ققنوس

راه خیلی دور نیست همین نزدیکی هاست .خیلی هم نزدیک نیست آخرین ایستگاه زمین تا پیوستن به آسمان است
  • خانه 
  • خواص آیه الکرسی لقمه حرام باد 
  • تماس  
  • ورود 

وظیفه عالم

04 بهمن 1396 توسط عبادي

#وظیفه-شرعی.آموزش-پرورش.حوزه.دانشگاه.

🌹ما أخذ الله علی أهل الجهل أن یتعلموا حتی أخذ علی أهل العلم أن یعلموا.

🍀امام علی علیه السلام فرمود.
🍀خداوند از افراد جاهل پیمان نگرفته که دنبال علم و دانش بروند، مگر این که قبل از آن از علما و دانشمندان پیمان گرفته که به آن ها علم بیاموزند.

((نهج البلاغه حکمت 478))

#شرح-وتفسیر-
🌷در بسیاری از کشورها در دنیای امروز تحصیل علم در حد قابل ملاحظه ای اجباری است و چنانچه فرزندی متولد شود و مثلا به سن شش سالگی برسد و نام او برای فراگرفتن علم در هیچ مدرسه ای نوشته نشده باشد پدر ومادر او مورد مواخذه قرار خواهند گرفت.
این کار در دنیا ما که توجه خاصی به علوم در آن می شود چیز عجیبی نیست.مهم آن است که حدود چهارده قرن پیش، اسلام نه تنها فراگیری علم را فریضه شمرده بلکه بالاتر از آن،تعلیم دادن را بر دانشمندان واجب کرده است و منطق عقل نیز همین را ایجاب می کند. چگونه ممکن است بر افراد نادان فرا گرفتن علم واجب باشد اما بر دانشمندان تعلیم دادن واجب نباشد…
. ✨#نهج.البلاغه.امیربیان.🔻

 نظر دهید »

کدام نظام دیکتاتور است؟

13 شهریور 1396 توسط عبادي

 نظر دهید »

تشکر از خداوند...

08 شهریور 1396 توسط عبادي

﷽؛

✳️تشکر از خداوند بابت نعمت خواندن نماز

🌸 امام رضا (علیه السلام) می فرمایند:
🌿حداقلِ تشکر بنده از خداوند برای توفیق خواندنِ نماز واجبش این است که در سجده بعد از نماز بگوید :

✨ شكْراً لِلَّه،ِ شُكْراً لِلَّه،ِ شُكْراً لِلَّهِ✨

🌸از حضرت سؤال شد که معنای این گفته چیست؟ فرمود:
با این سجده می‏گوید این تشکر من است از خدا به جهت اینکه موفقم کرد تا به خدمتش برسم و نماز واجب را به‏ جای آورم.

📚وسائل الشيعه، ج‏7، ص 6

📿 مرکز تخصصی نماز 📿

 نظر دهید »

حکایت مومن

02 شهریور 1396 توسط عبادي

حكايت مؤمن ، مانند زنبور عسل است  جز پاك و پاكيزه نمى خورد و جز پاك توليد نمى كند .
پیامبر خوبی ها - نهج الفصاحة ؛ ص715

@aslah_maghbool

 نظر دهید »

توصیه رهبری به حجاج...

09 مرداد 1396 توسط عبادي

 

                          پرهیز  از  بازار گردی؟

                    .

                    

                    .

 

                    .

 

 

                                          # _ما _سوغاتی _نمی خواییم.

 نظر دهید »

غواصان دست بسته

28 آبان 1395 توسط عبادي

 

شادی روح شهدا صلوات…

الهم صل علی محمد و ال محمد

 1 نظر

چرا ماه صفر معروف به ماه نحس است؟

15 آبان 1395 توسط عبادي


چرا ماه صفر معروف به ماه نحس است؟
در كتاب مفاتيح الجنان در رابطه با ماه صفر مي فرمايد: اين ماه معروف به نحوست است و براي رفع نحوست هيچ چيز بهتر از تصدق و ادعيه و استعاذات وارده نيست.(1)
در ميان مردم معمول است كه بعضي از روزها را روز سعد و مبارك و بعضي را روز شوم و نحس مي دانند بحث در اين است تا چند اندازه اين اعتقاد در اسلام پذيرفته شده است.
از نظر عقل محال نيست كه اجزاي زمان با يكديگر تفاوت داشته باشد بعضي داراي نحوست و ايام ديگر ضد آن باشد هر چند از نظر استدلال عقلي راهي براي اثبات يا نفي آن وجود ندارد همين اندازه مي گوئيم ممكن است ولي از نظر عقل ثابت نيست. بنابراين اگر دلايل شرعي از طريق وحي كه افق هاي وسيع تري را روشن مي نمايد بر اين معني در دست داشته باشيم قبول آن نه تنها بلامانع بلكه لازم است. در قرآن تنها در دو مورد اشاره به نحوست ايام شده است در رابطه با قوم عاد مي فرمايد: “ما بر هلاك آنها تند بادي در روز پايداري نحسي فرستاديم"(2)
و در سوره ديگر مي فرمايد: “ما تندبادي سخت و سرد در روزهاي شومي بر آنها مسلط ساختيم"(3) پس قرآن تنها اشاره اي سربسته به مسأله دارد ولي احاديث زيادي در زمينه نحس و سعد ايام داريم در روايتي نقل شده كه يكي از دوستان امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ روز سه شنبه به محضر امام مشرف شد امام فرمودند: ديروز تو را ديدم عرض كرد چون دوشنبه بود و من براي مصون ماندن از شر اين روز از خانه بيرون نمي آيم. امام فرمودند: كسي كه مي خواهد از شر دوشنبه در امان بماند در اولين ركعت نماز صبح سورة هل اتي بخواند كه تناسب با رفع شر دارد… خداوند نيكان را از شر روز رستاخيز نگاه مي دارد.(4) … اينجا امام نحوست را رد نكردند در بعضي از روايات سعد و نحس ايام در ارتباط با حوادثي كه در آن واقع شده است تفسير شده يعني سعد و نحس بودن به خاطر جريانات و حوادثي كه در آن روز اتفاق افتاده مي باشد نه اين كه خود ايام نحس باشند.
پس اجمالاً از آيات و روايات استفاده مي شود روزهاي نحسي وجود دارد يا خودشان يا به خاطر حوادثي كه در آن اتقاق افتاده است.
و در رابطه با ماه صفر روايتي نقل شده كه پيامبر فرمودند: هركس به من خبر دهد به خارج شدن ماه صفر من هم به او بشارت بهشت را مي دهم.(5) از اين روايت هم نحس بودن استفاده مي شود.
علامه طباطبائي فرموده: در روايات قابل اعتماد آمده است روز وفات حضرت سيدالشهداء علیه السلام و يا پيغمبر اكرم صلی الله علیه و اله نحس است و مواليد ائمه سعد است.(6)
احتمال است نحوست و سعد بودن به خاطر حوادثي باشد كه در آن اتفاق افتاده مثل شهادت پيامبر اكرم و امام حسن مجتبي و امامان ديگر عليهم السلام.
لازم به ذكر است در رابطه با نحس بودن ماه صفر مدرك قابل اعتمادي پيدا نشد جز روايت مستدرك سفينة البحار كه هر كس به من اطلاع بدهد خروج ماه صفر ار من هم به او وعده بهشت مي دهم كه از اين روايت اجمالاً استفاده مي شود كه ماه صفر مبغوض پيامبر بوده است يا به خاطر حوادثي كه در آن واقع مي شود و يا جهت ديگري داشته است.
——————————————————
1 . مفاتيح الجنان، مرحوم شيخ عباس قمي، در اعمال ماه صفر، فصل هشتم، ص 391.
2 . سورة قمر، آية 19.
3 . سورة فصلت، آية 16.
4 . صد سؤال و صد جواب ، عيسي ولائي، قم، انتشارات كوثر النبي، 1382، ص 470.
5 . مستدرك سفينة البحار. علي نمازي شاهرودي، 1363، ص 284، ج 6.
6 . در محضر علامه طباطبائي، پرسش ها و پاسخ هاي اعتقادي، محمد حسين رخ شاد، قم ، ناشر آل علي، 81، ص 254، سؤال 659.

دانشگاه آزاد اسلامی قزوین

 

 نظر دهید »

چرا ماه صفر معروف به ماه نحس است؟

15 آبان 1395 توسط عبادي


چرا ماه صفر معروف به ماه نحس است؟
در كتاب مفاتيح الجنان در رابطه با ماه صفر مي فرمايد: اين ماه معروف به نحوست است و براي رفع نحوست هيچ چيز بهتر از تصدق و ادعيه و استعاذات وارده نيست.(1)
در ميان مردم معمول است كه بعضي از روزها را روز سعد و مبارك و بعضي را روز شوم و نحس مي دانند بحث در اين است تا چند اندازه اين اعتقاد در اسلام پذيرفته شده است.
از نظر عقل محال نيست كه اجزاي زمان با يكديگر تفاوت داشته باشد بعضي داراي نحوست و ايام ديگر ضد آن باشد هر چند از نظر استدلال عقلي راهي براي اثبات يا نفي آن وجود ندارد همين اندازه مي گوئيم ممكن است ولي از نظر عقل ثابت نيست. بنابراين اگر دلايل شرعي از طريق وحي كه افق هاي وسيع تري را روشن مي نمايد بر اين معني در دست داشته باشيم قبول آن نه تنها بلامانع بلكه لازم است. در قرآن تنها در دو مورد اشاره به نحوست ايام شده است در رابطه با قوم عاد مي فرمايد: “ما بر هلاك آنها تند بادي در روز پايداري نحسي فرستاديم"(2)
و در سوره ديگر مي فرمايد: “ما تندبادي سخت و سرد در روزهاي شومي بر آنها مسلط ساختيم"(3) پس قرآن تنها اشاره اي سربسته به مسأله دارد ولي احاديث زيادي در زمينه نحس و سعد ايام داريم در روايتي نقل شده كه يكي از دوستان امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ روز سه شنبه به محضر امام مشرف شد امام فرمودند: ديروز تو را ديدم عرض كرد چون دوشنبه بود و من براي مصون ماندن از شر اين روز از خانه بيرون نمي آيم. امام فرمودند: كسي كه مي خواهد از شر دوشنبه در امان بماند در اولين ركعت نماز صبح سورة هل اتي بخواند كه تناسب با رفع شر دارد… خداوند نيكان را از شر روز رستاخيز نگاه مي دارد.(4) … اينجا امام نحوست را رد نكردند در بعضي از روايات سعد و نحس ايام در ارتباط با حوادثي كه در آن واقع شده است تفسير شده يعني سعد و نحس بودن به خاطر جريانات و حوادثي كه در آن روز اتفاق افتاده مي باشد نه اين كه خود ايام نحس باشند.
پس اجمالاً از آيات و روايات استفاده مي شود روزهاي نحسي وجود دارد يا خودشان يا به خاطر حوادثي كه در آن اتقاق افتاده است.
و در رابطه با ماه صفر روايتي نقل شده كه پيامبر فرمودند: هركس به من خبر دهد به خارج شدن ماه صفر من هم به او بشارت بهشت را مي دهم.(5) از اين روايت هم نحس بودن استفاده مي شود.
علامه طباطبائي فرموده: در روايات قابل اعتماد آمده است روز وفات حضرت سيدالشهداء علیه السلام و يا پيغمبر اكرم صلی الله علیه و اله نحس است و مواليد ائمه سعد است.(6)
احتمال است نحوست و سعد بودن به خاطر حوادثي باشد كه در آن اتفاق افتاده مثل شهادت پيامبر اكرم و امام حسن مجتبي و امامان ديگر عليهم السلام.
لازم به ذكر است در رابطه با نحس بودن ماه صفر مدرك قابل اعتمادي پيدا نشد جز روايت مستدرك سفينة البحار كه هر كس به من اطلاع بدهد خروج ماه صفر ار من هم به او وعده بهشت مي دهم كه از اين روايت اجمالاً استفاده مي شود كه ماه صفر مبغوض پيامبر بوده است يا به خاطر حوادثي كه در آن واقع مي شود و يا جهت ديگري داشته است.
——————————————————
1 . مفاتيح الجنان، مرحوم شيخ عباس قمي، در اعمال ماه صفر، فصل هشتم، ص 391.
2 . سورة قمر، آية 19.
3 . سورة فصلت، آية 16.
4 . صد سؤال و صد جواب ، عيسي ولائي، قم، انتشارات كوثر النبي، 1382، ص 470.
5 . مستدرك سفينة البحار. علي نمازي شاهرودي، 1363، ص 284، ج 6.
6 . در محضر علامه طباطبائي، پرسش ها و پاسخ هاي اعتقادي، محمد حسين رخ شاد، قم ، ناشر آل علي، 81، ص 254، سؤال 659.

دانشگاه آزاد اسلامی قزوین

 

 نظر دهید »

شناسنامه حضرت رقیه

14 آبان 1395 توسط عبادي


شناسنامه حضرت رقیه

حضرت رقیه فرزند امام حسین علیه السلام است . بر اساس نوشته‏ های بعضی کتاب‏های تاریخی، نام مادر حضرت رقیه(علیهاالسلام)، امّ اسحاق است که پیش‏تر همسر امام حسن مجتبی (علیه‏السلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیه‏السلام) به عقد امام حسین (علیه‏السلام) درآمده است. در مورد تاریخ تولد حضرت رقیه چیزی معلوم نیست.

در تعداد دختران امام حسین و نامهای آنها اختلاف وجود دارد. آنچه از منابع بدست می آید امام حسین علیه السلام دارای چهار دختر بنامهای فاطمه کبری، فاطمه صغری، سکینه و رقیه بوده است.

اصل وجود دختری چهار ساله برای امام حسین علیه السلام در منابع شیعی آمده است. در کتاب کامل بهائی نوشته علاء الدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری چهار ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده، آمده است. اما در مورد نام او، آیا رقیه بوده یا فاطمه صغری و… اختلاف است.

تاریخ شهادت: 5 صفر سال 61 هجری قمری

حوزه نت

 نظر دهید »

شهیدفهمیده

08 آبان 1395 توسط عبادي

 

                                                          فهمیده بودن گامی برای عروج است.

 

                                                         التماس دعا سردار…

 نظر دهید »

آزادی

07 آبان 1395 توسط عبادي

آزادی

آزادی از مفاهیم ارزشی است که در نظام فکری اسلام به گونه ای ویژه و متفاوت با دیگر مکاتب فکری پرداخته شده است تاآنجا که گاه همراه با واژة آزادگی بیان می شود. میل به آزادی از جمله گرایش های فطری بشر بوده، پایین ترین درجة آن این است که انسان در بند دیگری نباشد. مصادیق دیگری از آزادی مثل انتخاب شغل، مسکن و همسر در زمرة آزادی های اقتصادی و اجتماعی شمرده می شود؛ اما برای آزادی، مراتبی عالی چون آزادی اندیشه و آزادی معنوی (رهایی از اسارت نفس) نیز وجود دارد. دستیابی به این مراتب، کرامت و آزادگی را برای انسان به ارمغان می آورد.

ممکن است واژة آزادگی در کنار آزادی به کار رود، ولی این دو واژه با هم متفاوت اند. آزادی اصطلاحی حقوقی و اجتماعی است و به معنای رهایی از اسارت دیگران و نیز رها بودن در بعد فکری و عملکردی از سلطة اندیشه، فرهنگ و دین خاص است. آزادی گاه منجر به پذیرش ذلت و قرار گرفتن در موضع ضعف می شود، اما آزادگی این است که انسان کرامت و شرافت خویش را شناخته و تن به پستی، ذلت و حقارت نفس و اسارت دنیا و زیر پا نهادن ارزش های انسانی ندهد (محدثی، 1381، ص 55).

