، با ساير پاكان متفاوت است.
سپس ميفرمايد: « و درع الله الحصينه و جنته الوثيقه »؛ «جهاد زره نفوذ ناپذير خدا و سپر مطمئن خداست».
اگر روح ملّتي، روح جهاد باشد و هميشه به اين سپر الهي مجهّز شود، ديگر هيچ دشمن توانايي تجاوز و سلطه بر آنان را نخواهد داشت.
امام علي(ع) ضمن برشمردن آثار مثبت جهاد، به بعضي از آثار منفي كه بر ترك آن مترتب است اشاره نموده، ميفرمايد: «آن كه از جهاد به دليل بيميلي و بيرغبتي روبرگرداند، خداوند جامه ذلت و روپوش بلا برتن او ميپوشاند و او را لگدكوب حقارت ميگرداند و حجابها و پردهها روي بصيرت دل او قرار ميدهد و بينش را از او سلب ميكند، برخورداري از دولت حق به جريمه ترك جهاد از او برگردانده ميشود و به سختيها و شدايد گرفتار ميگردد و از رعايت انصاف درباره اش محروم ميشود». نهج البلاغه، خطبه 27
از اين روست كه پيامبر گرامي اسلام ميفرمايد: « الخير كله في السيف و تحت ظل السيف »؛ «خير و بركت در شمشير و زير سايه شمشير است». شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج 6، كتاب الجهاد
و در جاي ديگر ميفرمايد «آن كه جهاد نكرده و لااقل انديشه جهاد را در دل خود نپرورده باشد، با نوعي از نفاق خواهد مرد». ر.ك: قيام و انقلاب مهدي، همان، ص 79
در هر صورت، بررسي آيات و روايات متعدد، بيانگر جايگاه والاي ارزشي جهاد و دفاع در اسلام و قداست آن است. البته اسلام دين رحمت و صلح و همزيستي مسالمت آميز است و وجود و وجوب جهاد در آن، صرفاً جنبهاي تدافعي دارد و به هيچ وجه، تجاوزگري، ظلم و ستم به حقوق ديگران را تجويز نكرده و برنميتابد. ر.ك: سيد ابراهيم حسيني، اصل منع توسل به زور، دفتر نشر معارف، قم1382
نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري
دستاوردهای دفاع مقدس
دستاوردهای دفاع مقدس در نگاهی کلی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱ - مهمترین دستآورد دفاع مقدس، خود باوری نسلی بود که رژیم دو هزار و پانصد ساله را سرنگون و متلاشی ساخته و در پی آن مشتاقانه و جان بر کف از انقلاب اسلامی دفاع و سرسختانه با دشمنان قسم خورده اسلام و استقلال و پیشرفت ایران به مبارزه برخاستند.
۲- شفافتر وعیانتر شدن ارزشها وعظمت انقلاب اسلامی در مردم ایران، در چشم جهانیان در پی حمله به ایران که با مشارکت دولتهای شرقی و غربی و آمریکا سازماندهی حمایت و پشتیبانی شده بود.
۳- افشای عمق دشمنی اجماع مستکبران با ایران اسلامی.
۴- ایجاد سرمایه عظیم انسانی، رشد و پرورش جوانان غیرتمند و شجاع که گروهی از آنان به لقای خداوند پیوستند و گروهی دیگر پس از پایان جنگ و با همان روحیه سالهای حضور در جبهههای غرب و جنوب ایران مهیای سازندگی ایران اسلامی شدند.
۵- احساس نیاز به خود کفایی و قطع وابستگی از دیگران، دستاورد مهم دیگری بود که ایران را از بسیاری از قطعات و تجهیزات نظامی و غیر نظامی بیگانگان، بینیاز کرد.
۶- قدرتمند شدن ایران اسلامی در منطقه عزتمند شدن مردم ایران در چشم مردم جهان و الگو شدن ایران برای همهٔ ملتها و دولتها در ایستادگی و مقاومت در برابر زیاده خواهی استکبار جهانی.
۷- تحمیل شکست بر دشمن متجاوز و پشیمانی به صدام از عملکرد خائنانه خود در حمله به ایران که این موضوع با درگیر شدن صدام با دوستان آمریکا در منطقه (که در حمله و اشغال کویت علنی شد) پس از فارغ شدن از مسئله ایران نمایان گردید.
در نهایت بیان این نکته اساسی که دستاورد مهم دفاع مقدس برای مردم ایران عبارت است از عزت ملت ایران و تقدیم شهدای عزیزی بود که هر کدام از آنان یک ملت برای ملت بود. لذا حفظ و شناخت این ارزشها از اهمیت فوق العاده برخوردار است.
تابناک
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ای پیشپرواز کبوتر های زخمی
بابای مفقود الاثر! بابای زخمی!
دور از تو سهم دختر از این هفته هم پر
پس کی؟ کی از حال و هوای خانه غم پر؟
تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی
یک قاب چوبی روی دست میخ بودی
توی کتابم هر چه بابا آب میداد
مادر نشانم عکس توی قاب میداد
اینجا کنار قاب عکست جان سپردم
از بس که از این هفته ها سر کوفت خوردم
من بیست سالم شد هنوزم توی قابی
خوب یک تکانی لااقل مرد حسابی!
یک بار هم از گیر و دار قاب رد شو
از سیم های خاردار قاب رد شو
برگرد تنها یک بغل بابای من باش
ها! یک بغل برگرد، تنها جای من باش
ای دستهایت آرزوی دستهایم
ناز و ادایم مانده روی دستهایم
شاید تو هم شرمندۀ یک مشت خاکی
یک مشت خاک بی نشان و بی پلاکی
عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است
یک چفیه و یک ساک هم باشی قبول است!!
امشب عروسی میکنم جای تو خالی
پای قباله جای امضای تو خالی
ای عکسهایت روی زخم دل نمک پاش
یک بار هم بابای معلوم الاثر باش
عبدالکریم زارع
دفترچه مجازی شعر دفاع مقدس
حضرت علی(ع) می فرمایند:
ریاکار را سه نشانه است: وقتی مردم را ببیند، خوشحال می شود، و اگر تنها بماند دچار کسالت می گردد، و دوست دارد که او را در تمام کارهایش ستایش کنند.
ویسگون
معنی تقوا
ـ اَلتَقوی اِجتنابٌ پرهیزکاری و تقوا خودداری کردن از گناه و آلودگی است.
ـ اَلتّقوی اَن یَتَّقِی المَرْءُ کُلَّما یُوثِمُه تقوی یعنی پرهیز از تمام کارهایی که فرد را گناهکار و آلوده می سازد.
متقی کیست
ـ اَلمتّقی مَن اِتَّقَی الذُّنُوبَ؛ با تقوا کسی است که از گناهان خودداری کند.
رابطه تقوی و ورع
ـ الوَرَعُ اساسُ التّقوی؛ پرهیز از گناهان و لغزش ها پایه و اساس تقواست.(ورع پایه تقواست)
ـ کَثرَةُ التُّقی عُنوانُ وُفُورِ الوَرعِ؛ بسیاری تقوا، نشانِ بسیاریِ پرهیزگاری است.
اهمیت تقوی
ـ اِنَّکم اِلی اَزوادِ التّقوی أحْوَجُ منکم الی اَزوادِ الدُنیا؛ شما به توشه تقوا بیش از توشه دنیا نیاز دارید.
ـ عَلَیکَ بِالتُّقی فَاِنَّهُ خُلْقُ الانبیاء؛ رعایت تقوا را بر خود لازم شمار؛ چرا که رعایت تقوا از اخلاق انبیاست.
ـ ثَوبُ التُّقی اَشرَفُ المَلابِس؛ لباس تقوی بهترین لباس هاست.
ـ اَلتَّقوی ثَمَرةُ الدینِ و اَمارَةُ الیقین تقوی و پرهیزگاری ثمره و میوه دینداری و نشانه یقین است.
آثار تقوی
ـ اَلتَّقوی تُعِزُّ؛ پایبندی به تقوا انسان را عزیز می کند.
ـ اَلتَّقوی ظاهِرُه شَرَفُ الدّنیا و باطِنُه شَرَفُ الاخرة؛ ظاهر تقوا ارجمندی در دنیا و باطن و حقیقت آن والامقامی و ارجمندی در آخرت است.
ـ بِالتَّقوی تَزکوا الاعمال؛ با تقوا و پارسایی رفتارها پاکیزه می شود.
ـ اِنَّ التَّقوَی اللّهِ عِمادُ الدّین و عِمادُ الیَقینِ وَ انّها لَمِفتاحُ صَلاحٍ و مِصباحُ نَجاحٍ؛ تقوای الهی پایه دین و یقین و کلید درستی و شایستگی و چراغ پیروزی و کامیابی است.
ـ مَعَ الوَرعِ یُثمِرُ العَمَل؛ با پرهیزگاری کارها به بار می نشیند.
ـ مَن تَوَرّع حَسُنت عِبادَتُه؛ هر که تقوا پیشه کند عبادتش نیکو می شود.
اوصاف پرهیزگاران
هرصنف گروهی از ویژگی ها واوصاف ویژه ای برخوردارند که حضرت علی(ع) درسخنانشان آنهارابرشمرده اند:
ـ لِلمتّقی ثَلاثُ عَلاماتٍ: اِخلاصُ العَمَلِ و قَصرُ الاملِ و اغتنامُ المَهلِ؛ انسان متّقی سه علامت دارد: در کارش اخلاص دارد، آرزوهایش کوتاه است و غنیمت شمار فرصت هاست.
ـ اَلمُتَّقُونَ اَنفُسَهُم عَفیفَةٌ و حاجاتُهم خَفیفةٌ و خَیراتُهُم مَأمُولَةٌ و شُرُورُهم مَأمُونَةٌ؛ انسان های باتقوا، عفیف اند، احتیاجات شان بسیار کم است و مردم به خیر و نیکی شان امیدوار و از شرّ و بدی شان در امان اند. (به همه نیکی می کنند و آزارشان به هیچ کس نمی رسد.
ـ اَلمُتَّقُونَ اَنفُسُهم قانِعةٌ و شَهَواتُهُم مَیتَهٌ و وُجوهُهُم مُستَبشرةٌ و قُلُوبُهم مَخزونة؛ نفوس انسان های باتقوا قانع، خواسته هایشان کم، چهره هایشان خندان و بشاش و قلب هایشان غمگین است.
ـ المتّقون اعمالُهُم زاکیةٌ و اَعْیُنُهم باکیةٌ و قُلوبُهُم وَجِلَةٌ؛ انسان های باتقوا کارهایشان پاکیزه، چشم هایشان گریان و دل هایشان ترسان است.
حضرت علی(ع) در خطبه همام، بعضی از اوصاف پرهیزگاران را چنین می شمارند:
پرهیزگاران گفتارشان از روی راستی، شیوه پوشاکشان بر پایه میانه روی و رفتارشان بر اساس فروتنی است. از آنچه خداوند برایشان جایز ندانسته است، چشم پوشیده اند. به علم و دانشی که برایشان سود دارد، گوش فرا می دهند. در سختی و گرفتاری چنان رفتار می کنند که دیگران در حال آسایش و خوشی می کنند. اگر اجل و مدت معینی از عمر که خداوند برایشان فرموده است نبود، از شوق ثواب و ترس عذاب، حتی به اندازه یک چشم برهم زدن روحشان در بدنشان آرام نمی گرفت. خداوند در نظرشان بزرگ و غیر خدا هرچه که هست، در نگاهشان کوچک است. و…
ـ حضرت علی(ع) در عهدنامه ای که به محمّد بن ابی بکر می نویسند، در بیان اوصاف پرهیزگاران می فرمایند:… اِنَّ المُتَقینَ ذَهَبُوا بِعاجِلِ الدُّنیا وَ اجلِ الاخِرة؛ انسان های باتقوا، هم از دنیای زودگذر و هم از آخرتِ دیرپا بهره مند شدند. با اهل دنیا در دنیایشان شریک شدند، در حالی که اهل دنیا در آخرت آنها شرکت نکردند. در دنیا پرهیزگاران نیکوترین جاها را برگزیدند و از بهترین خوراک ها خوردند (یعنی از حلال ترین آنها بهره بردند) همان لذتی را که متنعّمان از دنیا بردند نصیب پرهیزگاران هم شد آنان با زاد و توشه زیاد و تجارتی پرسود به سفر آخرت شتافتند. به لذت زهد، در همین دنیا نائل شدند و یقین پیدا کردند که در آخرت همسایه خدایند؛ هرچه بخواهند برآورده می شود و از هیچ لذّتی دریغ نمی شود.
آفات تقوی
در بعضی از کلمات نورانی علی(ع) به آفات تقوای اشاره شده است که از جمله آنهاست:
ـ لایُفسِدُ التّقوی الاّ غَلَبَةُ الشَهوةِ؛ چیزی جز غلبه شهوت تقوی را تباه نمی کند.
ـ آفةُ الوَرَعِ قِلَّةُ القِناعَة؛ آفت پرهیزگاری کمیِ قناعت است.
ـ مِن لَوازم الوَرَعِ التَنَزُّهُ عَن الاثام؛ از لوازم پرهیزگاری پاکی از گناهان است.
ـ یُفسِدُ الطَمَعُ الوَرَعَ و الفجورُ التَّقوی؛ طمع ورزی پارسایی و (دوری از اجتناب) و زشت کاری تقوا را تباه می کند.
ـ لاوَرَعَ مع غَیّ؛ تقوی با گمراهی و خیانت جمع نمی شود.
ـ الوَرعُ یَحجُزُ عن ارتکاب المَحارِم؛ پرهیزگاری از درافتادن به حرام جلوگیری می کند.
ـ مِلاکُ الوَرَعِ الکَفُّ عَن المَحارِم؛ معیار و ملاک پرهیزگاری خودداری کردن از حرام هاست.
ویژگی های تقوا
ـ ولاعِزَّ اَعَزَّ من التقوی؛ هیچ عزّتی چون پارسایی نیست.
ـ التُّقی رئیسُ الاخلاق؛ پرهیزگاری رئیس اخلاق است.
ـ ولا کَرَمَ کالتَّقوی؛ هیچ بزرگواری مانند تقوی نیست.
ـ لایَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقوی؛ عملی که توأم با تقوی باشد کم نیست. (هرچند به ظاهر کار کوچکی به نظر آید)
ـ ولو اَنَّ السَّمواتِ والاَرَضینَ کانتا علی عبدٍ رَتْقا ثُمَّ اتَّقَی اللّه لَجَعَلَ اللّه لَهُ مِنها مَخْرَجا؛ اگر در آسمان ها و زمین ها به روی بنده ای بسته شده باشد، امّا او از خدا بترسد و تقوا پیشه سازد، خداوند راه برون شوی در برابرش خواهد گشود.
ـ فَمَن اَشْعَرَ التقوی قَلْبَهُ بَرَّز مَهَلُهُ و فازَ عَمَلُهُ؛ کسی که جامه تقوا را بر قلب خود بپوشاند، کارهای نیکش آشکار، و عمل اش سبب پیروزی او می شود.
ـ اِعْلَمُوا عِبادللّهِ اِنَّ التَّقوی دارُ حِصنٍ عزیزٍ… اَلا و بِاتّقوی تَقْطَعُ حُمَةُ الخَطایا…؛ ای بندگان خدا، بدانید که تقوا دژ محکمی است [که شما را از حوادث و خطرها حفظ می کند] آگاه باشید که با تقوی می توان آثار بد گناهان را برطرف ساخت.
ـ اَلا و اِنَّ التقوی مَطایا ذُلُلٌ، حُمِلَ عَلَیها أَهْلُها؛ آگاه باشید که پرهیزگاری همانند مرکب راهوار و آرامی است که صاحبش بر آن سوار می شود [و با آن تا بهشت پیش می رود].
ـ اِتَّقِ اللّهَ بعضَ التُّقی و اِن قَلَّ؛ پرهیزگاری را، هرچند کم، پیشه خود کن.
ـ التَّقوی لاعِوَضَ عَنهُ ولا خلفَ فیهِ؛ تقوی جایگزینی ندارد.
ـ بالتّقوی قُرِنَتِ العِصمة؛ با پرهیزگاری و رعایت تقوی می توان به عصمت و پاکدامین دست یافت.
ـ لاشَرَفَ اَعلی مِن التَّقوی؛ هیچ بزرگواری بالاتر از تقوا نیست.
ـ التَّقوی حِصنُ المؤمن؛ تقوی دژ و پناهگاه مؤمن است.
حوزه نت
کلنا عباسک یا زینب
ما را ز خاندان کرم آفریدهاند
یک موج از تلاطم یم آفریدهاند
ما را فدائیان پسرهای فاطمه
ما را شهید میر و علم آفریدهاند
ما را به اعتبار عنایات فاطمه
گریه کنان حضرت غم آفریدهاند
بهر بریدن سر اولاد عمروعاص
در جان ما غرور و غژم آفریدهاند
هر یک ز ما حریف دو صد لشکر یزید !
زین روز شیعه عده کم آفریدهاند
دجال ها و حرمله ها را مهاجم و …
… ما را ” مدافعان حرم ” آفریدهاند
…
سید علی خامنه ای پیر عشق گفت:
” فریاد را علیه ستم آفریده اند “
منبع modafeon.blog.ir
تقوا و محبوبیت نزد خدا
یکی از بالاتری مقامات در سیر به سمت قرب الهی مقام محبوبیت یافتن نزد خداست و کسی که محبوب خداوند میشود آثار حیرت انگیزی بر این محبوب خدا شدن برایش مترتب است.
خداوند گروه های بسیاری را در قرآن به عنوان محبوب معرفی کرده که ، اولین گروه از میان محبوبین خدا متقین هستند.
بَلى مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ (76- آل عمران)
آرى، کسى که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگارى پیشه نماید، پس همانا خداوند متقین را دوست دارد. (76)
… إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ (4- توبه)
… همانا خداوند متقین را دوست دارد! (4)
…فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ (7- توبه)
… تا زمانى که در برابر شما وفادار باشند، شما نیز وفادارى کنید، که همانا خداوند متقین را دوست دارد! (7)
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند: التُّقَى رَئِیسُ الْأَخْلَاق “نهج البلاغه”
تقوا رئیس اخلاق است.
یعنی ریشه همه ی خیرهای اخلاقی وجود تقواست و وجود همه ی شرور هم از بی تقوایی است.
یعنی ریشه اخلاص و احسان و ایثار و… همه و همه ، تقواست.
و ریشه ی نفاق و ظلم و کبر و دروغ و…. همه و همه ، بی تقواییست.
تقوا آن چیزی هست که مایه ی حفظ و نگهداری مقام انسانیت انسان است در برابر خلاف رضای خدا حرکت کردن.
وجود شهوات و غضب در انسان، ظرفیت خلاف رضای خدا حرکت کردن در وجود آدمی را به وجود می آورد که اگر به افراط و تفریط کشیده شود باعث تباهی انسان میشود و او را از سعادت ابدی اش باز میدارد.
ولایت مولا
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
و الذّی بَعَثَنی بِالنَبُوةِ … ما نَصَبْتُ عَلیاً لِاُمتی فیِ الاَرضِ حَتی نَوَّهَ اللهُ باِسمِهِ فی سَماواتِهِ وَ أوجَبَ ولایَتَهُ عَلی مَلائِکتِه.
سوگند به خدایی که مرا به نبوت مبعوث کرد !
… من علی را به عنوان جانشین در میان امت خود نَصب نکردم، مگر آنکه خداوند قبلاً او را در آسمانهایش ستایش کرده و …
نام او را به عظمت برده و …
ولایت او را بر فرشتگان واجب کرده بود.
بحار الانوار، ج 39، ص 92
ویسگون
«بهترین زیبایی های خلقت»»
زیباترین کلام:بسم الله… زیباترین تکیه گاه:خدا
زیباترین دین:اسلام
زیباترین خانه:کعبه
زیباترین بانگ:تکبیر
زیباترین آواز:اذان
زیباترین ستون:نماز
زیباترین معجزه:قرآن
زیباترین سوره:حمد
زیباترین قلب:یاسین
زیباترین عروس:الرحمن
زیباترین محافظ:آیةالکرسی
زیباترین عمل:عبادت
زیباترین زیارت:خانه خدا
زیباترین منزل:بهشت
زیباترین مهاجر:هاجر
زیباترین صابر:ایوب(ع)
زیباترین معمار:ابراهیم(ع)
زیباترین قربانی:اسماعیل(ع)
زیباترین مولود:عیسی(ع)
زیباترین جوان:یوسف(ع)
زیباترین انسان:پیامبراسلام
زیباترین پارسا:علی(ع)
زیباترین مادر:زهرا(س)
زیباترین مظلوم:امام حسن مجتبی(ع)
زیباترین شهید:امام حسین(ع)
زیباترین ساجد:امام سجاد(ع)
زیباترین عالم:امام محمدباقر(ع)
زیباترین استاد:امام صادق(ع)
زیباترین زندانی:امام کاظم(ع)
زیباترین غریب:امام رضا(ع)
زیباترین فرزند:امام جواد(ع)
زیباترین راهنما:امام هادی(ع)
زیباترین اسیر:امام حسن عسکری(ع)
زیباترین منتقم:امام زمان(عج)
زیباترین عمو:حضرت عباس(ع)
زیباترین عمه:حضرت زینب(ع)
زیباترین سرباز:علی اکبر(ع)
زیباترین غنچه:علی اصغر(ع)
زیباترین شب سال:شب قدر
زیباترین سفر: حج
زیباترین محل تولد:کعبه
زیباترین لباس: احرام
زیباترین ندا: فطرت
زیباترین سرانجام: شهادت
زیباترین جنگ: نفس عماره
زیباترین ناله: نیایش
زیباترین اشک: اشک از توبه
زیباترین حرف: حق
زیباترین حق: گذشت
زیباترین رحمت: باران
زیباترین سرمایه: زمان
زیباترین لحظه: پیروزی
زیباترین کلمه: محبت
زیباترین یادگاری: نیکی
زیباترین عهد: وفا
زیباترین دوست: کتاب
زیباترین کتاب: قرآن
زیباترین زینت: ادب
زیباترین روزهفته: جمعه
زیباترین خاک: تربت کربلا
زیباترین ابزار: قلم
زیباترین روزسال: مبعث
زیباترین بیابان: عرفات
زیباترین مزار: شش گوشه
زیباترین شعار: صلوات
زیباترین قبرستان: بقیع
زیباترین زمین: کربلا
زیباترین آرزو: فرج مهدی
زیباترین پایان: التماس دعا
غدیر در قرآن
الیوم کملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا . ( مائده : .3 )
روز غدیر خم دین شما را به حد کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را بعنوان دین براى شما پسندیدم .
» جایگاه عید غدیر در مکتب
1ـ عید خلافت و ولایت
روى زیاد بن محمد قال :
دخلت على ابى عبد الله (ع) فقلت :
للمسلمین عید غیر یوم الجمعة والفطر والاضحى ؟
قال : نعم ، الیوم الذى نصب فیه رسول الله (ص) امیرالمؤمنین (ع) . مصباح المتهجد : .736
زیاد بن محمد گوید :
بر امام صادق (ع) وارد شدم و گفتم : یا مسلمانان عیدى غیر از عید قربان و عید فطر و جمعه دارند ؟ امام (ع) فرمود :
آرى ، روزى که رسول خدا (ص) امیرمؤمنان (ع) را ( به خلافت و ولایت ) منصوب کرد .
2ـ برترین عید امت
قال رسول الله (ص) :
یوم غدیر خم افضل اعیاد امتى و هو الیوم الذى امرنى الله تعالى ذکره فیه بنصب اخى على بن ابى طالب علما لامتى، یهتدون به من بعدى و هو الیوم الذى کمل الله فیه الدین و اتم على امتى فیه النعمة و رضى لهم الاسلام دینا . ( امالى صدوق : 125، ح .8 )
رسول خدا (ص) فرمود :
روز غدیر خم برترین عید هاى امت من است و آن روزى است که خداوند بزرگ دستور داد ؛ آن روز برادرم على بن ابى طالب را به عنوان پرچمدار ( و فرمانده ) امتم منصوب کنم ، تا بعد از من مردم توسط او هدیت شوند ، و آن روزى است که خداوند در آن روز دین را تکمیل و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را به عنوان دین براى آنان پسندید .