مطلوب بودن آزادی مطلق نیست؛ بلکه تا آنجا که ابزاری برای کمال روح باشد، ملاک ارزش و پسندیده است. اسلام برای رعایت مصالح جامعه، آزادی را با رعایت حدود الهی می پذیرد تا بدین ترتیب افراد در مسیر قرب الهی به کمال مطلوب رهنمون شوند. از نظر اسلام آن آزادی ای مطلوب و ارزشمند است که در چارچوب حدود و ارزش های الهی و در مسیر دستیابی به آزادگی و کرامت انسانی باشد. بنابراین آزادی های رایج در غرب که غالباً با بی بند و باری و نادیده گرفتن فضایل انسانی همراه است. از نظر اسلام مردود بوده، مانعی بر سر راه پیشرفت واقعی انسان به شمار می آید.



خبرگزاری فارس

 نظر دهید »

ضرورت شايسته سالاري

07 آبان 1395 توسط عبادي

 

 

در نمودار زير به طور خلاصه عواملي كه ضرورت شايسته سالاري را بيان مي كنند، بيان شده است.                                                                                                           

                                                                 

 

 

nashriyat.ir

 نظر دهید »

چرا دوبار سجده بر خاک میکنیم؟

05 آبان 1395 توسط عبادي

توجه کردید چرا  دوبار سجده بر خاک میکنیم؟

 

افرادی که خدا پرست نیستند ،برای نشون دادن نهایت تعظیم در مقابل یه انسان مثل خودشون رو خاک می افتن و تعظیم میکنن.(تو فیلم های کره ای نمونش رو زیاد میبینیم)

اونوقت ما برای سجده درمقابل قدرت و بی نیاز مطلق ، دنبال دلیل میگردیم.

بابا ، تعظیم در برابر برتر نیاز فطری ماست ؛ اگه در مقابل خدا سجده نکنیم ، در مقابل یه انسان به خاک می افتیم هااااااااا.

 

البته خوبه دلیل همه اعمالمون رو بدونیم:

سجده اول یعنی توجه کن به اینکه از خاک آفریده شدی و فرصت کمی برای بندگی داری.
وسجده دوم یعنی هواست رو جمع کن که دوباره تبدیل به خاک میشی و باید در مقابل پروردگارت حاضر بشی ؛ پس خودت رو برای اون روز اماده کن . نکنه دنیا مشغولت کنه در حالی که از این دنیا فقط یه چاله  توی خاک برات میمونه.و تنها خودتی و خدا و اعمالت.

 نظر دهید »

​فرق تدبّر و تفسير

05 آبان 1395 توسط عبادي

فرق تدبّر و تفسير
«تدبّر» با «تفسير» از جهات گوناگون فرق دارد. چرا كه در تدبّر همه اقشار مردم حتّى منافقان، مشركان‏1، در هر مرتبه از فهم و علم كه باشند، شركت دارند و همين كه به اندازه ظرفيت وجودى خود از قرآن بهره‏مند شوند، صدق «تدبّر» مى‏كند و حال آنكه «تفسير» اختصاص به كسانى دارد كه در فهم مطالب و مضامين آيات قرآن، داراى مرتبه اجتهاد هستند.2
در تدبّر، علاوه بر به كارگيرى فكر و انديشه، دل دادن به محتواى آيات و التزام به آنها نيز شرط است و اما در تفسير، تنها يك جريان فكرى براى كشف حقائق قرآنى مى‏باشد.3
در تدبّر، توجّه اصلى به نتايج و پى‏آمدها و لوازم آيات مى‏باشد و اما در تفسير، همه جوانب آيات مورد بحث قرار مى‏گيرد.
در تدبّر، تلاوت كننده قرآن، خود را مخاطب آيات قرآن مى‏داند و سعى مى‏كند از تبشيرها، تبذيرها، و پيام‏هاى قرآن اثرى در خود مشاهده كند و اما در تفسير، چنين امتيازى نيست.



13. ر.ك: نساء / 82؛ مؤمنون / 47 و 48.
14. الحدائق الناظرة، محقّق بحرانى، ج 1، ص 31، انتشارات جامعه مدرّسين، (25 جلدى).
15. تسنيم، عبداللّه جوادى آملى، ج 1، ص 39، مؤسّسه اسراء.


مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن


 نظر دهید »

​آرایش یاران امام حسین علیه السلام

03 آبان 1395 توسط عبادي

آرایش یاران امام حسین علیه السلام

تصویر زیر، آرایش یاران امام حسین(علیه السلام) و سپاه یزید در سال 61 هجری قمری را به خوبی نشان می‌دهد. در این تصویر نحوه آرایش جنگی هر دو گروه و تفاوت آنها از نظر تعداد نفرات مشخص است.


                                                  



وضعیت روز عاشورا
زمان: 10 محرم
وضعیت هوا: صاف و آفتابی
روحیه عمومی یاران: استوا و نستوه، بی هراس از مرگ، سرشار از نشاط و عشق و معنویت که محصول عباذت شبانه و بصیرت عارفانه بود.
روحیه عموی دشمن: آماده قتل و غارت در رویای صله و قدرت، کینه توز و بی رحم.
آرایش جنگی سپاه امام حسین(علیه السلام): نعلی، مثلثی و ساعتی

آرایش جنگی دشمن: مدور(چپ و راست)، ستون راست سواره نظام، میانه پیاده، چپ سواره نظام
شعار سپاه امام: یا محمد(صلی الله علیه واله)
شعار سپاه دشمن: یا خلیل الله ارکبی( لشکریان خدا برخیزند) این شعار پیامبر در جنگ بود.
فرماندهی کل لشکر حق: اباعبدالله الحسین
پرچم دار: ابوالفضل العباس(علیه السلام)
فرمانده جناح چپ: حبیب ابن مظاهر
فرمانده جناح راست: زهیر ابن قین
فرمانده سپاه دشمن: عمربن سعد بن ابی وقاص
شروع صبح: اذان علی اکبر(علیه السلام) نماز صبح امام، سخنرانی اباعبدالله در جمع یاران، آرایش سپاه
وضعیت زمین: خارزار با پستی و بلندی
وضعیت خیمه ها: آرام تشنه چشم به راه حادثه
نوع سلاح: زره، کلاه خود، سپر، شمشبر، نیزه، خنجر، سنان، زوبین، تیروکمان و دیگر لوازم جنگی

ایران نیوز

نیک صالحی

 نظر دهید »

​آثار و برکات دوستی اهل بیت علیهم السلام

01 آبان 1395 توسط عبادي

آثار و برکات دوستی اهل بیت علیهم السلام

آن چنان که از سخنان پیشوایان معصوم علیهم السلام استفاده می شود، هر کار نیک و بدی در دنیا و آخرت آثار و نتایجی دارد; یعنی کارهای نیک، برکات و درجاتی را به همراه داشته و کارهای بد موجب سقوط انسان و رسیدن به درکاتی در دو عالم می باشد. در این میان دوستی و دشمنی اهل بیت علیهم السلام نیز از محدوده این قاعده کلی بیرون نیست; یعنی عشق و دوستی عترت پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان یک صفت ارزشمند موجب برکات و درجات و منزلت افراد است و در مقابل دشمنی و مخالفت با آنان هلاکت و شقاوت ابدی در پی خواهد داشت. در این قسمت با بهره گیری از سخنان امیرمؤمنان علیه السلام به برخی از آثار و برکات عشق به اهل بیت علیهم السلام می پردازیم:


1- حشر با اهل بیت علیهم السلام در روز قیامت

علی علیه السلام فرمود: «من احبنا کان معنا یوم القیامة و لو ان رجلا احب حجرا لحشره الله معه; (19) هر که ما را دوست بدارد، در روز قیامت با ما خواهد بود و اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد، خداوند او را با آن محشور خواهد کرد.»


2 - بالاترین درجات بهشت

آن بزرگوار فرمود: «ان اهل الجنة ینظرون الی منازل شیعتنا کما ینظر الانسان الی الکواکب; (20) اهل بهشت به منازل شیعیان ما (در بالاترین درجات آن) نگاه می کنند همانطوری که انسان به ستارگان می نگرد.»


3 - وصول به زیباترین نیکی ها

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «احسن الحسنات حبنا و اسوء السیئات بغضنا; (21) زیباترین نیکی ها دوستی و زشت ترین بدی ها مخالفت و دشمنی با ما است.»


4 - رسیدن به مقام شهید

حضرت علی علیه السلام فرمود: «والمیت من شیعتنا صدیق شهید; صدق بامرنا و احب فینا و ابغض فینا یرید بذلک الله عز و جل; (22) میت شیعه ما صدیق و شهید است چون که امر ما را تصدیق نموده و به خاطر ما دوستی و دشمنی نموده است و از این کار خود، خدای عز و جل را اراده کرده است.»


5 - چشم روشنی در هنگام مرگ

روزی حارث همدانی به حضور علی علیه السلام آمد. امام علیه السلام از علت آمدن او جویا شد. او گفت: عشق و علاقه به شما مرا به اینجا کشانیده است. حضرت در تایید سخن او فرمود: «به خدا همین طور است. هیچ انگیزه ای جز محبت ما تو را به اینجا نیاورده است.» آن گاه علی علیه السلام به عنوان تشکر از اظهار علاقه این دوست صمیمی خویش، به او فرمود: «بدان که هیچ بنده ای از دوستان ما نمی میرد مگر اینکه در هنگام مردن، مرا آن طوری که دوست دارد می بیند و همچنین از دشمنان و مخالفین ما هم کسی نمی میرد تا اینکه در هنگام مرگ، در حالی که دلش نمی خواهد، مرا می بیند و شرمنده می شود.» (23)

ای که گفتی فمن یمت یرنی

جان فدای کلام دل جویت

کاش روزی هزار مرتبه من

مردمی تا بدیدمی رویت


6 - دادرسی در سخت ترین لحظات

علی علیه السلام در حدیث دیگر به حارث فرمود: «لینفعک حبنا عند ثلاث: عند نزول ملک الموت و عند مسالتک فی قبرک و عند موقفک بین یدی الله; (24) [ ای حارث!] دوستی و محبت ما اهل بیت در سه جای مهم و سرنوشت ساز برای تو سود خواهد داد: هنگام نازل شدن فرشته مرگ و موقعی که در قبر مورد سؤال و بازخواست قرار می گیری و زمانی که در روز قیامت در مقابل پروردگار ایستاده باشی.»


7 - قبولی کارهای نیک

اگر انسان تمام کارهای خیر و اعمال نیک را انجام داده، واجبات الهی را به جای آورد، اما از اهل بیت و ولایت و محبت آنان دور باشد، هیچ یک از اعمال و نیکی های او ثمره ای نخواهد داشت.

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «هر کس ما اهل بیت را دوست داشته باشد، ایمان او مفید بوده و اعمالش مورد پذیرش قرار خواهد گرفت، اما اگر کسی محبت ما اهل بیت را در دل نداشته باشد از ایمان خویش بی بهره بوده و کارهای نیک و اعمال دینی او مقبول نخواهد بود، گرچه روزها روزه گرفته و شب ها به عبادت بپرازد.» (25) و در کلام دیگری آن بزرگوار به قنبر فرمود: «ای قنبر! به خدا قسم کسی که در دل یقین به ولایت ما خانواده داشته باشد برای او از عبادت هزار سال بهتر است، اگر بنده ای هزار سال خدا را عبادت کند خداوند عبادت او را نخواهد پذیرفت تا اینکه ولایت ما اهل بیت را قبول داشته باشد.» آنگاه حضرت با تاکید بر اهمیت موضوع ادامه می دهد: «اگر بنده ای هزار سال خداوند را عبادت کند و اعمال نیک هفتاد و دو پیامبر را هم به جا آورد، خداوند از او نخواهد پذیرفت تا اینکه ولایت ما را بپذیرد و گرنه خداوند او را به صورت به جهنم خواهد انداخت.» (26)

19) امالی صدوق، ص 209، مجلس 37.

20) بحارالانوار، ج 8، ص 148.

21) غررالحکم با ترجمه آقا جمال، ج 2، ص 480.

22) تاویل الآیات الظاهرة، ص 642.

23) اعلام الدین دیلمی، ص 448.

24) همان، ص 461.

25) بصائر الدرجات، ص 364.

26) مستدرک، ج 1، ص 168.

حوزه نت

 نظر دهید »

13 آبان

24 مهر 1395 توسط عبادي

 

شعار ۱۳ ابان

- نیرنگ بی وفایی / سوغات آمریکایی

صداقت اوباما / جاسوسی از اروپا

- آمریکای جهانخوار دشمن ملت ماست / مرگ بر آمریکا - مرگ بر اسراییل

- حکومتِ آمریکا حکومت فاشیست است / کاخ سفید همیشه، حامی صهیونیست است

- ملّت ما زِ دشمن واهمه ای ندارد / جز مرگ بر آمریکا زمزمه ای ندارد

- آمریکا خط و مشی اش جدال است جدال است / تسلطِ بر ایران محال است محال است

- جمهوری اسلامی چراغ پرفروغ است / حکومت آمریکا حکومت دروغ است

- وحدت ملّت، اقتدار ملّی است / مرگ … بر آمریکا، شعار ملّی است

- لطف خدا که این همه عیان است / پشت و پناه ملّت ایران است

- ملّت قهرمان ما پیوسته / هیمنه ی آمریکا را شکسته

- ایران … پایدار است / دشمن استکبار است

ویسگون

 نظر دهید »

خصوصیات جوان عاشورایی

24 مهر 1395 توسط عبادي

برخی از خصوصیات جوان “عاشورایی”

** ولایتمداری

پیروان “سید الشهدا” در واقعه “عاشورا” چند خصلت داشتند که یکی از آن‌ها دینداری و عمل به وظیفه و ولایت‌مداری آن‌ها بود؛ اگر ما در دوران “جنگ تحمیلی” برگ برنده را به دست آوردیم معلول ایمان جوانان ما بود و ولایتمداری ایشان بود. امروز هم یکی پیام‌هایی که از واقعه “عاشورا” دریافت می‌کنیم وفاداری به ولایت و ولایتمداری است؛ شعار ما در همه عرصه‌ها این باشد که به دقت به توصیه‌های رهبر عزیزمان توجه کنیم. همانگونه که ایشان در صحبت‌های اخیرشان فرمودند: در جنگ نرم دشمنان به دنبال ایمان جوانان هستند. می‌خواهند باور جوانان و ایمان آن‌ها را سست کنند. هجمه نرم دشمن به ایمان جوانان است خصوصاً جوانان نخبه، جوانانی که امروزه در هر عرصه ای اعم از عرصه‌های علمی و نظریه پردازی، عرصه‌های مختلف فرهنگی حضور دارند و این مهم‌ترین پیام عاشورا به جوانان ماست.

** بصیرت

ما در راه اسلام و “انقلاب” باید وفادار باشیم و این وفاداری همراه با بصیرت باشد؛ بصیرت باید به ما وفاداری بدهد اگر بصیرت باشد به دنبال خود وفاداری می‌آورد ریزش‌ها به دنبال عدم بصیرت است و کسانی که از انقلاب جدا شدند یعنی بی وفاها بی بصیرت‌ها بودند در واقعه “عاشورا” بصیرت جوانان موج می‌زند.

alef.ir

 نظر دهید »

خون گریستنِ امام زمان عجّل الله فرجه الشریف

24 مهر 1395 توسط عبادي

قابل توجه اون …… که میگه در عزای سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بلند گریه نکنید …زجه نزنید …..