3ـ عید بزرگ خدا
عن الصادق (ع) قال :
هو عید الله الکبر ، و ما بعث الله نبیا الا و تعید فى هذا الیوم و عرف حرمته و اسمه فى السماء یوم العهد المعهود و فى الارض یوم المیثاق المأخوذ و الجمع المشهود . ( وسائل الشیعه ، 5: 224، ح .1 )
امام صادق (ع) فرمود :
روز غدیر خم عید بزرگ خداست ، خدا پیامبرى مبعوث نکرده ، مگر ینکه این روز را عید گرفته و عظمت آن را شناخته و نام این روز در آسمان ، روز عهد و پایمان و در زمین ، روز پایمان محکم و حضور همگانى است .
4ـ عید ولایت
قیل لابى عبد الله (ع) :
للمؤمنین من الاعیاد غیر العیدین و الجمعة ؟
قال : نعم لهم ما هو اعظم من هذا ، یوم اقیم امیرالمؤمنین (ع) فعقد له رسول الله الولیة فى اعناق الرجال والنساء بغدیر خم . ( وسائل الشیعه ، 7: 325، ح .5 )
اساسیترین شبهه غدیر، جایگزینی یکی از وقایع تاریخی به جای علت اصلی غدیر است که این چنین مطرح میکنند: در سفری که علی علیهالسلام به یمن داشت با سپاهیان دچار اختلاف شد، و آنها برای شکایت از علی علیهالسلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و بعد از آن، پیامبر مردم را به دوستی با علی فراخواند.
جریان سپاه یمن از لحاظ زمانی دو سال قبل از حادثه غدیر بود
* آیا این حادثه از نظر زمانی و مکانی متناسب با غدیر خم است؟
ـ اولا زینی دهلان، مفتی مکه مکرمه، از بزرگان اهل سنت در کتاب سیره نبوی جلد 2 صفحه 371 میگوید: شکایت سپاه یمن دو سال قبل از حادثه غدیر بوده است.
همچنین در معجم اوسط طبرانی جلد 6 صفحه 163 نقل شده که شکایت سپاه یمن در مدینه بوده و ارتباطی به مکه و واقعه غدیر نداشته است.
ثانیا وهابیت معتقدند که صحابه با علی علیه السلام مشکلی نداشتند در حالی که این قضیه ثابت میکند که برخی از صحابه با علی عداوت داشتند.
ثالثا طبرانی در معجم اوسط جلد 6 صفحه 163 چنین نقل میکند: وقتی یکی از سپاهیان از یمن آمد، تعدادی از صحابه پرسیدند چرا زود بازگشتی؟ پاسخ داد: از علی شکایت دارم. آنها گفتند: برو به پیامبر شکایت کن تا علی از چشمش بیفتد. «فَخَرَجَ مُغضِبَاً»؛ پیامبر با ناراحتی از حجره بیرون آمد و فرمود: هر کس از علی بد بگوید از من بد گفته است.
میدانید که خداوند در مورد غضب پیغمبر فرموده است: «اِنَّ الَذینَ یوذون اللهَ ورَسولَه لَعَنَهُمُ الله فی الدُنیا وَالاخِرَه وَلَهُم عَذابٌ الیم»؛ همانا کسانی که خدا و رسولش را آزار می دهند خداوند آنها را در دنیا و آخرت لعنت میکند و برای آنها عذاب دردناکی است.
رابعا اگر - به فرض محال - قبول کنیم که علت غدیر شکایت سپاه یمن از علی است، آیا سبب حدیث، باعث تخصیص موضوع میشود؟
توضیح آنکه در قضایای مختلف، مثلا در مورد ازدواج پیامبر با زن سابق زید بن حارثه - پسرخوانده پیامبر - خداوند فرموده که زن پسرخوانده عروس نیست و میتواند با او ازدواج کند. این یک حکم کلی است که تا قیامت شامل همه مسلمانان میشود. پس اگر - بر فرض محال - علت اصلی واقعه غدیر خم، شکایت سپاه یمن بوده و باعث شده پیامبر در مقابل جمعیت 124 هزار نفری بفرماید: «من کنت مولاه فعلی مولاه» نشان میدهد که این مربوط به زمان خاصی نیست. سبب که مخصّص موضوع نیست.
خبرگذاری فارس
زیان های بازی های رایانه ای
الف) آسیب های جسمانی
ـ چشمان فرد، به دلیل خیره شدن مداوم به صفحه نمایش رایانه، به شدت تحت فشار نور قرار می گیرد و دچار عوارض منفی می شود؛
ـ مشاهده ها نشان می دهد که نوجوانان، چنان غرق بازی می شوند که توجه نمی کنند به دلیل درگیر شدن در ماجرای بازی، تا چه حد از لحاظ بینایی و ذهنی، به خود فشار می آورند؛
ـ به دلیل این که نوجوان در یک وضعیت ثابت تا ساعت ها می نشیند، ستون فقرات و استخوان بندی اش دچار اشکال شده و فرد، مبتلا به آرتروز می شود. همچنین احساس سوزش و سفت شدن گردن، کتف ها و مچ دست، از دیگر عوارض کار ثابت و طولانی مدت با رایانه است؛
ـ هیجان همیشگی هنگام بازی، بر روی ارگانیسم فرد تأثیر گذاشته و پی آمدهای منفی بر دستگاه گردش خون و گوارش می گذارد، هم چنین این هیجان های دروغین، سلامت روانی کودک را به خطر می اندازد؛
ـ پوست فرد، در معرض بمباران همیشگی پرتو هایی قرار می گیرد که از صفحه رایانه پخش می شود؛
ـ ایجاد تهوع و سرگیجه، بویژه در کودکان و نوجوانانی که زمینه صرع دارند، از دیگر عوارض این بازی هاست؛
ـ به نظر برخی از متخصصان اعصاب و روان، بازی های پرهیجان رایانه ای که طی آن، صفحه نمایش گر رایانه، از فلاش ها و شعا ع های خیره کننده نوری پوشیده می شود، سبب بروز هیجان های شدید عصبی در نوجوانانی می شود که از نظر عصبی ضعیف هستند و برای ابتلا به صرع، آمادگی دارند.
به گفته پزشکان، دلیل عمده ناراحتی صرع، مربوط به کسانی می شود که نسبت به نور حساسیت دارند و تحمل چشمک های پی در پی نور در بازی های رایانه ای برای آنان دشوار است.
به گفته انجمن بیماران صرع انگلیس، حدود یک درصد از نوجوانان غیرمبتلا به بیماری صرع، به نور حساسیت دارند؛ در حالی که این رقم در میان بیماران مبتلا به این بیماری، پنج درصد است که حتی در مواردی هنگام بازی صرع به مرگ گزارش شده است.
مادر یک نوجوان 14 ساله در یک بررسی که روزنامه انگلیسی «سان» در این باره انجام داد گفت: پسرم بر اثر بازی رایانه ای «نینتندو» جان سپرده است. وی افزود که پسرش پس از یک ساعت بازی، دچار تشنج شد و به زمین افتاد و چند دقیقه بعد، جان سپرد.
ب) آسیب های روانی ـ تربیتی
1. تقویت حس پرخاش گری
مهم ترین ویژگی بازی های رایانه ای، حالت جنگی بیش تر آن هاست و این که فرد باید برای رسیدن به مرحله بعدی بازی، با نیروهای به اصطلاح دشمن بجنگند. استمرار چنین بازی هایی، نوجوان را پرخاش گر و ستیزه جو می سازد و تلاش می کند خواست هایش را با زور و تهاجم به دست آورد.
«مجید قادری» مدیرمرکز سرگرمی های سازنده کانون پرورش فکری می گوید:
«خشونت» و ضد اخلاقیات ، مهم ترین محرکه هایی است که در طراحی جدیدترین و جذاب ترین بازی های رایانه ای، به حد افراط از آن استفاده می شود. چهره های معروف هالیوود که در فرهنگ اسلامی ما ضد ارزش و غیراخلاقی هستند، در این بازی ها به صورت قهرمان های شکست ناپذیر جلوه نمایی می کنند.
2. انزوا طلبی
نوجوانانی که همیشه با بازی های رایانه ای درگیرند، به انزوا و درون گرایی متمایل شده و در برقراری ارتباط اجتماعی پویا با دیگران ناتوان خواهند بود. این روحیه انزواطلبی باعث می شود که نوجوان از گروه هم سالان جدا شود که این خود زمینه ساز ناهنجاری های دیگر است.
مادری در این باره می گوید: فرزندم به این بازی معتاد شده است. او هر روز با تردستی و شیرین کاری، خود را به صفحه تلویزیون می رساند و از دنیای بیرون به کلی بی خبر است؛ حتی متوجه رفت و آمد میهمان نمی شود؛ و همیشه پس از دست کشیدن از این برنامه، با سردرد و کسالت مواجه می شود.
3. تنبل شدن ذهن
در این بازی ها، به دلیل این که بیش تر، کودک و نوجوان با ساخته ها و برنامه های دیگران روبه روست و کم تر قدرت دخالت و تصرف در آن ها را می یابد، حالت انفعال گرفته و اعتماد به نفس او در برابر ساخته ها و پیش رفت دیگران، متزلزل می شود. دکتر شهلا کاظمی پور (مشاور علمی مرکز سنجش برنامه ای صداوسیما) می گوید: بیش تر خانواده ها تصور می کنند در بازی های رایانه ای، فرد در بازی، مداخله فکری همیشگی دارد. به نظر من این مداخله، فکری نیست؛ بلکه این بازی ها سلول های مغزی را فریب می دهند. از نظر حرکتی نیز این بازی ها تنها چند انگشت کودک را حرکت می دهند. ما هرچه در این مسیر حرکت کنیم و این بازی ها را گسترش دهیم، انسان هایی را تحویل جامعه خواهیم داد که سرخورده، افسرده، غیرمتحرک و غیرسازنده می باشند، خوداتکایی آن ها بسیار کم خواهد بود و ابتکار عمل نخواهند داشت؛ در حالی که برای جامعه، نیاز به انسان هایی خلاق، مبتکر و متفکر داریم.
4. پی آمد منفی در روابط خانوادگی
در دوره کنونی که زندگی ها به سوی ماشینی شدن پیش می رود، خود به خود، روابط عاطفی رنگ باخته و در کنار هم بودن خانواده کم تر شده است. در چنین وضعی، بسیاری از مردم از وجود تلویزیون به عنوان جعبه جادویی که باعث سردی روابط خانوادگی شده است، یاد می کنند؛ در حالی که جعبه جادویی دیگری با جاذبه سحرآمیزتری به نام رایانه نیز به زندگی ماشینی ما وارد شده و دشواری ها را دو چندان کرده است.
خانمی می گوید: همسرم برای انجام پژوهش های دانشگاهی اش یک رایانه به منزل آورد که چند دیسک بازی هم ضمیمه آن بود. دو پسر من در طول روز با آن سرگرم بازی می شدند وحتی سرشب ها ترجیح می داند با این وسیله سرگرم کننده نوین، وقت بگذرانند. طولی نکشید که همسرم هم به این بازی ها جلب شد. کم کم دریافتم که تمرکز و صرف وقت آنان به این ترتیب، روابط خانوادگی و عادی را تحت تأثیر قرار داده است؛ به خود آمدم و با قاطعیت از همسرم خواستم که رایانه را به محل کارش منتقل کند.
خانواده دیگری این گونه شکایت می کند: در تعطیلات تابستانی قصد مسافرت داشتیم. مخارج و مقدمات آن نیز از پیش تأمین شده بود؛ اما اشتغال بیش از حد و علاقمندی بچه ها به بازی رایانه ای، آنان را از این تفریح سالم و شاد، محروم کرد.
5. افت اخلاقی
اشاعه فرهنگ برهنگی و ترویج ضد اخلاقی، از آفت های دیگر بازی های رایانه ای است. نبردهای تن به تن دختران نیمه عریان، رقص و موسیقی غربی و … در این گونه بازی ها تبلیغ شده است و متأسفانه بی هیچ گونه دشواری، در فروشگاه ها به معرض فروش گذاشته می شود.
برخی از برنامه های رایانه ای، با بازی های ساده آغاز شروع شده و به تصاویر مستهجن ختم می شوند؛ در برخی از این بازی ها، جایزة پیروزی، ظاهر شدن عکس های مستهجن بر روی صفحه رایانه شماست.
بی تردید در ساخت و تولید این بازی ها، دست سازمان های جاسوسی سیا، موساد و… در کار است و می خواهند ذهن و روان کودکان ما را مسموم کنند.
6. افت تحصیلی
به دلیل جاذبه مسحور کننده این بازی ها، نوجوانان وقت بسیاری را صرف آن می کنند و در واقع، با مصرف انرژی عصبی و روانی خویش و با چشمان و ذهنی خسته به بستر می روند و گاه، صبح زودتر از وقت معمولی بیدار می شوند تا پیش از مدرسه نیز اندکی بازی کنند. بی تردید، این علاقه، سبب افت تحصیلی خواهد شد.
7. زمینه ساز از خود بیگانگی
دنیای مجازی ولی نزدیک به واقعیتی که در بازی های رایانه ای به تصویر کشیده می شود، آن قدر مسحور کننده و جذاب است که مخاطب کودک و نوجوان در معرض تأثیر تمام باورهایی قرار می گیرد که از سوی طراحان این بازی ها به او القا می شود.
فرد، دچار از خودبیگانگی شده و مانند آن ها می اندیشد. برای نوجوانی که در حال بازی است فرقی نمی کند که دشمن کیست؛ دشمن همان است که بازی می گوید. در میان انبوه بازی های رایانه ای که اکنون به آسانی در دسترس کودکان قرار می گیرند، بازی هایی وجود دارند که در آن مسایل اعتقادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشورهای مسلمان بویژه ایران، مورد گستاخی قرار می گیرد.
در یک بازی به نام 111ـF پنج کشور مسلمان که در میان آن ها نام ایران هم دیده می شود، به عنوان کشورهای حامی تروریسم معرفی می شوند؛ سپس بچه ها در قالب خلبان هواپیمای جنگنده مأموریت می یابند تا نقاط حساس این کشورها هم چون مراکز اقتصادی و نظامی را بمباران کنند.
در واقع، ترویج گران تروریسم، این بازی ها را میدان مناسبی برای تاخت و تاز عقید ه ها و آرای خود در میان کودکان و نوجوانان یافته اند و حقیقت ها و واقعیت های موجود را به آسانی وارونه جلوه می دهند.
در بازی دیگر، یک ناو آمریکایی به خلیج فارس می آید، سپس در جریان بازی، محل مأموریت بچه ها در کشتی تعیین می شود و آنان وظیفه دارند تا از ناو آمریکایی در برابر قایق های تندروی ایرانی که در آن تیپ های حزب اللهی دیده می شوند محافظت کنند.
متأسفانه این گونه بازی ها، بی هیچ کنترل و نظارتی از سوی مراجع ذی صلاح، به آسانی در دسترس فرزندانمان قرار می گیرد.
حوزه نت
رضا اسماعيلي
اي علي، اي ارتفاعت تا خدا
بي نهايت، بيكران، بيانتها
اي علي، اي همسر بانوي اب
جلوه حق، اسم اعظم، نور ناب
اي علي اي خوب، اي تنهاترين
اي ملايك با نگاهت همنشين
اي علي، اي آفتاب حق سرشت
اي قسيم روشنيهاي بهشت
اي فراتر از تصور، ازخيال
بحر عرفان، آفتاب بيزوال
اي تو خورشيد نهان در زير ابر
كوه علم و كوه حلم و كوه صبر
چون تو مردي نيست در اين روزگار
هيچ تيغي نيز، همچون ذوالفقار
جان ما را كن ز عشقت منجلي
اي فدايت جان عالم، يا علي
كاش ميكرديم بيعت تا بهار
ميشكفتيم از كرامات علي
در بهارستان او گل ميشديم
زائر آواز بلبل ميشديم
از غدير خم، سبويي ميزديم
در صراط عشق، هويي ميزديم
زائر كوي تولا ميشديم
جرعه نوش عشق مولا ميشديم
با نزول سوره سبز غدير
باز ميكرديم، بيعت با امير
با علي، آيينهدار سرنوشت
وارث بوي خدا، بوي بهشت
شد غدير خم، هلا، اي عاشقان!
ميوزد عطر علي از آسمان
چيست تفسير غدير خم؟ علي
عشق را، مولا، عدالت را، ولي
چيست تفسير غدير خم؟ ولا
رستخيز عشق، بيعت با خدا
چيست تفسير غدير خم؟ حريم
رو به روي ما، صراط مستقيم
چيست تفسير غدير خم؟ اميد
مژده رحمت به امت، بوي عيد
چيست آيا اين غدير خم؟ سحر
صبح صادق، نور لبخند ظفر
چيست آيا…؟ساقي و ساغر، شراب
اتشي در جان هستي، عشق ناب
چيست آيا… ؟ خنده فتح المبين
روز اكمال رسالت، عيد دين
چيست آيا…؟ سيب سرخي ناگهان
سهم ما از عشق، آري عاشقان
در غدير خم خدا شد منجلي
در دل خورشيدي مولا علي
چيره شد فرمانرواي آفتاب
گشت سهم آفرينش، نور ناب
عشق باريد و زمين آيينه شد
مهرباني وارد هر سينه شد
خاك را بوي نجيب گل گرفت
عالم هستي، تب بلبل گرفت
آسمان شد با زمين همسايه باز
شد زمين مهمانسراي اهل راز
چشمها با نور همبستر شدند
قلبها با هم صميميتر شدند
قبله توحيد، آن جان جهان
روح ايمان ، خاتم پيغمبران
در غديرستان خم، اعجاز كرد
راز معصوم خدا را باز كرد
گفت پيغمبر: علي نور خداست
بعد من، او پيشوا و مقتداست
اي شمايان! امت سبز زمين
در ميان خلق عالم، بهترين
حرف حق اين است و در آن شبهه نيست
هم علي حق است و هم حق با عليست
عشق را در قلب خود دعوت كنيد
با علي،نور خدا، بيعت كنيد
اين حقيقت از كسي مستور نيست
جانشين نور، غير از نور نيست
در غدير خم ولايت شد قبول
برد بالا دست مولا را رسول
رفت بالا دست خورشيد غدير
شد امام و متداي ما، امير
عشق، بيعت كرد با نور خدا
شد عدالت، سرور و مولاي ما
نور احمد، برگرفت از رخ نقاب
«آفتاب آمد، دليل آفتاب»
زين بشارت، آسمان خنديد مست
نور باريد و طلسم شب شكست
شد جهان، آيينه باران علي
عالم هستي، چراغان علي
جون علي، آيينه عدل است و داد
دست در دست علي بايد نهاد
چون علي، نور خداي سرمد است
بيعت ما با علي، با احمدست
شد ز عشق حق، وجودش صيقلي
هر كه بيعت كرد، با نور علي
باز دل در كوي مستي گم شده
عالم هستي، غدير خم شده
باز هم مستيم، از جام غدير
باده مينوشيم با نام امير
باز فصل شور و شيدايي شده
در زمين از عشق، غوغايي شده
آمده عيد ولايت، عاشقان
روز اكمال رسالت، عاشقان
در غدير خم، بيا كامل شويم
«ياعلي» گوييم و صاحبدل شويم
«ياعلي» گوييم تا بالا شويم
قطرهها، اي قطرهها دريا شويم
با علي، نور خدا، بيعت كنيم
عشق را در قلب خود، دعوت كنيم
با علي، هم عهد و هم پيمان شويم
هم زبان و هم دل قرآن شويم
با علي، قرآن ناطق، بوتراب
سوره عصمت، امام آفتاب
چون كه احمد گفت: او نور جليست
بعد من، اي عاشقان! مولا، عليست
سرتاسر حیات طیبه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و لحظه به لحظه آن در نزد مسلمانان دارای اهمیتی بس شگرف و والاست؛ چرا که نه تنها کلام رسول اکرم به نص صریح آیات قرآن، عاری از هرگونه هوا و هوس و متصل به سرچشمه وحی است(2)، بلکه عمل و فعل آن بزرگوار نیز بر تک تک مسلمانان حجت است و صراط مستقیم را به عالمیان مینمایاند.(3) اما در این میان، مقاطعی خاص از زندگی آن بزرگوار، به جهات گوناگون از اهمیتی ویژه برخوردار میباشد که یکی از بارزترین آنها، واقعه غدیر خم است. واقعه غدیر از ابعاد مختلف و از جهات متفاوت، دارای درخشندگی و تلألؤ خاصی در تاریخ اسلام است. کمتر مقطع تاریخی را میتوان در جهان اسلام یافت که از لحاظ سند، اطمینان از اصل وقوع، کثرت راویان و اعتماد بزرگان و علمای مسلمین، قوت و استحکامی نظیر این رویداد مهم داشته باشد.
هنگامی که به راویان حدیث غدیر مینگریم، در مرتبه نخست نام اهل بیت گرامی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی امام علی (علیه السلام)، فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) دیده میشود و در مرتبه بعدی نام حدود 110 تن از صحابه پیامبر اسلام(4) به چشم میخورد که در این میان، نام افرادی شاخص از میان صحابه همچون:
1- ابوبکر بن ابیقحافه
2- عمر بن الخطاب
3- عثمان بن عفان
4- عایشه بنت ابیبکر
5- سلمان فارسی
6- ابوذر غفاری
7- عمار یاسر
8- زبیر بن عوام
9- عباس بن عبدالمطلب
10- ام سلمه
11- زید بن ارقم
12- جابر بن عبدالله انصاری
13- ابوهریره
14- عبدالله بن عمر بن الخطاب
و… توجه آدمی را به خود جلب میکند که تمامی آنان در محل غدیر حاضر بودهاند و حدیث غدیر را بدون واسطه نقل نمودهاند. سپس در میان تابعین(5)، حدیث غدیر از 83 تن از تابعین نقل شده است که از جمله آنان میتوان به:
1- اصبغ بن نباته
2- سالم بن عبدالله بن عمر بن الخطاب
3- سعید بن جبیر
4- سلیم بن قیس
5- عمر بن عبدالعزیز(خلیفه اموی)
و… اشاره نمود.
پس از تابعین، در میان علمای اهل تسنن از قرن دوم تا قرن سیزدهم، 360 تن، حدیث غدیر را در آثار خویش نقل نمودهاند که 3 تن از صاحبان صحاح سته (صحاح ششگانه)(6) و دو تن از پیشوایان فقهی اهل تسنن(7) نیز در شمار این بزرگان جای دارند.(8)
در بین محدثین و علمای شیعه نیز افراد فراوانی حدیث غدیر را در کتب مختلف، روایت نمودهاند، که تعداد دقیق آنان مشخص نیست. از این اندیشمندان میتوان به:
1- شیخ کلینی
2- شیخ صدوق
3- شیخ مفید
4- سید مرتضی
و… اشاره نمود.(9)
بنا بر آنچه که ذکر گردید، در میان بزرگان و محدثین اهل سنت و به دنبال دقت آنان بر روی راویان و طرق متفاوت نقل حدیث غدیر، اندیشمندان بسیاری، حدیث غدیر را حدیثی حسن(10)(11) و عده کثیری روایت غدیر را روایتی صحیح(12) دانستهاند(13) و حتی نزد عدهای از بزرگترین صاحبنظران اهل تسنن، با توجه به شمار فراوان راویان و طرق متعدد نقل حدیث، که روایت غدیر دارد، آنرا حدیثی متواتر(14) ذکر نمودهاند.(15) علما، بزرگان و محدثین شیعه نیز بالاتفاق، غدیر را حدیثی متواتر میدانند.(16)(17)
بر این اساس و بر طبق آنچه که گذشت، به خوبی آشکار میگردد یکی از مهمترین وقایع تاریخ پرفراز و نشیب اسلام که در بین عامه مسلمانان، واقعهای مسلم، پذیرفته شده و قطعی تلقی میگردد، واقعه غدیر خم است.