خون گریستنِ امام زمان عجّل الله فرجه الشریف برای جدّ غریبش امام حسین علیه الصّلاة والسّلام و حدّ عزاداری

قَالَ الإِمَامُ الحُجَّة صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَیْه:
فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِی الدُّهُورُ، وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِکَ الْمَقْدُورُ، وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حارَبَکَ مُحارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَکَ الْعَداوَةَ مُناصِباً، فَلاََ نْدُبَنَّکَ صَباحاً وَ مَسآءً، وَ لاََبْکِیَنَّ لَکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً، حَسْرَةً عَلَیْکَ، وَ تَأَسُّفاً عَلی ما دَهاکَ وَ تَلَهُّفاً، حَتّی أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصابِ، وَ غُصَّةِ الاِکْتِیابِ.

حضرت امام عصر علیه الصّلاة والسّلام فرمودند:

?(یا أبا عبدالله)، اگر چه زمانه مرا به تأخیر انداخت، و مقدّرات (الهی) مرا از یاری تو بازداشت، و نبودم تا با کسی که با تو جنگید بجنگم، و با کسانی که با تو دشمنی کردند دشمنی کنم، (اما در عوض) هر صبح و شام برای تو ندبه و ناله و نوحه سرایی می کنم، و به جای اشک برایت  خون می گریم، از روی حسرت و افسوس بر تو و مصیبت هایی که بر تو وارد شد، تا وقتی که از فرط اندوه و مصیبت و غم و غصه جان بسپارم.

(فرازی از زیارت ناحیه مقدسه - بحارالأنوار: ج 101، ص 317)

ویسگون

                                     

     

به قول استادم…………

 

شنیدید که میگن بابا ما که کاری از دستمون برنمیاد ؛ پس بیخود غصه نخور .

ولی امام به ما یاد دادن که اگه کاری از دستمون برنمی یاد، حداقل  میتونیم  غصه دیگران رو بخوریم و بی تفاوت نباشیم.

پس غصه خوردن برای بچه های مظلوم یمن و … کار بیخودی نیست.

 نظر دهید »

عظیم ترین مصیبت

23 مهر 1395 توسط عبادي

عبد اللَّه بن فضل هاشمی می گوید:

محضر مولا و رهبر ماحضرت امام جعفر بن محمّد الصّادق صلوات الله علیهما عرضه داشتم:
ای فرزند رسول خدا چگونه روز عاشوراء روز مصیبت و حزن و جزع و گریه گردید
نه روزی که در آن حضرت رسول خدا صلوات الله علیه و آله قبض روح شده
یا روزی که حضرت فاطمه صلوات الله علیها در آن از دنیا رفتند
یا روزی که در آن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به شهادت رسیده
و یا روزی که امام حسن صلوات الله علیه در آن به وسیله سمّ شهید گردیدند؟

                            

امام صلوات الله علیه فرمودند:
روز حضرت امام حسین صلوات الله علیه از تمام ایام مصیبتش عظیم تر است،

زیرا اصحاب کساء که کریم ترین مخلوقات و شریف ترین آنها نزد خداوند بوده پنج تن می باشند،
پس وقتی حضرت رسول خدا صلوات الله علیه و آله از بین ایشان رفتند
امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین صلوات الله علیهم باقی ماندند
پس مردم ایشان را تعزیت و تسلیت می دادند و وقتی فاطمه صلوات الله علیها از بینشان رفتند مردم امیر المؤمنین و حسن و حسین صلوات الله علیهم را تعزیت و تسلیت می دادند
و وقتی امیر المؤمنین صلوات الله علیه رفتند مردم حسنین صلوات الله علیهما را تعزیت و تسلیت می دادند
و وقتی امام حسن صلوات الله علیه از دنیا رفتند
مردم امام حسین صلوات الله علیه را تعزیت و تسلیت می گفتند
و وقتی ایشان شهید شدند در اصحاب کساء احدی باقی نمانده بود که مردم به او تعزیت و تسلیت بگویند،
پس رفتن امام حسین صلوات الله علیه از دنیا مانند این بود که تمام اصحاب کساء از دنیا رفته اند
چنانچه بقاء آن حضرت همچون بقاء جمیع آنها بود،
لذا روز شهادت آن حضرت از نظر مصیبت از تمام ایّام عظیم تر است…

علل الشرائع، ج 1، ص: 225
وسائل الشیعة،
(ط-مؤسسة آل البیت علیهم السلام )
ج 14، ص:503

ویسگون

 نظر دهید »

​حماسه‌ای که امام زین العابدین علیه السلام در مجلس یزید آفرید!

23 مهر 1395 توسط عبادي

حماسه‌ای که امام زین العابدین علیه السلام در مجلس یزید آفرید!

                         

▪️در روز جمعه‌ای در شام نماز جمعه است. ناچار خود یزید باید شرکت کند. اول آن خطیبی که به اصطلاح دستوری بود، رفت و هرچه قبلا به او گفته بودند گفت؛ تجلیل فراوان از یزید و معاویه کرد، هر صفت خوبی در دنیا بود برای اینها ذکر کرد و بعد شروع کرد به سبّ کردن و دشنام دادن علی(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) به عنوان اینکه اینها -العیاذباللَّه- از دین خدا خارج شدند، چنین کردند، چنان کردند.

▪️زین العابدین(علیه السلام) از پای منبر نهیب زد: «ایهَا الْخَطیبُ! اشْتَرَیتَ مَرْضاةَ الَمخْلوقِ بِسَخَطِ الْخالِق» تو برای رضای یک مخلوق، سخط پروردگار را برای خودت خریدی.
بعد خطاب کرد به یزید که آیا اجازه می‌دهی من بروم بالای این چوب‌ها دو کلمه حرف بزنم؟ یزید اجازه نداد.

▪️آنهایی که اطراف بودند، از باب اینکه علی بن حسین(علیه السلام)، حجازی است، اهل حجاز است و سخن مردم حجاز شیرین و لطیف است، برای اینکه به اصطلاح سخنرانی‌اش را ببینند، گفتند: اجازه بدهید، مانعی ندارد. ولی یزید امتناع کرد. پسرش آمد و به او گفت: پدرجان! اجازه بدهید، ما می‌خواهیم ببینیم این جوان حجازی چگونه سخنرانی می‌کند. گفت: من از اینها می‌ترسم. این‌قدر فشار آوردند تا مجبور شد؛ یعنی دید دیگر بیش از این، اظهار عجز و ترس است؛ اجازه داد.

▪️ببینید این زین العابدین(علیه السلام) که در آن وقت از یک طرف بیمار بود (منتها بعدها دیگر بیماری نداشت، با ائمّه دیگر فرق نمی‌کرد) و از طرف دیگر اسیر، و به قول معروفِ اهل منبر چهل منزل با آن غُل و زنجیر تا شام آمده بود، وقتی بالای منبر رفت چه کرد! چه ولوله‌ای ایجاد کرد! یزید دست و پایش را گم کرد. گفت الآن مردم می‌ریزند و مرا می‌کشند.

▪️دست به حیله‌ای زد. ظهر بود، یک‌دفعه به مؤذّن گفت: اذان! وقت نماز دیر می‌شود. صدای مؤذّن بلند شد. زین العابدین(علیه السلام) خاموش شد. مؤذّن گفت: «اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ»، امام حکایت کرد: «اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ». مؤذّن گفت: «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ، اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ»، باز امام حکایت کرد، تا رسید به شهادت به رسالت پیغمبر اکرم(صلی الله علیه واله). تا به اینجا رسید، زین العابدین(علیه السلام) فریاد زد: مؤذّن! سکوت کن. رو کرد به یزید و فرمود: یزید! این که اینجا اسمش برده می‌شود و گواهی به رسالت او می‌دهید کیست؟ ایهاالناس! ما را که به اسارت آورده‌اید کیستیم؟ پدر مرا که شهید کردید که بود؟ و این کیست که شما به رسالت او شهادت می‌دهید؟ تا آن وقت اصلا مردم درست آگاه نبودند که چه کرده‌اند.

▪️آن‌وقت شما می‌شنوید که یزید بعدها اهل بیت پیغمبر(صلی الله علیه واله) را از آن خرابه بیرون آورد و بعد دستور داد که آنها را با احترام ببرند. نعمان بن بشیر را که آدم نرمتر و ملایمتری بود، ملازم قرار داد و گفت: حداکثر مهربانی را با اینها از شام تا مدینه بکن.

▪️این برای چه بود؟ آیا یزید نجیب شده بود؟ روحیه یزید فرق کرد؟ ابداً. دنیا و محیط یزید عوض شد. شما می‌شنوید که یزید، بعد دیگر پسر زیاد را لعنت می‌کرد و می‌گفت: تمام، گناه او بود. اصلا منکر شد و گفت من چنین دستوری ندادم، ابن زیاد از پیش خود چنین کاری کرد. چرا؟ چون زین العابدین(علیه السلام) و زینب(سلام الله علیها) اوضاع و احوال را برگرداندند.

???? استاد مطهری، حماسه حسینی، ج1، ص294-293 (با تلخیص)

ویسگون

 نظر دهید »

رساله حقوق

22 مهر 1395 توسط عبادي

«رسالة الحقوق» امام سجاد علیهم السلام در سه کتاب «تحف العقول» اثر ابن شعبه حرّانی (381 ق)، «من لا یحضره الفقیه» و «الخصال» اثر محمد بن علی بن بابویه معروف به صدوق(382ق) ذکر شده است. مؤلف «تحف العقول» این رساله را مانند سایر روایات کتاب بدون سند آورده، اما مرحوم صدوق آن را با سند متصل روایت کرده است. در متن سه روایت اختلافاتی دیده می شود مانند این که مقدمه ی رساله در کتاب «من لا یحضره الفقیه» نیامده است و از «حق الله الاکبر» آغاز شده است. عبارات «خصال» شرح بیشتری دارد. شروحی نیز بر این رساله نوشته شده است.

امام سجاد علیهم السلام در این رساله به بیان دسته بندی شده ی انواع حقوقی که مراعات آن بر انسان لازم است می پردازند که می توان این حقوق را در سه دسته ی کلی بررسی کرد. این سه دسته ی کلی که در احصاء امام علیهم السلام به پنجاه حق می رسد را می باید جامع ترین بسته ی حقوقی دانست در متون دینی به صورت یکجا بیان شده است.

امام علی بن الحسین علیهم السلام در این رساله کلیات رابطه ی انسان با همه ی هستی یعنی خداوند، خود فرد و مردم را تبیین فرموده اند. می توان گفت: حقوقی که در رابطه ی فرد با خود و دیگران بیان شده اند، اصول حقوق بشر از دیدگاه امام زین العابدین هستند.

ادامه »

 نظر دهید »

پرسش از حرکات دست

22 مهر 1395 توسط عبادي

   

       امام خمینی  رو در خواب دیدند .

             از عالم برزخ از ایشون سوال کردند.

     فرموده بودند :

                مواظب باشید که از حرکات دست هم سوال میشه که آیا برای خدا بوده یا نه؟!!!



              (منظور حرکات دست ایشون در دیدار با مردم بوده)



                                                          

 نظر دهید »

شب عاشورا و حق الناس

22 مهر 1395 توسط عبادي

                   

 نظر دهید »

شور و شعور حسینی

22 مهر 1395 توسط عبادي

 

یادمان باشد

اول نماز حسین،بعد عزای حسین

اول #شعور حسینی،بعد شور حسینی

محرم و صفر زمان بالیدن است نه فقط نالیدن

بساطش آموزه است نه موزه

تمرین خوب نگریستن است نه خوب گریستن

 

ویسگون

 نظر دهید »

ویژگی های ولایت مداری

20 مهر 1395 توسط عبادي

ویژگی های ولایت مداری


                                     

1. معرفت شناسی: ولایت مدرای دارای ویژگی هایی است که از جمله آنها، معرفت شناسی است که شامل خداشناسی و امام شناسی می شود. یاران امام حسین علیه السلام بینشی ژرف نسبت به خداوند داشتند، این معرفت، آنچنان عمیق بود که نه شبهات در آن خللی ایجاد می کرد و نه شک ها در حریمش راه می یافت. هر یک از یاران سید الشهدا از معرفت ژرفی نسبت به امام برخوردار بودند. این نوع شناخت، با معرفت خداوند ارتباط دارد و نتیجه آن، یاران امام را به وفاداری و اطاعت محض نسبت به حجت الهی وادار کرد. از سوی دیگر بینش عمیق نسبت به امام، سبب رها نمودن تمام ارزش های مادی و محو شدن ایشان در امام شد.

2. راز و نیاز با معبود: معنویت گرایی از دیگر ویژگی های ولایت مداری است که در عبادت حق و راز و نیاز با خداوند نمود پیدا می کند. کربلا تجلی نیایش و عبادت بود، چنان که عبادت یاران امام در شب عاشورا، جلوه خاصی به خود گرفت و صدای عبادت و نماز شب در خیمه ها پیچیده بود.

3. اطاعت پذیری: اطاعت پذیری دارای درجات گوناگون است و برای رسیدن به مرتبه عالی آن، باید تسلیم محض امام و مقتدای خویش بود. آنگونه که قرآن در آیه 17 سوره مبارکه سجده درباره اطاعت از رسول اکرم(صلی الله علیه واله) می فرماید: «به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر این که در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند».

یاران امام حسین علیه السلام نیز اطاعت مداری خویش را به روشنی به نمایش گذاشتند، زیرا با آنکه امام بیعت خویش را از آنان برداشته بود، اما عاشقانه از مقتدای خود اطاعت کردند. امروز جامعه اسلامی ما از هر روز بهتر درک می کند که اطاعت از ولی امر، عزت امت را به دنبال دارد و هر کسی دنبال سربلندی است، باید مطیع اولیای الهی و پیشوایان معصوم و جانشینان آن بزرگواران باشد.

4. ایثار: ایثار مقدم داشتن دیگری بر خود و یکی از ارزش های والای اخلاقی است که در قرآن و روایات ستایش شده است. در عاشورا نخستین ایثارگر، سیدالشهدا بود که جان خود را فدای دین خدا کرد و از مردم نیز خواست کسانی که حاضرند خون خود را در این راه نثار کنند، با او همسفر شوند. اصحاب حضرت نیز هر کدام ایثارگرانه جان خویش را فدای امام خود کردند. از این رو، در طول حوادث عاشورا، صحنه های زیبایی از ایثارگری دیده می شود.

5. بصیرت: نهضت ها و انقلاب ها را می توان به دو قسم: انقلاب های ناآگاهانه و انقلاب های آگاهانه تقسیم کرد. انقلاب های ناآگاهانه با بهره گیری از غفلت یاران و مردم شکل می گیرد. دسته دیگر انقلاب ها با انتخاب و بصیرت یاران و مردم به وجود می آیند؛ نهضت های انبیا از این دسته اند. آنها در قیام خود هیچگاه از غفلت و یاران و مردم بهره نمی گیرند. قیام کربلا نیز مبتنی بر بصیرت افزایی شکل گرفت؛ با این تفاوت که بصیرت در قیام امام، دو سویه است، یک سوی آن بصیرت رهبری و سوی دیگر، بصیرت یاران امام. یاران امام حسین علیه السلام با شناخت عمیق از امام و دشمن به امام حسین علیه السلام پیوستند و در واقع، قیام آنان به دور از تحریک دشمنان و فریب کاری جناح باطل صورت گرفت.

6. تولی و تبری: یکی از ویژگی های یاران امام حسین علیه السلام تولی و تبری است؛ یعنی با دوستان خدا دوست و با دشمان او دشمن هستند. زندگی یک مسلمان ایجاب می کند که خط فکری و سیاسی خود را نسبت به حق و باطل مشخص کند و بی طرف نماند؛ بلکه مطیع ولی خدا باشد و با دشمنان دین و مخالفان رهبر صالح، دشمنی داشته باشد، چرا که اکمال دین، در همین است. در زمان امام حسین علیه السلام، حق در وجود حضرت متجلی بود و باطل در چهره یزید. یاران امام از فرزند پیامبر حمایت کردند و مخالف جبهه یزید بودند.

برگرفته از مقاله ای از ره توشه محرم :حجت الاسلام سید محمد میرتبار

خبر گذاری حوزه

 نظر دهید »

کشتار یمن

20 مهر 1395 توسط عبادي

بزرگترین ظلم به اباعبدالله این است که عده ای فکر میکنند؛

اگر امروز حسین(علیه السلام) بود کاری به کشتار یمن نداشت

و فقط میگفت: برایم سینه بزنی

 

 نظر دهید »

ولایت‌مداری به چه معنا می‌باشد؟

20 مهر 1395 توسط عبادي

 

ولایت‌مداری به چه معنا می‌باشد و بارزترین مشخصه آن را در چه امری می‌دانید؟

 با توجه به سیره اهل بیت(علیه السلام)، آنچه یک شیعه را به عنوان یک شخص ولایت مدار مطرح می‌کند و مهم‌ترین شاخصه ولایت‌مداری است، اطاعت بی‌چون و چرا از ولی خدا و امام است که البته بر اساس آگاهی و شناخت امام می‌باشد؛ اطاعتی که همراه با شناخت می‌باشد و کورکورانه نمی‌باشد.

با توجه به این مشخصه است که اهل بیت(علیه السلام) در حدیث ثقلین، در کنار قرآن به عنوان دو ثقل گران‌بها معرفی می‌شوند.

حضرت امیر مومنان(علیه السلام) در روایتی، یکی از شاخصه‌های ولایت‌مداری را نگاه کردن به رفتار ائمه(ع) می‌داند که شخص ولایت‌مدار نه از ائمه پیشی می‌گیرد و نه عقب می‌ماند؛

«من تقدّمها مرق من تخلّف عنها زهق؛ هر کس پیشی بگیرد، مشکل پیدا می‏کند، از دین خارج می‏شود و کسی عقب هم بیفتد زهوق پیدا می‏کند».


www.isca.ac.ir


 نظر دهید »

استغفرالله الذی لا اله الا هو

18 مهر 1395 توسط عبادي

 نظر دهید »

از فضائل تربت

18 مهر 1395 توسط عبادي

امام مهدی(عج) فرمودند:

ازفضائل تربت حضرت سیّدالشّهداء(ع) آن است که،اگر تسبیح در دست گرفته شود، ثواب تسبیح و


ذکر را دارد،گرچه دعائی هم خوانده نشود… بحارالانوارج53ص156

                                                                 

                                                             

                                  

 نظر دهید »

آمریکا یک فرشته نیست...

17 مهر 1395 توسط عبادي

آمریکا یک فرشته نیست ؛

از قتل بیش از 1،5 میلیون نفر تا زورگویی به ملت ها

آمریکا در کشتار مردم ید طولانی دارد؛ قتل عام سرخ پوستان آمریکایی در سال 1890، کشتارهای مختلف در جنگ جهانی دوم، بمباران اتمی ژاپن، جنگ ویتنام، جنگ کره، جنگ عراق و جنگ طالبان نمونه‌هایی از کشتار مردم بی گناه توسط ارتش آمریکا است؛

 

به گزارش رهیاب، «شیطان بزرگ» کلیده واژه‌ای است که به مراتب توسط امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری در تبیین شخصیت بین المللی آمریکا به کار گرفته شده است.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین واژه «شیطان بزرگ» اظهار داشتند: امام بزرگوار فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است؛ این «شیطان بزرگ» خیلی حرف پرمغزی است.

رئیس همه‌ شیطان‌های عالم، ابلیس است؛ امّا ابلیس بنا به تصریح قرآن، تنها کاری که می‌تواند بکند این است که انسان‌ها را اغواء می‌کند؛ بیشتر از اغواء، کاری نمی‌تواند بکند؛ انسان‌ها را اغواء می‌کند، فریب می‌دهد، وسوسه می‌کند؛ امّا آمریکا، هم اغواء می‌کند، هم کشتار می‌کند، هم تحریم می‌کند، هم فریب می‌دهد، هم ریاکاری می‌کند؛ پرچم حقوق بشر را بلند می‌کند، ادّعای طرف‌داری از حقوق بشر می‌کند [امّا] هر چند روز یک بار در خیابان‌های شهرهای آمریکا یک بی‌گناهی، یک بی‌سلاحی به دست پلیس آمریکا به خاک‌وخون می‌غلتد؛ غیر از بقیّه‌ جنایات و فجایعشان.

 

ویسگون

 نظر دهید »

داستان شهادت قاسم بن الحسن علیه السلام

17 مهر 1395 توسط عبادي

داستان شهادت قاسم بن الحسن علیه السلام

در آن شب، بعد از آن اتمام حجت ها وقتی که همه یکجا و صریحا اعلام وفاداری کردند و گفتند: ما هرگز از تو جدا نخواهیم شد، یکدفعه صحنه عوض شد. امام علیه السلام فرمود: حالا که این طور است، بدانید که ما کشته خواهیم شد. همه گفتند: الحمد لله، خدا را شکر می کنیم برای چنین توفیقی که به ما عنایت کرد، این برای ما مژده است، شادمانی است. طفلی در گوشه ای از مجلس نشسته بود که سیزده سال بیشتر نداشت. این طفل پیش خودش شک کرد که آیا این کشته شدن شامل من هم می شود یا نه؟ از طرفی حضرت فرمود: تمام شما که در اینجا هستید، ولی ممکن است من چون کودک و نا بالغ هستم مقصود نباشم. رو کرد به ابا عبد الله و گفت: «یا عماه!» عمو جان! «و انا فی من یقتل؟» آیا من جزء کشته شدگان فردا خواهم بود؟ نوشته اند ابا عبد الله در اینجا رقت کرد و به این طفل - که جناب قاسم بن الحسن است - جوابی نداد. از او سؤالی کرد، فرمود: پسر برادر! تو اول به سؤال من جواب بده تا بعد من به سؤال تو جواب بدهم. اول بگو: «کیف الموت عندک؟» مردن پیش تو چگونه است، چه طعم و مزه ای دارد؟ عرض کرد: «یا عماه احلی من العسل» از عسل برای من شیرین تر است، تو اگر بگویی که من فردا شهید می شوم، مژده ای به من داده ای. فرمود: بله فرزند برادر، «اما بعد ان تبلو ببلاء عظیم» ولی بعد از آنکه به درد سختی مبتلا خواهی شد، بعد از یک ابتلای بسیار

بسیار سخت. گفت: خدا را شکر، الحمد لله که چنین حادثه ای رخ می دهد.

حالا شما ببینید با توجه به این سخن ابا عبد الله، فردا چه صحنه طبیعی عجیبی به وجود می آید. بعد از شهادت جناب علی اکبر، همین طفل سیزده ساله می آید خدمت ابا عبد الله در حالی که چون اندامش کوچک است و نابالغ و بچه است، اسلحه ای به تنش راست نمی آید. زره ها را برای مردان بزرگ ساخته اند نه برای بچه های کوچک. کلاه خودها برای سر افراد بزرگ مناسب است نه برای سر بچه کوچک. عرض کرد: عمو جان! نوبت من است، اجازه بدهید به میدان بروم. (در روز عاشورا هیچ کس بدون اجازه ابا عبد الله به میدان نمی رفت. هر کس وقتی می آمد، اول سلامی عرض می کرد: السلام علیک یا ابا عبد الله، به من اجازه بدهید. ) ابا عبد الله به این زودیها به او اجازه نداد. او شروع کرد به گریه کردن. قاسم و عمو در آغوش هم شروع کردند به گریه کردن. نوشته اند: «فجعل یقبل یدیه و رجلیه» (9)یعنی قاسم شروع کرد دستها و پاهای ابا عبد الله را بوسیدن. آیا این[صحنه]برای این نبوده که تاریخ بهتر قضاوت کند؟ او اصرار می کند و ابا عبد الله انکار. ابا عبد الله می خواهد به قاسم اجازه بدهد و بگوید اگر می خواهی بروی برو، اما با لفظ به او اجازه نداد، بلکه یکدفعه دستها را گشود و گفت: بیا فرزند برادر، می خواهم با تو خداحافظی کنم. قاسم دست به گردن ابا عبد الله انداخت و ابا عبد الله دست به گردن جناب قاسم. نوشته اند این عمو و برادر زاده آنقدر در این صحنه گریه کردند - اصحاب و اهل بیت ابا عبد الله ناظر این صحنه جانگداز بودند - که هر دو بی حال و از یکدیگر جدا شدند.

این طفل فورا سوار بر اسب خودش شد. راوی که در لشکر عمر سعد بود می گوید: یکمرتبه ما بچه ای را دیدیم که سوار اسب شده و به سر خودش به جای کلاه خود یک عمامه بسته است و به پایش هم چکمه ای نیست، کفش معمولی است و بند یک کفشش هم باز بود و یادم نمی رود که پای چپش بود، و تعبیرش این است: «کانه فلقة القمر» (10)گویی این بچه پاره ای از ماه بود، اینقدر زیبا بود. همان راوی می گوید: قاسم که داشت می آمد، هنوز دانه های اشکش می ریخت. رسم بر این بود که افراد خودشان را معرفی می کردند که من کی هستم. همه متحیرند که این بچه کیست؟

همین که مقابل مردم ایستاد، فریادش بلند شد:

ان تنکرونی فانا ابن الحسن

سبط النبی المصطفی المؤتمن

مردم! اگر مرا نمی شناسید، من پسر حسن بن علی بن ابیطالبم.

هذا الحسین کالاسیر المرتهن

بین اناس لا سقوا صوب المزن(11)

این مردی که اینجا می بینید و گرفتار شماست، عموی من حسین بن علی بن ابیطالب است.

جناب قاسم به میدان می رود. ابا عبد الله اسب خودشان را حاضر کرده و[افسار آن را]به دست گرفته اند و گویی منتظر فرصتی هستند که وظیفه خودشان را انجام بدهند. من نمی دانم دیگر قلب ابا عبد الله در آن وقت چه حالی داشت. منتظر است، منتظر صدای قاسم که ناگهان فریاد «یا عماه» قاسم بلند شد. راوی می گوید: ما نفهمیدیم که حسین با چه سرعتی سوار اسب شد و اسب را تاخت کرد. تعبیر او این است که مانند یک باز شکاری خودش را به صحنه جنگ رساند. نوشته اند بعد از آنکه جناب قاسم از روی اسب به زمین افتاده بود در حدود دویست نفر دور بدن او بودند و یک نفر می خواست سر قاسم را از بدن جدا کند ولی هنگامی که دیدند ابا عبد الله آمد، همه فرار کردند و همان کسی که به قصد قتل قاسم آمده بود، زیر دست و پای اسبان پایمال شد. از بس که ترسیدند، رفیق خودشان را زیر سم اسبهای خودشان پایمال کردند. جمعیت زیاد، اسبها حرکت کرده اند، چشم چشم را نمی بیند. به قول فردوسی:

ز سم ستوران در آن پهن دشت

زمین شد شش و آسمان گشت هشت

هیچ کس نمی داند که قضیه از چه قرار است. «و انجلت الغبرة» (12)همینکه غبارها نشست، حسین را دیدند که سر قاسم را به دامن گرفته است. (من این را فراموش نمی کنم، خدا رحمت کند مرحوم اشراقی واعظ معروف قم را، گفت: یک بار من در حضور مرحوم آیت الله حائری این روضه را - که متن تاریخ است، عین مقتل است و یک کلمه کم و زیاد در آن نیست - خواندم. به قدری مرحوم حاج شیخ گریه کرد که بی تاب شد. بعد به من گفت: فلانی! خواهش می کنم بعد از این در هر مجلسی که من هستم این قسمت را نخوان که من تاب شنیدنش را ندارم) . در حالی که جناب قاسم

آخرین لحظاتش را طی می کند و از شدت درد پاهایش را به زمین می کوبد (و الغلام یفحص برجلیه) (13)شنیدند که ابا عبد الله چنین می گوید: «یعز و الله علی عمک ان تدعوه فلا ینفعک صوته» (14)پسر برادرم! چقدر بر من ناگوار است که تو فریاد کنی یا عماه، ولی عموی تو نتواند به تو پاسخ درستی بدهد، چقدر بر من ناگوار است که به بالین تو برسم اما نتوانم کاری برای تو انجام بدهم.

و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
9 - این عبارت در مقاتل به این صورت است: «فلم یزل الغلام یقبل یدیه و رجلیه حتی اذن له» (بحار الانوار، ج 45/ص 34) .10 - مناقب ابن شهر آشوب، ج 4/ص 106.11 - بحار الانوار ج 45/ص 34.12 - همان، ص 35.13- مقتل الحسین مقرم ، ص332 .14. مقتل الحسین مقرم، ص 332.

حوزه نت

 نظر دهید »

خاطره ای از یک مهر کربلا

16 مهر 1395 توسط عبادي

خاطره ای از یک مهر کربلا

تهران بودم یکی از معاونین مدرسه توسط آشنایشان که به کربلا رفته

بودند یک مهر کربلا می گیرند و می خواهند یکی هم برای مدیر دبیرستانش یعنی من بدهند لازم است بنویسم آن موقع

کربلا رفتن آسان نبود و به سختی بعضی می رفتند …………

به هر صورت مهر کربلا را به من دادند و من از آن به بعد در جانمازم با این مهر نماز می خواندم ………

یک مسئله عجیب برایم بود که هر زمانی سر به مهر برای سجده می گذاشتم بوی فوق العاده خوشبویی به مشامم

می رسید که گاهی همین بوی خوش باعث می شد بخواهم یا شاید نا خواسته نمی دانم سجده ام طولانی تر شود
که لذت بیشتری از این بوی خوش ببرم …………..

بعد از چندی طاقت نیاوردم و فکر می کردم این حالت برای معاون مدرسه هم با مهرش هست لذا ماجرا را به او گفتم

و سوال کردم آیا مهر کربلای شما هم آنقدر خوشیو است ………..

در حالتیکه جریان و سپس سوالم را مطرح می کردم متوجه شدم چشمهای معاون بزرگتر شده و با نهایت تعجب به من نگاه می کرد و گفت خانم ……… قدر خودت را بدان ……….. نه من چنین بویی را حس نکردم ………..

و تعجب من بیشتر شد از حرف ایشان …………

متاسفانه بعد از این جریان آرام آرام آن بوی فوق العاده خاص کم و کمتر شد ………… تا جایی که بالاخره از بین رفت

بعدا فهمیدم حتما گفتن این جریان حتما با عث از بین رفتن آن بوی عطر عجیب که اصلا دنیایی نبود شده است

و بسیار متاسف شدم که چرا باید می گفتم ……… اما من که نمی دانستم اینطور می شود اگر می دانستم با گفتنم ممکن است بوی مهر را هنگان نماز حس نکنم هیچوقت نمی گفتم

و هنوز بعد از سالیان سال گاهی به یاد آن بوی خوش ( سیب و حرم حبیب و کرب و بلا ) می افتم و افسوس

می خورم …….. ایکاش نمی گفتم.