از منظری دیگر، آنچه که بر گونه غدیر، رنگ جاودانگی میزند؛ و اهمیت این واقعه را مضاعف میگرداند، نزول 2 آیه از قرآنکریم، یکی آیه 67 سوره مائده(18) و دیگری آیه 3 سوره مائده،(19) در ارتباط با این رویداد بزرگ است که بر طبق نظر مفسران نامآور شیعه و سنی، شأن نزول این آیات، مربوط به واقعه غدیر خم میباشد.(20)(21) هنگامی که کمی بیشتر در مقایسه مفاد این آیات و لحن آنها با سایر آیات قرآن کریم میاندیشیم، درمییابیم اگر نگوییم چنین آهنگ کلامی در میان سایر آیات بینظیر است، لااقل کمتر آیهای را میتوان یافت که مضامین و لحنی شبیه به این دو آیه داشته باشد. طبیعی است هر مسلمان هنگامی که در تلاوت قرآن بدین دو آیه میرسد، شگفت زده از خویش بپرسد این چه امر خطیری است که عدم ابلاغ آن توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، زحمات 23 ساله آن حضرت را تباه میگرداند و در این صورت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز رسالت خویش را به مردم نرسانده و وظیفه پیامبری را بجای نیاورده است؟ واقعاً این چه پیامی است که خداوند متعال به پیامبر خویش وعده داده است تا او را در زمینه ابلاغ آن، حافظ و نگهدار باشد؟ به علاوه، مگر این موضوع چه اهمیتی دارد که ابلاغ این پیام به امت و پیروی مردم از آن، سبب کامل شدن دین و تمام شدن نعمت و رضایت پروردگار میگردد؟
پس دیگر جای هیچ تردیدی باقی نمیماند که روز نزول و ابلاغ این امر مهم و خطیر که بدین واسطه، روز اکمال دین و رضایت پروردگار محسوب میگردد، دارای اهمیت بسزایی در میان مسلمین خواهد بود.(22)
از آنچه که گذشت، مشخص میگردد علاوه بر مورخان که به تناسب فن خویش (و البته به دلیل اثرات و نتایجی که بر پایه این مطالعه بنا میگردد)، به واقعه غدیر نگاهی موشکافانه دارند،(23) غدیر از آن جهت که حدیثی قطعی و متواتر است و کار یک محدث، شناسایی احادیث معتبر و دقت بر روی مفاهیم آنهاست، مورد توجه محدثین است(24) و دارای جایگاهی ویژه در کتب مختلف حدیث میباشد. به خاطر نزول 2 آیه ویژه از قرآن کریم درباره این واقعه که القاکننده مفهومی منحصر بفرد و دارای لحنی کمنظیر در میان سایر آیات است، غدیر منشأ بحثهای گوناگونی در کتب تفسیری میباشد.(25) با تکیه بر مفاهیم این آیات و اثرات شگرف اعتقادی مترتب بر آن، این واقعه منظور نظر مخصوص متکلمان واقع گشته است.(26) حتی لغویین نیز توجه خاص خویش را به این رویداد مهم معطوف داشتهاند و به هنگام شرح و توضیح کلمه غدیر خم (که نام محلی است)، به اصل این رویداد اشاره نمودهاند.(27) ادیبان و شعرای بسیاری در میان امت اسلامی در طول 14 قرن، از همان لحظه وقوع و در همان صحنه گرفته تا روزگار معاصر، همواره این واقعه بزرگ را در آثار و اشعار خویش، توصیف و تشریح نمودهاند.(28)
آنچه که تاکنون ذکر شد، گوشهای از اهمیت رویداد غدیر خم بود که در حد گنجایش این مقاله، به آن اشاره گردید. ما در این مجال به دنبال جستجو و تحقیق درباره این رویداد بزرگ اسلامی و این بُرهه از حیات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشیم تا هرچه بیشتر و البته با رعایت اختصار، بتوانیم زوایای گوناگون آن را بررسی نماییم. لذا در ادامه، ابتدا اصل واقعه را به گونهای که در بین مسلمین مشهور و مورد اتفاق است، نقل نموده، سپس به بررسی مفاد حدیث غدیر میپردازیم و بر روی مفاهیم آن، هرچه بیشتر تأمل مینماییم و در انتها نیز نتایجی را که به دنبال واقعه غدیر جلوهگر میگردد و مستلزم توجه ویژه مسلمانان میباشد، بر میشماریم.
تولد و كودكي
به سال 1333 ه.ش در شهرستان مياندوآب در يك خانواده مذهبي و باايمان متولد شد. در دوران كودكي، مادرش را – كه بانويي باايمان بود – از دست داد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اروميه به پايان رسانيد و در دوره دبيرستان (همزمان با شهادت برادرش علي باكري به دست دژخيمان ساواك) وارد جريانات سياسي شد.
فعاليتهاي سياسي – مذهبي
پس از اخذ ديپلم با وجود آنكه از شهادت برادرش بسيار متاثر و متالم بود، به دانشگاه راه يافت و در رشته مهندسي مكانيك مشغول تحصيل شد. از ابتداي ورود به دانشگاه تبريز يكي از افراد مبارز اين دانشگاه بود. او برادرش حميد را نيز به همراه خود به اين شهر آورد.
شهيد باكري در طول فعاليتهاي سياسي خود (طبق اسناد محرمانه بدست آمده) از طرف سازمان امنيت آذربايجان شرقي (ساواك) تحت كنترل و مراقبت بود. پس از مدتي حميد را براي برقراري ارتباط با ساير مبارزان، به خارج از كشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم براي مبارزين داخل كشور فعال شود
نقش شهيد باکري در دفاع مقدس
شهيد باكري با استعداد و دلسوزي فراوان خود توانست در عمليات فتحالمبين با عنوان معاون تيپ نجف اشرف در كسب پيروزيها موثر باشد. در اين عمليات يكي از گردانها در محاصره قرار گرفته بود، كه ايشان به همراه تعدادي نيرو، با شجاعت و تدبير بينظير آنان را از محاصره بيرون آورد. در همين عمليات در منطقه رقابيه از ناحيه چشم مجروح شد و به فاصله كمتر از يك ماه در عمليات بيتالمقدس (با همان عنوان) شركت كرد و شاهد پيروزي لشكريان اسلام بر متجاوزين بعثي بود.
در مرحله دوم عمليات بيتالمقدس از ناحيه كمر زخمي شد و با وجود جراحتهايي كه داشت در مرحله سوم عمليات، به قرارگاه فرماندهي رفت تا برادران بسيجي را از پشت بيسيم هدايت كند. در عمليات رمضان با سمت فرماندهي تيپ عاشورا به نبرد بيامان در داخل خاك عراق پرداخت و اين بار نيز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحيت، وي مصممتر از پيش در جبههها حضور مييافت و بدون احساس خستگي براي تجهيز، سازماندهي، هدايت نيروها و طراحي عمليات، شبانهروز تلاش ميكرد.
در عمليات مسلم بن عقيل با فرماندهي او بر لشكر عاشورا و ايثار رزمندگان سلحشور، بخش عظيمي از خاك گلگون ايران اسلامي و چند منطقه استراتژيك آزاد شد.
شهيد باكري در عمليات والفجرمقدماتي و والفجر يك، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشكر عاشورا، به همراه بسيجيان غيور و فداكار، در انجام تكليف و نبرد با متجاوزين، آمادگي و ايثار همهجانبهاي را از خود نشان داد.
در عمليات خيبر زماني كه برادرش حميد، به درجه رفيع شهات نايل آمد، با وجود علاقه خاصي كه به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانوادهاش تماس گرفت و چنين گفت: شهادت حميد يكي از الطاف الهي است كه شامل حال خانواده ما شده است. و در نامهاي خطاب به خانوادهاش نوشت:
من به وصيت و آرزوي حميد كه باز كردن راه كربلا ميباشد همچنان در جبههها ميمانم و به خواست و راه شهيد ادامه ميدهم تا اسلام پيروز شود.
نماز اول وقت
توجه به وقت نماز و انتظار بر طاعت خداوند؛ (حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتینَ). (بقره: 238)
هم رزم شهید علی موسوی می گوید: «تنها جایی که می شد سراغش را گرفت، نمازخانه بود. آن قدر مقید بود که نیم ساعت قبل از نماز، به طرف نمازخانه می رفت. هم خودش مقید به نماز اول وقت بود و هم با اخلاصِ خاصی، بقیه را به نماز اول وقت دعوت می کرد. یک بار که من در جلسه ای حضور داشتم و اتفاقاً تا ظهر طول کشید، ناگهان در باز شد و موسوی با چهره نورانی اش وارد شد و بعد از سلام، از ما پرسید: برادرا! می بخشید، خواستم بپرسم ظهر شده؟ بعد ما متوجه وقت نماز شدیم و چند لحظه بعد صدای اذان بلند شد. نحوه تذکر دادن او در آن لحظه خیلی برایم جالب بود».
حوزه نت
در مورد ويژگي هاي كلي انديشه سياسي تشيع مي توان به مسائل و مؤلفه هاي زير اشاره كرد.
يكي از مهم ترين مختصات اين انديشه توجه به جامعيت آن است به گونه اي كه براي تمامي زواياي زندگي بشر برنامه دارد. اين عموميت شامل زندگي سياسي و اجتماعي مسلمانان نيز هست. اجراي احكام و قوانين سياسي و اجتماعي اسلام نيز در پرتو تشكيل دولت و حكومت است و اين بحث ضرورت دولت ونظام سياسي را در انديشه شيعي برجسته مي كند.
ويژگي ديگر، بحث مبناي مشروعيت قدرت و حاكميت است. در انديشه سياسي شيعه، منشأ قدرت، بي هيچ اختلافي، از آنِ خداوند است و مباني مشروعيت دولت هاي ديني و شيعي نيز به خداوند باز مي گردد كه البته بحث مقبوليت مردمي نيز در كنار آن مورد توجه است.
از محوري ترين مسائلي كه درانديشه سياسي شيعه مطرح است، عدالت مي باشد. آموزه هاي ديني برقراري عدالت را به مثابه يك ضرورت قطعي زندگي اجتماعي و هدف اساسي بعثت انبيا معرفي مي كند: «لقد أرسلنا رسلنا بالبينات و أنزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط». از اين رو، هدف اصلي اسلام و حاكميت هاي ديني اقامه عدالت در جامعه بشري است. بنابراين مي توان يكي از مهمترين ويژگي انديشه سياسي سياسي شيعه را در بُعد اجرا، اجراي اصل عدالت در همه زمينه ها دانست. نتيجه طبيعي تأكيد بر اجراي عدالت در انديشه ديني، داشتن اقتدار است كه صرفاً در صورت تشكيل و تداوم حكومت ميسر خواهد بود. در حقيقت، حكومت ابزاري است براي تحقق عدالت در جامعة بشري كه بدون فرض آن، تحقق اين امر مهم، امري انتزاعي و ذهني به نظر مي رسد و جامة عمل نخواهد پوشيد.
نگرش ديني به خصوص نگرش تشيع، اساساً مخالف حاكميت هاي استبدادي به مفهوم فردي و يا جمعي آن بوده اند و از آن با نام حاكميت طاغوت ياد مي كند. بنابراين مي توان يكي از ويژگي هاي انديشه سياسي شيعه را ظلم ستيزي و مخالفت نظري و عملي با نگرش هاي ظالمانه و استبدادي دانست.
يكي از ويژگي هاي مهم انديشه سياسي شيعيان، توجه به «مهدويت» و مفهوم «انتظار» است. اين اصل در عمل و انديشه شيعيان هماره به عنوان يك اصل راهبر در طول تاريخ تشيع مورد توجه بوده است.
يكي از مختصات انديشه سياسي شيعه كه از اصول بنيادين آن نيز به حساب مي آيد «ولايت الهي» است كه در انديشه ديني بايد در تمام شئون زندگي يك فرد مسلمان جاري شود. رهبري جامعه اسلامي يا به تعبيري زندگي سياسي مسمانان نيز از اين قاعده و شموليت بيرون نيست و نظام خلقت كفر و بيرون بودن از دايره توحيد و ولايت الهي را نسبت به هيچ حوزه اي برنمي تابد.
مجموع اين نكات مطرح شده را مي توان شكل دهنده عناصر محوري و ذاتي انديشه سياسي شيعه دانست كه البته مقتضيات زماني و امكانات و توانايي هاي عملي شيعيان ممكن است چهره هاي متفاوتي را از اين انديشه نشان دهد كه به تناسب شرايط نظريه هاي مختلفي ارائه شود.
[انديشه سياسي شيعه]
پرسمان
رسالت امام
الامام يحل حلال الله و يحرم حرام الله و يقيم حدود الله و يذب عن دين الله و يدعو الى سبيل ربه بالحكمة والموعظة الحسنة والحجة البالغه .
: امام حلال الهى را حلال و حرام الهى را حرام و حدود الهى را اقامه و دين الهى را نگهدارى مى كند.
امام (عليه السلام ) ولى دين نيست ، مبين و مجرى دين است ، ولى مومنين است . از آن جايى كه ولى دين نيست نه خود چيزى را حلال مى كند و نه چيزى را حرام و نه هرگز حلال الهى را حرام مى كند و نه حرام الهى را حلال ، چون ولى دين نيست كه در دين دست بگذارد. بلكه مبين دين خداست يعنى آن چه كه حلال است و آن چه كه حرام است . آن را تبيين مى كند. اين كه فرمود حلال الهى را حلال مى كند، آن چه كه حلال است ، كه حلال كردنى نيست يا اين كه فرمود حرام الهى را حرام مى كند، آن چه كه حرام است ، كه حرام كردنى نيست پس منظور آن است كه وجود مبارك امام (عليه السلام ) حلال و حرام الهى را تبيين مى كند، تفسير مى كند، تشريح مى كند و به ديگران ابلاغ مى نمايد.
اين در حقيقت تشريح و تبيين دين است كه ايفاى امام در محور دوم از محورهاى سه گانه دين است و چون اجراى دين از اوست و او مجرى دين است لذا حدود الهى را پياده مى كند. پياده كردن حدود الهى كار اجرا كننده دين است و از آنجا كه يكى از اساسى ترين رسالت امام ، حفظ دين خداست و در واقع امام حافظ وحى الهى است لذا از دين خدا دفاع مى كند، حمايت و نگهدارى مى كند.
مطلب دوم : و يقيم حدود الله و يذب عن دين الله (ذب يذب ذبا عنه ) از او دفاع و حمايت و نگهدارى كرد. پس اين جمله ناظر به سه مطلب است : 1. يحل … (تبيين دين ) 2. يقيم حدود الله (اجراى دين ) 3. يذب عن دين الله (حفظ دين ) كه اينها رسالت امام است كه در بحث كلى به آن اشاره شد.
به نقل از : (سید علی طباطبائی انسان کامل و معرفت امام و امامت ) به آدرس http://ghadeer.org/index.html اللهم عجل لولیک الفرج والنصر
منبع: مهدی شنیزی
دانلود کتاب دفاع مقدس
کتاب ها: عارفان بیدار
یادواره شهید آیت ا… شهید مدنى و شهداى روحانى استان همدان
سه روایت از یک مرد
سه روایت از یک مرد – محمدرضا بایرامى
با عبادت تا معراج
با عبادت تا معراج – سرگذشت نامه سردار شهید سرلشکر رسول عبادت کنگره بزرگداشت سرداران و بیست و سه هزار شهید استان اصفهان
اسطوره ها
اسطوره ها
نگین هاى ارغوانى
نگین هاى ارغوانى – (مجموعه شعر)
لاله های حوزه
لاله های حوزه – یادواره شهداى روحانیت استان آذربایجان غربى
لحظه هاى آسمانى
لحظه هاى آسمانى – کرامات شهیدان
کوکب سوخته
کوکب سوخته – سروده ى: کوکب حاتمى
خاطرات سردارشهیدرضانورمحمّدى
خاطرات سردارشهیدرضانورمحمّدى (در طول سال هاى دفاع مقّدس) مقدمه و تصحیح: محمد عزیزى
هزار حنجره آواز : دفتر چهارم
هزار حنجره آواز : دفتر چهارم ،به کوشش: محمد خامه یار
حماسه میمک
جنگ ایران و عراق،عملیات میمک
هفتمین نفر
داستان زندگى شهید حسین غفارى
امام(ره) در آیینه شهیدان
امام (ره) در آیینه شهیدان / گردآورنده محمدحسین عباسىولدى. تهران: بنیاد شهید انقلاب . اسلامى، نشرشاهد
ت
در انتهاى اُفُق
سپهدار غرب غریب، علمدار دوآوهه بنیانگذار لشگر ٢٧ محمّد رسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم) حاج احمد متوسّلیان از ولادت تا…
دانش آموختگان مدرسه عشق
دانش آموختگان مدرسه عشق
بوستان شهادت
مجموعه اى موضوعى از سخنان و پیامهاى حضرت امام خمینى(س) و مقام معظم رهبرى
با خورشیدهای همیشه
رمانی در مورد جنگ تحمیلی با خورشیدهاى همیشه نویسنده: محمدباقر پورمند ناشر: نشر شاهد
آزمایشی دیگر
رمانی درمورد جنگ
آیت کمال
درسهای آموزنده زندگی شهید رجائی برای نوجوانان و جوانان
عطر شهادت
مجموعه ای از سخنان و پیامهای مقام معظم رهبری پیرامون شهید ،شهادت،خانواده شهید و بنیاد شهید
ارغوانی بر خاکریز
ارغوانی برخاکریز
آن روزها رفتند….
آن روزها رفتند….
آن نامه ها که از بهشت می آیند…
آن نامه ها که از بهشت می آیند… زندگینامه داستانی شهید محمود رضا ساعتیان(الهی)
کتاب امیر دلاور
دانلود این کتابها در/كتب-شهدا-و-جنگ-تحميلي
کتاب با موضوع دفاع مقدس با فرمتPDFدر قالب ۴ مجموعه
فهرست کتاب های مجموعه اول و دوم:
*مأموریت در ساحل نیسان (خاطرات سرتیپ ۲ زرهی ستاد محمود فردوسی(
*پشت خاکریز یک نفر زنده است (خاطرات جمعی از رزمندگان اردبیل(
*راز شکست قله سپید
*خاطرات سرهنگ پیاده غلامرضا رمضانی هنوز زنده اند
*خاطرات سرداران و فرماندهان استان سمنان از هشت سال دفاع مقدس در ره منزل لیلی
*خاطراتی از رزمندگان دفاع مقدس انتظار
*خاطرات همسر شهید حاج کاظم رستگار فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهداء گزارههای تا ابد (جلد اول(
*بر اساس خاطرات سرهنگ پاسدار سیدماشاءالله رحیمی خلیل در آتش
*خاطرات آزاده سرافراز؛ کریم رجبزاده نسیم بهشتی
*خاطراتی از خوابها و رؤیاهای نزدیکان و خانوادههای شهدای کرمان پیشنیاز
*خاطراتی از اخلاص رزمندگان و ایثارگران دفاع مقدس روزهای سبز کردستان
*خاطرات جمعی از پیشمرگان مسلمان کرد سجاد لشکر
*خاطراتی از زندگی و مبارزات سردار شهید سیدجواد حسینی
*سروهای سرخ
*خاطرات فرماندهان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس آن روز سهشنبه بود
*روایت حماسه شهید حسن ترک دلیل: روایت حماسه شهید علی چیت سازان آن شب قدر
*روایت حماسه ی شهید محمدرضا فراهانی
فهرست کتاب های مجموعه سوم:
*قصه ی فرماندهان ۱/آقای شهردار (شهید باکری(
* قصه ی فرماندهان ۲/ معلم فراری (شهید همت(
*یک جرعه آفتاب
* سیرت شهیدان (مجموعه خاطراتی از سیره عملی شهیدان(
* سیمای پهلوانان (زندگینامه مختصر شهدای ورزشکار(
* سلام سردار
* امام در آیینه شهیدان
* آن روزها رفتند …
* اینک شوکران
* مجموعه یاران ناب ۵/ شهید نواب صفوی
فهرست کتاب های مجموعه چهارم:
*رمان “دا” (خاطرات سیده زهرا حسینی(
*۱۰۰خاطره از شهید غلامحسین افشردی(باقری(
*۱۰۰خاطره از شهید دکتر مصطفی چمران
*۱۰۰خاطره از شهید محمود کاوه
*۱۰۰خاطره از شهید حاج حسین خرازی
*۱۰۰خاطره از شهید مهدی باکری
*۱۰۰خاطره از شهید روحانی مصطفی ردانی پور
*۱۰۰خاطره از شهید حاج مهدی زین الدین
برای دانلود اینجا کلیک کنید
فوائد نقل کرامات
نقل کرامات ائمه اطهار علیهم السلام اثرات و فوائدی دارد، از جمله:
1. آشنا شدن با مقام رفیع و بلند امامان معصوم علیهم السلام و نقش کارساز آنها در هستی و درک ولایت تکوینی آن اولیاء خدا.
2. ایجاد محبت بیشتر نسبت به ائمه اطهار علیهم السلام ؛ چرا که معرفت بیشتر و عمیق تر، محبت و عشق بیشتر را به دنبال خواهد داشت.
3. اثر دیگر این است که با امکان کرامات در امامان معصوم و اثبات ولایت تکوینی آنها بر هستی، این معنی به دست می آید که برای دیگران نیز چنانچه راه پاکی و تقوا را پیشه کنند و تسلیم محض خدا و رسول صلی الله علیه و آله و امامان بر حق باشند، این راه باز است؛ منتها در حَد توان و استعدادشان، نه در آن حدی که برای امامان علیهم السلام وجود دارد؛ لذا امام هادی علیه السلام به سهل بن یعقوب فرمود: «اِنَّ لِشیعَتِنا بِوِلایَتِنا لَعِصْمَةً لَوْ سَلَکُوا بِها فی لُجَّةِ الْبِحارِ الْغامِرَةِ وَ سَباسِبِ الْبَیْداءِ الْغابِرَةِ بَیْنَ سِباعٍ وَ ذِئابٍ وَ اَعادِی الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ لاَءَمِنُوا مِنْ مَخاوِفِهِمْ بِوِلایَتِهِمْ لَنا فَثِقْ بِاللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ اَخْلِصْ فِی الْوَلاءِ لاَِئِمَّتِکَ الطّاهِرینَ وَ تَوَجَّهْ حَیْثُ شِئْتَ وَ اقْصِدْ ما شِئْتَ؛ براستی ولایت ما برای شیعیانمان عصمت [و پناهی] است که اگر با آن در عمق دریاها روند و یا در بیابانی دوردست و خالی از سکنه بی منتها در بین درندگان و گرگها و یا دشمنان [خود] از جن و انس قرار گیرند، از ترس آنها در امان خواهند بود، به خاطر ولایت و دوستی آنان نسبت به ما. پس [ای سهل!] بر خدای عزیز و جلیل اعتماد کن و در ولایت امامان پاک خود خالص باش، آن گاه به هر جا می خواهی رو کن، و هر جا می خواهی قصد و آهنگ داشته باش!»
حوزه نت
صد نگهبان شمشیر به دست
از ابو سعید سهل بن زیاد نقل شده است که: ما در خانه «ابوالعباس فضل بن احمد بن ادریس» بودیم و صحبت از امام هادی علیه السلام به میان آمد. ابو العباس از پدرش نقل کرد که روزی نزد متوکل رسیدم، او را خشمگین و مضطرب دیدم. او به وزیرش «فتح بن خاقان» با خشم و غضب می گفت: این چه سخنانی است که در مورد این مرد می گویی و مرا از اجرای تصمیم باز می داری؟ فتح می گفت: یا امیرالمؤمنین! سخن چینها دروغ گفته اند. و بدین ترتیب تلاش می کرد متوکل را آرام سازد، ولی او آرام نمی گرفت و هر لحظه خشم و غضبش بیشتر می شد تا آنجا که گفت: به خدا سوگند! او را می کشم. او مرتب مردم را [علیه من] می شوراند و می خواهد فتنه ای برپا سازد و چشم طمع به دولت من دارد.
آن گاه دستور داد چهار نفر جلاد آماده شوند و به چهار نفر از غلامان خود دستور داد هنگامی که «علی بن محمد علیهماالسلام » وارد شد، بر او بتازید و با شمشیرهای خود او را قطعه قطعه کنید. ناگاه متوجه شدم امام هادی علیه السلام است که مأموران، حضرت را با وضع نامناسبی به حضور متوکل آوردند. ناگهان چهار غلامی که مأمور به قتل او بودند، به سجده افتادند و دستور متوکل را اجرا نکردند، و خود متوکل نیز از تخت به زیر آمده، عرض کرد: یابن رسول الله! چرا نابهنگام تشریف آورده اید؟ و مرتب دستها و صورت حضرت را می بوسید! حضرت فرمود: من به اختیار خود نیامده ام، بلکه به دعوت تو آمده ام و پیک تو مرا احضار نموده است.
آن گاه متوکل به فتح بن خاقان و دیگران خطاب کرد: مولای من و خودتان را بدرقه کنید! پیک «بد مادر» به دروغ او را احضار کرده است.
بعد از آنکه حضرت برگشتند، متوکل رو کرد به جلاّدها که چرا دستور مرا [در باره علی بن محمد علیهماالسلام [ اجرا نکردید؟ جواب دادند: آن گاه که او را وارد ساختید، ناگهان مشاهده کردیم که بیش از یکصد نفر شمشیر به دست دور او را گرفته اند! از دیدن آنان آن قدر وحشت کردیم که نتوانستیم مأموریت را انجام دهیم.
بحار الانوار، ج 50، ص 155؛ محجّة البیضاء، فیض کاشانی، ج 4، ص 318؛ کشف الغمة، اربلی، ج 2، ص 395؛ تجلّیات ولایت، ص 478
حوزه نت
فتنه خلق قرآن
يكى از مهمترين و داغترين جريانهاى فكرى و عقيدتى در دوران امام هادى - عليه السلام - جنجال و كشمكش شديد بر سر مخلوق بودن يا مخلوق نبودن قرآن بود.
گروه «معتزله» كه عقل گراى افراطى بودند و در مسائل عقيدتى كند و كاو عقلى بيش از حدى مىكردند، مسئله «مخلوق» و «حادث» بودن قرآن را در ارتباط با صفات خدا مطرح كردند و با «قديم» بودن قرآن كه گروه «اشاعره» و اهل حديث از آن جانبدارى مىكردند، به مخالفت برخاستند و درگيرى بين طرفداران اين دو بينش اعتقادى رخ داد.
به گفته اهل تحقيق، بحث پيرامون مخلوق بودن قرآن، از اواخر حكومت بنى اميه آغاز گرديد (اوائل قرن دوم هجرى) و نخستين كسى كه اين بحث را در محافل اسلامى مطرح كرد، «جَعْد بن درهم»، معلم «مروان بن محمد» آخرين خليفه اموى، بود. او اين فكر را از «ابان بن سمعان»، و «ابان» نيز از «طالوت بن اعصم» يهودى فرا گرفته بود.
«جَعْد» پس از طرح اين بحث مورد تعقيب قرار گرفت و به كوفه فرار كرد و در آنجا اين نظريه را به «جَهْم بن صفوان ترمذى» منتقل كرد(70).
برخى بر اين باورند كه اعتقاد به قديم بودن قرآن از مسيحيت به جامعه اسلامى نفوذ كرده بود، زيرا آنان «مسيح» را «كلمة الله» مىدانستند و در نتيجه، كلام خدا - كه از خداست - از نظر آنان «قديم» شناخته مىشد.
مؤيد اين نظريه اين است كه ماءمون در بخشنامهاى كه در اين مورد به «اسحاق بن ابراهيم» حاكم بغداد نوشت، «اشاعره» را متهم كرد كه در مورد قرآن، همچون سخنان مسيحيان در مورد حضرت عيسى، سخن مىگويند.
در هر حال در زمان خلافت «هارون»، «بِشْر مَريسى»، كه گفته مىشود يهودى تبار بوده، اين بحث را دنبال كرد و مدت چهل سال به ترويج فكر مخلوق بودن قرآن پرداخت و چون روزى شنيد كه هارون سخنان او را شنيده و وى را غياباً به مرگ تهديد كرده است، متوارى شد.
اين بحث همچنان بين دو گروه مطرح بود تا آنكه «ماءمون» به آن دامن زد و آتش اختلاف را شعله ورتر كرد. او كه فردى دانشمند و مطلع، آشنا به فلسفه و فقه و ادبيات عرب، و اهل بحث و مناظره و دقت علمى بود، از همان زمان جوانى به اعتزال گرايش داشت و از «مخلوق» بودن قرآن جانبدارى مىكرد. فقها و اهل حديث مىترسيدند مبادا وى خليفه شود و اين عقيده را ترويج كند، به حدى كه «فُضيل بن عياض» علناً مىگفت: «من از خدا براى هارون طول عمر مىخواهم تا از شر خلافت ماءمون راحت باشم»! (71)
حدس آنان درست بود. ماءمون پس از رسيدن به قدرت، رسماً از «معتزله» و در نتيجه از نظريه مخلوق بودن قرآن طرفدارى كرد و آن را عقيده رسمى دولت اعلام نمود و قدرت دولت را جهت سركوبى مخالفان اين نظريه به كار گرفت. و چون مخالفان كه در آن زمان اهل سنت ناميده مىشدند، مقاومت نشان دادند، بحران به اوج خود رسيد و جريان از حد بحث علمى و مذهبى خارج شد و به يك بحث جنجالى و حادّ عقيدتى - سياسى تبديل گرديد و صحبت روز شد و همه جا حتى در ميان عوام با حرارت مطرح گشت.
ماءمون در سال 218 قمرى فرمانى خطاب به «اسحاق بن ابراهيم»، حاكم بغداد، صادر كرد كه بايد تمام قضات و شهود و محدثان و مقامات دولتى مورد آزمايش قرار گيرند، هر كس معتقد به خلق قرآن باشد، در كار خود ابقا شود و گرنه از كار بر كنار گردد (72). اين كار كه در واقع نوعى تفتيش عقايد بود، در تاريخ، به عنوان «مِحنَةالْقُرْآن» (73) مشهور شده است.
كسى كه ماءمون - و پس از او معتصم و واثق عباسى - را به اين كار تشويق مىكرد، «ابن ابى دُؤاد»، قاضى مشهور دربار عباسى بود كه پس از بركنارى «يحيى بن اكثم» قاضى القضات شده بود. او كه از شهرت و آوازه بلند علمى برخوردار بود و در بذل و بخشش و ميزان نفوذ و قدرت در دربار عباسى با برامكه مقايسه مىشد، در «مِحنَةُ القُرْآن» نقش مهمى داشت و از اين رو برخى تصور كردهاند كه بنيانگذار اين نظريه او بوده است (كه ديديم چنين نيست).
در هر حال سختگيرى دولت عباسى به جايى رسيد كه مخالفان مورد شكنجه و آزار قرار گرفتند و زندانهاپر از آنان گرديد. «احمد بن حنبل» كه در دفاع از عقيده خويش پافشارى مىكرد، تازيانه خورد!(74) و در زمان حكومت «واثق»، «احمد بن نصر خزاعى» به قتل رسيد و «يوسف بن يحيى بُرَيطى»، شاگرد شافعى، مورد شكنجه قرار گرفت و در زندان مصر در گذشت. «يعقوبى» در اين باره داستان عجيبى نقل مىكند. وى مىنويسد:
«امپراتور روم به واثق خليفه عباسى نامه نوشت و به او خبر داد كه اسيران بسيارى از مسلمانان در اختيار دارد، اگر خليفه در مقابل آنها فديه (سربها) دهد، او حاضر است اسيران مسلمان را آزاد كند. واثق اين پيشنهاد را پذيرفت و نمايندگانى به مرز فرستاد. نمايندگان خليفه اسيران را كه تحويل مىگرفتند و عقيده آنان را در باره مخلوق بودن قرآن مىپرسيدند، و تنها كسانى را كه به اين سؤال جواب مثبت مىدادند، مىپذيرفتند و لباس و پول در اختيارشان قرار مىدادند!»(75).
اين سختگيريها سبب نفرت مردم از معتزله گرديد، لذا وقتى كه «متوكل عباسى» به خلافت رسيد، جانب اهل حديث را گرفت و به «محنة القرآن» خاتمه داد. ولى اين بحث فوراً از رونق نيفتاد و تا مدتها در جامعه اسلامى مطرح بود (76).
موضع امام هادى (ع)
امامان معصوم كه رهبرى انديشه اصيل اسلامى را به عهده داشتند، سكوت در برابر چنين بحث و جدال فكرى را ناروا شمرده، خطّ بطلان بر فكر انحرافى كشيده، انديشه درست را مشخص مىكردند و با تبيين موضع اصولى و هدايتگرانه خود، مسلمانان را از وارد شدن در چنين بحث و جدال بيهودهاى بر حذر مىداشتند.
«ريّان بن صلت» به محضر امام رضا - عليه السلام - عرض كرد: نظر شما درباره قرآن چيست؟ فرمود: قرآن كلام خداست، همين! در اين باره بيش از اين بحث نكنيد كه گمراه مىشويد.
سخنى كه در اين زمينه از امام هادى - عليه السلام - نقل شده نسبتاً گسترده و روشن است، امام در پاسخ يكى از شيعيان «بغداد» چنين نوشت (77):
بسم الله الرحمن الرحيم. خداوند ما و تو را از دچار شدن به اين فتنه حفظ كند كه در اين صورت بزرگترين نعمت را بر ما ارزانى داشته است، وگرنه هلاكت و گمراهى است. به نظر ما بحث و جدال درباره قرآن (كه مخلوق است يا قديم؟) بدعتى است كه سؤال كننده و جواب دهنده در آن شريكند، زيرا پرسش كننده دنبال چيزى است كه سزاوار او نيست وپاسخ دهنده نيز براى موضعى بى جهت خود را به زحمت و مشقت مىافكند كه در توان او نمىباشد.
خالق، جز خدا نيست و بجز او همه مخلوقند، قرآن نيز كلام خداست، از پيش خود اسمى براى آن قرار مده كه از گمراهان خواهى گشت. خداوند ما و تو را از مصاديق سخن خود قرار دهد كه مىفرمايد: (متقيان) كسانى هستند كه در نهان از خداى خويش مىترسند و از روز جزا بيمناكند(78).
اين موضعگيرى امامان باعث شد كه شيعيان از اين درگيريها بدور باشند و گرفتار بدعت و گمراهى نشوند.
شهید آوینی
امام هادی علیه السلام میفرمایند:
امام علی النقی(علیه السلام) فرمودند: هرگاه در زمانه ای عدل بیـش از ظلم رایج باشد، بدگمانـی به دیگری حرام است،
مگر آن که (آدمـی ) بـدی از کسـی ببینـدو هرگاه در زمانه ای ظلـم بیـش ازعدل باشد،
تا وقتـی که (آدمـی) خیری ازکسـی نبینـد، نبایـد به او خـوشبیـن باشـد.
«بحارالانوار،جلد75 صفحه 370»
علی (علیه السلام) از نگاه شهید مطهری ( قسمت سوم)
* علي(علیه السلام) مظهر جامعیت و انسان کامل: یکی از مظاهر جامعیت و انسان کامل بودن علي(علیه السلام) این است که در مقام اثبات و عمل با فرقههای گوناگون و انحرافات مختلف روبرو شده و با همه مبارزه کرده است. گاهی او را در صحنه مبارزه با پول پرستها و دنیا پرستان متجمل میبینیم، گاهی هم در صحنه مبارزه با سیاست پیشههای ده رو و صدرو، گاهی با مقدس نماهای جاهل و منحرف. لذا وجود مقدس حضرت علي(علیه السلام) در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست؛ اصحاب جمل که خود آنان را ناکثین نامید و اصحاب صفین که آنها را قاسطین خواند و اصحاب نهروان یعنی خوارج که خود آنها را مارقین میخواند. ۵
* مبارزه علي(علیه السلام) با دو طبقه: سراسر وجود علی ع، تاریخ و سیرت علی ع، خلق و خوی علی ع، رنگ و بوی علی ع، سخن و گفتگوی علي(علیه السلام) درس و سرمشق و تعلیم و رهبری است. همچنان که جذبهای علي(علیه السلام) برای ما آمرزنده و درست است، دفعهای او نیز چنین است، ما معمولا در زیارتهای علي(علیه السلام) و سایر اظهار ادبها مدعی میشویم که ما دوست دوست تو، و دشمن دشمن تو هستیم. تعبیر دیگر این جمله این است که به سوی آن نقطه میرویم که در جو جاذبه تو قرار دارد و تو جذب میکنی و از آن نقاط دوری میگزینم که تو آنها را دفع میکنی.
علي(علیه السلام) دو طبقه را سخت دفع کرده است۱؛ - منافقان زیرک. -۲ زاهدان احمق.
همین دو درس، برای مدعیان تشییع او کافی است که چشم باز کنند و فریب منافقان را نخورند، تیزبین باشند و ظاهربینی را رها نمایند.
حکمت غدیر
علی (علیه السلام) از نگاه شهید مطهری ( قسمت دوم )
(بخش دوم از ) فرازهایی از دیدگاه شهید بزرگوار مرتضی مطهری را پیرامون شناخت او از شخصیت ملکوتی حضرت علي(علیه السلام):
تجسم حقیقت: علي(علیه السلام) مقیاس میزانی است برای سنجش فطرتها و سرشتها، آن که فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد از وی نمیرنجد ولو اینکه شمشیرش بر او فرود آید و آن که فطرتی آلوده دارد به او علاقهمند نگردد ولو اینکه احسانش کند. چون علي(علیه السلام) جز تجسم حقیقت چیزی نیست او خود میفرماید: “اگر با این شمشیرم بینی مومن را بزنم که با من دشمن شود هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت. زیرا که این سخن بر زبان پیغمبر امی جاری گشته که گفت: “یا علی! مومن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمیدارد.
* سبب دوستی و محبت علي(علیه السلام) در دلها: فوقالعادگی علي(علیه السلام) در چیست که عشقها را برانگیخته و دلها را به خود شیفته ساخته و رنگ حیات جاودانی گرفته و برای همیشه زنده است؟ چرا دلها همه خود را با او آشنا میبینند و اصلا او را مرده احساس نمیکنند بلکه زنده مییابند؟ مسلما ملاک دوستی او جسم او نیست زیرا جسم او اکنون در بین ما نیست و ما آن را احساس نکردهایم، و با محبت علي(ع) از نوع قهرماندوستی که در همه ملتها وجود دارد نیست. هم اشتباه است که بگوییم محبت علي(علیه السلام) از راه محبت نیست هم اشتباه است که بگوییم محبت علي(علیه السلام) از راه محبت فضیلتهای اخلاقی و انسانی است و حب علي(علیه السلام) حب انسانیت است. درست است علي(علیه السلام) مظهر انسان کامل بوده و درست است که انسان نمونههای عالی انسانیت را دوست میدارد اما اگر علي(علیه السلام) همه این فضایل انسانی را که داشت میداشت آن حکمت و آن علم، آن فداکاریها و از خود گذشتگیها، آن تواضع و فروتنی، آن ادب، آن مهربانی و عطوفت، آن ضعیفپروری، آن عدالت، آن آزادگی و آزادیخواهی، آن احترام به انسان، آن ایثار، آن شجاعت، آن مروت و مردانگی نسبت به دشمن، آن سخا و جود و کرم و… اگر علي(علیه السلام) همه اینها را داشت میداشت اما رنگ الهی نمیداشت مسلما این قدر که امروز عاطفهانگیز و محبت خیز است نبود. علي(علیه السلام) از آن نظر محبوب است که پیوند الهی دارد، دلهای ما به طور ناخودآگاه در اعماق خویش با حق سرو سر و پیوستگی دارد و چون علي(علیه السلام) را آیت بزرگ حق و مظهر صفات حق مییابند به او عشق میورزند. درحقیقت پشتوانه عشق علي(علیه السلام) پیوند جانها با حضرت حق است که برای همیشه در فطرتها نهاده شده و چون فطرتها جاودانی است مهر علي(علیه السلام) نیز جاودان است. نقطههای روشن در وجود علي(علیه السلام) بسیار زیاد است اما آنچه برای همیشه او را درخشنده و تابان قرار داده ایمان و اخلاص اوست و آن است که به وی جذبه الهی داده است.
علی (علیه السلام) از نگاه شهید مطهری ( قسمت اول )
* خاصیت و مکتب علي(علیه السلام): در علي(علیه السلام) هم خاصیت فیلسوف است و هم خاصیت رهبر انقلابی و هم خاصیت پیر طریقت و هم خاصیتی از نوع خاصیت پیامبران مکتب او هم مکتب عقل و اندیشه است و هم مکتب شور و انقلاب و هم مکتب تسلیم و انضباط و هم مکتب حسن و زیبایی و جذبه و حرکت.
* بیان اوصاف علي(علیه السلام): پیش از آنکه امام عادل برای دیگران باشد و درباره دیگران به عدل رفتار کند خود شخصا موجودی متعادل و متوازن بود. کمالات انسانیت را باهم جمع کرده بود. هم اندیشهای عمیق و دور رس داشت و هم عواطفی رقیق و سرشار، کمال جسم و کمال روح را توام داشت. شب هنگام عبادت از ماسوی میبرید و روز در متن اجتماع فعالیت میکرد. روزها چشم انسانها مواسات و از خودگذشتگیهای او را میدید و گوشهایشان پند و اندرزها و گفتارهای حکیمانهاش را میشنید و شب چشم ستارگان اشکهای عابدانهاش را میدید و به گوش آسمان مناجاتهای عاشقانهاش را میشنید. هم مفتی بود وهم حکیم، هم عارف بود و هم رهبر اجتماعی، هم زاهد بود و هم سرباز، هم قاضی بود و هم کارگر، هم خطیب بود و هم نویسنده، بالاخره به تمام معنی یک انسان کامل بود با همه زیباییهایش.
* علي(علیه السلام) شخصیت دو نیرویی: علي(علیه السلام) از مردانی است که هم جاذبه دارد و هم دافعه و جاذبه و دافعه او سخت نیرومند است. شاید در تمام قرون و اعصار، جاذبه و دافعهای به نیرومندی جاذبه و دافعه علي(علیه السلام) پیدا نکنیم. دوستانی دارد عجیب، تاریخی، فداکار، با گذشت، از عشق او همچون شعلههایی از خرمنی آتش سوزان و پرفروغاند جان دادن در راه او را آرمان و افتخار میشمارند ودر دوستی او همه چیز را فراموش کردهاند. از مرگ علي(علیه السلام) سالیان، بلکه قرونی گذشت اما این جاذبه همچنان پرتو میافکند و چشمها را به سوی خویش خیره میسازد. در دوران زندگیش عناصر شریف و نجیب، خداپرستانی فداکار و بیطمع، مردمی با گذشت و مهربان، عادل و خدمتگزار خلق کرد و حول محور وجودش چرخیدند که هرکدام تاریخچهای آموزنده دارند و پس از مرگش در دوران خلافت معاویه و امویان، جمعیتهای زیادی به جرم دوستی او در سختترین شکنجهها قرار گرفتند اما قدمی را در دوستی و عشق علي(علیه السلام) کوتاه نیامدند و تا پای جان ایستادند.
حکمت غدیر
ابن ابی الحدید با اینکه از برترین شارحان نهج البلاغه است، در عین حال شناخت آن چنانی نسبت به مقام امام و امامت ندارد . و در ابتدای خطبه همام، در توجیه این سؤال که چرا علی علیه السلام از ابتدا پاسخ همام را در بیان اوصاف متقین نداد، بلکه اجازه داد تا او اصرار و سماجت کند تا آن جا که امام را در فشار قرار دهد؟ پاسخهایی داده است . از جمله می گوید: «ولعله تثاقل عن الجواب لیرتب المعانی التی خطرت له فی الفاظ مناسبة لها ثم ینطق بها کما یفعله المتروی فی الخطبة; (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، دار احیاء التراث، چاپ دوم، 1386، ه . ق، ج 10، ص 134) شاید علت تاخیر او از جواب این بود که معانی ای که برای او خطور می کرد را در الفاظ مناسب ردیف کند (و بقول امروزیها سخنرانی را خوب آماده کند) و آنگاه سخن بگوید چنان که یک خطیب فکر و اندیشه می کند .»
مذهب و اعتقاد ابن ابی الحدید اجازه نمی دهد که بفهمد امام علم الهی و «لدنی » دارد و نیاز به فکر و ترتیب الفاظ و آماده کردن منبر و سخنرانی و پیش مطالعه ندارد .
حوزه نت
1
-پيامبر صلى الله عليه و آله:
لا تَسُبُّوا الناسَ فَـتَـكتَسِبُوا العَداوَةَ بَينَهُم؛
به مردم ناسزا نگوييد، كه با اين كار در ميان آنها دشمن پيدا مى كنيد.
كافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص360، ح 3
2- امام باقر عليه السلام:
إِنَّ اللّه عَز َّوَ جَلَّ يُحِبُّ المُداعِبَ فِى الجَماعَةِ بِلا رَفَثٍ؛
خداوند عزوجل دوست دارد كسى را كه در ميان جمع شوخى كند به شرط آن كه ناسزا نگويد.
كافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص663، ح4
3- امام صادق عليه السلام:
الفُحشُ و البَذاءُ و السَّلاطَةُ مِن النِّفاقِ؛
دشـنـامـگويى و بـد زبانى و دريـدگـى از (نشانه هاى) نفاق است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 325 ، ح 10
4- امام علی علیه السلام:
ثَمَرَةُ التَّواضُعِ الَمحَبّةُ، ثَمَرَةُ الكِبرِ المَسَبَّةُ.
ثمره فروتنى دوستى است، ثمره تكبّر ناسزا (شنيدن) است.
عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 209 ، ح 4192 و 4193
5- امام علی علیه السلام:
مَن عابَ عِيبَ، و مَن شَتَمَ اُجيبَ، و مَن غَرَسَ أشجارَ التُّقى اجتَنى ثِمارَ المُنى.
هر كه عيبجويى كند، عيبجويى شود و هر كه ناسزا گويد، پاسخ (ناسزا) شنود و هر كه درختهاى تقوا بنشاند، ميوه هاى آرزوها را بچيند.
كشف الغمّه(ط-القدیمة) ج 2، ص 346 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 79
6- پيامبر صلى الله عليه و آله:
سَبَّابُ الْمُؤْمِنِ كَالْمُشْرِفِ عَلَى الْهَلَكَة
ناسزاگوى به مؤمن همچون كسى است كه در آستانه هلاكت باشد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 359 ، ح 1
7- پيامبر صلى الله عليه و آله:
سِبَابُ الْمُؤْمِنِ فُسُوقٌ قِتَالُ الْمُؤْمِنِ كُفْرٌ أَكْلُ لَحْمِهِ مِنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُرْمَةُ مَالِهِ كَحُرْمَةِ دَمِهِ.
ناسزاگفتن به مؤمن فسق است و جنگيدن با او كفر و خوردن گوشت او (غيبت كردن از وى) معصيت خداست و حرمت مالش مثل حرمت خونش است
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 377 ، ح 5781
8- پيامبر صلى الله عليه و آله:
لَا تَسُبُّوا الرِّيَاحَ فَإِنَّهَا مَأْمُورَةٌ وَ لَا تَسُبُّوا الْجِبَالَ وَ لَا السَّاعَاتِ وَ لَا الْأَيَّامَ وَ لَا اللَّيَالِيَ فَتَأْثَمُوا وَ تَرْجِعَ عَلَيْكُمْ.
به بادها ناسزا مگوييد كه آنها (از جانب خداوند) مأمورند و كوهها و لحظه ها و روزها و شبها را ناسزا نگوييد كه گنهكار مى شويد و به خودتان بر مى گردد.
علل الشرائع ج 2 ، ص 577، ح 1
9-پيامبر صلى الله عليه و آله:
لا تَسُبُّوا الناسَ فَتَكتَسِبُوا العَداوةَ بَينَهُم.
به مردم ناسزا مگوييد كه با اين كار در ميان آنها دشمن پيدا مى كنيد.