                                                          

http://www.askquran.ir/showthread.php?t=35091                                                       

 نظر دهید »

تربت حسين (علیه السلام)

16 مهر 1395 توسط عبادي


تربت حسين (علیه السلام)

ترب مقدس را هر قدر که نزديک‌تر به قبر مبارک باشد بديهي است که تأثير آن نيز بيشتر خواهد بود در مورد اين که تربت حسين (علیه السلام) را از چه فاصله‌اي يا حدي اخذ کند؟روايات و اقوال در اين زمينه متعدد و مختلف است‌، اين جاب به چند روايت اشاره مي‌شود:


                                                        

                                                               

1 ـ اخذ آن از بالاي سر قبر حسين (علیه السلام): «ابي بکار گفت‌: من از تربتي که نزد سر قبرحسين (علیه السلام) است برداشتم که تربتي سرخ است پس خدمت حضرت رضا (علیه السلام) وارد شدم‌وآن تربت را بر آن حضرت عرضه داشتم‌. حضرت آن را در کف دستش گرفت و سپس آن را بوييد و استشمام فرمود و گريست‌. تا اشکش جاري شد. سپس فرمود: اين تربت جدم‌است‌.» 

2ـ قدر هفتاد باع از قبر شريف‌: از حضرت صادق روايت شده است که فرمود: «يوخذ طين قبر الحسين (ع) من عند القبر علي قدر سبعين باعا؛ تربت حسين (علیه السلام) را از نزد قبر شريف به اندازه هفتاد باع گرفته مي‌شود.»

3ـ هفتاد باع در هفتاد باع‌: يعني از اين اندازه‌، تربت حسين (علیه السلام) اخذ شود.

4 ـ حريم قبر حسين (علیه السلام) يک فرسخ در يک فرسخ در يک فرسخ در يک فرسخ است‌. روايات در اين زمينه زياد است و در تعيين و تحديد آن براي اخذ تربت يکسان نيست ولي به هر حال از هر فاصله‌اي که گرفته شود، منسوب و متعلق به حسين بن علي (علیه السلام) است که قدر آن را بايد بدانيم و در رعايت حرمت آن کوشا باشيم‌.

البته ممکن ست برخي تعجب کرده و بگويند: چطور از بين خاک‌ها در خاک قبر حسين (علیه السلام) شفاست‌؟ در جواب آنها بايد گفت که خالق هستي چنان که مي‌تواند در اقسام گياهان و غير گياهان شفا قرار دهد، مي‌تواند در اين تربت نيز شفا قرار دهد. ثانيا: اين ويژگي در تربت حسين براي آن است که آن حضرت براي احياي دين الهي و اعلاي «کلمة الله» جان و مال و اولاد و انصار و اصحاب خود را فدا نمود و خداوند متعال که خود را «شکور» ناميده به پاس و تقدير اين همه قربانيها و فداکاري‌ها در راهش ويژگي‌ها و مزايايي به حسين بن علي (علیه السلام) داده که به کسي ديگر نداده است‌؛ از جمله تربت آن حضرت را شفا و امان قرار داده است و اين هيچ جاي تعجب نيست‌. ثالثاً: طبق روايات‌، تربت مراقد و مشاهد شريفه پيامبر (صلی الله علیه واله) و ائمه نيز موجب شفا است‌. خلاصه از تمام آنچه گذشت‌، حرمت و قداست و شفا بخشي و شأن و فضيلت اين تربت مقدس آشکار و روشن گرديد.

http://boniadhad.ir/lib/masum/5/4/19/content-23.html

 نظر دهید »

قرآن ناطق

16 مهر 1395 توسط عبادي

امام حسین علیه السلام قرآن ناطق است:

                                             


*اگر قرآن سیدالکلام است ؛ امام حسین سیدالشهداست .
*قران{میزان القسط}_امام حسین{امرت بالقسط}
*قران موعظه پروردگار{موعظة من ربکم}_امام حسین درعاشورا فرمود: عجله نکنید تا شما را به حق موعظه کنم{لاتعجلوا حتی اعظکم بالحق}
*قران{یهدی الی الرّشد}_امام حسین{:ادعوکم الی السبیل الرّشاد}
*قران{والقران العظیم}_امام حسین{عظیم السوابق}
*قران{انه لحق الیقین}_امام حسین{حتی اتاک الیقین}
*قران{نعم الشفیع القران}_امام حسین{وارزقنی شفاعة الحسین}
*قران{عَلَم نجاة}_امام حسین{انه رایة الهدی}
*قران{وننزّل من القران ما هو شفاء}_امام حسین{طین قبر الحسین شفاء}
*قران{منار حکمت}_امام حسین{باب حکمت الهی}
*قران{فالقران آمر و زاجر}_امام حسین{:ارید ان آمربالمعروف و انهی عن المنکر}
*قران{نورا مبینا}_امام حسین{کنت نورا فی الاصلاب الشامخه}
*قران{لم یجعل القران لزمان دون زمان و لا لناس دون الناس}_امام حسین{لایدرس اءثره و لایمحی اسمه}
*قران{کتاب انزلناه الیک مبارک}_امام حسین{:اللهم فبارک لی فی قتله}
*قران{غیر ذی عوج}_امام حسین{لم تمل من حق الی الباطل}
*قران{انه لقران کریم}_امام حسین{کریم الخلاءق}
*قران{انه لکتاب عزیز}_امام حسین{:هیهات منّا الذّلة}
*قران{ان هذا القران…العروة الوثقی}_امام حسین{انّ الحسین سفینة النجاة و العروة الوثقی}
*قران{جاءکم بیّنة من ربّکم}_امام حسین{أشهد أنّک علی بیّنة من ربّک}
*قران{و رتّل القران ترتیلا}_امام حسین{و امش بمشی العبید الذلیل}
*اگر تلاوت قران باید با حزن باشد{فاقروه بالحزن}؛
زیارت امام حسین نیز باید با حزن واندوه باشد{و زره کءیب شعث}.
*

 نظر دهید »

خطاب به فرقه ضاله شیرازیها

16 مهر 1395 توسط عبادي

این متن خطاب به فرقه ضاله شیرازیهاست

آهای شمایی که رگ تعصبیت جاهلی تان بیرون زده
با شماییم

شنیدیم میخواهید
دهه ی محسنیه بگیرید ,
دهه مسلمیه بگیرید,
دهه سوم و چهارم فاطمیه بگیرید
نمیدانم اخبار داعش اصلا به گوشتان میرسد یانه!؟

نمیدانیم شنیده اید که سر بریده مردان شیعه را اسباب بازی کودکانشان کرده اند یا نه!؟

شنیده ایدکه جنین 8 ماهه ی یک زن شیعه در عراق را از رحم مادر بیرون آورده و ذبحش کردند!!!

دلتان برای محسن بن علی میسوزد…

مولاعلی(ع) دلش برای یک زن یهودی سوخت که مبادا به ظلم, خلخال از پایش جدا کنند…

به خدا که دلتان برای ناموس هیچ کس نمیسوزد,
خواه زن یهودی باشد یا دختر ویاهمسرپیامبرص…
که اگر میسوخت تا به حال با شنیدن فجایع سوریه و عراق و پاکستان و لبنان هزار بار مرده بودید…

حقیقت تلخ است,
اسلامتان محمدی نیست,
اسلامتان علوی نیست,
اسلامتان انگلیسی است, عزاداری هایتان هم انگلیسی است…

حسین بن علی سگ نمیخواهد…
عباس بن علی رقاص مست نمیخواهد…
محسن بن علی دایه ی دلسوز تر از مادر نمیخواهد…

گیریم که هزار و یک دهه ی عزاداری گرفتید و قلاده به گردن و عو عو کنان…
با مقایسه مجلس عزاداری با کشتی وشنا ، اندام لختتان را نشان همه دادید
آیا با اینکار حیا و عفت به جامعه بر میگردد؟؟!!

گیریم که امثال ازغدی ها …. را ترور شخصیتی کردید و برایشان هزارو یک جور حرف در آوردید و از صحنه خارجشان کردید, با این کار صدای حق و حقیقت ساکت میشود؟؟؟!!!
آیا آبروی به تاراج رفته تان برمیگردد!؟
آیا مزدور انگلیس بودنتان فراموش میشود!؟

محسن بن علی منتقم دارد…

اگر ادعای مرد بودن دارید بجای اینکه آلت دست انگلیسی ها باشید , بروید تن به تن با یزیدی های زمان بجنگید…
بروید ارادتتان به حسین بن علی را با دفاع از ناموس شیعه در عراق و سوریه بگیرید…
و اگر عرضه این کارها را ندارید لا اقل ظهور منتقم را به تاخیر نیندازید

عنان عقل و دینتان را از دستان حیله گر انگلیس نشینان بی دین بگیرید و با تعصب کورکورانه تان ، باعث وهن اسلام و تشیع نشوید…

“ولا یزید الظالمین الا خسارا”
اوخواهدآمد…


ویسگون

 نظر دهید »

با نام شیعه علیه شیعه

15 مهر 1395 توسط عبادي

لکه ای که دامان اسلام ناب را آلوده به میکروب تفرقه کرده است…!

عمامه های انگلیسی

با نام شیعه علیه شیعه

عوامل اصلی:

1…………

2…………

3…………

4…………

5…………

شبکه ها:
1- امام حسین1
2- امام حسین2
3- امام حسین3
4- اباالفضل العباس
5- بقیع
6- الانوار 1
7- الانوار 2
8- سلام
9- چهارده معصوم
10- شبکه اینترتی حضرت خدیجه
11- الزهرا
12- المهدی
13- مرجعیت
14- امام صادق
15- اهل بیت
16- سلام
17- فدک
18- شبکه العقیلة
19- شبکه رادیویی صوت العراق از شهر بغداد

کشورهای حامی:
آمریکا
انگلیس
اسرائیل
عربستان

اهداف:

۱- ایجاد تفرقه بین پیروان مذاهب اسلامی(شیعه و سنی) از طریق توهین و افترا به مقدسات آنها

۲- تایید شعار نه غزه نه لبنان. با این بهانه که اول بقیع را آزاد کنیم، غزه برای بعد

۳- ایجاد فاصله بین شیعیان و مرجعیت معظم شیعه

۴- کوبیدن دولت جمهوری اسلامی ایران و پایین آوردن جمهوری اسلامی از حامی مستضعفان و شیعیان جهان به دشمن اهل بیت!

۵- مقایسهٔ حکومت امام خمینی (ره) با حکومت عباسیان

۶- دفاع از آمریکا به بهانهٔ آزادی بیان در آن کشور

7- تبلیغ و ترویج سبک های غلط ، خرافی و خشن عزاداری، خصوصا قمه زنی

8- اهانت به علمای جهان اسلام

9- اعلام هفته برائت در مقابل هفته وحدت

امام خامنه ای (ره)
آن تشیعی که از لندن و آمریکا بخواهد برای دنیا پخش بشود، آن تشیع به درد شیعه نمی خورد.

شرم و ننگ و مرگ بر آفت جهان تشیع و اسلام، لکه ای که دامان اسلام را آلوده به میکروب تفرقه کرده است…

ویسگون

 

 نظر دهید »

هانی بن عروه

15 مهر 1395 توسط عبادي

هانی بن عروه

نهضت شکوهمند حسینی(ع)، منظومه‌ی ايمان، پاكی، صداقت و فداكارى است. در اين منظومه ستارگانی درخشيدند كه تا ابديت به مسافران جاده‌ی حقيقت، گرمی و روشنی می‌بخشند. در این میان هانی بن عروه اگرچه از شهدای کربلا در روز عاشورا نیست؛ ولی از پیشگامان نهضت امام حسین(ع) می­باشد.


هویت

هانى بن عروة بن نمران بن عمرو بن قعاس بن عبد يغوث بن مخدش بن عصم بن مالك بن عوف بن منبه بن غطيف بن عبدالله بن ناجية[1] از قبیله بنی مراد شاخه­ای از قبیله بزرگ مذحج[2] عرب جنوب (یمن) که در کوفه ساکن بودند. از تاريخ ولادت و دوران كودكیش اطلاعاتى در دست نيست. برخی وی را از صحابه رسول خدا(ص) دانسته­اند.[3] هانى بن عروة از قاریان[4] و بزرگان کوفه و یاران خاص امیر مومنان علی(ع) بود[5] که در جنگ­های آن حضرت(ع) شرکت داشت. در جنگ جمل این شعر را می­خواند:

يا لك حربا حثها جِمالُها يقودها لنقصها ضلّالها
هذا على حولُه اقيالها[6]

جنگى كه سواران جمل آتش آن را دامن مى­زدند، و گمراهان، آن را هدايت مى­كردند و اكنون اين على است كه قهرمانان جنگاور، پيرامونش را گرفته­اند.

پس از نافرمانی معاویه، با این که امیرمومنان علی(ع) برای رفتن به شام جهت نبرد عجله داشتند؛ اما مردم ترسیدند و خواستند که در کوفه بمانند، این در حالی بود که هانى بن عروة و افرادی هم چون مالک اشتر و عدی بن حاتم و عمرو بن حمق خزاعىّ، سعيد بن قيس همدانىّ بدون ترس از دشمن، با اعلان جان فشانی گفتند: آرزویمان این است که بر دشمنانت پیروز شویم یا در رکابت کشته شویم.[7]
در جریان جنگ صفین، هانی با افرادی از اهل يمن درباره تغییر رياست قبیله كنده و ربيعه‏ با امیرمومنان علی(ع) گفتگو کردند.[8]


موقعیت اجتماعی هانی

هاني بن عروه علاوه بر خصوصيات بارز شخصي، از مقام و جايگاه والايي ميان كوفيان، مخصوصاً در قبيله «مراد» برخوردار بود و رهبري آنان را برعهده داشت. تا آن جا كه مي­گويند، هنگامي كه قصد رفتن به جايي را داشت، چهار هزار سواره و هشت هزار پياده در ركاب او حاضر بودند، و زماني كه هم پيمانان خود را از قبيله «كنده» فرا مي­خواند، سي هزار مرد زره­پوش به سوي او حركت مي­كردند.[9]

هانی بـه سبب پناه دادن كثير بن شهاب مذحجى، از سوى معاويه تهديد به قـتل شد. هنگام ورود به مجلس، معاويه وى را نشناخت. پس از پراكنده شدن مردم، معاويه نزد وى آمد و پرسيد: چه خواسته­اى دارى؟ وى گفت: من هانى بن عروه­ام كه نزد شما آمده­ام. گفت: امروز آن روزى نيست كه پدرت مى­گفت :

اُرَجِّلُ جَمّيِي و اَجُز ذَيْلى و تَحْمىٍّ شکتى افق کمیت
امْشِي فى سَراة بَني غَطيف اذا ما سَامِني ضيم ابیت

موهاى سرم را شانه مى­زنم و لباس بلندم را بر زمين مى­كشم و اگر كسى در مورد من قصد سويى داشته باشد، افقى خونين مرا حمايت مى­كند. ميان جنگاوران سرتا پا مسلح غطيف، گام بر مى­دارم و اگر جور و ستمى متوجه­ام شود، زير بار نخواهم رفت.