كافي(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 360، ح 3
10- امام علی علیه السلام:
مَهْلاً يا قَنبرُ! دَعْ شاتِمَكَ مُهانا تُرْضِ الرَّحمنَ و تُسخِطِ الشَّيطانَ و تُعاقِبْ عَدُوَّكَ، فَوَ الذي فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأ النَّسَمَةَ ما أرضَى المؤمنُ رَبَّهُ بِمِثلِ الحِلْمِ، و لا أسخَطَ الشَّيطانَ بِمِثلِ الصَّمتِ، و لا عُوقِبَ الأحمَقُ بمِثلِ السُّكوتِ عَنهُ.
- خطاب به قنبر- كه مى خواست به كسى كه بدو ناسزا گفته بود، ناسزا گويد - : آرام باش قنبر ! دشنامگوى خود را خوار و سرشكسته بگذار تا خداى رحمان را خشنود و شيطان را ناخشنود كرده و دشمنت را كيفر داده باشى. قسم به خدايى كه دانه را شكافت و خلايق را بيافريد، مؤمن پروردگار خود را با چيزى همانند بردبارى و گذشت خشنود نكرد و شيطان را با حربه اى چون خاموشى به خشم نياورد و احمق را چيزى مانند سكوت در مقابل او كيفر نداد.
أمالي(مفيد) ص 118، ح 2
11-پيامبر صلى الله عليه و آله:
إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلَى كُلِّ فَحَّاشٍ بَذِيءٍ قَلِيلِ الْحَيَاءِ- لَا يُبَالِي مَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ لَه
خداوند بهشت را بر هر فحّاش بد زبان بى شرمى كه باكى ندارد چه گويد و چه شنود، حرام كرده است.
كافي(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 323، ح 3
12-پيامبر صلى الله عليه و آله:
إنّ مِن شَرِّ عِبادِ اللَّهِ مَن تُكرَهُ مُجالَسَتُهُ لِفُحشِهِ؛
بدترين بندگان خدا كسى است كه از ترس فحش او، همنشينى با او را خوش ندارند.
كافي(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 325، ح 8
13- امام كاظم سلام الله علیه:
مَا تَسَابَّ اثْنَانِ إِلَّا انْحَطَّ الْأَعْلَى إِلَى مَرْتَبَةِ الْأَسْفَل
هيچگاه دو تن به هم دشنام ندادند جز آن كه بالاتر به مرتبه فروتر سقوط كرد.
اعلام الدین ص 305 - درة الباهرة ص 34
14- امام علی علیه السلام:
مَن سَمِعَ بِفاحِشَةٍ فابداها کانَ کَمَن أتاها
آنکه سخن زشتی بشنود و بازگویش کند مانند کسی است که آن را گفته
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج20 ، ص 273 ، ح110
شهید آوینی
نشانه های امام
امام رضاعلیه السلام می فرماید: «للامام علامات: یکون اعلم الناس واحکم الناس واتقی الناس واحلم الناس واشجع الناس، واسخی الناس واعبد الناس . . . ویکون مطهرا ویری من خلفه کما یری من بین یدیه; (24)
امام دارای نشانه هایی است: او داناترین مردم، بهترین انسانها در قضاوت، با تقواترین مردم، بردبارترین مردم، شجاع ترین مردم، سخاوتمندترین مردم و عابدترین مردم می باشد . . . و پاکیزه [از گناهان و معصوم است] و از پشت سر همچون از پیش رو می بیند .»
امام رضاعلیه السلام در حدیث فوق 9 نشانه را برای امام بیان می کند . البته امام نشانه های دیگری نیز دارد، از جمله:
1 - امام محدث است; یعنی، صدای ملک را می شنود ولی او را نمی بیند . به فرموده امام هشتم علیه السلام رسول آن است که جبرئیل بر او نازل می شود و او جبرئیل را می بیند و سخنانش را می شنود . نبی گاهی سخن جبرئیل را می شنود و گاهی خودش را می بیند . «والامام هو الذی یسمع الکلام ولا یری الشخص; (25) و اما امام کسی است که سخن [ملک] را بشنود ولی شخص او را نبیند .»
2 - امام دارای علم الهی و مؤید به روح رحمانی است . امام هشتم علیه السلام فرمود: «ان الامام مؤید بروح القدس وبینه وبین الله عمود من نور یری فیه اعمال العباد وکلما احتاج الیه لدلالة اطلع علیها; (26) امام با روح القدس تایید شده و بین او و خدا ستونی از نور است که در آن رفتار بندگان را می بیند و هرگاه برای راهنمایی [افراد] به آن احتیاج پیدا کند، بر آن راهنمایی آگاهی می یابد .»
24) شیخ حر عاملی، التنبیه، ص 26; ر . ک: بدایة المعارف، محمد رضا مظفر، شرح از سید محسن خرازی، ج 2، ص 46 .
25) اصول کافی، ج 1، ص 248، روایت 2 .
26) التنبیه، ص 42; بدایة المعارف، ج 2، ص 50 .
حوزه نت
ضرورت امام شناسی
از بزرگترین، خطرناکترین و شکننده ترین انحرافاتی که در جامعه اسلامی رخ داد، انحراف از مسیر امامت بود . اگر جامعه
بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله جایگاه امامت را شناخته بودند، امامت و خلافت را در حد نمایندگی قبیله ای و
قومی و حداکثر رهبری سیاسی، تنزل نمی دادند و اجازه نمی دادند که کسانی بر آن جایگاه تکیه بزنند که هیچ گونه
شایستگی و لیاقت در وجود آنها نبود .
قرآن کریم امامت را بالاتر از نبوت می داند; و چنین بیان می کند که ابراهیم علیه السلام بعد از نبوت و خلت (خلیل
اللهی) به مقام امامت ترفیع درجه یافته است . «انی جاعلک للناس اماما» ; (4) «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم
.» و امامت و معرفی امام را باعث کمال دین و تمام کننده نعمت دانسته و بعد از آنکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله
علی علیه السلام را به خلافت و امامت منصوب می کند می فرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم » ; (5) «امروز دینتان را
برایتان کامل کردم .» و اعلام می کند که عدم معرفی امام و امامت به منزله عدم انجام رسالت 23 ساله است . (6)
همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیة; (7) هر کس بمیرد و
امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است .» این حدیث به خوبی می رساند که اگر کسی امام زمان
خود را نشناسد، در واقع دینی برای او ثابت نیست . فخر رازی، یکی از بزرگترین علمای اهل نت حدیث مذکور را به این
صورت نقل نموده است که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «من مات ولم یعرف امام زمانه فلیمت ان شاء یهودیا وان
شاء نصرانیا; (8) اگر کسی بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد پس باید به خواست خودش یا یهودی و یا نصرانی
بمیرد [. ولی مسلمان از دنیا نخواهد رفت] .»
4) بقره/124 .
5) مائده/5 .
6) مائده/67 .
7) علامه امینی، الغدیر، دارالکتب الاسلامیة، ج 10، ص 359 - 360 .
8) فخر رازی، مجموعة الرسائل، چاپ مصر، 1328، المسائل الخمسون، ص384
حوزه نت
شبهه : چرا حضرت علي (ع) در هيچ كجاي تاريخ ( حتي در كتب شيعه ) نفرمودند كه : مردم در غدير خم با من بيعت خلافت كردند…
این شبهه دروغی بیش نیست، چراکه امير مؤمنان عليه السلام در موارد بسياري به حديث غدير احتجاج كردهاند، ما به طور نمونه با استفاده از منابع معتبر شيعه و اهل سنت به بعضي از آن موارد اشاره مي کنيم:
1 . احمد بن حنبل در مسندش با سند صحيح نقل ميكند :
ابوطفیل می گوید : حضرت على عليه السّلام مردم را در رحبه گرد آورد و فرمود : سوگند مىدهم هر مرد مسلمانى كه غدير خم را به خاطر دارد و سخنى را كه در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده است ، از جا برخيزد . سى تن از مردم براى اقامه شهادت بپا خاستند ـ ابو نعيم گفته است كه افراد بسيارى شهادت دادند ـ و اعلام كردند آن هنگام كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دست امير المؤمنين على عليه السّلام را به دست مبارك خود گرفت خطاب به مردم فرمود :
آيا ميدانيد كه من شايستهتر به مؤمنان از خود آنها مىباشم ؟ همگى فرمايش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را تصديق كردند . رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود :
هر كس من مولاي او هستم ، اين [علي] مولاي او است ، پروردگارا ! دوست على را دوست بدار ، و دشمن على را دشمن بدار .
ابو طفيل گفت : از ميان جمع در حالى بيرون رفتم كه در خودم احساس ناراحتى مىكردم ، و در بازگشت از اجتماع مردم ، به ديدار «زيد بن ارقم» رفتم و به او گفتم : از على چنين و چنان شنيدم و ناراحت شدم ! «زيد» گفت : آنچه را كه شنيدى انكار مكن ! به دليل آن كه، آنچه را كه استماع كردهاى من خود از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدهام ! (مسند احمد ، ج 4 ، ص 370 ، ح 19823).
2 . احمد بن حنبل در جاي ديگر از مسندش مينويسد :
سعيد بن وهب گويد : حضرت على عليه السّلام در رحبه ، حاضران را سوگند داد كه هر كس در روز غدير خم سخنى در حق من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده است از جا برخيزد . در اين هنگام پنج تن و يا شش تن برخاستند و گواهى دادند كه آنان در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در محل غدير شنيدند، خطاب به مردم فرمود: هر كس من مولاي او هستم ، اين علي نيز مولاي اوست. (مسند احمد ، ج 5 ، ص 366 ، ح 23808)
3 . ابوبكر بزار در بحر الذخار مينويسد :
ابو اسحاق از عمرو بن ذى مرّ ، سعيد بن وهب و زيد بن يثيع نقل كرده است كه هر سه به اتفاق هم گفتند كه شنيديم حضرت على عليه السّلام سوگند مىداد كه هر كسى از شما از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در روز غدير خم آن چه را درباره من فرموده ، شنيده است ، شهادت خود را اعلام نمايد . سيزده تن از حاضران از جاي خود برخاستند و گواهى خود را اعلام داشتند كه از آن حضرت صلّى اللّه عليه و آله شنيديم ، فرمود :
آيا من از جان مؤمنان سزاوارتر از خود آنها نيستم ؟ مردم فرموده آن حضرت را تصديق كردند . در اين هنگام دست على عليه السّلام را گرفت و فرمود :
«من كنت مولاه فعلىّ مولاه اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه واحبّ من احبّه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله» . (البحر الزخار (مسند البزار) ، أبو بكر البزار (متوفاي292 هـ ) ج 3 ، ص 35 ، ح 786 ، ناشر : مؤسسة علوم القرآن , مكتبة العلوم والحكم - بيروت , المدينة - 1409 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محفوظ الرحمن زين الله) .
4. هفت روز پس از رحلت پيامبر صلي اللَّه عليه و آله اميرالمؤمنين عليهالسلام به مسجد آمدند و خطاب به مردم ضمن سخناني فرمودند: «پيامبر صلي اللَّه عليه و آله به حجه الوداع رفت و سپس به غدير خم آمد و در آنجا شبيه منبري براي او ساخته شد و بر فراز آن رفت و بازوي مرا گرفت و بلند کرد به حدي که سفيدي زير بغلش ديده شد و در آن مجلس با صداي بلند فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ…» خداوند در آن روز اين آيه را نازل کرد: «الْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دينَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتي وَرَضيتُ لَکُمُ الإِسْلامَ ديناً». (اثبات الهداه، محمد بن حسن حر عاملي، ج 2، ص 18، ح 72) .
5. بار اول که اميرالمؤمنين عليهالسلام را به اجبار براي بيعت آوردند و حضرت امتناع کرد، در آنجا فرمود: «… گمان ندارم پيامبر صلياللهعليهوآله در روز غدير خم براي احدي حجتي و براي گويندهاي سخني باقي گذاشته باشد. قسم ميدهم کساني را که از پيامبر صلياللهعليهوآله در روز غدير «من کنت مولاه فعلي مولاه…» را شنيدند که برخيزند و شهادت دهند». دوازده نفر از اهل بدر برخاستند و به ماجراي غدير شهادت دادند و ساير مردم هم در اين باره مطالبي گفتند، به طوري که عمر از ترس مجلس را تعطيل کرد!! (بحار الانوار،ج 28،ص 186؛ اثبات الهدي، ج2،ص 115) .
6. بار دوم که حضرت را طناب برگردن و شمشير بالاي سر به اجبار براي بيعت آوردند، عمر گفت: بيعت کن و گرنه تو را ميکشيم. حضرت فرمود: «اي مسلمانان، اي مهاجران و انصار، شما را به خدا قسم ميدهم آيا از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيديد که در روز غدير خم چه ميفرمود…»؟ همه تصديق کردند و گفتند: آري به خدا قسم. (بحار الانوار، ج 28، ص 273).
مرحوم علامه در بحار به موارد متعدد ديگري هم اشاره مي کند که براي آگاهي بيشتر مي توانيد به جلد 28 ، 29 ، 31 ، 38 ، 41 مراجعه بفرماييد.
7. در ميدان جنگ جمل در بصره، اميرالمؤمنين عليهالسلام به طلحه فرمود: تو را به خدا قسم ميدهم، آيا از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيدي که ميفرمود: «من کنت مولاه فعلي مولاه». گفت: آري. فرمود: پس چرا به جنگ من آمدهاي؟ گفت: «در خاطرم نبود و فراموش کرده بودم»! لازم به يادآوري است طلحه پس از اينکه غدير را به ياد آورد باز هم به جنگ ادامه داد تا کشته شد. (الغدير، علامه اميني، ج 1، ص 186) .
8. در روز جنگ صفين مردي از لشکر معاويه قرآن به دست به ميدان مبارزه آمد در حالي که اين آيه را تلاوت ميکرد: «عم يتسائلون عن النبا العظيم…». حضرت شخصا به جنگ او رفتند و ابتدا پرسيدند: آيا نبأ عظيم را که مردم بر سر آن اختلاف دارند ميشناسي؟ آن مرد گفت: نه!! فرمود: «به خدا قسم منم نبأ عظيم که بر سر آن اختلاف دارند. بر سر ولايت من نزاع داريد… در روز غدير دانستيد و روز قيامت خواهيد دانست که چه کرديد»؟ (مناقب ابن شهر آشوب، ج 3،ص 80)
9. مردي از اميرالمؤمنين عليهالسلام خواست که ايمان را در حد کاملي برايش بيان کند که نياز به سؤال از ديگري نباشد. حضرت مطالبي فرمودند و از جمله اين بود که کمترين باعث گمراهي نشناختن حجت خداست. آن مرد از حضرت خواست تا حجج الهي را به او معرفي کند. حضرت فرمود: کسي که پيامبر صلي اللَّه عليه و آله او را در غدير خم منصوب کرد و خبر داد که نسبت به آنان از خودشان صاحب اختيارتر است. (کتاب سليم بن قيس، ح 8؛ براي مطالعه بيشتر ر ک: اسرار غدير، محمد باقر انصاري زنجاني، ص 263 به بعد، انتشارات مولود کعبه).
این موارد تنها نمونه ای بود از دهها مورد استدلال حضرت به واقعه غدیر که در کتب معتبر ذکر شده است.
نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها
به مسیلمة بن نمیل گفتند: چرا مردم با این که علی(ع)
در هر فضیلت و شرافتی حجت محکمی داشت او را ترک کردند؟!
پاسخ داد: چون چشم آنان طاقت دیدن نور آن حضرت را نداشت.
و مردم به آنکه شبیه خودشان است تمایل دارند.
از شعبی که یکی از تابعین معروف است نقل شده
می گفت: نمی دانیم با علی(ع) چه کنیم اگر او را دوست بداریم
(چنان بر ما سخت می گیرند و ما را از حقوق خود محروم می کنند که)
فقیر و نیازمند می شویم و اگر او را دشمن بداریم کافر می شویم.»
قیل لمسیلمة بن نمیل: ما لعلی علیه السلام رفضه العامة
وله فی کل خیر ضرس قاطع؟
فقال: لأن ضوء عیونهم قصیر عن نوره، والناس إلی أشکالهم أمیل.
الشیعة و الحاکمون ص 21 چ 5 بیروت
مواقف الشیعة ج 2 ص 5 ش 293
قال الشعبی: ما ندری ما نصنع بعلی بن أبی طالب(ع)
إن أحببناه افتقرنا، وإن أبغضناه کفرنا!
المناقب الخوارزمی ص330 ح 350
امير المومنين عليه السلام و شبهه خاموشي گزيدن از مطالبه خلافت
از جمله تحليل هاي انحرافي مطرح شده درباره مواضع سياسي و اجتماعي حضرت علي عليه السلام پس از رحلت پيامبر
(ص)، تفسيرهايي غير علمي از برخي عملکردهاي ايشان مي باشد که از آن ها به «سکوت» تعبير مي شود.
نخستين هدف القا کنندگان شبهه «سکوت» اين است که مواضع آن حضرت عليه السلام را به واگذاري حق خلافت و
دست شستن از اقامه آن تفسير کنند(!؟) به گونه اي که مخاطب تصوّر نمايد که آن حضرت عليه السلام نه تنها در قبال
غصب خلافت، هيچ گونه ابراز مخالفت و يا عکس العملي از خود نشان نداند؛ بلکه، گمان نمايد که آن حضرت عليه
السلام، حتي از حمايت ها و اقدامات ديگران در اين زمينه نيز به شدّت جلوگيري نموده اند!؟
دامنه اين شبهات تا آن جا گسترش يافته است که با سوء برداشت از معناي لغوي واژه «سکوت» با شبهه « خاموشي
گزيدن اميرالمومنين عليه السلام از طرح حقّ خلافتشان» مواجه مي گرديم.
جهت بررسي و تحليل اين شبه،روی کلمه غروب سرخ غدیر کلیک کنید.
انتظار فرج
فرج مردم جهان در چيست و چرا انتظار فرج فضيلت و ارزش بيشترى دارد؟
در روايات شيعه، عبارت و اصطلاح بسيار لطيف و مناسبى براى انتظار در نظر گرفته شده و آن «انتظار فرج» است. فرج، به معناى نصرت و پيروزى و گشايش گره هاى زندگى از جانب خداوند است. مقصود از انتظار فرج، انتظار دگرگونى مثبت و گسترده در زندگى بشر و زدوده شدن ناكامى ها و نابسامانى ها از چهره غمزده جامعه انسانى است و پيروزى حكومت عدالت گستر و معنويت گراى مهدوى بر دولت هاى شرك و كفر و ستم است.
در روايات، توصيه هاى فراوانى در مورد انتظار فرج و ارزش، و فضيلت هاى بى شمار آن شده است.
پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) وسلم آن را برترين اعمال و عبادات مى داند: «افضلُ اعمال امّتى انتظار الفرج من اللّه عزّوجل»[1] ؛ «انتظار فرج [و گشايش] از جانب خداى بلند مرتبه، برترين عمل امت من است» و نيز مى فرمايد: «افضل العبادة انتظار الفرج»[2] ؛ «با فضيلت ترين عبادات، انتظار فرج است».
حضرت على (علیه السلام) نيز آن را محبوب ترين اعمال در نزد خداوند و منتظر فرج را، همانند شهيد راه حقّ مى داند: «انتظروا الفرج و لاتيأسوا من روح الله فاِنّ احبَّ الاعمالِ الى اللّه عزّوجلّ انتظارُ الفرجَ الآخِذُ باَمرنا مَعَنا غدا فى حظيرة القدس و المنتظر للفرج كمُتشَحّط بدمه فى سبيلِ اللّه»[3] ؛ «منتظر فرج باشيد و از رحمت خدا مأيوس نشويد كه محبوب ترين اعمال نزد خداوند - عزّ و جل - انتظار فرج است. كسى كه پذيراى امر ما باشد، فردا(ها) در «حظيرة القدس» با ما است و كسى كه منتظر فرج باشد، مانند كسى است كه در راه خدا، به خون خود آغشته گشته است».
امام جواد (علیه السلام) آن را با فضيلت ترين و راه گشاترين امور مى داند: «اَفضَلُ اعمالِ شيعتنا انتظارُ الفَرَج مَن عَرَف هذ الامرَ فقد فُرِّج عَنه بانتظاره»[4] ؛ «برترين عمل شيعيان ما انتظار فرج است. هر كس اين امر را بداند و آن را بشناسد، با همين انتظار در كارش گشايش و فرج مى شود».
امام هادى (علیه السلام) به روشنى معناى فرج را - كه همان انتظار ظهور مهدى موعود است - توضيح مى دهد.
على بن مهزيار مى گويد: نامه اى به امام هادى (علیه السلام) نوشتم و از ايشان درباره «فرج» پرسيدم ؛ حضرت فرمود: «اذا غابَ صاحبُكم عن دارالظّالمين فتوقّعوا الفرج»[5] ؛ «هر گاه امام شما از بين ظالمان و ستمگران مخفى شد، چشم به راه فرج باشيد».
امام صادق (علیه السلام) نيز حالات شيعيان در دوران غيبت و انتظار گشايش و فرج را چنين بازگو مى فرمايد: «نزديك ترين جايى كه خداى متعال به بندگانش هست و نيز بيشترين زمانى كه از ايشان راضى است، وقتى است كه حجّت الهى را از دست بدهند و او بر ايشان ظاهر نشود و جايش را ندانند ؛ در عين حال يقين دارند كه آن حجّت باقى است و باطل نشده است. پس در آن هنگام، هر صبح و شام، منتظر فرج باشيد…»[6].
برآيند اين روايات آن است كه عموم مردم جهان - به خصوص شيعيان - بايد منتظر ظهور و قيام مهدى موعود باشند كه از سراپرده غيبت بيرون آيد.
انتظار فرج، در واقع نوعى آمادگى و استقبال از نيكى ها است. آمادگى براى تلاش و حركتى مداوم و كوششى خستگى ناپذير همراه با تهذيب نفس، پاك زيستن، حقّ خواهى و دور ماندن از زشتى ها و آلودگى ها… به همين جهت وقتى ابوبصير از امام صادق (علیه السلام) پرسيد كه: فرج كى خواهد بود؟ آن حضرت فرمود: «يا ابابصير و انت ممّن يريد الدّنيا؟ مَن عرف هذاالامر، فقد فرج عنه لانتظاره»[7] ؛ «اى ابوبصير! تو هم از كسانى هستى كه دنيا را طلب مى كنند؟ آن كس كه قيام امام را بشناسد، براى او به جهت انتظارش فرج شده است».
بر اين اساس، انتظار فرج، فراتر از انتظار معمولى است ؛ يعنى انتظارى همراه با آگاهى، بصيرت، درايت، معنويت، آمادگى، حق گرايى، عدل خواهى و… به عبارت روشن تر، انتظار فرج، شناخت حق و شناختن رهبر و امام حقّ و انتظار يارى رساندن به او است. چنين شخصى در غيبت امام، چنان رفتار مى كند كه گويا در زمان ظهور و حضور او زندگى مى كند. به همين جهت شيعه تمامى دشوارى ها و كاستى ها را پشت سر نهاده و از خطر انقراض و زوال به دور مانده است. اين نوع انتظار است كه داراى فضيلت و ارزش بى شمارى است.
امام سجّاد (علیه السلام) مى فرمود: «انتظار الفرج من اعظم الفرج»[8] ؛ «انتظار فرج، خود از بزرگ ترين گشايش ها است».
امام كاظم (علیه السلام) هم فرمود: «انتظار الفرج من الفرج»[9] ؛ «انتظار فرج، نشانه فرج و گشايش است».
به صراحت مى توان گفت: از مهم ترين رازهاى نهفته بقاى تشيّع همين روح انتظارى است كه كالبد شيعه را آكنده ساخته و پيوسته او را به تلاش، كوشش، جنبش و جوشش وا مى دارد.
«انتظار»، ظرفيت و توانايى فراوانى براى تحقّق جامعه آرمانى اسلام ايجاد مى كند و رفتارها و برنامه ها را بدان سمت سوق مى دهد. اين والاترين عبادت و بهترين عمل است ؛ چنان كه امام على (علیه السلام) فرمود: «افضلُ عبادة المؤمن انتظار فَرج الله»[10] ؛ «بهترين عبادت مؤمن، انتظار كشيدن فرج خداوند است».
به طور خلاصه مؤلّفه هاى زير را مى توان از «انتظار فرج» برداشت كرد:
1. تلاش و كوشش براى پيشرفت و ترقّى ؛
2. اصلاح طلبى و اميد به زندگى بهتر (گشايش در امور) ؛
3. نفى وضع موجود (ظلم و بى عدالتى، فساد و تباهى) ؛
4. طرد و عدم پذيرش حكومت هاى سياسى (نامشروع دانستن آنها) ؛
5. قيام و انقلاب و نهضت مداوم و فعّال ؛
6. ضرورت تشكيل حكومت هاى دينى و مشروع ؛
7. عدم انقياد و سازش در برابر جبّاران و مفسدان و…[11].
پی نوشت ها
[1]. بحارالانوار، ج 52، ص 128.
[2]. معجم احاديث الامام المهدى، ج 1، ص 268.
[3]. بحارالانوار، ج 53، ص 123.
[4]. بحارالانوار، ج 52، ص 110.
[5]. كمال الدين، ج 2، ص 380، ح 2.
[6]. همان، ص 337، ح 10.
[7]. كافى، ج 1، ص 371.
[8]. بحارالانوار، ج 52، ص 122، ح 4.
[9]. الغيبة طوسى، ص 459.
[10]. بحارالانوار، ج 52، ص 146.
[11]. براى مطالعه بيشتر ر.ك: نگارنده، مقاله انقلاب و انتظار، فصلنامه انتظار، ش 2، ص 130.
پرسمان دانشجو
عَلی شاه
عَلی ماه
عَلی راه
عَلی نَصْرُمِن الله
عَلی زِمزِمه ی هَر دِلِ آگاه
عَلی عِینِ یَقینْ است
عَلی بَر هَمه ی خَلْقْ امیرالْمؤمِنینْ است
عَلی کاشِفِ هَر غَم
عَلی بَر هَمه مَرْحَمْ
عَلی ذِکْرِ لَبِ عیسی بن مَرْیَمْ
عَلی هَستی خاتَمْ
عَلی بَرگِ بَراتِ هَمه ی خَلْقْ ز آتَش و جَهَنَّمْ
عَلی اصلِ وجودْ است
عَلی روی سُجودْ است
عَلی مَعدَنِ جودْ است
عَلی رازونیازْ است
عَلی سوزو گُدازْاست
عَلی مَحْرَمِ راز است
عَلی مُهرِ قبولی نَماز است
عَلی بَرْگ و بَراتْ است
عَلی حَجُّ زَکاتْ است
عَلی تَجَلّی صفاتْ است
عَلی بابِ نِجاتْ است
عَلی حَیّ و مَماتْ است
عَلی رَمْز عُبور و مُرور از روی صراط است
عَلی ساقی کوثَر که هَمان آب حیات است
فَقَط حِیدَرِ کَرّار امیر الْمؤمِنینْ است…
خصوصیات یاران حضرت مهدی (علیه السلام)در قرآن
· خدا آنان را دوست دارد
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَیحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکَافِرِینَ ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! هر کس از شما، از دین خود باز گردد (به خدا زیانی نمی رساند) خداوند جمعیتی را می آورد که آن ها را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند؛ در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند.[92]
حضرت صادق (علیه السلام) درباره این آیه فرمودند: همانا اصحاب و یاران صاحب این امر (امام زمان (علیه السلام)) برایش محفوظند، و اگر همه مردم از بین بروند (کافر شوند یا بمیرند) خداوند یارانش را خواهد آورد و ایشان کسانی اند که خداوند (عزوجل) درباره ایشان فرموده: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یرْتَدَّ مِنکُمْ … .[93]
چنانکه در این آیه شریفه ذکر شده است خداوند یاران امام زمان را دوست دارد زیرا آن ها کسانی هستند که به حقیقت توحید راه یافته اند[94] و به کمالاتی نائل گشته اند که قابلیت یاری امام زمان (علیه السلام) را پیدا کرده اند.
· به بهترین صورت هدایت می شوند.
وَیزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًی ؛ کسانی که در راه هدایت گام نهادند، خداوند بر هدایتشان می افزاید.[95]
امام صادق (علیه السلام) درباره این آیه شریفه فرمودند: در روز ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) خداوند بر هدایت پیروان حضرت مهدی (علیه السلام) می افزاید زیرا آنان حضرت مهدی (علیه السلام) را رد نمی کنند و انکار نمی نمایند یعنی به خاطر پیروی از حضرت ولی عصر (علیه السلام) بر هدایتشان افزوده می شود.[96]
· امتحان می شوند
إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِیکُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَیسَ مِنِّی ؛ همانا خداوند شما را به وسیله یک نهر آب آزمایش می کند؛ آن ها که (به هنگام تشنگی) از آن بنوشند، از من نیستند.[97]
امام صادق (علیه السلام) درباره این آیه چنین می فرمایند: یاران طالوت به آن نهر امتحان شدند که خدای تعالی درباره اش فرموده:إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِیکُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَیسَ مِنِّی و همانا اصحاب قائم (علیه السلام) نیز به مانند آن آزمایش خواهند شد.[98]
ابتلا و آزمایش در سپاه طالوت به این علت بود که مؤمنین واقعی مشخص گردند ونتیجه آزمایش این شد که بیشتر سپاهیان طالوت در امتحان مردود شدند در سپاه حضرت مهدی (علیه السلام) نیز چنین امتحان دشواری صورت می گیرد که یاران و مؤمنین خالص ایشان شناخته شوند.
· هرگز از او برنمی گردند
فَإِن یکْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَکَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّیسُواْ بِهَا بِکَافِرِینَ ؛ پس اگر این قوم (پیامبران و هدایت یافتگان بفرض) نسبت به (نبوّت و کتاب خدا) کفر ورزند (آئین حق زمین نمی ماند؛ زیرا) افراد دیگری را نگهبان آن می سازیم که هرگز نسبت به آن کافر نشوند.[99]
از فرمایشی از امام صادق (علیه السلام) ذیل این آیه چنین استفاده می شود که یاران امام زمان (علیه السلام) برایش محفوظند و هیچ گاه از دین حق برنمی گردند[100] و قلب هایشان در دین چون آهن محکم و استوار است، و به چنان مرتبه ای می رسند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آنان را برادران خود می خواند.
· از سراسر عالم به یاری مهدی (علیه السلام) می آیند
فَاسْتَبِقُواْ الْخَیرَاتِ أَینَ مَا تَکُونُواْ یأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعًا ؛ پس به کارهای نیک سبقت و پیشی بگیرید، هر کجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد.[101]
امام باقر (علیه السلام) درباره این آیه چنین فرمودند: خیرات (در این آیه) ولایت است و منظور از ( أَینَ مَا تَکُونُواْ یأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعًا ) اصحاب قائم (علیه السلام) است که سیصد و (سیزده) نفرند، به خدا سوگند امت معدوده ایشانند… که همچون ابرهای پاییزی در یک ساعت جمع خواهند شد و در خدمتش مهیا می شوند و همگی در مکه در محضر آن حضرت صبح می کنند.[102]
· زنده شدن دوباره (رجعت)
وَأَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَیمَانِهِمْ لاَ یبْعَثُ اللّهُ مَن یمُوتُ بَلَی وَعْدًا عَلَیهِ حَقًّا وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یعْلَمُونَ ؛ (مشرکان) سوگندهای شدیدی به خدا یاد کردند که هرگز خداوند کسی را که بمیرد زنده نخواهد کرد! آری این وعده قطعی خداست (که مردگان را زنده می گرداند) ولی بیشتر مردم نمی دانند.[103]
ابوبصیر می گوید به امام صادق (علیه السلام) عرضه داشتم: این که خداوند تبارک و تعالی می فرماید: ( و اقسموا بالله…) منظور چیست؟
فرمودند: ای ابوبصیر در این باره چه می گویی؟ گفتم: مشرکین می پندارند و سوگند می خورند که خداوند هرگز مردگان را زنده نخواهد کرد.
حضرت فرمودند: مرگ بر کسی که چنین سخنی می گوید، از آن ها بپرس که آیا مشرکین به الله قسم می خورند یا به لات و عزّی؟
ابوبصیر می گوید: گفتم: فدایت شوم پس برایم معنی این آیه را بیان فرمایید.
امام فرمودند: ای ابوبصیر! هنگامی که قائم ما به پا خیزد، خداوند گروهی از شیعیان ما را برای او برانگیزد و آنان را زنده گرداند (که آماده نبرد در رکاب حضرت مهدی (علیه السلام) می باشند) پس وقتی شیعیان ما خبر زنده شدند آنان را برای هم نقل می کنند دشمنانی که این خبر را شنوند، شیعیان را به شدّت تکذیب می کنند و می گویند: والله این ها که شما می گویید زنده نشده و نخواهند شد تا روز قیامت، پس خداوند گفتار آن ها را حکایت کرده می فرماید: وَأَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَیمَانِهِمْ لاَ یبْعَثُ اللّهُ مَن یمُوتُ.[104]
· گروهی از قوم موسی (علیه السلام)
وَمِن قَوْمِ مُوسَی أُمَّةٌ یهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یعْدِلُونَ ؛ و از قوم موسی، گروهی هستند که به سوی حق هدایت می کنند؛ و به آن باز می گردند.[105]
امام صادق (علیه السلام) درباره این آیه شریفه فرمودند:
هرگاه قائم (علیه السلام) از پشت این بیت (خانه کعبه) ظاهر شود، خداوند با او بیست و هفت مرد را برمی انگیزد (برای یاری کردن امام زمان (علیه السلام) آنان را زنده می کند) پانزده نفر آنان از قوم حضرت موسی (علیه السلام) هستند که خدای تعالی در باره آن ها می فرماید: وَمِن قَوْمِ مُوسَی أُمَّةٌ یهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یعْدِلُونَ ؛ آنان که به حق قضاوت می کنند و به آن باز می گردند) هفت تن از اصحاب کهف، یوشع وصی حضرت موسی، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسی، ابودجانه انصاری و مالک اشتر.[106]
[92] - سوره مائده، آیه 54.
[93] - کتاب الغیبة: ص 170 المحجة: ص 118.
[94] - روزگار رهایی: ص 414.
[95] - سوره مریم، آیه 76.
[96] - اصول کافی: ج 1، ص 431.
[97] - سوره بقره، آیه 249.
[98] - الغبیة: ص 316 – المحجة: ص 440 .
[99] - سوره انعام، آیه 89.
[100] - عیاشی: ج 1، ص 355.
[101] - سوره بقره، آیه 148.
[102] - غیبت نعمانی: ص 312 و 313.
[103] - سوره نحل، آیه 38.
[104] - روضه کافی: ص 50.
[105] - سوره اعراف، آیه 159.
[106] - تفسیر عیاشی: ج 2، ص 32.
حوزه نت
نفوذ فرهنگی
نفوذ فرهنگی▪ پرسش:
یکی از مهم ترین استراتژی های دشمن در تهدید نرم، استراتژی نفوذ فرهنگی است. لطفاً در این راستا توضیح دهید دشمنان از چه راهها و محملهایی نفوذ می کنند و رسالت و وظایف مسئولین و مردم در این رابطه چیست؟
ـ پاسخ:
شکی نیست که دشمنان ما در صدر خواسته های خود می خواهند با اسلام و ارزش های انقلاب اسلامی مبارزه کنند. در این زمینه رسالت و مأموریت مسئولین و مردم این است که مجاری نفوذ دشمنان را به خوبی شناسایی کرده و برای مقابله با آن تدبیر و چاره اندشی نمایند. به طور کلی در عرصه فرهنگی دو راه نفوذ وجود دارد که هر دو نیز مبتنی بر اصول روان شناسی اجتماعی و جامعه شناسی است: یکی راه سطحی که بیشتر در عوام مردم مؤثر است و زود به نتیجه می رسد و دیگری راه ریشه ای و بنیادین است که در درازمدت نتیجه می دهد و در مبانی شناخت، فکر و آگاهی مردم اثر می گذارد. اینک با ذکر این مقدمه و با توجه به اولویتها راهها وعوامل نفوذ فرهنگی دشمنان را به نحو اجمال توضیح می دهیم؟
۱) دانشگاهها و مراکز علمی
«بالاترین چیزی که دشمنان و مخالفین کشورهای مستضعف و کشور اسلامی روی آن حساب ویژه ای باز کرده اند ، دانشگاه است. برای این که آنها خوب می دانند، که اگر دانشگاه در خدمت آنها باشد، یعنی همه کشور در خدمت آنهاست. دانشگاه است که امور کشور را اداره می کند. دانشگاه است که نسل آینده و حاضر را تربیت می کند و اگر چنانچه دانشگاه در اختیار چپاولگرهای شرق و غرب باشد، کشور در اختیار آنهاست.» (امام خمینی ۶۰.۳.۲۳) «تهاجم فرهنگی دشمن به صورتی است که شما ناگهان در مدرسه ها، در خیابان های ما، در جبهه های ما، در حوزه علمیه ما، در مدارس و دانشگاههای ما نشانه های آن را خواهید دید. یکی مقداری هم الان دارید می بینید بعداً هم بیشتر خواهد شد» مقام معظم رهبری، ۱۳۷۳
«یکی از کارهای دشمن ایجاد ناامنی در محیط دانشگاهها است، یعنی کاری می کنند که درس خواندن، کلاس رفتن، درس گفتن، آزمایشگاه، یک امر ناممکن و دشوار بشود… این انقلاب مخملی و کودتای خزنده، انقلاب ما را تهدید می کند. این که دانشجوی ما با جانماز وارد دانشگاه شده و بی نماز برمی گردد براثر القای این افکار است» (جوادی آملی، ۱۳۸۵)
۲) مطبوعات
… اگر یک روزنامه توطئه برضد مسیر ملت می خواهد بکند، با نوشتن چیزهایی که برخلاف مسیر ملت است و با ننوشتن چیزهایی که در مسیر ملت است بخواهد توطئه بکند و راهی برود که دشمنهای یک ملت آن راه را می روند، ازکارهای دشمنان یک ملتی بنویسد… این طور آزادیها را ملت ما نمی تواند بپذیرد.» (امام خمینی(ره)، ۱۳۵۸)
«امروز مطبوعاتی پیدا می شوند که همه همتشان تشویش افکار عمومی و ایجاد اختلاف و بدبینی در مردم و خوانندگان نسبت به نظام است. امروز ۱۰ تا ۱۵ روزنامه هستند که گویا از یک مرکز هدایت می شوند. تیترهای شبیه به هم در قضایای مختلف، قضایای کوچک را بزرگ می کنند و تیترهایی می زنند که هر کس این تیترها را نگاه می کند خیال می کند که همه چیز در کشور از دست رفته است. (مقام معظم رهبری، ۷۹.۲.۱۰)
۳) صدا و سیما
«توجه کنید که فیلمها، یک فیلمهای انحرافی نباشد. یک منظره هایی که سابقاً بود و انحرافات برای جوانان ما ایجاد می کرد، نباشد… نظارت بکنید. نگذارید دست اشخاصی که متعهد نیستند بیافتد. اگر پیدا شدند این گونه اشخاص، باید به آنها حالی کنید. اگر نمی شود تسویه کنید و این یک امر ضروری و لازم است» (امام خمینی(ره)، ۱۳۵۸)
«رادیو تلویزیون می تواند یک مملکت را اصلاح کند و می تواند به فساد بکشد، این را نه روزنامه می تواند، نه سینما می تواند، نه تئاتر می تواند. نه تبلیغات لفظی که در منابر است می تواند، برای این که اینها همه شعاعشان محدود است… تبلیغات تلویزیون می تواند از راه سمع و بصر، مردم را یا تربیت کند یا منهدم کند» (امام خمینی(ره)، ۵۸.۴.۲۸)
۴) ایجاد خودباختگی فرهنگی
ایجاد خودباختگی و عدم باور نسبت به ارزش های اعتقادی و مکتبی در میان مسلمانان به ویژه جوانان از عوامل عمده نفوذ فرهنگ استعماری است. سردمداران استعمار می کوشند با تبلیغات و القائات شیطانی به اینکه مسلمانان از خود هیچ ندارند و یا ما نژاد برتریم، آنان را به تقلید کورکورانه وادار و به بی هویتی سوق دهند. (صحیفه نور، ج۱۱، ص ۱۸۳)
ویستا
آیا مهدویت در قرآن کریم مطرح شده است؟
1- قرآن، منبع اصلی همه معارف وقوانین اسلامی است ودر حقیقت،به منزله قانون اساسی همه قوانین اسلامی است. همان گونه که در قانون اساسی هرکشور ، اصول واهداف ومسۆولیت های ارگان ها ونهادها به صورت کلّی وبدون شرح وتوضیح کامل ثبت شده وشرح وتبیین آن به عهده قانون های عادی است، درقرآن نیزبرخی ازمعارف اسلامی به صورت کلّی ومجمل بیان شده وتقسیر وتوضیح آن برعهده پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نهاده شده است . در مورد مهدویت نیز چنین است.
ریشه اصلی این تفکّر، قرآن است که درچند آیه، نابودی ستم راپیش بینی کرده و پیروزی پارسایان، صالحان ومستضعفان رانوید داده وفرجام کار را از آن پرهیزکاران دانسته و بشارت داده که در پایان جهان، نیکوکاران حاکم خواهند شد. در تفسیر این آیات، روایات فراوانی از پیامبر وائمّه-علیهم السلام– نقل شده است که بنا بر آنها ،حکومت امام مهدی (علیه السلام) درآخرالزمان همان حکومت مستضعفان وصالحان است که درقرآن، بشارت به آن داده شده است.
خداوند درسیصد وشصت وپنج آیه که در هشتاد سوره آمده است، به صورت کلّی درباره مهدویت سخن گفته است . بیش از پانصد روایت از پیامبر وائمه-علیهم السلام – در تفسیر این آیات (نگارنده تمام این روایات رادر«معجم احادیث الامام المهدی »، ج 5 باهمکاری گروهی ازنویسندگان گردآورده است.) نقل شده است. از باب نمونه، به چند آیه وروایت بسنده می کنیم:
الف)« وَنُرِیدُأَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفُوا فِی الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةَ وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثِینَ»؛ مامی خواهیم برمستضعفان زمین منت نهیم وآنان راپیشوایان ووارثان روی زمین قرار دهیم. (سوره قصص ، آیه 5)
یونس بن عبدالرحمن از امام کاظم (علیه السلام) پرسید: آیا شما همان قائم به حق هستید؟ امام کاظم (علیه السلام) فرمودند:«آری ، من قائم به حق هستم، اما آن قائم به حقی که زمین را از دشمنان خداپاک می کند و آن را پر از عدل و داد می کند، پس از آنکه پر از ظلم و جور شده است، او پنجمین فرزند از اولاد من است که غیبتش طولانی خواهد شد»
سلمان فارسی رحمه الله گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «خداوند هیچ پیامبر ورسولی رانفرستاد، مگر آنکه برای اودوازده نقیب قرار داد. پس نام یازده امام راشمرد وفرمود: سپس فرزندش ، محمد بن الحسن المهدی _عجل الله فرجه الشریف – است که به امر پروردگار قیام می کند». (دلائل الامامه، ص 237)
ب)« وَلَقَدکَتَبنافِی الزَّبورِ مِن بَعدِالذِّکرِأَنَّ الاَرضَ یَرِثُها عِبادَی الصّالحونَ»؛ درزبور بعد از ذکر(تورات) نوشتیم : بندگان شایسته ام وارث حکومت زمین خواهند شد.
درتفسیر این آیه ، محمّد بن عبدالله بن حسن از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت فرمود: «مراد از آیه ، قائم آل محمّد (علیه السلام) ویارانش می باشند». (معجم الإمام المهدی علیه السلام ، ج 5 ، ص 262)
ج) أمَّن یُجیبُ المُضطر اذا دعاه ویکشف السوء ویجعلکم خلفاءالارض» (سوره نمل، آیه 62) و یاکسی که دعای مضطرّوگرفتار رااجابت می کند هنگامی که اورامی خواند ، وبلاوسختی رابرطرف می سازد وشماراخلفای زمین قرارمی دهد… .
امام باقر (علیه السلام) درتفسیر این آیه ، ضمن حدیث مفصّلی، سخنرانی امام عصر-ارواحناله الفداء- رادرموقع ظهوردرمکّه بیان می فرماید: «اوّلین کسی که با او بیعت می کند، جبرئیل است و سپس بیش ازسیصد نفر با او بیعت خواهند نمود». (تفسیر عیّاشی ، ج 2 ، ص 56)
2- این پرسش اختصاص به مهدویت ندارد بلکه درباره خصوصیات و جزئیات بیشتر احکام اسلامی همانند نماز ،روزه و زکات نیزمطرح است،چون درهیچ جای قرآن از شماره رکعات نمازهای پنج گانه یا شرایط وجوب زکات، سخن به میان نیامده است.
تبیان
ناتوى فرهنگى
امروز، مسئله خطرناك، اين است كه سررشته تحولات منفى در سطح بينالمللى، در دست كسانى است كه مىخواهند به وسيله اين تحولات، اهداف خودشان را كه يا زر است يا زور، تأمين كنند و براى آنها چيزى به نام هويت ملتها، اصلاً ارزش ندارد كه متأسفانه اين، در صد و پنجاه سال اخير، در دنيا اتفاق افتاده است؛ يعنى تحولات كشورهاى آسيايى، آفريقايى و آمريكاى لاتين، در دام طراحى باندهاى قدرت بينالمللى افتاده است و طراح اينها، صهيونيست و سرمايهداران بينالمللى بودهاند. آن چه براى اينها مهم است، كسب قدرت سياسى است كه بتوانند در كشورها و دولتهاى اروپايى و غيره نفوذ كنند؛ قدرت سياسى را در دست بگيرند؛ پول كسب كنند و اين كمپانىها، سرمايههاى عظيم، كارتلها و تراستها را به وجود آورند. هدف، اين بوده است؛ آن وقت اگر اقتضا كند كه اخلاق جنسى ملتها را خراب كنند، به راحتى مىكنند؛ مصرفگرايى را در بين آنها ترويج كنند، به راحتى اين كار را انجام مىدهند؛ بىاعتنايى به هويتهاى ملى و مبانىِ فرهنگى را در آنها ترويج كنند، اين كار را مىكنند. اينها، اهداف كلان آنها است كه تصوير كردهاند. آن وقت، هميشه لشگرى هم از امكانات فرهنگى و رسانهاى و روزنامههاى فراوان و مسائل گوناگون تبليغات، در مشت اينها قرار دارد كه از آنها به «ناتوى فرهنگى» تعبير مىكنند؛ يعنى مانند پيمان ناتو كه آمريكايىها در اروپا به عنوان مقابله با شوروى سابق، يك مجموعه مقتدر نظامى به وجود آوردند؛ اما براى سركوب هر صداى معارض با خودشان، در منطقه خاورميانه و آسيا و غيره، از آن استفاده مىكردند، حالا يك ناتوى فرهنگى هم به وجود آوردهاند. اين، بسيار چيز خطرناكى است. البته براى حالا هم نيست؛ سالهاست كه اين اتفاق افتاده است. مجموعه زنجيره به هم پيوسته رسانههاى گوناگون از ماهوارهها، تلويزيونها و راديوها كه حالا اينترنت هم داخلش شده است، در جهت مشخصى حركت مىكنند تا سررشته تحولات جوامع را به دست بگيرند.
گوشهاى از سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع دانشگاهيان استان سمنان
امروزه رسانههاى فراملى، به مثابه يكى از مؤثرترين ابزار تحكيم هژمونى نظام سلطه جهانى، به ويژه آمريكا، عمل مىكنند. اين رسانهها، وابسته به شركتهاى قدرتمند و بانفوذ فرامليتىاند و در جهت تأمين منافع كشورهايى چون آمريكا، نقشى اساسى دارند. به بيان ديگر، مؤثرترين ابزار براى جهانى كردن فرهنگ غرب، شركتهاى فراملى و نيروى محركه اين فرآيند، بهرهگيرى از انقلاب، در عرصه فناورى اطلاعات و جهانى شدن ارتباطات است. پديده جهانى شدن ارتباطات را پس از دهه 1960م. مىتوان از رشد رسانهها و شركتهاى فراملى، نظير تايم وارنر، ديزنى، رويترز، سونى، مردوخ و برتلزمن، دريافت كه همگى وابسته به اقتصادهاى پيشرفتهاند؛ به گونهاى كه سازمانهاى دولتى و غيردولتى ارتباطى را به شدت تحتالشعاع خود قرار دادهاند.