هانى گفت: من اکنون عزيزتر از آن روز هستم. معاويه گفت: به چه چيز؟ وى گفت به واسطه اسلام، معاويه گفت: كثير بن شهاب كجاست؟ وى پاسخ داد: نزد من در اردوگاهت.
مـعـاويـه وى را مـامـور رسـيـدگـى بـه خـيـانـت مـذحـجـى كـرد و گـفـت: قـسـمـتـى از اموال مسروقه را بگير و بخشى را به او ببخش.[10]

موقعیت اجتماعی هانی آن چنان بود که با نهضت امام حسین(ع) پیوند خورد و همین امر سبب جاودانگی وی شد. از این رو، شهرت وی در کتب تاریخی بیشتر در ماجرای شهادت امام حسین(ع) است.[11]


همراهی با نهضت امام حسین(ع)

1- هانی میزبان سفیر امام حسین(ع)
مسلم بن عقیل، سفیر امام حسین(ع) که در ابتدای ورود به کوفه به منزل مختار ثقفی وارد شده بود،[12] با ورود حاکم کوفه؛ یعنی عبیدالله بن زیاد به شهر کوفه، مسلم برای ادامه فعالیت­هایش، منزل مختار را ترک کرد و وارد منزل هانی بن عروه شد كه به نظر مي­رسيد، امنيتش از جاهاي ديگر بيشتر بود. هر چند طبق نقل برخی گزارش­ها هانى از آمدن مسلم به خانه­اش خشنود نشد، زیرا تکلیف سختی بود؛ اما هانی، مسلم را پذیرفت و به وی گفت: احـتـرام كسى چون تو مانع از آن مى­شود كه از روى نادانى پاسخ ردّ به تو بدهم، بـايـد از عـهـده ايـن كـار برآيم.[13]

از این پس، منزل هانی پایگاه شور و حضور مردم کوفه شد. گزارش شده هيجده هزار تن از کوفیان به صورت مخفی با مسلم بن عقیل بيعت كردند.[14] که در این هنگام مسلم تصمیم برقیام داشت؛ ولی هانی او را از عجله کردن بر حذر داشت.[15]

ادامه »

 نظر دهید »

پیشگویی‌هاى حبیب ابن مظاهر، میثم و رشید

14 مهر 1395 توسط عبادي

پیشگویی‌هاى حبیب، میثم و رشید

روزى میثم تمار كه سوار بر اسب بود، حبیب بن مظاهر اسدى كه در جمع بنى اسد بود، از او استقبال كرد و با یكدیگر سخن گفتند. حـبـیب گفت: گویا مى‌بینم مرد بزرگى را كه جلو سرش مو ندارد و شكم فربهى دارد و جلو “دار الـرزق” خـربـزه مـى‌فـروشـد بـه جرم محبت اهل‌بیت او را بر دار مى‌زنند و شكمش را پاره مى‌كنند. (منظورش از این سخنان میثم بود). مـیثم هم گفت: من هم مى‌شناسم مرد سرخ چهره‌اى را كه براى یارى فرزند پیامبر خروج مى‌كند تا كشته مى‌شود و سرش را در كوفه مى‌گردانند. (منظورش، حبیب بود).

این دو، پس از این سخنان، از همدیگر جدا شدند، كسانى كه در اطراف ایستاده بودند و سخنان این دو را مـى‌شـنـیـدنـد گفتند: به خدا احدى را دروغگوتر از اینها ندیدیم همین طور كه اهل مجلس نـشـسته بودند، رشید هجرى از راه رسید و سراغ آن دو نفر را گرفت، مردم هم مطالب آنان را براى او نقل كردند. رشید گفت: خدا رحمت كند میثم را كه یك مطلب را فراموش كرده بگوید و آن این كه كسى كـه سـر حبیب را مى‌آورد، صد درهم از دیگران بیشتر جایزه مى‌گیرد. این سخن را گفت و رفت اهل مجلس گفتند: این دیگر از آن دو نفر دروغگوتر بود اما همان مردم شاهد بودند كه روز و شب‌ها نـگـذشـت مـگـر ایـن كه تمام پیشگویی‌هاى آنان محقق شد و میثم تمار را جلو خانه عمرو بن حریث به دار زدند و سر حبیب را در كوفه گرداندن.


كشى، 78 معجم رجال الحدیث، 4/222 سفینة، “حبب".

كتاب نامه‌ها و ملاقات‌هاى امام حسین علیه السلام، على نظرى منفرد

تبیان


 نظر دهید »

خوردن و آشامیدن از نگاه دین

14 مهر 1395 توسط عبادي

                                                خوردن و آشامیدن از نگاه دین


رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: هر کس غذای حلال بخورد فرشته‌ای بالای سرش بایستد و برایش آمرزش بخواهد تا از خوردن فارغ شود.             

                         

                                 




آداب غذا خوردن

آیت‌الله جوادی آملی در کتاب مفاتیح الحیات خوردن و آشامیدن را از نگاه دین این‌گونه توصیف می‌کند: خوردن و آشامیدن در نگاه دین بهره‌گیری از نعمت الهی در مسیر بندگی خداست، از همین رو در آموزه‌های دینی برای این رفتار توصیه‌هایی آمده است؛ از جمله نهی از خوردن و آشامیدن به سان بیگانگان.

امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند: امیرالمۆمنین(علیه السلام) پیوسته می‌فرمودند: امور این امت همواره به خیر و صلاح خواهد بود، مادامی که به سان بیگانگان غذا نخورد و لباس نپوشد، پس هرگاه چنین کردند خدا خوارشان می‌کند.

این پیش‌گفتاری بود برای ورود به بخش آداب خوردن و آشامیدن کتاب مسحورکننده مفاتیح الحیات. این بخش صفحات 139 تا 153را در بر می‌گیرد که سعی شده در این نوشته به صورت اجمالی به بخش‌هایی از آن‌ها اشاره شود.

حلال‌خوری

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: هر کس غذای حلال بخورد فرشته‌ای بالای سرش بایستد و برایش آمرزش بخواهد تا از خوردن فارغ شود.

شست و شوی دست

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: شست و شوی دست پیش از غذا فقر را دور می‌کند و پس از غذا غم را بزداید و دیده بهبود بخشد.

امیر المومنین(علیه السلام) فرمودند: شستن دست پیش از غذا و پس از آن، روزی را زیاد می‌کند.

امام باقر(ع) می‌فرمایند: صاحبخانه پیش از غذا قبل از همه و پس از غذا بعد از همه دستان خود را می‌شوید.

گفتن بسم‌الله

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: با جماعت بخورید و بسم‌الله الرحمن الرحیم بگویید تا برکت غذا زیاد شود.

امام کاظم(علیه السلام) می‌فرمایند: هنگام نوشیدن بسم‌الله الرحمن الرحیم بگویید و پس از آن الحمدالله رب‌العالمین.

مرحوم صدوق می‌گوید: روایت شده که هر کس فراموش کرد برای هر نوع غذایی بسم‌الله بگوید،(پس از یادآوری) بگوید: بسم‌الله علی اوله و آخر.

سپاسگزاری

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: پاداش کسی که می‌خورد و سپاس آن را می‌گزارد همانند کسی است که برای خدا روزه می‌گیرد.

راه نرفتن

امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند: در حال راه رفتن غذا نخور مگر از روی ناچاری.
امام علی علیه‌السلام: قوتُ الجسادِ الطَّعامُ وَ قوتُ الرواحِ الطعامُ؛ غذای جسم، خوردن و غذای روح، خوراندن است

نایستادن

انس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از ایستاده آشامیدن نهی فرمودند. پرسیدم: ایستاده غذا خوردن چه حکمی دارد؟ فرمودند: خوردن بدتر است.

ندمیدن

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: در خوردنی و آشامیدنی فوت نکنید.

نخوابیدن

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: درحالی‌که بر شکم خوابیده‌اید غذا نخورید.

داغ نبودن

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: از غذای داغ بپرهیزید زیرا برکت را می‌برد و غذای سرد بخورید، چرا که هم گواراست و هم برکتش بیشتر است.

با طهارت بودن

امیرالمۆمنین(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از غذا خوردن هنگام جنابت نهی فرمود.

ساده نشستن

امیرالمۆمنین(علیه السلام) فرمودند: بر سر سفره به سان غلام و بنده بنشینید و یک پا را بر روی پای دیگر نگذارید و چهارزانو ننشینید چرا که خدای عزوجل این‌گونه نشستن و صاحب آن را دشمن می‌دارد.

به آرامی خوردن

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: نشستن بر سر سفره را طولانی کنید چرا که از عمرتان به شمار نمی‌آید.
سبزی خوردن

بهره‌گیری از سبزی

امام رضا(علیه السلام) می‌فرمایند: من از سفره‌ای که در آن سبزی نباشد غذا نمی‌خورم.

سرنکشیدن ظرف

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: از سر مشک(و ظروفی مثل پارچ) آب ننوشید و نیز فرمود: بسان چارپایان آب ننوشید. با دستانتان بیاشامید که بهترین ظرف‌های شمایند.

پس از دیگران نوشیدن

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: کسی که به گروهی آب می‌دهد خودش پس از دیگران آب بنوشد.

آروغ نزنید

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: هر که در دنیا زیاد آروغ بزند در قیامت گرسنگی‌اش بیشتر خواهد بود.

و نکات بسیار دیگری از این دست که: ظرف غذا و آب طلا نباشد، از سمت دستگیره ظرف، ننوشید، شکسته نبودن محل نوشیدن و … .

تبیان

 

 نظر دهید »

بیانات رهبری در مورد قمه زنی

12 مهر 1395 توسط عبادي

مقام معظم رهبری(دامت برکاته)


“من حقیقتاً هر چه فکر کردم،


دیدم نمی‌توانم این مطلب “قمه‌زدن” را


که قطعاً یک خلاف و یک بدعت است،


به اطّلاع مردم عزیزمان نرسانم. این کار را نکنند.


بنده راضی نیستم. اگر کسی تظاهر به این معنا کند


که بخواهد قمه بزند، من قلباً از اوناراضی‌ام".

۱۳۷۳/۰۳/۱۷

ویسگون

                                                                                                            

 نظر دهید »

آثار برخی غذاها بر اخلاق و رفتار آدمی

12 مهر 1395 توسط عبادي

آثار برخی غذاها بر اخلاق و رفتار آدمی

امـام رضـا(ع ) فـرمـود: ((بـدان کـه نـیـرو و تـوان و روح و روان ، تابع مزاج بدنها می باشد.))

تـوضیح روایت آن که مراد از نفوس ، روح انسان است که چون مرغی اسیر قفس تن اوست . بـه هـر انـدازه کـه مـزاج و جـسـم او سـالم بـاشـد، روح او نـیـز سـالم و کـامـل تـر خواهد بود. روح سالم در بدن سالم است . رمز سلامتی روح و جسم در یک قیاس منطقی ، چنین قابل تبیین است : سلامتی روح ، تابع سلامتی تن است ، و سلامتی تن تابع غذا و تغذیه سالم ، پس سلامتی روح ، تابع غذا و تغذیه سالم می باشد.

بـا تـوجـه بـه پـاره ای از روایـات آثار برخی غذاها بر اخلاق و رفتار آدمی به قرار زیر است :

1. اعتدال در خوردن گوشت موجب خوش اخلاقی ، اعتماد به نفس و شجاعت می شود و افراط در آن قساوت قلب می آورد.

2. شیر، موجب صبوری ، مهربانی ، آرامش و… می شود.

3. عسل ، موجب رشد حافظه ، صافی دل و شفا است .

4. انـگـور، غـم و انـدوه و افـسـردگـی را بـه شـادابـی تبدیل می کند.

5 . خرما، موجب صبر و حلم وبردباری می شود.

6 . زیتون ، حافظه را تقویت می کند.

7. سیب ، موجب تقویت اعصاب و رنگ رخسار می گردد.

می شود.

9. هلیم ، نشاط عبادت را افزون می کند.

بـی تـردیـد تـغذیه سالم و منطبق با استانداردهای اسلامی نقشی بسزا در سلامت جسم و روح انسان دارد و او را در طی مسیر تکاملی اش یاری می دهد.


حوزه نت

 نظر دهید »

اشک بر امام حسین علیه السلام

11 مهر 1395 توسط عبادي

پرسش :

 اگر امام حسين (عليه السلام) روز عاشورا پيروز شد چرا آن روز را جشن نمى‏گيريم؟ چرا گريه مى‏كنيم؟ آيا اين همه گريه در برابر آن پيروزى بزرگ براى چيست؟

                                                     

 

پاسخ :

 گريه زبان صادق و طبيعى شوق و اندوه و درد و عشق يك انسان است. گريه تجلى طبيعى يك احساس و حالتى جبرى و فطرى از يك رنج، يك شوق يا يك اندوه مى‏باشد يكى از دانشمندان غرب مى‏گويد:

«انسانى كه هرگز نمى‏گريد و گريستن را نمى‏داند احساس انسانى را فاقد است».

مگر نه اشك زيباترين شعر و بى‏تاب‏ترين محبت و پر گدازترين ايمان و تب دار ترين احساس و خالصترين «گفتن» و لطيف ترين «دوست داشتن» است كه همه در كوره دل به هم آميخته و ذوب شده و قطره‏اى گرم شده‏اند به نام اشك؟ مگر نه قلب، قالب اشك است و اشك در قلب شكل مى‏گيرد ولذا اشك شبيه قلب است:

اى بسا قلبهاى سوزانى

كه زبان راز آن نگويد باز

ليك آن ديدگان نورانى‏

راز دلداده مى‏كند ابراز

گريه ترجمان دل است مثلا كسى كه عزادار است و مرگ عزيزى قلبش را مى‏سوازند، بايد گريه كند. وقتى كه دلش ياد از او مى‏كند و زبانش سخن از او مى‏گويد چشمش نيز با او همدردى مى‏كند مگر چشم از زبان صادقانه‏تر سخن نمى‏گويد؟!

از من مپرس كاتش دل درچه غايت است

از آب ديده پرس كه او ترجمان ماست‏

اشك چشم نشانه رقت قلب است كسى كه از صحنه دلخراش منقلب نمى‏شود تا اشك تأثر بريزد و نيز از حقيقت و جلوه زيبائى لذت نمى‏برد تا اشك شوق جارى گرداند از قلب سليم و روح متعادل برخوردار نيست.

اميرمومنان على (عليه السلام) مى‏فرمايد:

«خداوند متعال افرادى را كه به هنگام استماع قرآن تحت تأثير قرار نمى‏گيرند و از شنيدن آيات مربوط به قيامت تعجب نمى‏كنند، و خنده مى‏نمايند، مورد سرزنش قرار مى‏دهد و مى‏فرمايد : (تضحكون و لا تبكون)

و نيز فرموده: (بكاء العيون و خشية القلوب من رحمة الله تعالى)(1)

چنانكه «جمود عين» و محروم بودن از اشك و گريه از خوف خدا نشانه قساوت قلب و شقاوت معرفى شده است.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

«من علامات الشقاء: جمود العين، قسوة القلب…» (2)

در مقابل، آن دسته از مومنانى كه بصيرتى روشن قلبى رؤوف و احساسى پاك و شفاف دارند در زبان قرآن كريم با جمله (يبكون و يزيدهم خشوعا) و (سجدّا و بكيّا) مورد ستايش قرار گرفته‏اند . قهرا اين نوع افراد در برابر عظمت مردان خدا اشك شوق و به خاطر مظلوميت آنان هم اشك غم و اندوه از چشم خود جارى می كنند.