بخش زيادى از سلطه رسانههاى غربى بر جهان، به آمريكا تعلق دارد كه اين مسئله را بايد ناشى از تجربه بازاريابى، رشد و استفاده از تكنولوژىهاى جديد در جهت دستيابى به جلوههاى ويژه دانست. شايد به همين علت است كه تلاش دولتهاى ملى در جهت حفظ جوامع خود از سيطره فرهنگى آمريكا، چندان موفقيتآميز نبوده است؛ زيرا از يك سو، محصولات فرهنگى آمريكا، حاوى مفاهيم جذابى چون آزادى، حق انتخابهاى فردى و آينده مطلوب است و از سوى ديگر، زيرساختهاى نامطلوب كشورها، باعث تسهيل انتقال و پذيرش محصولات فرهنگى آمريكايى شده است. ديگر دلايل موفقيت رسانههاى آمريكايى در تسلط بر جهان را مىتوان به صورت زير برشمرد:
1. سلطهگرايى جهانى رسانهاى آمريكايى
در گذشته، تعادلى بين منافع كارگرى و كشاورزى از يك سو و شركتها از سوى ديگر، وجود داشت؛ امّا امروزه، اين شركتهاى تجارى رسانهاى هستند كه بر امور، سلطه يافتهاند. بخشى از اين سلطهيابى، به كمكى برمىگردد كه رسانهها در امر مبارزات انتخاباتى ايفا مىكنند. هزينههاى تبليغات رسانهاى نامزدها، مرتب در حال افزايش است كه اين امر، به افزايش توانايى مالى شركتهاى رسانهاى از طريق بهرهجويى از نامزدهاى به قدرت رسيده، منجر شده است. از اين رو، اين شركتها از حمايت وسيع قانونى در آمريكا بهرهمندند.
از يك قرن قبل، دادگاه عالى آمريكا، همان حقوقى را كه براى افراد قائل است، براى شركتها نيز در نظر گرفت و از اين جهت، نظارت بر رسانهها، بسيار دشوار گرديد. همچنين، در دهه 1970م. اين شركتها از اصلاحيه اول قانون اساسى آمريكا، براى گسترش و سيطره جهانى فعاليتهاى خود، بهره گرفتند. از آن جا كه رسانهها، از حمايت مالى گسترده آگهى دهندگان برخوردارند، به نحو گستردهاى، اقدام به پخش آگهىهاى تبليغاتى و تجارى مىكنند. اين رسانهها، تبديل به دستگاههاى عظيم بازاريابى و ايدئولوژيكى، به منظور تأثيرگذارى شركتها شدهاند. در واقع، اين رسانهها، مفسران نهايى واقعيت هستند و واقعيت را هم بر اساس منافع شركتها تعريف مىكنند.
نتيجه اين كه، اقتدار شركتهاى رسانهاى، در حال افزايش است و آنان به دنبال يافتن بازارهاى جديد، كاهش ماليات بر فعاليتهاى خود و كسب منافع بيشتر از حكومتها هستند. در اين راستا، شركتها و رسانههاى فراملى، اولويت بسيار زيادى براى مقرراتزدايى قائلند؛ زيرا بدين وسيله مىتوانند به سادگى در رسانههاى ملى نفوذ كنند و از طريق بنگاههاى تبليغاتى خود، به صورت نامحدودى، بر آنها تأثير بگذارند. يكى از راههايى كه به موفقيت شركتهاى فراملى رسانهاى آمريكا بر جهان انجاميده است، تمركز در فعاليتها و حركت به سوى تأسيس اتحاديههاى رسانهاى است. دو نمونه بارز اين مسئله، عبارتند از:
الف) اتحاديه ارتباطات راه دور بينالملل)ITV(؛ اين اتحاديه، در سال 1856م. تأسيس و در سال 1932م. به اتحاديه بينالملل تلگراف، تغيير نام داد؛ سپس به منظور جلوگيرى از نفوذ جهان سوم، مجدداً سازماندهى شد و در پىآن، نقش شركتهاى حقوقى در آن بيشتر گرديد. اين سازمان كه هم اكنون، به عنوان يكى از نهادهاى تخصصى سازمان ملل فعاليت مىكند، نقش روز افزونى در حمايت از رسانههاى ملى دارد.
ب) گات )GATT(يا موافقتنامه عمومى تعرفه و تجارت؛ اين سازمان كه امروزه، سازمان تجارت جهانى )WTO(خوانده مىشود، در سال 1947م. تأسيس و در سال 1996م. تغيير نام داد. اين سازمان، در جهت حفظ منافع شركتهاى رسانهاى و گسترش جريان اطلاعاتى غرب، تلاش زيادى كرد. به اين دليل، اين شركتها بر قوانين و جريانهاى مربوط به روند گسترش اطلاعات، نظارت دقيق داشته، هر گونه مخالفتى را سركوب مىكنند. آنها با بىطرف ساختن دولتها، نفوذ جهانى خود را كامل كرده، بدون نظارت مؤثر، به فعاليت مشغولند؛ اين در حالى است كه سازمانهاى بينالمللى ديگر، نظير سازمان ملل متحد و يونسكو، در اين زمينه، ضعيف و خلع سلاح شدهاند.1
2. عمليات روانى سازمان سيا عليه اسلام
سازمان سيا )CIA(گرچه يك رسانه فراملى نيست، ولى در نقش يك رسانه فراملى، در تهاجم به فرهنگهاى ملى، عمل مىكند. از اين رو، آرتور كاستلز، يكى از مقامات جنگ فرهنگى سيا، خطاب به يك مقام مسئول آمريكايى در سال 1949م. چنين گفته است: به من، 100 ميليون دلار و 1000 انسان مصمم بدهيد؛ تضمين مىكنم كه چنان موجى از ناآرامىهاى دمكراتيك در ميان تودهها، حتى در ميان سربازان امپراتورى استالين، ايجاد كنم كه براى مدتى طولانى، تمامى دغدغه وى به مسائل داخلى معطوف شود.
«جنگ سرد فرهنگى سيا و جهان هنر و ادب»، عنوان كتابى است از خانم فرانسيس ساندرس - پژوهشگر و روزنامهنگار انگليسى - است كه در سال 1999م. در لندن منتشر شد و اندكى بعد، غوغايى به پا كرد. اين كتاب، به افشاگرى نقش سازمان سيا در هدايت فرهنگى و هنرى در بسيارى از كشورها، به ويژه در دوران جنگ سرد مىپردازد. خانم ساندرس، در كتابش نشان مىدهد كه كوردمهير، رئيس بخش عمليات روانى سازمان سيا، با همكارى دوستش، آرتوشلزينگر و بر پايه طرحى كه ملون لاسكى ارائه داد، حركتى را آغاز كردند كه به ايجاد يك شبكه فرهنگى غولآساى جهانى يا ناتوى فرهنگى انجاميد؛ به طورى كه بودجه آن در سال 1950م. و در زمان رياست جمهورى ترومن، 34 ميليون دلار بود. گرچه جنگ سرد به پايان آمد، ولى سازمان سيا، با بهرهگيرى از تجارب دوران جنگ سرد، با بودجه و شدت بيشترى، براى پيروزى در عرصههاى ديگرى، چون اسلام و ايران و از طريق شيوههاى زير تلاش مىكند:
الف) سينما
در هاليوود، مأموران سيا، كارگردانان را ترغيب مىكنند تا در فيلمهاى خود، از سياه پوستان بيشترى استفاده نمايند؛ آنان را آراسته و خوش لباس به تصوير بكشند و از اين طريق، آمريكا را جامعهاى آزاد و دمكرات نشان دهند. فيلم «مزرعه حيوانات» جرج ارول، در اين راستا و با سرمايه سيا در سال 1984م. توليد شد. در اين مورد، حتى مىتوان به فيلم «روز استقلال هاليوود» در سال 1996م. اشاره كرد. در اين فيلم، موجودات فضايى مىخواهند جهان و بشر را از بين ببرند تا به منابع و ثروتهاى زمين دست يابند؛ اما نيروى هوايى آمريكا، تحت رهبرى و هدايت رئيس جمهور، بر اين موجودات فائق مىآيند. اين فيلم در حقيقت، ستايشى از قدرت عظيم آمريكا براى دستيابى به پيروزى، در نبرد با دشمن انسانيت است!
ب) كتاب
بسيارى از كتابهاى كمپانى پراگر، با بودجه سيا چاپ مىشوند. كتاب «طبقه جديد» ميلوان جيلاس هم با كمك سيا و در تيراژ بالا منتشر شد و در سراسر جهان توزيع گرديد. سيا، 50 هزار نسخه از يكى از كتابهاى ايروينگ كريستون را براى توزيع مجانى در سراسر جهان خريدارى كرد. طبق تخمين خانم ساندرس، تنها در دوران جنگ سرد، حدود 1000 عنوان كتاب به وسيله سيا و تحت پوشش بنگاههاى انتشاراتى تجارى و دانشگاهى، در آمريكا به چاپ رسيد.
ج) همايش
سيا در سال 1950م. با گردآوردن 100 نويسنده مشهور از سراسر جهان، كنگره آزادى فرهنگى را در برلين داير كرد. در اين كنگره، نويسندگان برجستهاى چون آرتور كوستلر، سيدنى هوك، ملوين لاسكى، ايناتسيو سيلونه و جرج ارول شركت داشتند. يكى از اولين اقدامات كنگره، اختصاص بودجهاى كلان، براى چاپ نشريات روشنفكرى در پاريس، برلين و لندن بود. هدف ابتدايى كنگره، تقويت چپگرايان غيركمونيست و مقابله با روحيات و تبليغات ضدآمريكايى بود. هدايت كنگره را مايكل يسلون، كارمند واحد جنگ روانى برعهده داشت.
د) دانشگاه
تعدادى از دانشگاههاى مشهور آمريكا، مانند كلمبيا، استانفورد، نيويورك و هاروارد، زير نفوذ سازمان سيا هستند. بنياد فارفيلد در دانشگاه كلمبيا، يكى از مهمترين مراكزى است كه بودجه عمليات فرهنگى سيا، از طريق آن به نهادهاى فرهنگى مبلّغ فرهنگ آمريكايى منتقل مىگردد. ظاهراً اين بنياد را يك ثروتمند يهودى به نام جوليوس فيلشن ايجاد كرده؛ ولى در واقع، با بودجه سيا اداره مىشود. هدايت اين بنياد را زمانى جك تامپسون، مأمور سيا و استاد دانشگاه كلمبيا در دست داشت.
و) روشنفكران
خانم ساندرس، فهرستى از شواليهها يا روشنفكرانى چون كارل پوپر، توماس كوهن، آيزايا برلين، والت روستو، دانيل بل، ريمون آرون، حنا آرنت، سيدنى هوك و هنرى لوس را ذكر مىكند كه با تأسيس نشرياتى چون پارتيزان ريويو، نيوليدر، در مونات، كينان ريويو و پرووه، مخالفان كمونيسم ديروز و دشمنان اسلام امروز را در سراسر جهان، تغذيه فكرى مىكنند. عجيب آن كه اكثر شواليههاى جنگ سرد فرهنگى، يهودىاند!
ه) ترور
ترويج فرهنگ به اصطلاح آزاد، همپاى سياست ترور و كشتار روشنفكران و دگرانديشان، در تمامى دوران جنگ سرد و پس از آن، جريان دارد. طبق برخى از تخمينها، حداقل در دوران جنگ سرد، سيا، حدود 150 هزار معلم، استاد، رهبر اتحاديه كارگرى، كشيش و روحانى مخالف را به قتل رسانده و برخى اين رقم را تا 300 هزار نفر افزايش دادهاند. اين پديده كه از آن به «ترور دولتى» ياد مىشود، پنهان و مخفيانه صورت مىگيرد.2
3. ارتش آمريكا و بازىهاى رايانهاى
از ديگر ابزارهاى ناتوى فرهنگى آمريكا و غرب عليه جهان غيرغرب، بازىهاى رايانهاى است. بازىهاى رايانهاى را صرفاً نبايد پديدهاى براى سرگرمى كودكان و نوجوانان دانست؛ بلكه اين بازىها به ابزار تبليغاتى مهمى در دست ارتشهاى مهاجم و سركوبگرى چون ارتش آمريكا هستند كه در بطن و درون خود، هدفهاى سياسى - نظامى شيطانى را دنبال و القا مىكنند.
بسيارى از تحليلگران، جنگ خليج فارس در سال 1991م. را يك بازى رايانهاى توصيف كردند؛ زيرا اين جنگ، بيشتر به يك جنگ رايانهاى شبيه بود و نه يك جنگ واقعى. همين واقعه، درباره جنگ دوم خليج فارس هم تكرار شد. رايانهاى بودن اين جنگها را اظهارنظر بوش پدر با عنوان «بازى تمام شد» و گفته يك ژنرال آمريكايى كه «تاكتيك اين جنگ، از بازى رايانهاى اقتباس شد»، تأييد مىكند. اين جملات، مىتواند براى طرفداران بازىهاى رايانهاى، لذتبخش باشد؛ به اين دليل كه ديگر نمىتوان بازىهاى رايانهاى را تنها وسيلهاى براى وقتگذرانى دانست. بازى رايانهاى، فقط يك تفريح بىخطر نيست؛ بلكه رسانهاى براى بيان و نهادينهسازى برخى پيامهاست؛ البته اين پيامرسانى به صورت آشكار صورت نمىگيرد؛ بلكه در جهتى به دور از اهداف ظاهرى و ابتدايى، از آن استفاده مىشود. استفاده از بازىهاى رايانهاى، در جهت هدفهاى سياسى و نظامى، به آن جهت مزورانه است كه براى مردم، ناشناخته است. برخى از اين بازىها عبارتند از:
الف) بازى بازگشت به قلعه ولفن اشتاين )Return to castle wolfenstein( عرضه شده در نوامبر 2001م. كه بازىكننده در نقش يك سرباز آمريكايى در جنگ جهانى دوم ظاهر مىشود. او به درون كاخهاى نازى نفوذ مىكند و با سربازان s.s به مبارزه مىپردازد و در پيچ و خم راهروى كاخها، سربازان آلمانى را از پاى در مىآورد. در اين بازى، نوعى ديدگاه جانبدارانه به نفع آمريكايىها وجود دارد.
ب) بازى طوفان صحرا )Conflict Desert Storm(عرضه شده در سپتامبر 2002م. كه بازىكننده در نقش يك سرباز انگليسى و آمريكايى است كه مأموريتش، آزادسازى عراق از يوغ ديكتاتورى است. او در اين بازى، يك دشمن مىشناسد و آن هم سرباز عراقى است. اين بازى، هيچ مخالفتى را در آمريكا به وجود نياورد و تنها به افراد زير 16سال، توصيه شد كه اين بازى را انجام ندهند. هدف پنهانى بازى طوفان صحرا، آن است كه فرد بازىكننده، خود را در موضع دفاع از نظم جهانى قرار دهد.
ج) بازى ارتش آمريكا )Amricans Army(عرضه شده در ژوئيه 2002م. كه بازىكننده در آن، به يك سرباز آمريكايى تبديل مىشود. هدف ارتش آمريكا كه سازنده اين بازى است، جذب بيشتر جوانان به سوى مشاغل نظامى است. براى استفاده از اين بازى، بايد بر روى پايگاه اينترنتى ارتش آمريكا ثبتنام كرد كه تاكنون، بيش از يك ميليون نفر در اين پايگاه، ثبتنام كردهاند.
در نمايشگاه بازى رايانه لسآنجلس )E3(در مه 2003م. افرادى كه در انتظار باز شدن درهاى نمايشگاه بودند، در مقابل دربهاى نمايشگاه به تماشاى يك برنامه شبيهسازى شده، مثل بازى هنگ 101 نيروى هوايى، پرداختند. در بازى بازگشت به بغداد Back to Gagad()، بازى كننده به جنگ سال 1991م. آمريكا عليه عراق برمىگردد كه در آن نيز، يك ديدگاه انحصارگرايانه به نفع آمريكا به چشم مىخورد.
ارتش آمريكا، به طور مستقيم و غيرمستقيم در توليد و توزيع بازىهاى رايانهاى جنگى و نظامى، دخالت دارد. توانايى اين كار، در ارتش آمريكا ديده مىشود؛ زيرا ارتش، ماهرترين برنامهنويسها را جذب كرده و تواناترين موتورهاى بازى را خريدارى كرده است. درمواقعى كه ارتش نتواند به توليد بازىهاى رايانهاى بپردازد، ديگر سازندگان بازىهاى رايانهاى را به انقياد در مىآورد؛ به طورى كه اگر سازندگان بازىهاى رايانهاى، نرمافزارى را طراحى كنند كه در آن به يك نظامى توهين شود، به 500 دلار جريمه، محكوم مىشوند.3
بحران رسانهاى در آمريكا
علت ناتويى شدن رسانهاى آمريكايى چيست؟
روز به روز بر روند تمركزگرايى در ارتباط جمعى آمريكا و بر اقتدار مالكان و صاحبان رسانههاى جمعى افزوده مى شود. در واقع، با وجود شعارهايى كه در باب وجود چند فرهنگى در آمريكا به گوش مىرسد، يك فرهنگ، امواج و محتواى رسانهها را به چنگ گرفته است. چنين وضعيتى را بنباگو ديكيان در كتاب «انحصار رسانهاى»، به خوبى تشريح كرده است. وى مىنويسد:
تعداد اندكى از مؤسسات اقتصادى، با چنگ انداختن بر بخش رسانهاى و اطلاعرسانى آمريكا، آن را از اصول كثرتگرايى دور ساختهاند. اين مؤسسات كه حدود 50 شركت چند مليتىاند و همگى منافع مالى مشتركى با چند مؤسسه اقتصادى عظيم و چندين بانك بينالمللى بسيار مهم دارند، قسمت اعظم اين بازار را در اختيار دارند، به گونهاى كه، در سال 2003م.، تنها ده مؤسسه بزرگ اقتصادى بر اين بخش فرمانروايى مىكردند. سياستمداران آمريكايى نيز از تصويب مقررات مراقبتى بر اين مؤسسات، طفره مىروند؛ زيرا مؤسسات اقتصادى بزرگ از محدوديتهاى بيش از حد ناشى از فشارهاى قانونى، لطمه خواهند خورد. از اين رو، سياستمداران، راه حل را در خارج ساختن اين بخش از حوزه قانونگذارى دولتى ديدهاند؛ همان گونه كه مايكل پاول، پسر وزير امور خارجه پيشين آمريكا و رئيس كميسيون ارتباطات دولت فدرال، به عنوان مسئول قانونگذارى در اين بخش، مخالف وضع و تصويب هر گونه قانون در اين زمينه و طرفدار متعصب بازار آزاد است. راز مهم ديگرى كه باعث آزاد گذاشتن اربابان رسانهاى شده، اين است كه در فاصله زمانى بين 1993 تا 2003م. اربابان ارتباط جمعى، 75 ميليون دلار به مبارزات انتخاباتى نامزدهاى دو حزب عمده آمريكا، كمك مالى كردهاند. صنايع بزرگ رسانهاى، همچنين با تأمين مخارج كامل 1460 سفر اعضا و كارمندان كميسيون ارتباطات دولت فدرال، در فاصله سالهاى 1995 تا 2000م. دوستى آنان را براى خود حفظ كرده است.
هم اكنون، بيشتر شبكههاى بزرگ راديويى، كانالهاى تلويزيونى، روزنامهها و نشريات ديگر، در اختيار گروه اندكى از مؤسسات اقتصادى قرار دارند. آنها همچنين بر روى دو هدف عمده اينترنت و حذف مقررات ضد انحصار، تمركز يافتهاند؛ زيرا حداقل كنترل دسترسى به اينترنت به صورت عمده، براى اين مؤسسات اقتصادى، مىتواند منبع سودى سرشار باشد. بنابراين، جاى تعجب نيست كه در سال 1999م. مجموعاً 110 شركت، 60 درصد كاربران شبكه را در اختيار داشتند؛ ولى در سال 2000م. تنها 14 شركت، صاحب همان سهم از بازار آزاد بودند.
علاوه بر اين، شركتهاى بزرگ، كميسيون ارتباطات را به سمت تجديد نظر در قانون 1993م. كه شركتها را از در اختيار گرفتن بيش از 30 درصد بازار منع مىكند، سوق دادهاند؛ از اين رو، قانون مخابرات 1996م. محدوديتهاى وارده بر تمركزگرايى در مالكيت ايستگاههاى راديويى را لغو كرد. حاصل اين تصميم، آن شد كه كِلر چاثل در سال 2001م. به تنهايى چندين ايستگاه راديويى را در اختيار داشت.
تمركزگرايى، نتيجهاى ديگر هم دارد و آن اين كه روزنامهنگاران عضو مؤسسات اقتصادى، تشويق نمىشوند كه نقّادانه درباره مالكين خود، اطلاعرسانى و افشاگرى نمايند و در نتيجه، اطلاعرسانى به صورت كالا در مىآيد و توليد روزنامهنگاران، معناى واقعى خود را از دست مىدهد. به اين ترتيب، جنبههاى تحقيقى مقالات روزنامهنگاران از بين مىرود. به اين جهت، مؤسسات اقتصادىاى كه ثروت و دارايى فراوانى در حوزه اينترنت و مطبوعات دارند، به جاى توليد و تحقيق، همواره به كپى كردن مطالب يك روزنامه يا رسانه، در روزنامهها و رسانههاى خود دست مىزنند و به اين وسيله، كيفيت كار روزنامهنگارى، جديت كارى و بررسى حقيقت خبر، هميشه در نظر گرفته نمىشود.4
صهيونيسم و مقاصد جهانى سيطره رسانهاى
آن چه در پى مىآيد، خلاصهاى ازنظرات داك، نماينده پيشين مجلس آمريكا از ايالت لوئيزياناست.
بسيارى دچار اين توهم هستند كه در آمريكا، مطبوعات آزادند؛ اما واقعيت اين است كه در آمريكا، هر كسى آزاد است كه هر نشريه و رسانهاى را منتشر كند؛ ولى هيچ گاه آزاد نيست كه هر سخنى را بگويد؛ البته به استثناى نشرياتى با تيراژ پايين و در سطح محلى كه هرگز براى ساختار قدرت، خطر جدى محسوب نمىشوند. آنها گاهى اجازه گفتن هر سخنى را دارند! در واقع، روزنامهها، مجلهها، ايستگاههاى راديويى و شبكههاى تلويزيونى، به طور باور نكردنى، كنترل مىشوند؛ به حدى كه در بسيارى از شهرهاى عمده اروپايى، كنترل بر رسانهها، به گستردگى سلطه آمريكاييان بر رسانهها نيست؛ مثلاً در اروپا در ميان انبوه نشريات، مىتوانيد روزنامهاى را پيدا كنيد كه حامى فلسطينىها باشد؛ اما در آمريكا در ميان 2000 روزنامه، حتى يك روزنامه هم پيدا نمىشود كه ديدگاهى فلسطينى داشته باشد. گرچه روزنامههاى معدودى هستند كه بر سر برخى از مسائل، با دولت اسراييل، اختلاف نظر دارند - همان طور كه در خود اسراييل هم در برخى اوقات، اعتراضات ضددولتى ديده مىشود - ولى بر سر مسائل بنيادين، همه مطبوعات و نشريات آمريكايى، چه در تملك يهوديان باشند يا نباشند، بدون توجه به شرارتها، كشتارها و نقض حقوق بشر توسط اسراييل، حامى آن دولتند؛ در حالى كه اسراييل از بدو تأسيس، هزاران تن از مردان، زنان و كودكان فلسطينى را كشته است. علاوه بر اين، آنان به تخريب عمدى هزاران خانه، شركت، بيمارستان و مدرسه پرداخته و دهها هزار نفر را كور، ناقص، فلج و انگشتان افراد بسيارى از جمله، هزاران كودك را قطع كردهاند. همچنين صدها هزار فلسطينى را زندانى و شكنجه كردهاند و بدتر از همه، در اين دوران تخريب و كشتار، اسراييلىها اقدام به تأسيس صدها شهرك يهودى در سرزمينهاى فلسطينيان كردهاند. در حقيقت، همان گونه كه خانهها و شهرهاى فلسطينى را خراب مىكنند، يهوديانى را از مكانهايى چون نيويورك و مسكو، روانه اسراييل مىكنند و براى آنها، خانههايى در شهركهاى مردم مظلوم فلسطين مىسازند.