ادامه »

 نظر دهید »

چند ویژگی منحصر به فرد امام حسین علیه السلام

11 مهر 1395 توسط عبادي

چند ویژگی منحصر به فرد امام حسین علیه السلام


–تنها امامی که شش ماهه به دنیا آمدند

–تنها امامی که روز ولادتشان،پدر و مادر و جد و نزدیکانشان برای ایشان گریه کردند

–تنها امامی که در معرکه ی جنگ به شهادت رسیدند

–تنها امامی که در دعای توسل ازایشان به عنوان (ایّها الشهید) یاد شده با اینکه همه ی ائمه ی ما شهید شده اند.

–تنها امامی که در زمان حیات خود پدر دو شهید شدند( علی اکبر علیه السلام و علی اصغر علیه السلام ) ????_

– تنها امامی که اربعین و زیارت اربعین دارند

– تنها امامی که قبر مطهرشان بیش از ده بار توسط ظالمان خراب شد تا اثری از آن باقی نمانَد!! اما همچنان پابرجاست

– تنها امامی که بدون غسل و کفن دفن شدند

– تنها امامی که سر مبارکش از بدن جدا شد.

–تنها امامی که تشنه لب با هزاران زخم تیر و نیزه و شمشیر و سنگ بر بدن به شهادت رسیدند

–تنها امامی که بعد از شهادتش،خانواده اش اسیر شدند.

– تنها امامی که پدر و مادر و 9 نسلش معصوم بودند.

–تنها امامی ک تولدش در ماهی است ک هیچ شهادتی درآن نیست و شهادتش در ماهی است که هیچ تولدی درآن نیست

–تنها امامی که خوردن خاک قبرش اشکال ندارد.

–تنها امامی که امام زمان شبانه روز حداقل دو مرتبه بر او گریه می کند!

–تنها امامی که سرعت و وسعت کشتی نجاتش از سایر امامان بیشتر است

                                                          


اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

 نظر دهید »

نمونه هایی از تحریفات لفظی عاشورا

10 مهر 1395 توسط عبادي

نمونه هایی از تحریفات لفظی
1- در برخی کتب مقتل که متاسفانه هنوز هم از آن ها استفاده می شود و در روضه ها به آن ها استناد می کنند برای ذریه ی امام دخترانی بافته، یا دخترانی را در مدینه گذاشته و برخی را شوهر داده و گروهی را از فرط تشنگی هلاک کرده و عده ای را شهید نموده اند و آمار مخالفان را به شکل اغراق آمیز نقل کرده و به ذکر وقایعی پرداخته اند که در این قیام رخ نداده است.

2- تاکید بر این که علی اکبر نوجوانی هیجده ساله و ناکام بوده و آرزوی داماد شدن داشته و پدرش از بابت این که برایش همسری برنگزیده ناراحت است، در حالی که علی اکبر در شعبان سال سی و سوم هجری به دنیا آمده و در کربلا بیست و هشت سال سن داشته و عبارت ثمانیة و عشرین تحریف و تصحیف به ثمانیة عشر شده و علامه مقرم ثابت کرده که علی اکبر در کربلا از برادرش امام سجاد علیه السلام بزرگتر بوده است (1) . همچنین برخی مطرح کرده اند که حضرت امام حسین علیه السلام از به میدان رفتن علی اکبر اکراه داشت و این تحریف در کتاب روضة الشهدای کاشفی دیده می شود ولی شیخ مفید و سید بن طاووس خاطر نشان ساخته اند وقتی آن جوان خواست به نبرد با اشقیا برود، امام بدون درنگ به وی اذن داد (2) . برخوردهای احساسی و بسیار عاطفی بین علی اکبر و مادرش ام لیلی فاقد اعتبار تاریخی است و علامه مقرم اظهار می دارد; ام لیلی در کربلا نبوده و قبل از حادثه عاشورا وفات یافت.

                                                              

1-نک: علی الاکبر، عبدالرزاق المقرم، انتشارات شریف الرضی .

2-رک: الارشاد و لهوف

حوزه نت

 نظر دهید »

تعزیت برای امام حسین یا تسلیت برای خود؟!

10 مهر 1395 توسط عبادي

 

تعزیت برای امام حسین یا تسلیت برای خود؟!

????براساس نقلی معروف از حضرت سکینه علیه السلام بالای بدن مطهّر امام حسین علیه السلام، ایشان به این اصل کلی سفارش کردند که هر حادثه‌ی تلخی پیش آمد کرد، آن را بهانه کنید و برای من اشک بریزید: «أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونی» ؛ «هرگاه داستان غریب یا شهیدی را شنیدید، برای مظلومیت من گریه کنید»؛

????بنابراین، اصل کلی این است که هر حادثه‌ی تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان اشک ریخت؛ نه آن که افراد داغدیده برای تسکین عواطف و احساسات خود آن حضرت علیه السلام را بهانه کنند و برای التیام زخم خویش اشک بریزند و ندبه نمایند و بین این دو گونه عزاداری فرق وافر است؛ زیرا محصول یکی تعزیت برای حضرت امام حسین (علیه السلام) است و نتیجه‌ی دیگری تسلیت برای خود؛ هر چند ممکن است بهانه قرار دادن واقعه‌ی جانسوز کربلا هم بی اثر نباشد.

????وجود مبارک سیدالشهداء علیه السلام فرمودند: «أنا قتیل العبرة؛ یعنی من که به هدف اِحیای حق و اِمحای باطل کشته شدم، باید عَبَرات داشته باشم؛ به طوری که چشمان علاقه مندان به سالار شهیدان پر از اشک شود و آن اشکْ فراوان از شبکه‌ی چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور کند تا عَبَرات بشود. این سنّت حسنه، آثار فراوانی دارد، از جمله این که محبت اهل بیت در قلب شیعیان حضور پیدا می کند؛ آنگاه دوست امامان معصوم هرگز فکر و راه و روش آنان را رها نمی کند؛ زیرا رهبری جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداری قلب را محبت به عهده می گیرد و دلِ دوستان حسین بن علی (علیه السلام) جوارح را به صَوْب صراط مستقیم رهنمود می شود.


_____________________
????مطالب و بیانات آیت الله جوادی آملی

ویسگون

 نظر دهید »

صبر جمیل

10 مهر 1395 توسط عبادي

صبر جمیلی که در قرآن آیه پنج سوره معارج: «فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلا» به آن سفارش شده، چه صبری است؟


«صبر جمیل» به معناى «شکیبایى زیبا» است، و آن صبر و استقامتى است که برای خدا صورت گیرد و تداوم داشته باشد؛ یأس و ناامیدى به آن راه نیابد؛ و توأم با بی‌تابى، شکوه و آه و ناله نگردد. صبر جمیل؛ شکیبایى در برابر حوادث سخت و آزمایش‌های سنگینی است که نشانه شخصیت و وسعت روح آدمى است.
صبر و بردباری از اوصاف برجسته پیام آوران الهی است که در بهره‌مندی آنان از ولایت و رسالت تأثیرگذار بوده است.
صبر جمیل؛ صبرى است که پیامبران الهی در برابر اذیت و آزار مخالفان و مشرکان می‌دیدند؛ مشرکان و مخالفان آنان را ساحر و دروغ‌گو می‌خواندند؛ بشارت‌های آنان را تکذیب می‌کردند، اما آنان لب به شکوه باز نمی‌کردند.
مؤمنان کسانى هستند که در برابر حوادث هرگز پیمانه صبرشان لبریز نمى‌‏گردد، و سخنى که نشان دهنده ناسپاسى و کفران و بى‏‌تابى باشد بر زبانشان جارى نمى شود؛ صبر آنها، صبر زیبا و جمیل است.
همان‌گونه که بیان شد؛ صبر و بردباری از اوصاف برجسته پیام آوران و اولیای الهی است، اما برخی از آنان نمونه بارز شکیبایی‌اند؛ نظیر صبر حضرت ایوب(علیه السلام) در برابر رنج‌های فراوان، بیماری‌های بسیار شدید که موجب شد تا خانواده و بستگان نزدیکش از او فاصله بگیرند، به گونه‌ای که تنها ماند، نه یارای حرکت داشت و نه کسی بود تا او را کمک کند، اما هرگز لب به ناله و شکوه نگشود و جز به خدای متعال به کسی متوسل نشد.[1] شکیبایی حضرت ایوب در برابر حوادث و ناملایمات به اندازه‌ای زیبا و برجسته است که در فرهنگ دینی ما «صبر ایوب» عنوان نمادینی شده که زبان‌زد خاص و عام است.
صبر یعقوب در فراق یوسف(علیه السلام)،[2] صبر پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله) در برابر استهزاء و تکذیب و آزار مخالفان،[3] بویژه تحمل شرایط سخت محاصره در شعب ابی‌طالب، صبر امام علی(علیه السلام) به مدت 25 سال برای صیانت از کیان اسلام،[4] صبر امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا[5] و صبر زینب کبری(سلام الله علیها) در برابر حوادث روز عاشورا، کوفه و شام.[6]
این نوع صبرها از مصادیق روشن صبر جمیل در تعالیم و آموزه‌های دینی ما است.
نکته‌ای که در این موضوع قابل دقت است، این است که اگر کسی سؤال کند در قرآن کریم در داستان حضرت یعقوب(علیه السلام) آمده است که وی در فراق یوسف آن‌قدر گریه کرد که چشمانش را از دست داد، آیا این بی‌تابی با صبر جمیل در تقابل نیست؟![7] پاسخ آن است که قلب انسان کانون عواطف است، جاى تعجب نیست که در فراق فرزند، اشک انسان جارى شود، این یک امر عاطفى است، آنچه در این مورد مهم است؛ آن است که انسان کنترل خویشتن را از دست ندهد و سخنی بر خلاف رضاى خدا نگوید و یا کاری بر خلاف خواست الهی مرتکب نشود.
از روایات استفاده مى ‏شود همین اشکال را هنگامى که پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) در مرگ فرزندش ابراهیم اشک مى‌‏ریخت به آن‌حضرت گرفتند که شما ما را از بی­ صبری نهى می‌کنید، اما خودتان اشک مى‌‏ریزید؟! پیامبر در جواب فرمود: چشم مى‌‏گرید و قلب اندوهناک مى‌‏شود، ولى چیزى که خدا را به خشم آورد نمى‌‏گویم.[8]


[1]. ر. ک: جوادی آملی، عبد الله، سیره پیامبران در قرآن، ج 7، ص 73 – 74، مرکز نشر اسراء، قم، چاپ دوم، 1379ش.
[2]. «وَ جاؤُ عَلى‏ قَمیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیلٌ..»؛ و پیراهن او را با خونى دروغین (آغشته ساخته، نزد پدر) آوردند گفت: «هوسهاى نفسانى شما این کار را برایتان آراسته! من صبر جمیل (و شکیبایى خالى از ناسپاسى) خواهم داشت. یوسف، 18.
[3]. «فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً»؛ پس صبر جمیل پیشه کن. معارج، 5.
[4]. «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا»، شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صالح، صبحی، ص ۴۸، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
[5]. که در برابر انبوه مشکلات می‌فرمود: «إلهى رضى بقضائک لا معبود سواک‏»؛ صدر الدین شیرازى، محمد بن ابراهیم‏، شرح أصول الکافی، محقق، مصحح، خواجوى، محمد، ج ‏1، ص 96، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، تهران، چاپ اول، 1383 ش.‏
[6]. «فَقَالَ ابْنُ زِیَادٍ کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ فَقَالَتْ مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا»؛ ابن زیاد گفت کار خدا را نسبت به برادر و اهل بیتت چگونه دیدى، حضرت زینب فرمود:‏ من جز زیبایى چیزى ندیدم. ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه، فهرى زنجانی، سید احمد، ص160، جهان، تهران، چاپ اول، 1348ش.
[7]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏9، ص 351- 353، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش.
[8]. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ‏3، ص 280، مؤسسة آل البیت علیهم السلام‏، قم، 1409ق. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِی حَدِیثٍ قَالَ: لَمَّا مَاتَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) هَمَلَتْ عَیْنُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) بِالدُّمُوعِ ثُمَو قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) تَدْمَعُ الْعَیْنُ وَ یَحْزَنُ الْقَلْبُ وَ لَا نَقُولُ مَا یُسْخِطُ الرَّب‏».

اسلام کوئست

 نظر دهید »

روزشمار وقایع کربلا از اول محرم تا روز عاشورا_1

10 مهر 1395 توسط عبادي

روزشمار وقایع کربلا از اول محرم تا روز عاشورا
 

قصر بنی مقاتل… چهارشنبه اول محرم الحرام سال 61 هجری قمری

* گروهی از اهل کوفه در این منزلگاه خیمه زده بودند. حضرت از آنها پرسید: ایه به یاری من می آیید؟ بعضی گفتند: دل ما رضایت به مرگ نمی دهد و بعضی دیگرگفتند: ما زنان و فرزندان زیادی داریم. مال بسیاری از مردم نزد ماست و خبر از سرنوشت این جنگ نداریم، لذا از یاری تو معذوریم.

* حضرت به جوانان امر کرد که آب بردارند و شبانه حرکت کنند. امام(ع)همانگونه که سوار بر مرکب بود، مختصری به خواب رفت. پس از بیداری کلمه ی استرجاع(انا لله و انا الیه راجعون) را تکرار می کرد.« علی اکبر جلو رفت و علت را جویا شد؛ حضرت فرمود: اسب سواری جلو من در خواب ظاهر شد و گفت: این قوم شبانگاه در حرکت است و مرگ به استقبالشان می آید.» علی اکبر گفت:« پدرم! ایا ما بر حق نیستیم؟» حضرت فرمود:« سوگند به خدا که ما بر حقّیم.» علی اکبر گفت:« پس ما را باکی از مرگ نیست.» امام فرمود:« خدا تو را جزای خیر دهد.»

* حسین(ع) در این منزل به عبیدالله جعفی چنین فرمود:

پس اگر ما را یاری نمی کنی خدای را بپرهیز از این که جزو کسانی باشی که با ما می جنگد. سوگند به خدا اگر کسی فریاد ما را بشنود و ما را یاری نکند، خدا او را به رو در آتش می افکند.

                                 


 صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران

 نظر دهید »

خصوصیات مولا علی علیه السلام در کلام رهبری

09 مهر 1395 توسط عبادي

خصوصیات مولا علی علیه السلام در کلام رهبری

 

در امیرالمؤمنین سه جور صفات هست: یکی آن صفات معنویِ الهی است که با هیچ میزانی برای ماها اصلاً قابل سنجش نیست؛ ایمان، آن ایمانِ متعالیِ عمیق؛ سبقت در اسلام، فداکاری در راه اسلام. اخلاص؛ یک سرِ سوزن عاملی غیر از نیّت خدایی در عمل او وجود ندارد؛ ما [این را] اصلاً میفهمیم؟ برای امثال بنده اصلاً این حالت قابل درک است؟ همه‌ی کارها برای خدا، برای رضای الهی، برای اجرای امر الهی؛ [یعنی‌] اخلاص. اینها اصلاً چیزهایی است که برای ما قابل توزین نیست؛ قابل توضیح هم درست نیست. علم و معرفت بِالله؛ معرفت بِالله. ما از خدا چه میفهمیم؟ ما وقتی میگوییم «سُبحانَ رَبِّی العَظیمِ وَ بِحَمدِه»، از این عظمت چه میفهمیم، امیرالمؤمنین چه میفهمد؟ معرفت بِالله. اینها یک سلسله از صفات امیرالمؤمنین است که اصلاً برای ما واقعاً قابل توصیف نیست، قابل فهم نیست؛ [اگر] بیایند بنشینند برای ما توضیح هم بدهند، ما درست به عمقش پی نمیبریم، از بس عظیم است، از بس عمیق است؛ این یک دسته از صفات امیرالمؤمنین است.