بيشتر آمريكاييان از اين مسئله بىخبرند و بىخبرى آنان، ناشى از آن است كه يهوديسم و صهيونيسم، بر اكثريت عظيم رسانههاى آمريكا، كنترل و سيطره دارد. اين كنترل و سيطره، تنها براى مخفى كردن جنايات اسرائيل در فلسطين صورت نمىگيرد؛ بلكه آنها چه در آمريكا و چه در ساير نقاط جهان، سرورى و برترى نژاد يهود را تبليغ مىكنند و معتقدند كه از حق الهى حكومت، نه تنها بر فلسطين، بلكه بر تمام جهان برخوردارند و اين انديشهها را ترويج مىكنند. در اين راستا، آنان همواره تلاش مىكنند تا فرهنگ، هويت و انسجام نژادى و اقتصادى و استقلال سياسى هر كشورى را در جهان، تضعيف كنند. به ديگر بيان، يهوديان و نظم نوين جهانى آنها، به دنبال نابودى هر ملت، فرهنگ، ميراث و نژادى به جز يهود است. آنان به دنبال سلطه بر رسانهها، اقتصاد و حكومتها هستند. گرچه بايد از آرزوى يهوديان در حفظ نسل، فرهنگ و دينشان حمايت و دفاع كرد، اما سلطهجويان يهودى، به دنبال نابودى هر جنبش ميهنپرستانه، به غير از جنبش خود هستند و اين كار، نخست از طريق رسانهها انجام مىگيرد.5
نتيجه
جريانى كه به عنوان نومحافظهكار، در سالهاى اخير، در آمريكا سربرآورده و سياستهاى نظامىگرايانه جرج بوش را تغذيه و پشتيبانى مىكند، ادامه همان كانونى است كه عمليات فرهنگى سيا را در دوران جنگ سرد هدايت مىكرد. به عنوان مثال، از ايرنيگ كريستون، روشنفكر سرشناس يهودى، به عنوان بنيانگذار جريان نومحافظهكارى ياد مىكنند. هم اكنون پسر او به نام ويليام كريستون، به صراحت بر تداوم همان سياستها تأكيد مىكند. او مىنويسد:
آينده بشريت، منوط به يك سياست خارجى راسخ، آرمانگرا و خوشبينانه، از سوى آمريكاست. در واقع، آمريكا نه تنها بايد پليس و كلانتر جهان شود، بلكه بايد راهنماى آن نيز باشد.
بنابراين، مىتوان گفت كه پديده تهاجم فرهنگى موجود، به اين معناست كه كانونهاى قدرتمند سلطهگر جهانى در سرويسهاى اطلاعاتى غرب، براى فروپاشى يك نظام سياسى و يا تحميل طرحهاى سياسى، اقتصادى و فرهنگى خود بر يك جامعه مستقل، عمليات روانى، فرهنگى و تبليغاتى معينى را سازمان مىدهند. اين عمليات، در گذشته عليه شوروى سوسياليست بود و امروز عليه اسلام و نظام جمهورى اسلامى ايران است.
1. هربرت شيلر، مقابله با رسانههاى فراملى، چالش بزرگ آينده، ماهنامه سياحت غرب، آذر 1382، ص 12-17 .
2. به نقل از عبداللَّه شهبازى، سيا و جنگ سرد فرهنگ، مندرج در .Shahbazi.org
3. استفان پيلت، «بازىهاى رايانهاى سلاح تبليغاتى»، لوموند ديپلماتيك، اكتبر 2003؛ به نقل از ماهنامه سياحت غرب، آبان 1382، ص 54.
4. اريك كلينبرگ، ده ارباب رسانهاى آمريكا، لوموند ديپلماتيك، آوريل 2002، ص 24.
5. ديويد راك، جهانگرايان يهودى؛ به نقل از ماهنامه سياحت غرب، مهر 1382، ص 37-42.
نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها
تهاجم فرهنگى (cultural Invasion): اين اصطلاح مترادف اصطلاح امپرياليسم فرهنگى - خبرى، يعنى اعمال قدرت به منظور اشاعه ارزشهاى فرهنگى امپرياليسم در ميان ملل جهان سوم و خفه كردن فرهنگ اين ملتها است. به عبارت ديگر تهاجم فرهنگى به اين معناست كه يك مجموعه سياسى يا اقتصادى براى اجراى مقاصد خود و اسارت يك ملت، به بنيانهاى فرهنگى آن ملت هجوم مىبرد، و باورهاى تازهاى را به زور به قصد جايگزينى با فرهنگ و باورهاى آن ملت وارد كشوركند. تهاجم فرهنگى براى بى اعتقاد كردن نسل نو به دين و به اصول انقلابى انجام مىگيرد،
(ر.ك: مركز اطلاعات و مدارك علمى ايران، فرهنگ علوم سياسى، ص 81)
راهکار های مقابله با تهاجم فرهنگى : تهاجم فرهنگي، مقولهاي حقيقي و برنامهريزي شده است و تنها راه مبارزه با آن نيز مصونيت بخشيدن به جوانان و ديگر افراد جامعه است. از راه تمسّك به فرهنگ غني اسلامي و ملّي اين مرز و بوم و استفاده كارآمد از همه امكانات ـ به ويژه دستگاههاي فرهنگي ـ و بسيج همه اقشار مردم براساس برنامهاي دقيق و حساب شده، ميتوان به اين مهم دست يافت. بر اين اساس، مهمترين راههاي مصون ماندن از اين تهاجم، عبارت است از:
1. حفظ و تعميق ارزشهاي اسلامي و ملّي از طريق فرآيند صحيح جامعهپذيري و عوامل آن؛ (مانند خانواده، مدرسه، رسانهها و….) و نيز آگاه نمودن جوانان با پيشينههاي درخشان تمدنّ اسلامي و دستاوردهاي مادي و معنوي عظيم انقلاب اسلامي.
2. تحققّ حيات طيبه اسلامي و حفظ ارزشهاي انقلابي، استقرار عدالت اجتماعي و قسط اسلامي، تأمين رفاه و امنيت براي مردم در سايه ايمان به خداوند و حاكميت ارزشهاي الهي.
3. هوشياري و بيداري در مقابل انحراف معنوي جامعه اسلامي.
4. احياي فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر كه يكي از اركان اساسي اسلام و ضامن حفظ و بقاي فرايض و ارزشهاي الهي است.
5. ايجاد باور عميق، ريشهدار، عقلاني و مبتني بر نظام ارزشي اسلام در مديران جامعه؛ يعني، كساني كه در دستگاههاي رسمي قانوني، به ويژه فرهنگي، نقش ايفا ميكنند.
6. تلاش و تدبير جدي و گسترده براي تثبيت نظام ارزشي مطلوب در بخشهاي مختلف جامعه (اعم از سياسي، اقتصادي، فرهنگي و…).
7. تبلور و تجلّي اين نظام ارزشي در رفتار حقيقي و حقوقي مديران ساختار كلان كشور و برنامههاي اجرايي. براي مصون ماندن از تهاجم فرهنگي بيگانگان و گريز از الگوها و گرايش هاي غربي در دو جهاد عمده بايد كوشيد: جهاد علمي و عملي.
در جهاد علمي، شخص بايد معرفت خويش را نسبت به ارزشها و هنجارهاي ديني پيوسته روزافزون سازد تا نيك را از بد، و سره را از ناسره، به خوبي بازشناسد و با شعور و آگاهي در مسير نيكيها گام بردارد. جهاد عملي به دو بخش تقسيم ميشود: فردي و اجتماعي. جهاد عملي فردي حركتي دائمي و خستگيناپذير در برابر هواها و خواستههاي نفساني است. اين جهاد، عزمي استوار و مراقبتي دائمي ميطلبد و بدون ارتباط پيوسته با خدا و جديتّ در مخالفت با شيطان نفس، نميتوان از آن سرافراز بيرون آمد. در اين مسير، شخص بايد نخست به انجام واجبات و ترك محرمات همت گمارد. در مرتبه دوم، انجام مستحبّات و ترك مكروهات را وجهه همت خويش قرار دهد و در مرتبه سوم هر آنچه غير خدايي استـ حتي برخي از مباحات راـ از خود دور سازد و به غير خدا و آنچه مطلوب او است، نپردازد. اما جهاد عملي اجتماعي، كوششي جمعي است در جهت تغيير و اصلاح جامعه و مبارزه با آلودگيها و انحرافات، و بسط علم، اخلاق، معنويت، فضيلت و تقوا در جامعه. اين مهم نيز مستلزم برنامهريزي دقيق و مشورت و همگامي با صاحبنظران و ديگر دوستان همراه و همرأي است. در پايان، گفتني است برخورد فيزيكي، بستن مرزها و كارهايي از اين دست، هرگز بهترين يا آخرين راه حل نيست. به علاوه، تحقق آن نيز در عصر ارتباطات و پيشرفت فنآوري به صورت كامل امكانپذير نيست؛ اما در مواردي لازم است و از تأثير و نفوذ بيش تر تهاجم فرهنگي جلوگيري ميكند.
براي آگاهي بيشتر ر.ك: علي ذوعلم، فرهنگ و تهاجم فرهنگي، بر گرفته از سخنان مقام معظم رهبري؛ انقلاب و ارزشها؛ ابوالفضل اشرفي، بحران هويت اجتماعي و آسيبشناسي انقلاب (مجموعه مقالات آسيبشناسي انقلات اسلامي)
نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها
گواهی دروغ - سوگند دروغ - خلف وعده
گواهی دروغ - سوگند دروغ - خلف وعده از بدترین انواع کذب: شهادت دروغ و قسم دروغ و خلف وعده است.
و بر ذم شهادت دروغ این قول خدای تعالی در وصف مؤمنان دلالت دارد:
«و الذین لا یشهدون الزور و اذا مروا باللغو مروا کراما» .
(فرقان، 72) «و کسانی که گواهی دروغ ندهند و چون بر بیهوده و ناپسند بگذرند بزرگوارانه می گذرند» .
و همچنین گفتار پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: «شاهد الزور کعابد الوثن» «شاهد دروغ مانند بت پرست است» .
و بر ذم سوگند دروغ قول رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دلالت دارد: «تاجران فاجرند!» پرسیدند: یا رسول الله، مگر نه این است که خداوند خرید و فروش را حلال کرده؟
فرمود: «آری! و لیکن سوگند می خورند و گناهکار می شوند، و دروغ می گویند» .
و فرمود: «سه کسند که روز قیامت خداوند با آنه سخن نگوید و به آنها ننگرد و آنها را پاک نگرداند: کسی که با بخشش خود منت گذارد، و کسی که قسم دروغ خورد که جنس خود را بیشتر از قیمت واقعی خریده است، و کسی که جامه خویش [از روی تکبر] چندان دراز کند که وقتی راه رود به زمین برسد» .
و فرمود: «هیچ کس به خدا سوگند نمی خورد که در آن به قدر بال پشه ای [خلاف واقع] داخل کند، مگر آنکه نقطه ای سیاه تا روز قیامت در دلش خواهد بود» .
و فرمود: «سه کسند که خداوند آنان را دشمن دارد: تاجر یا فروشنده ای که بسیار قسم خورد، و فقیر متکبر، و بخیل منت گذار» .
و بر ذم خلف وعده این سخن پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دلالت دارد که: «هر که به خدا و آخرت ایمان دارد چون وعده دهد باید به آن وفا کند» . و نیز قول امام صادق
[439]علیه السلام: «وعده مؤمن به برادرش نذری است که کفاره بردار نیست، پس هر که خلف وعده کند با خدای تعالی خلاف وعده کرده و در معرض دشمنی او قرار گرفته، و دلیلش قول خدای تعالی است:
«یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون. کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون» . (صف، 2- 3) «ای کسانی که ایمان دارید! چرا چیزی می گوئید که نمی کنید. نزد خدا سخت مبغوض است که آنچه نمی کنید بگوئید» .
و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «چهار چیز است که در هر که باشد منافق است و در هر که یکی از آن خویها باشد بخشی از نفاق در او هست تا وقتی که آن را رها کند: چون خبر دهد دروغ گوید، و چون وعده دهد خلف کند، و چون عهد و قرار نهد مکر نماید، و به هنگام مخاصمه و محاکمه راه گناه پیش گیرد» .
پس کسی که وعده دهد و در هنگام وعده دادن قصد خلف و بی وفایی داشته باشد، یا در آغاز قصد وفا کند ولی بعدا بدون عذر ترک عزم نماید، منافق است.
و اما اگر عنوان عذر برای او پیدا شد و به وعده وفا نکرد منافق و گناهکار نیست.
و اگر صورت نفاق پیدا کرد، بهتر آنست که از صورت نفاق نیز بپرهیزد چنانکه از ذات و واقعیت آن احتراز می کند، به این طریق که قطعا و جزما وعده ندهد، بلکه به خواست خدا موکول و معلق نماید یعنی بگوید: اگر خدا بخواهد، یا سخنی مثل این.
حوزه نت
بیانات رهبری در دیدار مردم استان همدان
دشمنان ما بیش از آنکه به منابع طبیعی ما چشم طمع داشته باشند، به منابع انسانی - که منابع قدرت ما هستند - چشم طمع دارند. آنها میدانند اگر این سرمایه های اجتماعی از دست یک ملت گرفته شود، اگر یک ملت غیرت ملی و ایمان و وحدت و همبستگی خود را از دست بدهد، اگر نشاط کار و ابتکار را از دست بدهد، اگر حرکت علمیِ رو به پیشرفت خود را از دست بدهد، کاملاً در دسترس دشمنان قرار خواهد گرفت؛ میتوانند راحت به او زور بگویند، میتوانند بر او سلطه پیدا کنند، میتوانند منابع طبیعی و مادی او را هم غارت کنند. آنچه سد مستحکمی در مقابل دشمنان قرار میدهد، همین سرمایه های معنوی است که باید مراقب باشیم دچار شبیخون نشود.
من متأسفانه کسان بسیاری را دیدهام که در صحنه ی سیاسی و عرصه ی فرهنگی ادعا دارند که برای ملت کار میکنند؛ اما از این سرمایهها محافظت نمیکنند. شما دیدید که در بعضی از روزنامههای ما علیه مجاهدت، ایثار، فداکاری، شجاعت و ایمان قلمفرسایی کردند. اینها به نفع کیست؟ به نفع دشمن است؛ به نفع ملت ایران نیست. ملت را از ایمانش تهیدست بکنند؛ مثل این است که زره را در میدان جنگ از تن او بیرون آورده باشند. اگر مردم یک کشور را از غرور ملی و احساس مناعت و ایستادگی و استقامت تهیدست کنند، آنها را در مقابل دشمن خلع سلاح کرده اند؛ اینها سلاح معنوی دشمن است. نباید کسانی جهاد و شهادت را تحقیر و باورهای دینی مردم را انکار کنند و مورد تشکیک قرار دهند. نباید دستاوردهای انقلاب را کوچک بشمرند و تحقیر کنند.
بیانات در دیدار جمعی از مردم آذربایجان شرقی1387/11/28
امروز ملت ما در مقابل خود یک جبههی گستردهای را ملاحظه میکند که با همهی توان خود درصدد این است که انقلاب اسلامی را از خاصیت و اثر ضد استکباری بیندازد. از اول پیروزی انقلاب، همان جبهه سعیاش این بود که نگذارد جمهوری اسلامی که مولود انقلاب است، پا بگیرد؛ همهی تلاش خودشان را کردند که جمهوری اسلامی را از بنیان نگذارند رشد کند، و البته نتوانستند. اقدام سیاسی کردند، محاصرهی اقتصادی کردند، جنگ تحمیلی را هشت سال بر این ملت تحمیل کردند، دشمنان این ملت را تجهیز کردند، وسوسههای درونی را به جان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی انداختند، نتوانستند. به این نتیجه رسیدند که نظام جمهوری اسلامی را نمیشود ساقط کرد؛ چون مدافع آن، حامی آن، سینههای سپرکردهی مردم مؤمن است؛ میلیونها انسان مؤمن این نظام را نگه داشتهاند. بحث مسئولین و دولت و بحث اینها نیست. یک وقت یک نظام قائم به چند نفر است و یک عده مرتزقهی یک نظامند؛ آن نظام برای استکبار خطری ندارد. یک وقت یک نظام متکی به ایمانهای مردم است، متکی به دلهای مردم، به پشتیبانیِ عمیق مردم است، این نظام را نمیشود تکان داد. این را استکبار فهمیده است. همین راهپیمائیها، همین 22 بهمن امسالِ شما مردم، این یک نمایش بسیار باشکوه و پرعظمت بود. پیشرفتهای علمی، حضور جوانها در صحنههای مختلف، شعارهای انقلاب که خوشبختانه زندهتر از پیش شده است - کسی از مسئولین با شرمندگی نسبت به شعارهای انقلاب مواجه نمیشود؛ افتخار میکنند به استقلال، به آزادی، به اسلام، به این قانون اساسی معتبر و پرمغز و پرمعنا - نشان میدهد که نظام را نمیشود تکان داد. آنها به این نتیجه رسیدهاند که باید از محتوای نظام هر چه میتوانند کم کنند. این تهاجم فرهنگی که بنده چند سال قبل گفتم، این شبیخون فرهنگی که انسان در بخشهای مختلف علائم آن را مشاهده میکرد و امروز هم انسان آن را در بخشهای مختلفی میبیند، به این نیت است؛ با این قصد است؛ انقلاب را از محتوای خود، از مضمون اسلامی و دینی خود، از روح انقلابی خود تهی کنند و جدا کنند. این، از همان نقاط حساسی است که هوشیاری مردم را میطلبد. این هم مثل همان قضیهی بیست و نه بهمن است. خیلیها اهمیت بیست و نه بهمن را نفهمیدند، شما تبریزیها این را فهمیدید، در مرحلهی عمل هم، این فهم خودتان را به کار بستید؛ در همهی مقاطع همین جور است. اهمیتِ حوادث را باید ملت ما درک کند؛ و خوشبختانه امروز درک میکنند؛ ملت کاملاً هوشیارند. خود این هم یکی از برکات انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بوده است. مردم بیدار شدهاند، قدرت تحلیل پیدا کردند.
بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی1385/03/29
امروز مهمترین چالش بیرونی تحمیلیِ ما، از ناحیه ی امریکاست؛ در این هیچ تردیدی نداشته باشید. اینها روی خاورمیانه از قرن نوزدهم برنامه ریزی دارند - نه امریکاییها، غرب - چون خاورمیانه منطقهی فاصل بین دریای مدیترانه و اقیانوس هند است. دریای مدیترانه، محل استقرار دولتهای استعمارگر است و اقیانوس هند، منطقهی مستعمرات؛ و خاور میانه بین این دو منطقهی حساس قرار گرفته، که نمیتوانستند نسبت به آن بیتفاوت باشند. فشارهای انگلیس روی ایران و نفوذش در قرن نوزدهم، برای حفاظت از هند - که آن روز جزوِ دولت بریتانیا بود - انجام گرفت و ما آن روز قربانی هند شدیم؛ و این نسبت به همهی خاور میانه تعمیم دارد. پیدایش اسرائیل هم از همینجاست. بعد، عوامل گوناگون دیگری هم پیدا شد: مسئلهی نفت، مسئلهی تقسیم متصرفات عثمانی بعد از جنگ اول و مسئلهی پیدایش شوروی، که همهی اینها، موضوع را تشدید کرد. غرب، بعد هم در آخر میراثخوار غرب - امریکا - روی منطقهی خاور میانه برنامهریزی دارند. حالا در این منطقهی حساس که در آن نفت و منطقهی راهبردی و استراتژیک جغرافیایی و سیاسی و همه چیز هست، ناگهان دولتی به نام «جمهوری اسلامی»، با اصول خودش و با ضدیت با مبانی ظالمانه و سیاست متجاوزانهی امریکا، سر بلند کرده است. بعضیها میگویند: شما چرا لج امریکا را در میآورید؟ لج امریکا را ملت درآوردند؛ شما درآوردید؛ جمهوری اسلامی را تشکیل دادید، لج امریکا درآمده، چه کارش کنیم؟ آنها در آن دورهی ده سالهی اول، با توطئهی براندازی سخت - جنگ تحمیلی و تحریم اقتصادی - شروع کردند؛ اما نتوانستند کاری بکنند. جنگ تحمیلی و تحریم اقتصادی، هر کدام به نحوی برای ملت ایران و جمهوری اسلامی یک فرصت شد. این ابرهای تیرهای که آنها روی سر ملت ایران راه انداختند، در دل خود، برای ملت ایران بارانهای نافعی داشت. جنگ، ما را مصمم و استوار کرد؛ تحریم اقتصادی، ما را به فکر اتکای به خود انداخت و همهی این برکات را برای ما آورد. در دورهی بعد، براندازی نرم را دنبال کردند - تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی - که آن هم به جایی نرسید و بعد از سالهای متمادی، نتیجه این شد که حالا یک دولت متکی به اصول و با شعار اصول سرکار میآید، که پیداست تهاجم فرهنگی نتوانسته آن کاری که آنها میخواستند، بکند. بعد از این هم توطئههای دیگر در راه است، که ما باید خودمان را مصون کنیم. بخشی از این مصونیت با اتحاد، با ایمان، با به کارگیری عقل و علم به وجود میآید. تأکید میکنم که اگر انسان چشم را ببندد و راه بیفتد، کاری پیش نمیرود؛ با چشم باز، با حواس جمع، با اتحاد کلمه و با استفاده از همهی فرصتها باید پیش رفت. همهی مشکلات یکی پس از دیگری حل خواهد شد؛ قله ها یکی پس از دیگری فتح خواهد شد.
بیانات در دیدار جمعی از روحانیون1378/01/23
مردم را هدایت کنید؛ ذهن مردم را روشن کنید؛ مردم را به فراگرفتن دین تشویق کنید؛ دین صحیح و پیراسته را به آنها تعلیم دهید؛ آنها را به فضیلت و اخلاق اسلامی آشنا کنید؛ با عمل و زبان، فضیلت اخلاقی را در آنها به وجود آورید؛ مردم را موعظه کنید؛ از عذاب خدا، از قهر خدا، از دوزخ الهی بترسانید؛ انذار کنید - انذار سهم مهمّی دارد؛ فراموش نشود - آنها را به رحمت الهی مژده دهید؛ مؤمنین و صالحین و مخلصین و عاملین را بشارت دهید؛ آنها را با مسائل اساسی جهان اسلام و با مسائل اساسی کشور آشنا کنید. این میشود آن مشعل فروزانی که هر یک از شما عزیزان این مشعل را در هرجا روشن کنید، دلها روشن خواهد شد؛ آگاهی به وجود خواهد آمد؛ حرکت بهوجود خواهد آمد؛ ایمان عمیق خواهد شد. مؤثّرترین حربه علیه این تهاجم فرهنگی و شبیخون نامردانهی دشمن همین است؛ از این بهشدّت نگرانم. میخواهند نگذارند که روحانیون جوان، مؤمن، شجاع، آگاه و خوشفکر، در محیطهای مختلف - در محیط دانشگاه، در محیط بازار، در محیط روستا، در محیط شهر، در محیط کارگاه - کار خودشان را انجام دهند. درست نقطهی مقابل کار آنها، همین کار و مجاهدت فیسبیلاللَّه شماست که با اتقان و با دقّت و بالاتر از همه با اخلاص انجام گیرد: «لم یکن منافسة فی سلطان و لا التماس شیء من فضول الحطام».