یک دسته دیگر، صفات برجسته‌ی انسانی او است؛ اینها همان چیزهایی است که انسان مسلمان و غیر مسلمان و مسیحی و غیر مسیحی و بی‌دین و با دین و همه را مجذوب میکند: «شجاعت»، «رحم»؛ آن انسانی که در میدان جنگ آن‌جور میجنگد، وقتی سروکارش با یک خانواده‌ی یتیم‌دار می‌افتد، آن‌جور با یتیمان همراهی میکند، خم میشود، بچّه یتیم‌ها را بازی میدهد، روی دوش خودش سوار میکند؛ اینها اصلاً همان چیزهایی است که ربطی به این ندارد که ما متدیّن باشیم و به چه دینی متدیّن باشیم تا اینها را احترام کنیم؛ هر انسانی در مقابل این عظمت وقتی قرار میگیرد احساس خضوع و تعظیم میکند. «ایثار»؛ ایثار یعنی دیگری را بر خودت ترجیح بدهی؛ یعنی گذشت؛ یعنی آنجایی که حق با شما است به‌خاطر خدا، به‌خاطر یک مصلحتی از این حق -البتّه حقّ شخصی- صرف‌نظر کنی؛ چه حقّ مالی، چه حقّ آبرویی، چه هر حقّ دیگری از حقوق خود؛ معنای ایثار این است. اینها هم یک دسته از صفات امیرالمؤمنین است که اگر انسان بخواهد بشمرد این خصوصیّات را یک کتاب میشود، یک طومار طولانی‌ای خواهد شد.

دسته‌ی سوّم از خصوصیّات امیرالمؤمنین، خصوصیّات حکومتی است که نتیجه‌ی همان مسئله‌ی امامت است؛ امامت یعنی این‌جور حکومت‌کردن. البتّه شدّت و ضعف دارد که آن حدّ اعلایش در شخصیّتی مثل امیرالمؤمنین هست. خصوصیّات حکومتی مثل چه؟ مثل «عدالت»، مثل «انصاف»، مثل «برابر قراردادن همه‌ی آحاد مردم»، حتّی آن‌کسانی که در جامعه‌ی شما زندگی میکنند، امّا در دین شما نیستند. امیرالمؤمنین وقتی شنید بسربن‌ارطاة(۷) رفت وارد شهر شد و وارد [حریم‌] خانواده‌ها شد، یک خطبه‌ی دردناکی دارد: بَلَغَنی اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم لِیَدخُلُ المَرأَةَ المُسلِمَةِ وَ الاُخرَی المُعاهَدَةِ فَیَنتَزِعُ حِجلَها؛(۸) شنیدم که این نیروهای ظالم و ستمگر و گستاخ وارد خانه‌ی زنهای مسلمان و زنهای غیر مسلمان -مُعاهَد یعنی همان یهود و نصارایی که در جامعه‌ی اسلامی زندگی میکردند- میشدند و لباسهای اینها را، حِجِل(۹) اینها را، دستبندهای اینها را، پابندهای اینها را میکشیدند و میبردند و غارت میکردند؛ بعد میفرماید که اگر انسان از غصّه‌ی یک‌چنین چیزی بمیرد و جان بدهد، او را ملامت نباید کرد. ببینید شخصیّت این است، ترحّمش به مردم، دلسوزی‌اش نسبت به مردم، آن هم همه‌ی مردم؛ خب در جامعه‌ی اسلامی، یهودی و نصرانی و غیر اینها زندگی میکنند که اینها مُعاهَدند. خب از خصوصیّات حکومتی او این است: «عدل»، «انصاف»، «برابری».

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=34429

 

 

 

 

 نظر دهید »
08 مهر 1395 توسط عبادي


پنج شاخص انقلابی‌گری، انقلابی بودن و انقلابی ماندن
مطرح‌شده در بیانات رهبر انقلاب در حرم امام خمینی ۹۵/۳/۱۴

1-پایبندی به مبانی و ارزشهای اساسی اسلام و انقلاب
بنده در سال گذشته در همین جلسه راجع به مبانی امام صحبت کردم. مبانی اساسی ما آنهاست … اگر این پایبندی وجود داشت، حرکت، حرکت مستمر و مستقیم خواهد بود. در تندباد حوادث این حرکت تغییر پیدا نمیکند… نقطه‌ی مقابل این پایبندی عمل‌گرایی افراطی است. یعنی هر روزی به یک طرف رفتن، هر حادثه‌ای انسان را به یک طرف کشاندن.

2-هدفگیری آرمانهای انقلاب و همت بلند برای رسیدن به آنها
بعضی سعی می‌کنند جامعه و جوان‌های ما را دچار ناامیدی کنند. بگویند آقا فایده ندارد! نمیشود! نمی‌رسیم! … شاخص دوم این است که هرگز منصرف نشویم از رسیدن به آن اهداف بلند و آرمان‌های بلند. تسلیم نشویم در مقابل فشارها.

3-پایبندی به استقلال کشور
استقلال سیاسی معنایش این است که ما در زمینه‌ی سیاسی فریب [دشمن را] نخوریم… استقلال فرهنگی که از همه مهم‌تر است در این است که سبک زندگی را سبک زندگی اسلامی ایرانی انتخاب بکنیم… استقلال اقتصادی هضم نشدن در هاضمه‌ی اقتصاد جامعه جهانی است.

4-حساسیت در برابر دشمن و نقشه دشمن و عدم تبعیت از آن
باید دشمن را شناخت، نقشه‌ی او را فهمید، از تبعیت دشمن سر باز زد؛ این شاخص چهارم، این عدم تبعیت را قرآن، جهاد کبیر نام نهاده است.

5-تقوای دینی و سیاسی
اینکه ما عرض کردیم که باید به آرمان‌ها پابند بود، اسلام اینها را از ما خواسته است. یک تکلیف دینی است و رعایت آن تقوای دینی است. تقوای سیاسی هم همراه همین است؛ تقوای سیاسی یعنی انسان از لغزشگاه‌هایی که دشمن می‌تواند از آن استفاده بکند پرهیز بکند.
 
 
 مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی 

 نظر دهید »

بگویید دیگر روضه حضرت قاسم(علیه السلام) نخوانند...

07 مهر 1395 توسط عبادي


آقای خامنه‌ای! بگویید دیگر روضه حضرت قاسم(علیه السلام) نخوانند

شهید «مرحمت بالازاده» در 17خرداد 1349 در روستای «چای گرمی» از توابع اردبیل دیده به جهان گشود. مرحمت از اوایل کودکی جسور بود به طوری که مادرش به او می‌گفت: «می‌ترسم چشم بخوری»

مرحمت دیگر نمی‌تواند تحمل کند و می‌خواهد در دوران ابتدایی به جبهه اعزام شود ولی اجازه اعزام به او داده نمی‌شود. مرحمت سرش را پائین انداخته و با حسرت می‌گوید: «اینها به من می‌گویند سن تو کم است اما خیال کرده‌اند، هر طوری شده من باید خودم را به جبهه برسانم». لذا برای رسیدن به هدف، تصمیم بزرگی می‌گیرد و خود را به تنهایی و با مشقت هر چه تمام‌تر به پایتخت می‌رساند و به ملاقات رئیس‌جمهور می‌رود.

 

با چه مشکلاتی وارد ساختمان ریاست جمهوری می‌شود، بماند. رئیس‌جمهور وقت، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مدظله را ملاقات می‌کند. در آن ملاقات به حضور حضرت قاسم(علیه السلام) در واقعه عاشورا و 13 ساله بودن آن بزرگوار اشاره می‌کند و می‌گوید «اگر من 12 ساله اجازه حضور در جبهه ندارم، پس از شما خواهش می‌کنم که دستور بدهید بعد از این روضه حضرت قاسم‌(علیه السلام) خوانده نشود.»

 

حرف‌های مرحمت رئیس‌جمهور را تحت تأثیر قرار داد و ایشان دست خطی با این مضمون می‌نویسد که «مرحمت عزیز می‌تواند بدون محدودیت به منطقه اعزام شود» یعنی مجوزی بسیار معتبر که نوجوانی با این قد و قواره ولی شجاع و نترس از رئیس‌جمهور می‌گیرد، جای هیچ حرفی و حدیثی را باقی نمی‌گذارد.

 

مرحمت در یکی از عملیات‌ها که در حال برگشت به موقعیت خودشان با نیروهای دشمن مواجه شد و این در حالی بود که آن شهید قهرمان اسلحه‌ای هم در اختیار نداشت، ولی ناگهان متوجه شیئی شد و آن را برداشت و به عربی گفت: «قف» یعنی «ایست» آنها از ترس و وحشت تسلیم او شدند و مرحمت در تاریکی شب آنها را به مقر برد.

 

افسر عراقی دستگیر شده به فرمانده ایرانی می‌گفت: «می‌خواهم از شما یک سوال بپرسم. من خودم در چند کشور دوره چریکی دیده‌ام ولی تابحال اسلحه‌ای که سرباز شما بدست داشت را ندیده‌ام». مرحمت که به دستشویی رفته بود و اسلحه هم نبرده بود، متوجه اگزوز لودری که به زمین افتاده بود می شود و آن را برمی‌دارد و عراقی‌ها هم از خوفی که خداوند به دل آنها انداخته بود، آن را اسلحه‌ای پیشرفته می‌بینند و مرحمت برای اینکه نیروهای دشمن را خوار و ذلیل نشان بدهد، به جای اینکه اگزوز را بیاورد آفتابه را می‌آورد و می‌گوید «من با این اسلحه شما را اسیر گرفته‌ام» این حرف باعث انفجار خنده در بین رزمندگان اسلام و شرمساری نیروهای عراقی می‌شود.

 

مرحمت حدود سه سال در جبهه‌ها، جنگید تا اینکه 21 اسفند 1363 در عملیات بدر در جزایر جنوب به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

                                          

کیهان

 نظر دهید »

امام خامنه‌ای در میان جمعی از رزمندگان

07 مهر 1395 توسط عبادي

امام خامنه‌ای در میان جمعی از رزمندگان

 

 نظر دهید »

اَعَــوذباللّــہ مِــن نفســی

06 مهر 1395 توسط عبادي

 نظر دهید »

بازنگری در مجلس عزاداری امام حسین علیه السلام

05 مهر 1395 توسط عبادي

 استاد مطهری (ره) می فرمودند:

ما اکنون بیش از هر چیزی نیازمندیم به یک رستاخیز دینی و اسلامی، به یک احیاء تفکر دینی، به یک نهضت روشنگر اسلامی. اگر فعالیت­های مذهبی مسیحی­ها را در نظر بگیریم که از خطابه و مقاله، به عمل و احسان و تبلیغ رسیده، خواهیم دید که ما هنوز اندرخم یک کوچه­ ایم! نوعی خطای دیدِ ناقص در بینش ما وجود دارد.

یک دست به مُصحفیم و یک دست به جام                                   گه نـزد حلالیـــم و گهی نـزد حــرام

حسین(علیه السلام)، شهید فراموشکاری مردم شد! روز عاشورا فرمود: اِرجعوا الی عُقولکم (به عقل و خردتان مراجعه کنید.)

                                                 

 

پس برای برگزای یک مجلس عزاداری مناسب نیازمند بازنگری در بسیاری از زمینه ها هستیم از جمله:

توهین و لعن علنی به مذاهب و افراد غیرشیعی؛ شهید مطهری (ره) می­فرماید: «ما به نام­های مختلف مذهبی و فرقه­ ای، دائماً به جان هم می­افتیم و فحش به یکدیگر می­دهیم.»

برهنه شدن (با خوف رؤیت نامحرم) و هَروله کردن در تاریکی؛

خطر انزوای جوانان از مسجد و تقابل آن با هیئت و خدائی نکرده سر از خانقاه درآوردن؛

اِضرار به نفس؛

رقابت­های منفی و غیرخدائی؛

گم ­شدن هدف در کم ­و ­کیف اطعام؛

ترجیح عزاداری و خدمات بر واجبات؛

درآمدزایی آنچنانی به نام اهل­بیت(ع)؛

ریشه گرفتن خرافات نظیر تابلوهای عریض و طویل؛

علم­های بی­خاصیت (تعبیر آیت ­الله جوادی آملی)؛

عکس­ها ازجمله چاپ عکس مداح و واعظ بر روی بنرها و پوسترها، از آن حواشی است که ما را از متن دور می­کند، استاد مطهری (ره) می­فرماید: «اسلام شعائر تصویری ندارد)؛

اطاله مجلس تا پاسی از شب و تأثیرات سوء آن برای جوانان و خانواده­ ها؛

ادبیات خاص داش مشتی‌گری و محاوره چاله میدانی( به خیال یک رنگ بودن و بی ریایی)؛

اسراف و تجمل و هدردادن اموال؛

اختلاط دسته­های عزاداری با نامحرمان؛

برنامه­ریزی ناصحیح؛

تبعیت از هوا و عدم اخلاص؛

 

 

تابناک

 

 نظر دهید »

مداحان ؛ طالب ازدحام جمعیت ­ و شور مردم

05 مهر 1395 توسط عبادي

غالب مداحان ؛طالب ازدحام جمعیت ­ و شور مردم هستند.

شهید مطهری (ره) می­فرماید: «غالب بانیان و روضه­ خوان­ها دنبال دو چیز هستند: اول؛ کثرت جمعیت، دوم: شور و واویلا به پا کردن. مگر می­خواهیم سان ببینیم؟ مگر می­خواهیم رژه برویم.»

                            

گاهی با تفاخر بیان می­شود که فلان مجلس دو هزار نفر را اطعام کرد: «کَمْ مِنْ فِئةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئةٍ کَثیَرةٍ (بسا گروه اندکی بر جمع بسیاری غالب می­شوند. سوره بقره، آیه­ 246)»، جمعیت در تقبل اعمال و تقرب به خدا چه اندازه ملاک است؟ اصلاً هدف چیست؟

یا گفته می­شود فلانی یخش نگرفت! (کنایه از عدم توانائی وی در منقلب کردن مجلس). توقع شور و کربلا به پا کردن به هر قیمتی که ارزش ندارد. به قول استاد مطهری (ره): «از راه قصابی کردن مردم اگر یک دریا هم اشک بگیرند و داد بکشند، فائده­ای ندارد، انتظاری که برای کربلا شدن داریم، خودش دروغ­ساز است.»

تابناک

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

ققنوس

پروردگارا, به درگاه تو پناه می آورم وتو نیز پناهم بخش تا موجودی آزمند و خویشتن دوست نباشم. مگذار که صولت خشم , حصار بردباری مرا در هم بشکند وحمله ی حسد , مناعت فطرت مرا به خفٌت و مذلٌت فرو کشاند.(دعای هشتم صحیفه ی سجادیه)
  • خانه
  • اخیر
  • جستجو
  • فهرست مطالب
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حدیث
  • حدیث
  • ائمه
  • اخلاق
  • شعر
  • تفسیر
  • حجاب
  • مناجات
  • اسلام
  • نکات قرآنی
  • مولودی
  • کودک
  • دانلودها
  • دل نوشته
  • اعمال
  • کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

ایرانی ، کالای ایرانی بخر.

من کالای ایرانی میخرم

احادیث نماز

احادیث تصادفی نـماز | دنیای نیاز به نـماز

اوقات شرعی

World Prayer

اوقات شرعی

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس